نظر منتشر شده
۴
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 101192
حرکت خزنده جریان انحرافی و راهکارهای لازم برای مقابله با آن
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۴۹
حرکت خزنده جریان انحرافی و راهکارهای لازم برای مقابله با آنعلی رضائیتحرکات جریان انحرافی در سالی که با عنوان جهاد اقتصادی نامگذاری شده است همچنان به مانند سابق در مسیری پیش می رود که دیگر احتمال انحرافی بودن اعضای آن جریان را به یقین تبدیل کرده است. ایستادگی این جریان در مقابل نصایح، فرمایشات و حتی دستورات رهبری، اینک شائبه ها را به واقعیات ملموس مبدل کرده و علما و سیاسیون را واداشته تا به خطرات این جریان انحرافی بیش از پیش هشدار دهند. یکی از این هشدارهای قوی در روزهای اخیر توسط آیت الله مصباح یزدی بود که ایشان طی سخنانی افشاگرانه از یک پرونده مهم در ارتباط با جریان انحرافی پرده برداشتند و به شکل گیری تشکیلاتی فراماسونری و رشد نفوذی ها در بین خودی ها اشاره کردند. موضوع استعفای وزیر اطلاعات که حقیقت آن از دایره حقیقت برکناری صفار و فتاح و محسنی اژه ای و لنکرانی و پور محمدی و متکی و ... خارج نیست، بر این هشدار قوامی تازه بخشید که یک تشکیلات در حال شکل گیری است که سابقه کلامی و عملی آن نیز فارغ از جلوه های فراماسونری نیست. تحرکات این تشکیلات که در سال جهاد اقتصادی شدت یافته و اهداف انتخاباتی را دنبال می کند، در حالی رخ می دهد که از طرفی سیاسیون نه می توانند ساکت بمانند و نظاره گر هرگونه خطای جریان انحرافی باشند و نه تخطی از فرمایش رهبری مبنی بر تقسیم مسائل به اصلی و فرعی و نصایح ایشان در آغاز سال 90 را جایز می دانند. چنانکه ایشان با سخنرانی در بارگاه ملکوتی علی بن موسی الرضا درباره یکی از شروط و الزامات حرکت عظیم اقتصادی در کشور فرمودند: « يك شرط ديگر اين است كه كشور به مسائل حاشيه‌اى مبتلا نشود. ببينيد، در بسيارى از اوقات يك مسئله‌ اصلى در كشور وجود دارد كه همه بايد همت كنند و به سراغ اين مسئله‌ اصلى بروند؛ بايد مسئله‌ كانونى كشور اين باشد؛ اما ناگهان مى‌بينيم از يك گوشه‌اى يك صدائى بلند مي شود، يك مسئله‌ حاشيه‌اى درست مي كنند، ذهنها متوجه آن مي شود. اين مثل اين مي ماند كه در يك مسافرت مهمى، كاروانى، قطارى دارد حركت ميكند، هدفش رسيدن به يك نقطه‌ خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول كنند به يك چيز حاشيه‌اى در بيابان، از راه باز بمانند، احياناً امكان ادامه‌ حركت هم از آنها گرفته شود. مسائل حاشيه‌اى نبايد به ميان بيايد. مردم ما خوشبختانه قدرت تحليل دارند، هوشمندند، هوشيارند؛ ميتوانند مسائل فرعى و حاشيه‌اى را از مسائل اصلى جدا كنند. توجه شود مسائل حاشيه‌اى كانون توجه افكار عمومى قرار نگيرد.» با این حال اینک سوالی برای وفاداران به انقلاب اسلامی مطرح است که آیا تحرکات جدید جریان انحرافی خصوصا مواضعی که در تقابل با مواضع رهبری اتخاذ می کنند، در حیطه مسائل اصلی می گنجد یا فرعی؟ و اگر فرعی است چگونه باید با آن برخورد شود که هم آنان را در رسیدن به مقاصد شوم خود ناکام گذارد و هم فرمایش رهبری به گوش جان سپرده شده باشد؟ و سوالاتی از این دست که در ادامه به پاسخگویی آنها خواهیم پرداخت.