پيشنهادي استراتژيستهاي آمريكايي به تیم اوباما
گزينههاي استراتژي جديد ايالات متحده در قبال ايران
مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز (Brookings Institute) در ژوئن2009 طي گزارشي 160 صفحهاي تحت عنوان «كدام مسير به سمت ايران؟» به قلم 6 تن از استراتژيستهاي روز آمريكا (بنامهاي كنت پولاك، دانيل بايمن، مارتين اينديك، سوزان مالوني، مايكل اُهانلون و بوروس ريدل) ، 9 گزينه براي مقابله با ايران را به دولت اوباما پيشنهاد كرده است.
بازخواني اين 9 سناريو با توجه به آشوبهاي پس از انتخابات 22 خرداد و احتمال مذاكره مستقيم ايران و آمريكا در آينده نزديك، به تفسير بهتر و دقيق تر آنچه در تابستان 88 در تهران اتفاق افتاد كمك مي كند. چكيده اين گزارش به قرار زير است:
مقدمه ـ انتخاب گزينههاي سياست آمريكا در قبال ايران
ـ ايران هميشه براي آمريكا، يك معضل و مشكل بوده است.
ـ تنفر ايران از آمريكا همواره براي ناظران بيروني امري عجيب بوده است.
ـ اما آمريكا نميتواند از اهميت ايران چشم بپوشد.
ـ در عصر بوش، اگرچه در ابتدا آمريكا سياستي عليه ايران نداشت، اما سپس آمريكا از طريق فشار، تهديد و تحريم، سعي كرد ايران را وادار به كنارگذاردن برنامه هستهاي خود كرده و از اين طريق رابطه ديپلماتيك ايجاد كند.
ـ در پايان دوره رياست جمهوري بوش، قدرت ايران در منطقه ارتقا يافته و از سوي ديگر آمريكا در منطقه تضعيف شد.
ـ مراكز مطالعات استراتژيك آمريكا، در ابتداي عصر اوباما، بهناچار به مطالعات گسترده جهت يافتن راهحلي براي مسئله ايران پرداختند. اما آنان هرچه تلاش ميكنند، نميتوانند از اين حيرت و سردرگمي خارج شوند.
ـ اوباما، همزمان با استفاده از اهرم فشارهاي بينالمللي، در چارچوب استراتژي چماق و هويج، تلاش ميكند به ايران نزديك شده و دست دوستي بدهد. اما معلوم نيست كه اين سياست موفق شود، لذا بهتر است انتخابهاي جايگزين و فوري براي آن انديشيده شود.
هدف خيلي سخت
ـ امام خميني با انقلاب اسلامي سال 1357، نظام دوقطبي خير و شر را تبيين كرد، كه در آن آمريكا قطب شر و ايران قهرمان قطب خير در جهان است.
ـ احمدينژاد به اين ايدئولوژي باور دارد.
ـ رابطه با آمريكا، ريل سوم راهآهن حركت ايران است.
ـ آيتا... خامنهاي نيز همچون امام خميني به آمريكا مشكوك است.
ـ پراگماتيستهاي ايران در 1986 ـ ايران كنترا ـ 1995، 1998 و 1999 با آمريكا ارتباط مخفي داشتند، كه خيلي زود كشف و خنثي شد.
ـ جبهه سخت درون نظام ـ اصولگرايان ـ ، بيشتر به تقابل با آمريكا فكر ميكنند.
ـ رفتار ايران براي آمريكا عجيب و غيرقابل پيشبيني است.
ـ در مسئله عدم رابطه ميان دو كشور، آمريكا نيز بيتقصير نيست و بهدليل رفتار نامناسب آمريكا، دولتمردان ايران نيز آمريكا را غيرقابل پيشبيني و غيرقابل اعتماد ميدانند.
ـ دولتمردان آمريكا از ايران نااميد شدهاند زيراكه آنان نه در زماني كه به دنبال رابطه بودند به نتيجهاي رسيدند و نه در زمان مقابله و جنگ موفق به مهار ايران شدهاند.
ـ فشارهاي آمريكا به تهران، تاكنون هيچ تغييري در سياست خارجي اين كشور ايجاد نكرده است.
ـ در آمريكا، همواره سياست آن كشور در قبال ايران با ناكامي و شكست مواجه شده است.
ـ آمريكا با حمله به افغانستان و عراق، موقعيت خود در منطقه را تضعيف كرد و محبوبيت خود را از دست داده و اين به سود ايران شده است.
ـ در نبرد حزبا... و اسرائيل و نبرد حماس و اسرائيل نيز شكست اصلي از آنِ آمريكا و پيروز صحنه ايران بود.
ـ آمريكا در اثر اين تغيير صحنه شوكه شد و مجبور به اتخاذ روشهاي جدياي براي بازيابي نقش خود در منطقه شد.
