وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: ما تاكنون نديدهايم كه در قبال حمايتهايي كه از بعضي افراد از سوي برخي از سازمانها اعلام ميشود، بگويند كه ما آن حمايت را نميپذيريم و در مسير رسيدن به هدف استفاده از هر وسيلهاي را مجاز ميشمارند.
به گزارش ايسنا محمدحسين صفار هرندي در دومين روز از در همايش سه روزه "چگونه يك روزه منافق شويم" كه به همت بسيج دانشجويي دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران برگزار شد، به بررسي جريانشناسي نفاق در دهه انقلاب و پس از آن پرداخت و اظهار كرد: عنوان اين همايش مرا به ياد تاريخ 14 مهرماه 1354 انداخت؛ اين تاريخ زمان اعلام تغيير مواضع ايدئولوژيك در سازمان مجاهدين خلق است و اگر كسي ميخواهد بداند چگونه ميتوان منافق شد آن هم يك روزه، بايد به آن تاريخ و سرگذشت مجاهدين خلق در آن زمان مراجعه كند كه آنها از ايمان به كفر وارد شدند.
وي افزود: ولي آيا آن اتفاق يك روزه روي داد؟ بايد گفت يك روزه نميشود منافق شد. نفاق در يك بازه زماني صورت ميگيرد و بايد گفت كه منافق همان كافر است، ولي منافق كافري است كه كفر خود را با پوششي از ايمان پنهان ميكند.
وي با اشاره به اينكه " بعد از اعلام مواضع از سوي سازمان مجاهدين خلق كه سازماني اسلامي و اهل مبارزه با رژيم سابق شناخته ميشد، اعتقادات اعضاي اين سازمان به اعتقاداتي غيرديني بدل شد" ادامه داد: براي ما شنيدن اين خبر يك شوك بسيار بزرگي بود كه سازماني كه بسياري از مبارزان پيش از انقلاب از جمله افتخاراتشان فعاليت در اين سازمان بود به آن روز افتاد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با بيان اينكه " تاريخ اعلام شده اين تغيير موضع، تاريخ حقيقي اين واقعه نيست و اين اتفاق از سال 52 در حال روي دادن بود" گفت: از زماني كه رضا رضايي مسووليت بخش مخفي اين سازمان را بر عهده گرفت اين تغيير در جريان بود. البته ما نميخواهيم در مورد افرادي كه تعداد آنها به صدها نفر ميرسد، بحث كنيم كه چه كساني در زماني چه اعتقاداتي داشتند و بعد چگونه شدند چون نسبت به يكسري از آن افراد آشنايي نزديك داشتهام.
وي در ادامه صحبتهاي خود پيرامون جريان نفاق در دهه انقلاب و پس از آن، خاطرنشان كرد: فرآيند تغيير مواضع ايدئولوژيك و سازمان مجاهدين خلق در اواخر سال 53 شتاب ميگيرد و منجر ميشود به جايي كه بخش قابل توجهي از سازمان كه ماركسيست شده بودند، تصميم گرفتند بقيه سازمان را مثل خود كنند كه از آن جمله فرآيند منحوس تغيير در اين سازمان است كه ميتوان به نمونههايي چون ترور شريف واقفي اشاره كرد.
وي با اشاره به برخي از افراد پديد آورنده اين تغييرات در سازمان مجاهدين خلق گفت: واقعا براي من سخت است كسي مثل محسن خاموشي تبديل شود به ديوي وحشتناك و يا وحيد افراخته و سياه كلاه كه وقتي به شريف واقفي شليك ميكنند جسد وي را با مواد محترقه به آتش ميكشيدند. يكسري از مسوولان اين سازمان از جمله مسعود رجوي كه از مقامات سازمان مجاهدين خلق بودند و بعدها به مقامات درجه يك سازمان تبديل شدند در تفسير دليل اتفاق اين مشكلات در اين سازمان گفتند كه يك گروه فرصتطلب با رخنه در سازمان سعي كردند تا آن را متلاشي كنند. ميشود گفت ظاهر قضيه همين است ولي باطنش اين است كه اين افراد كادرهايي بودند كه از سالها قبل در سازمان بودند و كساني نبودند كه يك روزه به سازمان آمده باشند.