شوق امت حزب الله از یک انتخاب صحیحکمی به گذشته باز می گردیم؛ به انتخابات سال 84 و پیروزی محمود احمدی نژاد در نهمین انتخابات ریاست جمهوری که او توانست با حمایت طیف حزب اللهی و بدنه مردمی اصولگرایان و عده ای از بدنه حزبی اصولگرایان به این موفقیت نائل آید. هرچند که وی گاها ادعاهایی متفاوت از این را دارد اما چگونگی پیروزی شهردار تهران در انتخابات ریاست جمهوری آن هم در برابر رقبای کاملا مشهور و شناخته شده، بدون در نظر گرفتن حمایت های گسترده حامیان ولایت تحلیل پذیر نیست. حامیان ولایت از مردی که فریاد عدالت سر می داد و می رفت تا گفتمان انقلاب و امام (ره) را زنده کند، حمایت کردند و او پیروز شد. محمود احمدی نژاد در هنگام دریافت حکم تنفیذ ریاست جمهوری از سوی رهبر معظم انقلاب، بر دست نائب امام زمان (عج) بوسه زد و این شوق امت حزب الله را از یک انتخاب صحیح چندین برابر کرد. دولت نهم آن چنان در عرصه عدالت و سفرهای استانی روحیه و نشاط به جامعه تزریق کرد که در مقاطع مختلف مورد تشویق و حمایت رهبری انقلاب قرار گرفت. اما اواخر دولت نهم با حواشی خاصی مواجه شد؛ حاشیه هایی که البته قابل اغماض بود و مانع از حمایت حزب اللهی ها از احمدی نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری نشد و همه امیدوار بودند تا این حواشی در دولت دهم باقی نماند و غبار اندوه از قلوب مسلمین که ادعای دوستی مردم ایران و اسرائیل را از زبان اسفندیار رحیم مشائی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری شنیده بودند و احمدی نژاد نیز حرف او را حرف دولت خوانده بود، پاک شود. دهن کجی رئیس جمهور به حامیان خوداین امیدواری باعث شد تا بار دیگر و در انتخاباتی دیگر، مستضعفان و محرومان جامعه که گفتمان انقلابی و عدالت محور دولت نهم، روح و جانشان را نوازش داده بود، به محمود احمدی نژاد رای دهند؛ رأیی که نه برای یک شخص که برای دفاع از یک گفتمان داده شد. نیروی امت حزب الله پس از پایان انتخابات دهم ریاست جمهوری و پیروزی مجدد احمدی نژاد، برای مقابله با فتنه گرانی که دولت انقلابی، اصل ولایت فقیه، و هر چه از درون مایه انقلاب بود را نشانه رفته بودند، به کار گرفته شد. همه امیدشان به این بود که به رئیس جمهوری رأی داده اند که حامی ولایت است و شایعه تقلبی را خنثی می کنند که از سوی انقلابیون پشیمان پراکنده شده است. در هیاهوی جنگ نرم حزب الله با دشمنان اسلام و ایران، ناگهان خبری منتشر شد که همان فرد حاشیه ساز دولت نهم به سمت معاون اولی رئیس جمهور نائل شده است. این اقدام احمدی نژاد که یک دهن کجی واضح به حامیانش بود، بلافاصله با هوشمندی و تدبیر ولی امر مسلمین خنثی شد. اما احمدی نژاد به رغم دستور صریح رهبری برای عزل مشائی از معاون اولی رئیس جمهور که در تاریخ 27 تیرماه 1388 صادر شد، اجرای این فرمان را به مدت پنج روز، معطل نگه داشت و در آخر کار هم به واسطه رسانه ای شدن آن، خود را مجبور به اجرای آن دید؛ اجرایی که البته با انتصاب محمدرضا رحیمی به سمت معاون اولی و نیز انتصاب مشائی به ریاست دفتر و سرپرست نهاد ریاست جمهوری، برنامه های دولت دهم را به سمت و سوی خاصی کشاند. ائتلافی نانوشته با افراطیون کارگزاران و مشارکت با تشکیل جریانی که قصد داشت ضمن تند کردن فضا و سوق دادن کشور به سوی بحران، سوء استفاده های سیاسی خود را دنبال کند، اهداف انتخاباتی نیز مدنظر آنان قرار گرفت و به مرور آن جریان را به این نتیجه رساند که در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی و یازدهم ریاست جمهوری، دیگر علیه شخصیت هایی مانند هاشمی رفسنجانی حرف زدن، سود تبلیغاتی و انتخاباتی ندارد و باید وارد فضایی شوند که به تولد یک جریان خاص سیاسی در کشور منجر شود؛ جریانی که جذابیت هایی را برای هر دو جبهه اصولگرا و اصلاح طلب و حتی ساختارشکنان موسوم به جنبش سبز داشته