ساختن سياست بهتري در مورد ايران
ـ كتابها و مقالات در اين زمينه كم نبوده، اما بهجاي تابش نور، بر حرارت مسئله ميافزايند، لذا مسئله رابطه با ايران را لاينحل ميكنند.
ـ چينش مطالعات در مورد شيوه تعامل با ايران اين است كه مهار (محدودسازي) ايران صورت گيرد يا مذاكره! هيچ حدوسطي ديده نميشود. راستها به تقابل و چپها به مذاكره ميانديشند.
ـ تمركز بر مسئله هستهاي ايران، موجب شده است كه ديد كلاننگر منتفي شده و همهجانبهگرايي وجود نداشته باشد.
ـ هدف اصلي اين گزارش، ارائه مهمترين گزينههاي سياست آمريكا براي ساختن يك استراتژي جديد عليه ايران است.
ـ درمجموع 9 گزينه در مورد ايران شكل گرفته است
ـ اين 9 گزينه در چهار دسته، تفكيك شدهاند.
ـ بخش نخست اين گزارش در مورد دو گزينه ديپلماتيك است.
ـ بخش دوم اين گزارش در مورد سه گزينه نظامي است.
ـ بخش سوم اين گزارش در مورد سه گزينه تغيير حكومت است، كه حمايت از انقلابات مردمي، يا شورشهاي قومي و يا مساعدت در كودتاي نظامي را دربردارد.
ـ بخش چهارم اين گزارش نيز در مورد بازدارندگي ايران از طريق مهار است.
9 گزينه بد
ـ اين 9 رويكرد، هزينهها و مخاطرات خاص خود را دارند. اين به خاطر كمبود تحقيقات و مطالب نيست، بلكه به خاطر سختي موضع ايران است. شايد روزي يك كيسينجر يا جرج كنان جديدي ظهور كند كه راهحل متفاوت و سادهتري پيشنهاد كند.
ـ بهترين استراتژي آمريكا بدون شك اين خواهد بود كه چند گزينه از 9 رويكرد مزبور را بهصورت يكپارچه بهكار گيرد.
ابتدا استراتژي سپس تاكتيك
ـ از آنجا كه همواره آمريكا در جزئيات تاكتيكي بر عليه ايران گم شده و از كلاننگري دور افتاده است، اين گزارش تنها به استراتژيها ميپردازد.
صحنهسازي
ـ نگارش استراتژي در مورد ايران بسيار سخت است و بايد نقش ايران را در صحنه تبيين كرد.
ديدگاه تهران
ـ سيستم سياسي ايران، يكي از پيچيدهترين و غيرشفافترين نوع نظام سياسي در جهان است.
ـ ايران خود را همزمان خيلي موفق و قوي و خيلي ناموفق و ضعيف ميداند.
ـ رهبران ايران در رابطه با آمريكا، تصميمهاي تاكتيكي گرفتهاند نه استراتژيك.
ـ بايد دانست كه واژه بازار يك كلمه ايراني است و بازار همواره باز است.
ـ اصلاحطلبان به دنبال رابطه و اصولگرايان كمتر مايل به رابطه با آمريكا هستند.
ـ آيتالله خامنهاي به آمريكا مشكوك است و به اصولگراها نزديكتر است، اما واقعيتهاي اقتصادي را قبول دارد.
ـ سياست ايران مبتنيبر قوانين اينرسي حركتي عمل ميكند، لذا شانس آمريكا براي موفقيت بسيار كم است.
صحنه بينالملل
ـ گاهي بهنظر ميرسد، مناسبات ايران و آمريكا در يك خلأ شكل ميگيرند، حال آنكه اينگونه نيست و كشورهاي زيادي مانند روسيه و چين و اتحاديه اروپا و كشورهاي همسايه ايران در اين موضوع دخيل هستند.
ساعت در حال تيكتاك
ـ زمان به سرعت در حال گذر است و عصر اوباما آخرين فرصت آمريكاست.
ـ ايران تا 2010 يا حداكثر 2015 به سلاح هستهاي دست مييابد و در آن صورت گزينه نظامي بسيار دشوار ميشود.
ـ اما همچنان گزينه تغيير حكومت باقي ميماند.
ـ لذا اوباما آخرين فرصت براي طرح يك استراتژي جديد است كه آيا آمريكا ميتواند با يك ايران هستهاي همزيستي داشته باشد؟!
بخش اول ـ تحذير تهران: گزينههاي ديپلماتيك
ـ مسير اوباما بسيار سخت و دشوار است.
ـ جنگ هشتساله در افغانستان و 6 ساله در عراق، آمريكا را از ورود به يك ميدان نبرد جديد بر حذر ميدارد.