صفارهرندي ادامه داد: در بيانيه تغيير مواضع ايدئولوژيك اين سازمان مطلبي بود كه به فرآيند اين تغيير اشاره داشت كه سران اين سازمان در آن ميگويند؛ ما قبلا گمان ميكرديم جمع ديدگاههاي اسلامي و ماركسيستي امكانپذير است ولي ديديم تا زماني كه تا بن دندان به مباني ماترياليسم معتقدم نباشيم، نميتوانيم مبارز شويم.
وي اظهار كرد: البته بايد گفت مشكل در اعتقادات التقاطي بنيانگذاران سازمان مجاهدين خلق بود كه كادرهاي جوان نهضت آزادي بودند كه آقاي عزتالله سحابي از جمله بنيانگذاران آن بودند. اعضاي سازمان مجاهدين خلق چون نياز به تجربيات مبارزين سايرين نقاط جهان داشتند به مطالعات ماركسيستي به عنوان علم مبارزه روي آوردند و اين مطلبي بود كه بعدها ناصر صادق در دادگاه خود به آن اذعان كرد. بيشتر برنامه مطالعاتي كه به افراد تازه وارد به اين سازمان ارائه ميشد كه تا پاي حاوي انديشههاي كمونيستي و ماركسيستي بود كه نوشته افرادي چون لنين، مائو و ... كه اين حاصل نگاه التقاطي آنها بود.
وي با بيان اينكه "اعضاي اين سازمان معتقد به مباني ديالكتيكي و ديدگاه طبقاتي بودند" گفت كه آنها افراد را فريب ميدادند و به آنان القاء ميكردند كه تعارضي بين مبارزه اسلامي با پيگيري آموزههاي ماركسيستي نيست. يكي از اين افراد اظهار ميداشت؛ ما مجبور بوديم مباني ماركسيستي را به عنوان عصايي در دست مذهب قرار دهيم تا بتواند مذهب پاسخگوي مسائل امروزين ما باشد.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: اگر ماجراي سازمان مجاهدين خلق لو نميرفت و رژيم آن زمان آن افشاگريها را انجام نميداد، چه بسا آنها همچنان تحت لواي دين به كار خود ادامه ميدادند.
وي با اشاره به اينكه " مضمون اصلي نفاق التقاط است" افزود: كادر مجاهدين خلق ميگفتند كه نميتوان به وسيله اسلام فرمول مبارزه را تدوين كرد چون در آن زمان فرمول مبارزه از روي آموزههاي ماركسيستي برداشت ميشد. آقاي مطهري ميگويد؛ آن زماني كه گفته شد به نام خلق، يعني كفر و آن زماني كه گفته شد خلق و خدا يعني شرك. برخي نيز امروزه ميگويند مسلح بودن به ديدگاه خالص اسلامي براي زندگي امروزي كفايت نميكند و علم زندگي امروزي ليبراليسم، دموكراسي و از اين قبيل تفكرات است. به همين خاطر نسخههايي كه مينويسند براي رسيدن به جامعه دموكراتيك است و معتقدند اسلاميت را يك ارتباط قلبي بين انسان و خداست و جامعه بايد با فرمول ديگري اداره شود.
صفارهرندي افزود: اين افراد در مواجهه با نسل جوان به گونهاي غلطانداز افكار پدرانه فكري خود را كه در ساليان گذشته چنين افكاري داشتهاند را نشخوار ميكنند و اينگونه است كه با القاي اين تفكرات به جوانان ما ميتوان آنان را دچار انحراف فكري كرده و به خيابان فرستاد و آنان را قرباني اهداف شوم افراد فرصتطلبي كرد كه خود را آشكار نميكنند.