باشد. منفی بودن یا مثبت بودن این جذابیت ها در دوران طفولیت این جریان اصلا مورد مهمی نبود و خودنمایی به هر صورت در مباحث و محافل سیاسی برای آنان کافی بود تا تولد خود را جشن بگیرند و به عنوان یک جریان مطرح در حوادث سیاسی کشور خود را بشناسند و به دیگران معرفی کنند. مسیر دوم آنان ایجاد جذابیت های مثبت سیاسی برای اصلاح طلبان و نیز ساختارشکنان موسوم به جنبش سبز بود که این دسته، بزرگترین حادثه تلخ و نفرت انگیز زندگی خود را روی کار آمدن دولت احمدی نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری می دانستند. جریان انحرافی با به کار بردن ادبیات و عملکرد خاص سیاسی که مصادیق آن بسیار مشهود و مشهور است به سمتی رفت تا در نهایت ائتلافی نانوشته با اعضای افراطی کارگزاران و مشارکت را تشکیل دهد و یک محتوا را ترویج کنند. این ائتلاف که احتمالا در ما ههای آینده به صورت رسمی اما بسیار خودمانی و محرمانه محقق می شود و شاید هم تاکنون محقق شده باشد، چند هدف را دنبال می کند از جمله آنکه در این مقطع زمانی تمرکز کار باید برای جلب نظر سبزها و بدنه مردمی اصلاح طلبان باشد. شعارهای ملی گرایانه، طرح مکتب ایرانی، ایجاد درگیری با قوای دیگر، مولوی و ارشادی کردن دستورات رهبری و از این دست مانورها در عرصه فرهنگی – اجتماعی – سیاسی هدف مهمی را دنبال می کند که آن هم کاستن از تنفر جریان مقابل اصولگرایی از دولت دهم خصوصا از رئیس آن است. با این حساب دولت دهم خود را تا حدودی از دایره اصولگرایان و طیف حزب اللهی کشور خارج می کند تا بتواند جاذبه بیشتری برای طیف مقابل اصولگرایان پیدا کند. اما به طور کامل از دایره اصولگرایی خارج نمی شود و در مقاطع مختلف زمانی حرف هایی را برای جذب اصولگرایان نیز مطرح می کند. عمده ترین این برنامه ها توسط همان شخص خاص یعنی اسفندیار رحیم مشائی که گفته می شود قرار است در انتخابات نهم مجلس و یازدهم ریاست جمهوری کاندیدا شود و در واقع از پاستور به بهارستان و از بهارستان به پاستور بازگردد، اجرا می شود. جریان سازی در انحرافات برای جلوگیری از حذفپیگیری این برنامه ها به مشائی ختم نمی شود و او فقط به عنوان علمدار و راه باز کن جریان انحرافی شناخته شده است. آنها با تشکیل یک جریان در مسیر انحرافی که شامل افرادی نظیر مشائی، رحیمی، بقایی، جوانفکر و ... می شود، در واقع تلاش دارند تا مانع از حذف فیزیکی خود شوند. طبیعی است که اگر قرار بود تمام جاذبه مسیر انحرافی در وجود مشائی خلاصه شود، همانگونه که یک بار از معاون اولی رئیس جمهور عزل شد، حکم دیگری هم صادر می شد تا به طور کامل از تمامی مناصب دولتی حذف شود. اما در شرایط حاضر آنها یک جریان هستند که مسیر انحرافات لازم برای پیشبرد اهداف سیاسی خود را مدیریت می کنند و در کمتر حالتی پیش خواهد آمد که دچار حذف فیزیکی شوند، زیرا حذف آنان برابر است با حذف بدنه تنومندی از مدیریت ها در دولت که حتی ممکن است موتور محرکه دولت دهم را از کار بیاندازد. بنابراین جریان انحرافی با این استراتژی خیال خود را از حذف فیزیکی راحت کرده و با فراغ بال، مطامع سیاسی خاصی را دنبال می کنند.