ـ پرسشهاي سهگانه:
1. آيا تهديدها و تحريمهاي اقتصادي و ديپلماتيك ميتواند منجر به تغيير سياستهاي ايران در قبال جامعه غربي شود؟ چه نوع تحريمهايي بيشترين امكان موفقيت را دارد؟ و چگونه آمريكا ميتواند ديگر قدرتهاي بزرگ را قانع كند كه با آمريكا بر عليه ايران همكاري كنند؟
2. آيا مشوقها ـ هويجها ـ با چماق يا بدون چماق ميتواند تهران را به تغيير رفتار مجاب كند؟ ذات اين هويجها چه بايد باشد و چگونه آمريكا ميتواند اين مشوقها را به ايران بدهد كه ضعف او تلقي نشده و اصولگرايان را گستاخ نكند؟
3. واشنگتن از كجا بداند كه ايران درباره مناسبات ديپلماتيك جدي است يا اينكه با طولاني كردن مذاكرات در حال خريدن زمان براي هستهاي شدن است؟
ـ پاسخها به اين سه پرسش، منجر به دو رويكرد متضاد شده است:
1. نسخه بازسازي شده استراتژي چماق و هويج بوش.
2. روش حذف چماق و فربه كردن هويج. زيرا تهديد همواره موجب تقويت ايران ميشود. هضم ايران در اقتصاد جهان ميتواند نمونهاي از آن باشد.
فصل اول ـ پيشنهادي كه ايران نبايد رد كند: اقناع
ـ بوش پسر، از سياست چماق و هويج استفاده كرد، كه مؤثر نبود.
ـ اين سياست اگر بهينه شود، ميتواند در دولت اوباما مؤثر واقع شود.
ـ اوباما پس از انتخاب خود، بلافاصله اين سياست را اعلام كرد كه داراي چندوجه است.
ـ مهمترين مانع اين سياست، باقيماندههاي اقدامات بوش در اعمال اين سياست است.
ـ ضعف اقدام بوش در اين بود كه سياست چماق و هويج را توأم با تغيير حكومت جلو ميبرد.
ـ جمهوري اسلامي بايد سياستهاي داخلي خود را تغيير دهد.
ـ سياست متقاعدسازي به تعهد و مشاركت بينالمللي درخصوص تحريمهاي قوي بر ضد ايران نياز دارد تا بتواند ايران را تنبيه كند، اما بسياري از كشورها، ايران را بهعنوان تهديد نميشناسند و مخالفت ميكنند. ايران به ستيزهجويي عليه فشار خارجي عادت دارد كه اين موجب سختتر شدن كارها ميشود.
هدف
ـ هدف اين سياست، قانع كردن دولت ايران براي تغيير رفتار خود در مسائل حساس و مهم براي آمريكاست.
ـ اين سياست با پيام نوروزي اوباما آغاز شد كه: «ما از ايران ميخواهيم كه در جايگاه درستي در ارتباطات بينالملل خود قرار گيرد. درواقع او رژيم ايران را درصورتي كه به خواستههاي آمريكا و جوامع بينالمللي احترام بگذارد، به رسميت شناخت.
ـ اگر آمريكا سياست خود را بر برنامه اتمي ايران متمركز كند، همراهي بينالمللي بيشتري مييابد، اما اين مسئله همه رفتار ايران را تغيير نميدهد. اين كافي نيست كه ايران برنامه هستهاي خود را منتفي كند.
چارچوب زماني
بهصورت بالقوه سياست اقناعي در چندماه به نتيجه ميرسد. بهصورت نظري آمريكا و همپيمانان او سريعاً به بسته پيشنهادي از گزارههاي مشوق و گزارههاي بازدارنده دست خواهند يافت و اين سرعت عمل در مورد پاسخگويي ايران نيز صادق خواهد بود. با اين همه، مذاكرات سياسي داخلي و ديپلماتيك خارجي و ماهيت اين سياست براي به نتيجه رسيدن به سالها وقت نياز خواهد داشت. براي مثال ايرانيها استنتاج ميكنند كه با قبول درخواست جامعه بينالملل بهصورت يكطرفه برنامه اتمي خود را خاموش ميكنند و با اين كار منابع بسيار باارزش خود را هدر ميدهند.
سختي گزينه چماق و هويج اين است كه زمان شكست آن مشخص نيست.
نگاهي كلان به اين سياست
ـ مفهوم بنيادين گزينه چماق و هويج اين است كه همزمان بايد براي تغيير برنامه هستهاي ايران جايزه داد و اگر ايران آن را نپذيرفت مجازات سنگين بر عليه آن اعمال كرد. اين اولتيماتوم به ايران ميگويد كه اگر بپذيرد تشويق ميشود و اگر نپذيرد مجازات ميشود.
