جناب آقای محمد نوری زاد
سلام علیـــــکم
خوشبختانه من اصلاً بلد نیستم مانند شما اینهمه نفاق داشته باشم و تندترین مفاهیم را در قالب زیباترین کلمات بپیچانم و به اسم دلسوزی ارائه دهم. اگر بدانم کسی ظالم و قاتل است هرگز او را پدر خطاب نمیکنم و اگر برسم به این مهم که حکومتی جائر و مردم کُش و تا خرخره فرو رفته در منجلاب فساد است هرگز امید به صلاح آن نخواهم داشت.
زیباترین کلمه این هستی را “صداقت” یافتهام و برای مخاطبم ارزش قائلم و خوب میدانم مخاطبم شعورش میرسد که شاید بشود “سرگین” شتر را در زیباترین کادوها پیچید اما با بوی تعفن آن هیچ کاری نمیتوان کرد!
فلذا به دور از نفاق، صادقانه و رک حرفم را میزنم و هر چند میبینم دشمنان دیروز شما، امروز برایتان با لبخند آغوش گشودهاند اما امیدوارم شما هم ایمان به کلام دکتر بهشتی داشته باشید که فرمود : “من تلخی برخورد صادقانه را به لبخند شیرین منافقانه ترجیح میدهم”.
کارگردان دوستداشتنی “پروانهها مینویسند”؛
بسیار دوست میداشتم کلام منتقدانه شما به دور از بیانصافی میبود تا من بجای این نامهی متذکرانه، برای شما نامهی تشکر همراه با گل میفرستادم که نوری زاد عزیز، بنازم غیرتت را که به فکر آبادانی ایران فردا برای من ِ جوانی. اما چه کنم آقا محمد؟! هیچ منتقد منصفی نیست که بتواند از انتقادات شما چنین برداشت خوشبینانهایی داشته باشد.
جناب آقای محمد نوری زاد؛
هرچند با پاسخ ندادن به نامههای متعدد دوستانم خطاب به شما به خصوص این نامه دوستانم نشان دادید به آنچه در خصوص گفتگو میگویید اعتقاد واقعی ندارید، اما بیایید کریمانه به این چند سوالی که ذهن من ِ جوان ِ ایرانی را به خود مشغول کرده پاسخ دهید تا پاسخ شما را مفتخرانه روی دست بلند کنیم و بگوییم : ببنید مردم! محمد نوری زاد که اینهمه نامه نوشت و جوابی نگرفت، متواضعانه پاسخ سوالات یک جوان بینام و نشان را داد تا الگویی باشد برای دیگران. ببنید مردم! صداقت محمد نوری زاد را ببنید.
و اما اگر خدای نکرده به هر دلیلی، اجازه بدهید دوباره تاکید کنم به هر دلیلی، پاسخ سوالات من را هم ندادید بدانید همان دلیل شما، میتواند علت بیجوابی نامههای خودتان هم باشد!
اما فقط ۷ سوال از انبوه سوالات من
۱) در نامههای خود، انتقادات فراوانی را به نظام جمهوری اسلامی وارد کردهاید. انتقاداتی بسیار جدی که بنابر ادعای شما دو سالی میشود دیگ ملت را به جوش آورده. انتقاداتی که ایران را در حد برخی همسایگان فلاکت زده پایین میآورد. انتقاداتی که منجلابی از فساد جلوی روی خواننده به تصویر میکشد. مشکلی نیست، فقط برای راستیآزمایی صحت انتقادات یا بهتر بگویم “اتهامات” وارد شده توسط شما سوالی دارم.