سناریویی در چند پرده و با چند نقطه عطف مسلما آنان بدون آراء اصولگرایان و صرفا با دلبستگی به تجمیع آراء سبز و خاکستری و بنفش و آبی و ... زیر چتر حمایتی خود، نمی توانند به پیروزی نهایی در هر انتخاباتی دست یابند. بنابراین راهکاری لازم دارند تا با نزدیکی به انتخابات، بدنه مردمی اصولگرایان را راضی و اقناع کنند که برخلاف انتقادات بدنه حزبی اصولگرایان نسبت به جریان انحرافی در دولت، طور دیگری عمل کنند و دل در گرو کاندیدای مورد حمایت احمدی نژاد بسپارند و آراء خود را به نفع او در صندوق رأی بیاندازند. سابقه انتخاباتی و تبلیغاتی جریان انحرافی در دوره های قبل نشان از آن دارد که آنان برنامه های انتخاباتی خود را همچون یک سناریو در چند پرده و با چند نقطه عطف تعریف می کنند. بنابراین طبیعی است که آنچه اینک توسط جریان انحرافی در صحنه جامعه واقع می شود و مورد حمایت و تایید رئیس جمهور هم قرار می گیرد، پرده اول از یک تبلیغات انتخاباتی است. یکی از مواردی که ممکن است در پرده آخر یعنی در ایام اوج تبلیغات انتخابات رقم خورد، ورود جریان انحرافی به بررسی اخبار منتشر شده از رسانه هاست؛ اخباری که عمدتا از دریچه های غیر رسمی نشر یافته و گرچه کاملا واقعی است اما در گفته ها و بیانات رسمی جریان انحرافی وجود نداشته است. آنها با تبلیغات روی این موضوع که آن موارد یک سری شایعات بی سند و طومار طویل تهمت و توهین علیه دولت بوده و عده ای در پی تخریب دولت بوده اند، افکار عمومی را قانع می کنند که آن اخبار، شایعاتی به مانند شایعات علیه دولت نهم بوده که رئیس جمهور در مناظره ها همه را برملا کرد. از این بابت بعید نیست که اخبار غیر رسمی که این روزها با استناد به گفته های فلان فرد در فلان جلسه در خروجی برخی از رسانه ها قرار می گیرد، حربه ای باشد که جریان انحرافی برای پرده آخر سناریوی انتخاباتی خود ذخیره کرده باشد و امرور به خورد برخی از رسانه های اصولگرا می دهد تا در سال 92 یعنی سال برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، محصول آن را در هاله ای از مظلوم نمایی و ادعای شایعه سازی علیه دولت، برداشت کند. ضرورت هوشیاری رسانه ها و استناد آنها به خبرهای رسمی و اظهارات شاذ علنی برخی از افراد حاشیه ساز جهت انتقاد به جریان انحرافی، یکی از راهکارهایی است که می تواند این حربه را خنثی کند.کسب جذابیتی به مانند جذابیت سید محمد خاتمیخنثی سازی حربه های جریان انحرافی البته بسیار پیچیده تر از این است که بتوان با یک راهکار، نقشه های انتخاباتی آنان را نقش بر آب کرد. اینکه آنان در پرده های بعدی خود چه سناریویی را برای جذب آراء بدنه مردمی اصولگرایان نوشته اند سوالی است که هر پاسخی در برابر آن ارائه شود، نمی تواند بعید باشد. حتی اگر کسی در برابر این سوال، اینگونه پاسخ دهد و ادعا کند که پرده آخر یا لااقل یکی از نقاط عطف این سناریو با عزل مشائی و افراد دیگری از جریان انحرافی و اعلام برائت جمعی از دولتی ها بالاخص رئیس جمهور از آنهاست که با ایراد دلایلی احتمالا موافق و منطق با نظام و انقلاب اما دو پهلو برای توجیه چند سال همراهی با آنان رقم خواهد خورد، بعید نیست. زیرا در این حالت شخص دیگری از طرف طیف احمدی نژاد می تواند وارد صحنه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری شود که مورد تایید بدنه مردمی هر دو جبهه اصولگرایان و اصلاح طلبان و نیز سبزهای ساختارشکن قرار گیرد. حتی اگر این احتمال را هم در نظر گیریم که مشائی عزل شود و احمدی نژاد هم هیچ توجیه و دلیلی برای چند سال همراهی او و حتی عزل یکباره او نیاورد، باز هم این عمل برای عده ای از اصلاح طلبان، سبزها و هم اصولگرایان جذابیت دارد. گروه اول از این بابت عمل او را می پسندند که او برخلاف میل باطنی خود مجبور به حذف مشائی شد و گروه دوم نیز احتمالا به خاطر رفتار واکنشی او در برابر منحرفانی چون مشائی، وی را تمجید می کنند و در این مسیر احمدی نژاد تبدیل به شخصیتی می شود که مهر تایید او