ـ اين گزينه را آمريكا نميتواند به تنهايي انجام دهد و حتماً نيازمند همكاريهاي بينالمللي است. اهرم اصلي اين سياست، بايد شوراي امنيت سازمان ملل باشد.
ـ ايران همچنان سرگرم غنيسازي اورانيوم است و به تهديدهاي آمريكا بيتوجهي ميكند.
ـ آنچه آمريكا بهعنوان مشوق به ايران ميدهد بايد حكم هويج بزرگتر را داشته باشد. اين مشوقها ميتواند موارد زير باشد:
1. تكنولوژي هستهاي و راكتورهاي آب سبك: پرسش اين است كه بايد اجازه داد ايران در خاك خود غنيسازي كند؟!
2. اقتصادي: ورود ايران به WTO و آزاد كردن داراييهاي اين كشور در آمريكا و همچنين رفع تحريمها.
3. ضمانتهاي امنيتي: آمريكا چگونه ميتواند با وجود اين همه نيرو در اطراف ايران، اعلام كند كه براي ايران تهديد نيست؟
امتيازات سياسي
ـ ايرانيان از هر جناح و سليقه، معتقدند كه كشورشان بايد نقش رهبري در منطقه داشته باشد و اين مسئله پيشينهاي تاريخي دارد.
ـ تا مذاكره انجام نشود، مشخص نميشود كه ايران چه امتيازي ميخواهد، اما آمريكا تحت هيچ شرايطي نبايد بپذيرد كه ايران كشور برتر منطقه باشد.
تعامل
ـ تحقق استراتژي چماق و هويج، بدون مذاكره ميان آمريكا و ايران امكانپذير نيست.
ـ قبل از اينكه بسته مشوقها به ايران اعلام شود، بايد دانست ايران چه ميخواهد.
ـ آمريكا بايد ضمانت مجازاتهاي خود را عليه ايران اعلام كند.
ـ آمريكا ايران را در شرايطي ميپذيرد كه سه مسئله رفع شده باشد:
1. برنامه هستهاي منتفي شود.
2. حمايت از حزبا... و حماس منتفي شود.
3. تغيير نقشه وضع موجود منطقه از سوي ايران كنار گذاشته شود.
ـ تعامل ابتدا تاكتيك است و اگر ايران رفتار خود را تغيير بدهد، آنگاه تبديل به استراتژي خواهد شد.
آمادهسازي شرايط براي فرود آمدن چكش
ـ يك مؤلفه سياست چماق و هويج اين خواهد بود كه اگر ايران نپذيرد، با وخامت تحريمها و برخوردها روبرو ميشود. اين برخوردها بايد سختتر و شديدتر باشد.
تحريمهاي نفت و گاز
ـ يكي از مخربترين برخوردها، تضعيف اقتصاد نفتي ايران است، زيرا اقتصاد ايران بهشدت به نفت و گاز وابسته است.
ـ قيمت نفت نوسان شديدي دارد و تحريم نفت و گاز ايران موجب بالا رفتن ناگهاني قيمت نفت در جهان ميشود.
محركهاي مشخص شده
ـ بايد نسبت تحريمها به تفكيك هر محرك و هر ماشهاي جداگانه مشخص شود و مكانيسم ماشه بنا به مصداقهاي تاكتيكي معين شود.
مقصد، نه وسيله
ـ بايد آمريكا و متحدانش بر روي نتيجه سياست چماق و هويج تمركز كنند، نه بر روي وسيله و روش آن.
شنل و شمشير
ـ رهبران آمريكا نبايد همچون اوباما بهطور علني سياست چماق و هويج را در انظار عمومي مطرح كنند چون موجب رنجش طرف ايراني ميشود. بنابراين اوباما اشتباه كرد كه در سخنراني خود همچون بوش آن را علني بيان كرد.
ـ آمريكا نبايد اجازه دهد روند سياست چماق و هويج طولاني شود.
الزامات
ـ الزامات سياست چماق و هويج، بيشتر ديپلماتيك و سياسي هستند و ريسكهاي اقتصادي و نظامي آن كمترند.
ـ آمريكا بايد به كشورهايي چون روسيه و چين و ديگران امتياز بدهد تا آنها از سياست چماق و هويج عليه ايران حمايت كنند.
محاسن
ـ شواهدي وجود دارد كه اين سياست تعامل و اقناع ايران ميتواند موفق باشد. در 1382-1383برخي مسئولان سياسي ايران آن را پذيرفتند. مذاكرات (تروئيكاي اروپا) با ايران در آن زمان، دستاوردهايي داشت.
ـ با توجه به بحران اقتصادي موجود در غرب، اين سياست، هزينههاي آمريكا را پايين ميآورد و ضمناً مراوده تجاري با ايران به اقتصاد آمريكا كمك ميكند.