در مصر و بسیاری از کشورهای منطقه که قطعاً مردمانش از سطح مردمان دانای ایران زمین، بسیار پایینتر هستند، خودکشی ساده یک جوان، جرقهایی شد که باعث به راه افتادن سونامی بزرگ انقلاب و برچیده شدن حکومتهای به شدت خودکامه گردید. موجی که نه “زر”، نه “زور” و نه حتی “تزویر” در بالاترین حد ممکنه هم نتوانست جلوی آن را بگیرد، با توجه به تصویری که شما از ایران کنونی نقش زدهاید، چگونه است که در ایران شاهد چنین موج خروشانی نیستیم؟!؟ خدای نکرده مردمان ایران زمین بیغیرتتر و توسریخورتر از مردمان شمال افریقا هستند یا نه، تصویری که شما نقش کردهاید دروغ و اتهامی بیش نیست؟
۲) این مهمترین سوال من از شماست، “موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه” چرا نشد؟
۳) حتماً میدانید که اطرافیانتان، شما را “حر” خطاب میکنند. لطفا بفرمایید دقیقاً از “چه” به سوی “چه” توبه کردهاید؟ در این میان تکلیف شما با میلیونها میلیون زن و مرد و پیر و جوان ایرانی ِ به خیابانها آمده در “نه دی ۸۸″ که هر کس را فقط دو چشم انصاف بود میتوانست شکوه حضورشان را ببنید، چیست؟ از آنجا که مردمان پاک ایران زمین، بهترین معیار قضاوت هستند آنان را به داوری فرا میخوانیم و فرض هم میگیریم که اکثریت بر اساس انتخابات باشکوه خرداد ماه قابل تشخیص نیست، حال آیا زیباست که “محمد نوری زاد” همپای “علیرضا نوری زاده” در مقابل اکثریت مردم نه دی هشتاد و هشتی ایران زمین قرار بگیرد؟
۴) در نامهی چهارمتان، که میشود آنرا مانیفست شما نامید امریکا و حاکمان امریکا را به گونهایی ترسیم نمودهایید که هیچ خوانندهایی شک نمیکند مدینه فاضله شما ایالات متحده امریکاست با ویژگی بارز “راستگویی”.
از آنجایی که انشالله همچنان به معاد ایمان دارید، آیا میتوانید همین ادعا را در صحرای محشر و مقابل آن عروس افغانی به خون تپیده، آن کودک فلسطینی پرپر شده، آن مادر عراقی بی کس شده، آن پدر امریکایی جوان از دست داده، آن دختر بریتانیای بی بابا شده و حالا هم اینهمه لیبیایی تکهتکه شده، فقط و فقط بخاطر دروغگویی امریکا، مطرح کنید؟ به فرض جمهوری اسلامی بد، زشت نیست که همچنان در دهه ۴۰ سیر کرده و امریکا را کعبهی آمال میدانید؟!
۵) در جای جای نامههای خود، بسیار به دفاع ِ به قول خودتان بینظیر و غلیظ از ولایت در اواخر دهه هفتاد اشاره می کنید، در عین حال در نامه دوم خود افرادی را به عنوان دوستان واقعی انقلاب و با تعابیری بسیار زیبا معرفی کردهاید، سوال اینجاست آیا این افراد معرفی شده توسط شما، همانان نیستید که شما روزگاری در مقابلشان برخواستید و حتی در نامه اول همچنان به، “بهخودبرتربینی” آنان گواهی دادهاید؟ و فراتر از این تناقض، آیا کسی که فقط در عرض چند سال اینچنین تغیر ۱۸۰ درجهایی میکند، شایسته نیست بهجای نامه نگاری به سبک جوانان تازه غرب دیده به مراجع، به اندرون خود خزیده و به واکاوی اندیشههای خود مشغول باشد؟
۶) بهائیان و صوفیان مشکلات عقیدتیشان با شیعیان حل شده که شما آرزو میکنید دست در دست آنها بدهید و از حقوقشان دفاع کنید؟ یا شما با شیعیان مشکل عقیدتی پیدا کردهاید؟ آیا همان دلیلی که باعث شده شما احساس تکلیف کنید که از حقوق فرقههای ضاله دفاع کنید، فردا روز باعث نمیشود که شما احساس تکلیف کرده که از حقوق همجنسگرایان هم دفاع کنید؟
۷) میدانم این سوال آخر بسیار تلخ و گزنده است، اما امیدوارم پاسخ شفاف شما جبران این تلخی را بنماید. جناب آقای محمد نوری زاد!
با ۴ میلیارد تومان پول بیت المال که چهت مقابله با فیلم ضد ایرانی “سیصد” در اختیار شما قرار داده شد، چه کردید؟
والســـلام علی من اتبع هدی
امیرعلی صفا
http://24tir.ir/?p=7106
alisafaizadeh@gmail.com