بر یک کاندیدا در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بسیار اهمیت و ارزش پیدا می کند. در این حالت جریان انحرافی به دنبال کسب جذابیتی برای احمدی نژاد است به مانند جذابیت سید محمد خاتمی که او نیز در دوران ریاست جمهوری اش برخی از منحرفان را دور خود جمع کرده بود و همواره مورد انتقاد امت حزب الله قرار می گرفت. او در برهه هایی از زمان رفتارهایی را از خود بروز داد که توانست لبخند را بر لبان هم عده ای از موافقان و هم عده ای از مخالفان خود بنشاند و با کسب اکثریت آراء در هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در مقام خود باقی بماند. اما استراتژی او در سال های پایانی دوره دوم ریاست جمهوری اش کاملا غلط بود و دیگر مهر تایید او بر یک شخصیت و یا کاندیدایی در انتخابات نهم ریاست جمهوری جوهری نداشت و بی ارزش بود. جریان انحرافی امروز نه فقط از تجربه دولت خاتمی که از تجربه هشت دولت پیشین و دو دولت نهم و دهم استفاده می کند تا هرگونه رفتاری که در رأی آوری رئیس جمهور آینده کشور مفید است، در عملکرد تبلیغاتی برای انتخابات آتی از قلم نیافتد. روشی که امروز دولت دهم برای ماندگاری در جایگاه قوه مجریه انتخاب کرده، به گونه ای است که این دولت در یک برهه آماج انتقادات گوناگون قرار گیرد؛ اما سیبل این انتقادات نباید احمدی نژاد باشد و یک یا چند قربانی مانند مشائی و دیگر اعضای جریان انحرافی لازم است تا سپر تمام اشتباهات دولت قرار گیرند. این باعث می شود تا پس از کناره گیری یا عزل این عده، احمدی نژاد محبوبیت چند چهره خود را ارتقا دهد تا پس از حمایت کاندیدای طیف خود در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آراء بدنه مردمی اصولگرایان و اصلاح طلبان و ساختار شکنان موسوم به جنبش سبز را به سوی او سوق دهد و پس از پیروزی آن شخص، یک دهن کجی دیگر رخ دهد و در عین ناباوری ملت، بار دیگر جریان انحرافی به داخل دولت راه داده شوند و در واقع دولت نهم و دهم در چرخه ای کاملا قانونی یک دوره دیگر نیز ابقا شود. وقوع فتنه بزرگ تر از فتنه 88 در حرکت خزنده جریان انحرافی که برای تحقق اهدافی مرموز، سناریویی ماسونی را دنبال می کند، حتی بعید نیست که در پرده ای دیگر یا نقطه عطف دیگری از این سناریوی طولانی و مخفیانه، یکی از اعضای جریان انحرافی مورد سوء قصد یا ترور ساختگی قرار گیرد تا باقی گروه به هدف خود برسد. باز هم بعید نیست که این طیف بنابر حدس بسیاری از سیاسیون، در بهت و حیرت توده های انقلابی مردم، قصد کاندیداتوری اسفندیار رحیم مشائی برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را داشته باشند. در این حالت طبیعی است که این شخص با انحرافات علنی که دارد در شورای نگهبان رد صلاحیت می شود و شرایط به گونه ای پیش خواهد رفت تا جریان انحرافی که بسیار قدرت طلب و فاسد است، علیه شورای نگهبان و نهایتا علیه ولی فقیه موضع گیری آشکار کند و در نتیجه وقوع فتنه بزرگ تر از فتنه 88 را تسریع بخشد. طبق این توصیفات و احتمالات و هر احتمال دیگری که تحقق و انجام آن از یک تشکیلات فراماسونری بر می آید، مسلم است که جریان انحرافی در شرایط امروز به دنبال یک طیف بندی تازه سیاسی و تشکیل یک جریان حزبی و جناحی نو در عرصه سیاسی ایران است که تمام سلیقه ها را بتواند زیر چتر خود قرار دهد و همواره بتواند به هر وسیله ممکن هدف خود را که کسب قدرت است، برآورده کند و در نهایت به اهداف فراماسونری خود دست یابد. لذا دریافت پاسخی مناسب به سوالی که در ابتدای متن به آن اشاره شد، ضروری می نماید. پاسخ به این سوال که چگونه و با چه عملکردی می توان هم جریان انحرافی را در رسیدن به مقاصد شوم خود ناکام گذارد و هم به فرمایش رهبری درباره شروط جهاد اقتصادی عمل کنیم؟