ـ اگر آمريكا به ايران در سياست چماق و هويج امتيازي داد كه ايران نپذيرفت، در آن صورت نتيجه طبيعي، موضوع «مهار» ايران خواهد بود.
معايب
ـ آمريكا مجبور است با ساير كشورها در مورد ايران معامله كند.
ـ ايرانيان عموماً پاسخ صريح آري يا نه نميدهند و با اين كار زمان ميخرند.
ـ ايران با طولاني كردن پاسخ، موجب كم اثر شدن گزينههاي بعدي يعني حمله نظامي و تغيير حكومت ميشود.
ـ آمريكا مجبور ميشود با اعمال سياست چماق و هويج، از حمايت دمكراسي و حقوق بشر در ايران دست بردارد و اين اجتنابناپذير است.
ـ سياست چماق و هويج بهدليل پيچيدگي دروني سياست در ايران ميتواند شكست بخورد، زيرا در 30 سال گذشته ايران با تعريف متفاوت منافع ملي، توانسته است سياستهاي خارجي عليه خود را ناكام بگذارد.
فصل دوم ـ وسوسه كردن تهران: گزينه تعامل
ـ اشكال بوش در اجراي سياست چماق و هويج در اين بود كه چماق را كنار نميگذارد.
ـ تهديد موجب ميشود كه ايرانيان از حيث مليگرايي منسجم گردند.
هدف
ـ تغيير رفتار ايران از طريق تعامل و تشويق.
ـ اما چون ضمانت اقدام ندارد، نياز به مدت زيادي براي اثربخشي دارد.
ـ در اين گزينه، هيچ تضميني براي ممانعت از دستيابي هستهاي ايران، يا عدم حمايت از گروههاي فلسطيني و لبناني از سوي ايران وجود ندارد.
ـ اما اين رويكرد موفقيت گستردهاي در بلندمدت دارد و تغيير حكومت را نيز دربرخواهد داشت.
ـ از نتايج مفيد آن، ايجاد رابطه و تعامل با ايران تأثيرگذاري و تغيير رفتار آن است.
ـ چنين رابطه ميان آمريكا با ايران، مانند رابطه كنوني انگليس با ايران است.
ـ همچنين، الگوي اين رابطه، همان رابطه آمريكا با چين است كه به مرور موجب ليبراليزه شدن اقتصاد آن كشور و پيدايش يك طبقه متوسط در چين شده است.
چارچوب زماني
ـ تعامل در بلندمدت ميتواند مؤثر باشد.
ـ حضور نظامي آمريكا در اطراف ايران، براي اين كشور تهديد است، هر چند كه آمريكا از موضع تعامل با ايران مواجه شود.
ـ دشمني آمريكا با ايران و ايران با آمريكا، يك گزاره بنيادين در سياست ايران است.
ـ هيچ محدوده زماني براي تحقق اين استراتژي وجود ندارد و نميتوان با هيچ مكانيسمي آن را تسريع بخشيد.
ديد كلان به اين سياست
ـ تعامل، جزئي از يك رويكرد استراتژيك است و ديپلماسي يعني همين تعامل.
ـ در اين سناريو، تعامل يك كنش استراتژيكي است نه تاكتيكي.
اولويت تعامل
ـ اگر تعامل اولويت پيدا كند، سياستهاي آمريكا بايد به يك جابجايي عظيم از گزينههاي سياسي، اقتصادي و نظامي به تعامل بيانجامد.
ـ گزينه تعامل، موجب ليبراليزه شدن فضاي داخلي ايران ميشود.
ـ تعامل با دو رويكرد:
الف) گام به گام،
ب) معامله بزرگ و حجيم و گسترده، ميتواند صورت پذيرد.
اقناع
ـ مشوق برپايه اقناع طرف ايراني بر تغيير رفتار وي بايد ارائه شود.
ـ مشوقها بايد شامل سه حوزه هستهاي، استراتژيك و اقتصادي باشد، كه اكنون تنها تمركز بر حوزه برنامه هستهاي ايران است.
ـ مشوقها بايد متوجه حاميان تغيير باشد، مثلاً مشوقهاي اقتصادي بايد طيف ثروتمندان طبقه متوسط به بالا را در نظر بگيرد.
زمانبندي
ـ تحقق گزينه تعامل نيازمند سالهاي طولاني است و آمريكا نميتواند توقع واكنش فوري از ايران داشته باشد.
شريك نامطمئن
ـ روي كار آمدن احمدينژاد و اصولگرايان، موجب نفي ليبراليزاسيون فضاي عمومي كشور شده است.
ـ فضاي عمومي ايران اكنون توأم با اعتماد بهنفس و غرور است، كه موجب ماجراجويي آنها ميشود.