پالایش دایره اصولگرایی و اصلاح طلبی از جریان انحرافیپالایش دایره اصولگرایی از جریان انحرافی که نقاب اصولگرایی بر صورت زده و هر جا که لازم باشد آن نقاب را با اصلاح طلبی و حتی نقابی به رنگ سبز تعویض می کند، شاید بهترین عملکردی باشد که فعالین جبهه اصولگرایی باید آن را در تئوری و عمل محقق کنند. اما این پالایش چگونه باید رخ دهد که بتواند افکار عمومی را به سیرت جریان انحرافی و نفاق آنها آگاه کند تا نقاب های رنگارنگ این جریان در آینده نتواند موجبات فریب عده ای باشد؟ بازنگری و استفاده از تجربه تاریخی انقلاب اسلامی برای مقابله با انحرافات، پاسخگوی بسیاری از سوالات است. یک مصداق نزدیک در این زمینه، فتنه 88 است که عمیقا انقلاب اسلامی را مورد هدف قرار داده بود. اما نهایتا با روشنگری رسانه ها، فتنه گران در دادگاه اجتماعی محاکمه شدند و با کنار رفتن نقاب از چهره آنان دیگر هیچ یک از تیرهای آنان نه در 25 بهمن و نه در سه شنبه های سبز و ... نتوانست به هدف مقبولشان اصابت کند. از سوی دیگر هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان داخل نظام و دایره قانون، از فتنه گران اعلام برائت کردند و بنابراین آن کاندیدایی که روزی قصد داشت خود را اصولگرای اصلاح طلب معرفی کند و به اقتضای زمان و مکان نقاب تازه ای بر چهره زند، به مرحله ای رسید که نفاق او بر همگان آشکار شد و دیگر نه توانست خود را اصولگرا بنامد و نه اصلاح طلب. بنابراین به رونمایی از موجود ناقص الخلقه ای متوسل شد به نام جنبش سبز؛ جنبشی که حتی همجنس بازان و سلطنت طلبان و منافقین تابلو دار علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را درون خود جای داده بود و در مراحل مختلف مورد حمایت آمریکا و اسرائیل واقع شد. این جنبش در نهایت شکست خورد زیرا ملت ایران ملتی ولایتمدار و قانونمدار هستند و سره و از ناسره را تشخیص می دهند. اما در برابر جریان انحرافی که در بدنه مدیریتی دولت نهم و دهم روییده و اکنون بخش هایی از قوه مجریه در دست آنان است، شاید نتوان آنگونه که با فتنه گران پس از انتخابات 88 برخورد شد، مقابله کرد. ولی به هر حال خطر آنان کم از فتنه گران نیست و آنگونه که آیت الله مصباح درباره این طیف تصریح فرمودند: «خطری كه من احساس می‌كنم شدید‌ترین خطری است كه تا كنون اسلام را تهدید كرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است كه در بین خودی‌ها در حال رشد هستند.» بنابراین برای حفظ انقلاب اسلامی ایران باید با این طیف مقابله هایی صورت گیرد. این موضوع را نیز باید در نظر گرفت که در شرایط فعلی هیچ کس بیش از فتنه گران از جریان انحرافی درون دولت سود نمی برد و جشن نمی گیرد و بیش از آنان کسی به این اندیشه فرو نمی رود که انحرافیون خود زمینه های افول دولت اسلامی را پیش می برند و به زودی ما و یا طیفی باب میل ما جایگزین آن خواهد شد. بنابراین در راستای ممانعت از ورود هرگونه فتنه و فتنه گری به دایره مدیریتی نظام، مقابله با جریان انحرافی لازم و ضروری است. اما مقابله آشکار با آنان شاید به مصلحت کشور نباشد. مقابله ای باید صورت گیرد که هم مردم نسبت به بدعت های آنها آگاه شوند و هم آنان در شکل دهی طیف نامطلوب سیاسی ناکام بمانند. با این توضیح اگر روحیه انقلابی و ولایتمداری مردم ایران را در نظر گیریم، رسانه ها می توانند با خبررسانی و ارائه تحلیل و گزارش از آن دسته کجروی های آشکار و علنی جریان انحرافی (نه محرمانه و غیررسمی) که اصل دین اسلام، نظام جمهوری اسلامی، انقلاب و ولایت فقیه را نشانه رفته است، نقشه های آنان را نقش بر آب کنند و از خطایای آنان در زمینه های دیگر بگذرند و در سکوت خبری و بایکوت سیاسی باقی گذارند که اگر بخواهند همه را انعکاس دهند، این خود خطایی است که جای مسائل اصلی و فرعی را با یکدیگر تغییر می دهد و برخلاف نظر رهبری و مصالح کشور، مسائل حاشيه‌اى كانون توجه افكار عمومى قرار می گیرد. مساله اصلی امروز ما جهاد اقتصادی است و نباید هرگونه حرکت خطایی که از جریان انحرافی مشاهده شد در صدر اخبار قرار گیرد و شرط جهاد اقتصادی که رهبر معظم انقلاب بدان اشاره کردند، نادیده گرفته شود و قافله انقلاب مدام در مسائل فرعی و حاشیه ای سرگردان گردد و از مسیر اصلی بازماند. فعالین جبهه اصولگرایی نیز لازم است تا این دسته را که نقاب اصولگرایی بر چهره زده اند اما انحراف آنان کاملا آشکار است، از خود جدا کنند و به عنوان مثال «جریان اصولگرایی پیرو مکتب اسلام» را به راه اندازند که بکارگیری این روش به طور خودکار موجب جدایی و پالایش «اصولگرایی ناب و پیرو مکتب اسلام» از «اصولگرایان جعلی و پیرو مکتب ایران» خواهد شد و در هر انتخابات در آینده نیز آنان را ناکام خواهد گذاشت. شاهد این مدعا تجربه تاریخی 32 ساله انقلاب اسلامی است که مردم ایران همواره حامی شخصی بوده اند که حامی انقلاب و ولایت و مکتب اسلام باشد. پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری نیز دیگر شاهدی بر این مدعاست که در آن زمان رای به احمدی نژاد رای به شخص او نبود بلکه به شخصیت انقلابی و ولایت مدارانه او بود.طرف دیگر خنثی سازی نقشه های جریان انحرافی، عملکرد اصلاح طلبان حامی انقلاب و ولایت است که آنان نیز باید برای ناکام گذاشتن صحنه گردانی پشت پرده جریان انحرافی که نوعی ائتلاف با افراد اصلاح طلب ناموجه را دنبال می کند، وارد عمل شوند و دایره جبهه اصلاح طلبی را از جریان انحرافی پاک گردانند و رسما از تمامی مواضع جریان انحرافی اعلام برائت کنند تا معلوم شود که مواضع اصلاح طلبانه جریان انحرافی نیز نامعتبر است و مورد تایید جبهه اصلاح طلبان حامی انقلاب و ولایت نیست.
اینگونه عملکرد جریان ناب اصولگرایی و اصلاح طلبی باعث می شود که «نسبت عموم و خصوص من وجه» میان جریان انحرافی با اصولگرایان و با اصلاح طلبان به نسبت تباین تبدیل شود. به عبارتی جریان انحرافی که مدام تلاش می کند با ترسیم دوایری اینگونه القا کند که در برخی از نقاط و حواشی با برخی از اصولگرایان و اصلاح طلبان نسبت مشترک دارد، در دایره ای جداگانه قرار می گیرد که نه مورد تایید اصولگرایان است و نه اصلاح طلبان. با توجه به سوابق گفتاری و عملی جریان انحرافی نیز می توان اطمینان داشت که آنان در شرایطی که در دایره ای جداگانه ایزوله شده اند، نخواهند توانست جریانی انقلابی و ولایی که مورد حمایت مردم قرار گیرد را تشکیل دهند. بنابراین تمام امید آنان که به بخش هایی از اصولگرایی و اصلاح طلبی بسته بودند، بر باد می رود و عملا اگر بخواهند تحرکات انحرافی خود را در دایره محصور سیاسی خود ادامه دهند، نهایتا یا با ساختارشکنان موسوم به جنبش سبز پیوند می خورند که در آن وقت تکلیف آنان روشن است و یا به سمت تشکیل گروه مستقلی مشابه جنبش سبز و یا چیزی خراب تر از آن می روند که در آن صورت نیز تکلیف آنان روشن خواهد بود و تجربه تاریخی انقلاب اسلامی در خصوص آنان بدون تعارف تکرار خواهد شد.