ـ آيتالله خامنهاي معتقد است كه حق را بايد گرفت و اگر به دشمن تمكين شود، او ديگر كوتاه نميآيد.
ـ دوران احمدينژاد تمام نشده است. در ادامه برنامه تعامل، بايد يا احمدينژاد را دور زد، يا او را به درون ميدان برنامه كشاند.
ـ عصر رفرميستهاي ايران نشان داد كه رقابت ميان جناحها جدي است.
ـ امروز در ميان همه جناحها يك نظر واحد وجود دارد و آن هم اين نكته است كه همه از ضرورت مذاكره با آمريكا سخن گفتهاند.
ـ در طول بيست سال، هاشمي رفسنجاني سعي كرد رابطه ايران با آمريكا را بهبود ببخشد. اما تاكتيكهاي پشت پرده او خيلي مؤثر نبوده است.
معايب
ـ سياست داخلي ايران به قدري پيچيده است كه معلوم نيست سياست تعامل جواب دهد.
ـ اصولگرايان، رويكرد آمريكا به تعامل را حاصل ضعف آمريكا ميدانند.
ـ چون چارچوب زماني مشخصي براي سياست تعامل مدنظر نيست، در نتيجه ممكن است ايران به همه خواستههاي خود برسد، اما آمريكا به هيچ يك از خواستههايش نرسد.
ـ تاكنون هيچ پيام محكمي از سوي رهبر ايران براي مذاكره با آمريكا شنيده نشده است.
ـ اسرائيل در معادلات تعامل همچون يك كارت وحشي و برگه غيرقابل مهار عمل ميكند.
بخش دوم ـ راهكار نظامي: خلع سلاح تهران
ـ گزينههاي ديپلماتيك، يك نقص اساسي دارند و آن نيازمندي به همكاري ايران است.
ـ درواقع هيچ يك از گزينههاي ديپلماتيك، تضميني براي موفقيت ندارند.
ـ بخشي از آمريكاييها معتقدند ايران قابل اعتماد نيست. آنان حتي روسيه و چين را نيز قابل اعتماد نميدانند، لذا ميگويند كه به دليل عدم باور اين كشورها، محدوديتهاي سياسي و تحريمهاي اقتصادي همواره شكست ميخورد.
ـ به اين دلايل، هر گزينهاي كه نياز به همكاري ايران يا كشورهاي متحد آمريكا بر عليه ايران را داشته باشد، منتفي است.
ـ تنها عامل زور است كه بهطور يكجانبه از سوي آمريكا امكان بهكارگيري دارد و نياز به همكاري ايران يا متحدان ندارد.
ـ اگر ايران به سلاح هستهاي مجهز شود، در آن صورت گزينه نظامي آمريكا عليه آن كشور نيز دشوار خواهد شد.
ـ مشكلاتي كه ارتش آمريكا در عراق و افغانستان پيدا كرده است، امكان موفقيت نظامي بر عليه ايران را با ترديد مواجه ساخته است.
ـ با اين شرايط، بخش دوم اين گزارش، به بررسي گزينه نظامي پرداخته است.
ـ اوباما نيز گزينه نظامي را رد نكرده است.
ـ اين نگراني وجود دارد كه اسرائيل بهطور يكجانبه به تهاجم عليه ايران اقدام كند.
ـ گزينه موردنظر اين خواهد بود كه همچون عراق و افغانستان، اقدام نظامي به اشغال ايران و تغيير حكومت منجر شود.
ـ سناريوي حمله هوايي به تأسيسات هستهاي ايران بالاترين ضريب امكان تحقق را دارد.
ـ برخي از آمريكاييها معتقدند هزينه حمله به ايران بسيار زياد است و اين موضوع موجب ترديد در اقدام نظامي عليه ايران شده است، اما آنان اميدوارند كه اسرائيل چنين اقدامي را به جاي آنها انجام دهد.
فصل سوم ـ يك راه را تا انتها رفتن: گزينه تهاجم
ـ اكنون آمريكا تمايل به انتخاب راهكار نظامي عليه ايران را ندارد. پس از هزينههاي جنگ در افغانستان و عراق و عدم وجود چشمانداز روشن، اغلب آمريكاييها مايل نيستند در نقطهاي ديگر از خاورميانه درگير جنگ شوند.
ـ بهدليل پراكنده شدن نيروها، آمريكا بايد براي تهاجم به ايران، نيروهاي ذخيره را فراخوان كند.
ـ پس از سي سال وجود مشكلات ميان آمريكا و ايران، هيچ استراتژي همچون تهاجم نظامي، نميتواند قاطعانه مشكلات مزبور را مرتفع كند.
ـ شكستهاي آمريكا در عراق و افغانستان، نشان داد كه پرسش اساسي كه آمريكا بايد پاسخ دهد اين است كه درصورت تهاجم به ايران، آيا ميتواند در ايران يك دولت آمريكايي باثبات و امن پديد آورد!