rezaei.gozaresh@yahoo.com
 
علي رضائي
۱۳۹۰-۰۲-۰۲ ۱۳:۲۵:۰۰
با سلام . لطفا ميان تيترها داخل مطلب مشخص شود. در حال حاضر ميان تيترها با ادامه متن به هم چسبيده و نوعي به هم ريختگي در مطلب به وجود آمده است.
عبارات زير كه درون مطلب موجود است بايد به عنوان 8 ميان تيتر به كار رود:
1- شوق امت حزب الله از يك انتخاب صحيح؛
2- دهن كجي رئيس جمهور به حاميان خود؛
3- ائتلافي نانوشته با افراطيون كارگزاران و مشاركت؛
4- جريان سازي در انحرافات براي جلوگيري از حذف؛
5- سناريويي در چند پرده و با چند نقطه عطف؛
6- كسب جذابيتي به مانند جذابيت سيد محمد خاتمي؛
7- وقوع فتنه بزرگ تر از فتنه 88؛
8- پالايش دايره اصولگرايي و اصلاح طلبي از جريان انحرافي؛ (432613)
 
۱۳۹۰-۰۲-۰۲ ۱۴:۴۵:۱۳
نویسنده ی مطلب پر گویی بی معنی و کم محتوایی را سرلوحه ی کار خود قرار داده، فقط در جوابش چند جمله ی کوتاه می گویم: ۱-اصلاح طلبان و سبزها سالها قبل از شما این گروه منحرف را شناخته و دست آنها را خوانده اند و آنقدر کور و کم حافظه نیستند تا با چند کلمه و چند جمله دشمنان انقلاب مردمی خود را که با نفوذ در ارکان انقلاب خود را سوپر انقلابی و طرفدار مهدویت جا زدند و حالا مکتب ایرانی و غیره را مطرح می کنند، گول این عوام فریبی ها را بخورند، که اگر عوام فریبی بر سبزها و اصلاح طلبان موثر بود امروز فتنه خوانده نمی شدند.
۲ـ من نمی دانم چرا این دوست عزیز انقدر اصرار دارد که این دولت و حلقه ی خاصش که مورد حمایت بی دریغ احمدی نژاد است،را به اصلاح طلبان و کارگزاران و سبزها بچسباند؟ این هم دقیقا از روشهای احمدی نژاد است که در شب مناظره به زور و با استفاده از غافلگیری همه ی کسانی را که مغضوب بخشی از مردم هستند را رندانه به کاندیدای سبزها چسب کرد و ماهی خود را از آبی که گل آلود کرده بود گرفت، دوست عزیز تو یا از خود همان گروهی که روزی به زور خود را به شما و اصولگرایان قالب کردند و امروز با مکتب ایرانیشان قصد قالب کردن خود به مخالفان هستند!؟ یا جنبش سبز و اصلاح طلبان را نشناخته اید یا در توهمات مخدر گونه ی خود غرق شدا اید (432639)
 
علیرضا پژوه
۱۳۹۰-۰۲-۰۲ ۱۶:۲۴:۴۲
نه برادر من
من به هیچ عنوان وارد این بازی سیاسی احمقانه ای و خبیثانه ای که شما و دوستانتان ترتیب داده اید نمی شوم . از همین حالا هم به همه می گویم :
... همان ... است فقط پالان عوض کرده است !
----------------------------------
مواظب باشیم گوشهایمان یک بار دیگر دراز نشود ! (432621)
 
نجفی
۱۳۹۰-۰۲-۰۹ ۰۸:۵۶:۵۵
با سلام . لطفا بنویسید که این جریان انحرافی در سازمان صدا و سیما رخنه کرده و به آرامی در حال ساخت کارشناسان اقتصادی و تحلیلگر هستند که پس از مشهور شدن این کارشناسان . بلندگوهای این جریان در جامعه خواهند بود. این حرکت با ورود گروهی به نام تحلیلگران تکنولوژی در برنامه های اقتصادی و زنده شبکه اول آغاز شده و با حمایت مدیران شبکه در حال توسعه می باشند. مسئولان صداوسیما هم در خواب عمیقی هستند. (435687)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.