ـ مشكلات عراق و افغانستان درسهاي زيادي به آمريكا داده است، اما هنوز ايدهاي كه درسهاي مزبور را به ايران، يعني كشوري با سه برابر جمعيت و چند برابر وسعت نسبت به عراق، تعميم دهد، وجود ندارد.
هدف
ـ هدفِ گزينه تهاجم به ايران، اين است كه حكومت ايران را از طريق زور و حمله نظامي ساقط كرده، قدرت نظامي آن را خرد كرده و اجازه داده نشود كه كنترل خود را بر جامعه اعمال نمايد و برنامه هستهاي آن نابود شود.
ـ آمريكا بايد بتواند پس از حمله، يك حكومت باثبات و آمريكايي در آن پديد آورد.
ـ مانند افغانستان و عراق، بازسازي ايران پس از اشغال بسيار دشوار و پرهزينه خواهد بود.
چارچوب زماني
ـ در تئوري، آمريكا هرگاه اراده كند ميتواند به ايران حمله كند. لذا از نظر زماني بسيار سهلالوصول است. اما در واقعيت، اين امر آسان نيست و موانع زيادي دارد.
ـ اگرچه تهاجم نظامي از گزينه تعامل يا گزينه تغيير حكومت، سريعتر امكانپذير است، اما زمان آن ميتواند تا سالها طول بكشد كه شامل اولتيماتوم به ايران، اخذ مجوز قانوني از سازمان ملل، اقدامات لجستيكي انتقال نيرو به منطقه و سپس اقدام نظامي ميشود.
ـ گزينه نظامي نيازمند گرفتن بهانه از ايران، براي حمله به آن كشور است. البته اگر اراده بر حمله به ايران وجود داشته باشد، آمريكا ميتواند كاري كند كه ايران را تحريك كند تا پاسخي بدهد كه همان بهانه مورد نياز باشد.
ـ بازسازي پس از جنگ در ايران، طولانيترين و خونينترين بازسازي خواهد بود.
نگاهي كلان به اين سياست
ـ مسئله اصلي، درگيريهاي پس از جنگ و اشغال است.
ـ چون ممكن است كشورهاي همسايه، اجازه استفاده از خاك خود را براي حمله به ايران ندهند، لذا بايد تفنگداران دريايي، بندري را در ايران تصرف و از آنجا عمليات لجستيكي براي هجوم به درون ايران صورت گيرد.
الزامات
ـ تحريك: ايران بايد يك اقدام تحريك آميز بهمثابه واقعه 11 سپتامبر 2001 صورت دهد.
ـ ديپلماتيك: اگر ايران اقدام تحريكآميز نكند، امكان اجماع بينالمللي ناممكن است.
ـ نظامي: عمليات نظامي بايد سنگين باشد، اما الزام كليدي، مسائل پس از اشغال است. آمريكا براي اشغال عراق 200 هزار نفر نيرو وارد كرد. ايران كشوري با سرزمين پهناور كوهستاني و بياباني است كه در جنگ چريكي بسيار توانايي دارد و ميتواند مخاطرهآميز باشد. الزامات لجستيكي تهاجم به ايران بسيار سختتر از عراق است. در تهاجم به ايران، نيروي ويژه و سربازان آمريكايي فارسيزبان الزامي است كه آمريكا در اين خصوص بسيار ضعيف است.
ـ اشغال: براي عمليات عليه منازعات كمشدت و ضد شورش دوره اشغال، نيروي متخصصي در حد 2 درصد جمعيت ايران (يعني حدود 4/1 ميليون نفر) براي ايجاد امنيت و ثبات در آن كشور نياز است.
ـ سياسي: حمايت اكثريت مردم آمريكا در اين تهاجم الزامي است، زيرا تهاجم به ايران سختتر از عراق خواهد بود. كشور آمريكا بايد تحمل تلفات زياد را داشته باشد زيرا تنفر مردم ايران از آمريكا به استمرار جنگ چريكي خواهد انجاميد.
محاسن
ـ حمله نظامي، كليه مشكلات آمريكا درباره ايران از جمله پرونده هستهاي را يكباره حل ميكند.
ـ همه اقدامات تحت كنترل آمريكا خواهد بود و نيازمند همكاري بينالمللي نيست.
ـ اين گزينه، از مهمترين و مطمئنترين منبع قدرت آمريكا، يعني ارتش آن كشور بهره ميبرد.
معايب
ـ تهاجم نظامي به ايران بسيار پرهزينه خواهد بود، هم در حمله و هم در اشغال.
ـ هزينه تلفات ميتواند شامل صدها و يا شايد هزاران آمريكايي در تهاجم باشد.
ـ واكنش نظامي تهران كه حجم و استعداد آن قابل برآورد نيست (بهويژه در حوزه عمليات چريكي، يا بستن تنگه هرمز).
ـ مردم ايران آرام نيستند و امكان بروز منازعات قومي در ايران ميتواند به همسايگان آن كشور كشيده شود و در نتيجه ناامني آن، وضعيت صدور انرژي از منطقه را مختل خواهد كرد.
ـ اعتبار آمريكا در اثر حمله به ايران مخدوش ميشود و در قضاياي كره شمالي و دارفور و... قدرت چانهزني آمريكا كاهش مييابد.
ـ نقش آمريكا در ايجاد نظم جهاني مخدوش شده و از آمريكا يك چهره مهاجم ارائه ميشود.
فصل چهارم ـ گزينه اُسيراك
ـ با توجه به هزينه زياد تهاجم نظامي تمام عيار به ايران، سناريوي دوم، موضوع حمله هوايي محدود به تأسيسات اتمي مانند حمله به تأسيسات اتمي اسيراك عراق توسط اسرائيل را دربرميگيرد.
ـ در تشديد افقي منازعه، ميتوان پس از بمباران تأسيسات هستهاي، به بمباران سيستم فرماندهي و كنترل و ساير پايگاههاي نظامي ايران پرداخت.
ـ تهاجم هوايي به برنامه هستهاي ايران ميتواند موجب تعويق برنامه هستهاي ايران شود.
هدف
ـ هدف تهاجم هوايي اين است كه در حد ممكن برنامه هستهاي ايران را نابود سازد. اگر كار موفق شود، ميتواند به مدت 10 سال آن را به عقب اندازد. در طول اين مدت ده سال، احتمالاً كساني در ايران به قدرت ميرسند كه دوست آمريكا بوده و برنامه هستهاي را كنار ميگذارد.
چارچوب زماني
ـ زمان شروع آن به عهده آمريكاست، اما واكنش ايران غيرقابل پيشبيني است.
نگاه كلي به اين سياست
ـ اين حملات هوايي بين چند روز تا چند هفته ادامه پيدا ميكند.
ـ حملات هوايي نيازمند اطلاعات دقيق است.
ـ ايران روشهاي حمله هوايي آمريكا و اسرائيل در عراق و بالكان و... را ميشناسد، لذا تدابير هوشمندانهاي از جمله انتقال تأسيسات به زيرزمين را اتخاذ نكرده و آنها را پراكنده كرده است.
رويارويي با واكنش ايران
ـ شايد ايران پاسخ ندهد و با مظلومنمايي، خود را قرباني نشان دهد.
ـ شايد ايران پاسخ دهد و مثلاً تنگه هرمز را ببندد.
ـ شايد ايران اهداف آمريكايي و اسرائيل را با موشك بالستيك مورد هجوم قرار دهد.
ـ شايد ايران واكنش چريكي به اهداف آمريكايي نشان دهد.
اقدامات پس از حمله هوايي
ـ پس از تهاجم هوايي آمريكا به تأسيسات هستهاي ايران، مردم ايران منسجمتر شده و به فكر دستيابي به سلاح هستهاي ميافتند و از معاهده NPT خارج ميشوند.
ـ لذا بايد هر چند سال يكبار به تأسيسات هستهاي ايران حمله كرد.
الزامات
ـ نظامي: توانايي اين اقدام وجود دارد و هزينه نظامي آن زياد نيست. پرسش اين است كه آيا كشورهاي منطقه حاضر به همـكاري هستند يا اينكه آمريكا بايد به تنهايي آن را انجام دهد.
ـ ديپلماتيك: آمريكا بايد بيشترين حمايت را بهويژه از سوي همسايگان ايران جلب كند. همچنين اين حمله، موجب مخدوش شدن وجهه آمريكا در منطقه نشود. آمريكا نيازمند رفتار تحريكآميز ايران است و براي اين كار ميتواند به اقدامات تغيير حكومت بپردازد تا ايران واكنش نشان داده و رفتار تحريكآميز ارائه كند و به آمريكا بهانه بدهد.
ـ قانوني: اين گزينه وجاهت قانوني ندارد و قطعنامههاي شوراي امنيت نيز مجوز حمله را صادر نكرده است.
برای ادامهی گزارش (شامل بخش ویژه انقلاب مخملی) کلیک کنید.
نشاني متن انگلیسی گزارش در سايت موسسه بروكينگز:
http://www.brookings.edu/events/2009/0623_iran_strategy.aspx
*Kenneth Pollack, Suzanne Maloney, Bruce Riedel, Michael O’Hanlon, Daniel Byman, Martin Indyk, " Which Path to Persia? Options for a New American Strategy Toward Iran ", Brookings Institute, June 23, 2009