وي گفت: در حال حاضر افرادي در جامعه ما هستند كه 40 سال است در تفكرات خود معلق ميزنند كه از جمله اين افراد بهنود است كه در دهه 50 در خدمت شاه است و در نزد وي سرسپردگي ميكند و به عنوان گزارشگر ويژه به اسرائيل جهت پوشش خبر ملاقات مقامات مصر و اسرائيل فرستاده ميشود و سپس نيروهاي اجتماعي را براي سرسپردگي آماده ميكند. وي بعد از انقلاب به عنوان روشنفكر چپ شناخته ميشود و بعد همرنگ نيروهاي مبارز ميشود و سپس براي نيروهاي سازمان مجاهدين خلق كادر تهيه ميبيند و پنهان ميشود و در نهايت در اواسط دهه 70 پيدا ميشود و حاصل كار او را در 18 تير 78 ميبينيم كه يك عده از جوانان قرباني اهداف اين افراد ميشوند و الان هم به عنوان يك عضو رسانهاي در خارج قلم ميزند و نوشتههايش اينجا منعكس ميشود.
وي اظهار كرد: اگر صداقتي در ميان جريان سازمان مجاهدين خلق بود پس از تغيير مواضع ايدئولوژيك بايد به بازنگري در اهداف اين سازمان ميپرداختند ولي بايد پرسيد كه چه شد كه سازماني كه به نام خدا راه افتاد در نهايت ماركسيستي شد؟ برخي از اعضاي سازمان مجاهدين خلق برخي از سران اين سازمان را از لحاظ مرتبه ديني برتر از افراد بزرگي چون آيتالله خوانساري ميدانستند. الان هم كساني هستند كه در يارگيري در صحنه عمل به صرف اينكه فلان شخص يا فلان سازمان يا ... از وي اعلام حمايت كردهاند هيچ ابايي ندارد كه بگويد فلان سازمان و فلان شخص از ما حمايت كرده است و ميگويند براي رسيدن به يك جمهوري دموكراتيك و عبور از نظام استبدادي كمك گرفتن از نيروي اجنبي مجاز است و بدين ترتيب است كه كمك از آمريكا را براي مقابله با ايران مجاز ميدانند و به آن عمل ميكنند.
وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار كرد: ما تاكنون نديدهايم كه در قبال حمايتهايي كه از بعضي افراد از سوي برخي از سازمانها اعلام ميشود، بگويند كه ما آن حمايت را نميپذيريم و در مسير رسيدن به هدف استفاده از هر وسيلهاي را مجاز ميشمارند. اينگونه بود كه ما در هيجانات خياباني كه در 18 تير شاهد بوديم، ميديديم كه برخي در شعارهايشان از آمريكا درخواست بمباران ايران را ميكردند و يا در سرمقاله برخي از روزنامههاي اصلاحات نوشتند كه ما خواهان مداخله آمريكا براي مقابله با جمهوري اسلامي هستيم. اينها محصول آن تفكر التقاطي است حال التقاط به يك تفكر ليبرال دموكراسي و يا ... با اسلام.
وي افزود: البته من همه كساني كه در جبهه اصلاحات فعاليت ميكنند را متهم نميكنم، ولي بايد گفت كه اين تفكر از درون آنها بيرون آمده است و بايد آنها افرادي را كه اينگونه فكر ميكنند را بيابند و مرز بين خود و كساني كه حاضر به آتش زدن مسجد هستند را مشخص كنند.
وي با بيان اينكه " در آستانه شكلگيري جمهوري اسلامي بايد نوع متحد كردن نيروهاي اجتماعي را شناخت" به شروع مجدد فعاليت انجمنهاي اسلامي در پيش از وقوع انقلاب اسلامي ايران اشاره و خاطرنشان كرد: برخي از دانشجويان وابسته به مجاهدين خلق باعث شدند كه انجمن اسلامي به دو شق انجمن دانشجويان مسلمان و انجمن اسلامي تقسيم شود. اگر تكليفمان را با اسلام روشن نكرده باشيم آن زماني كه بايد بين امام زمانمان و يك تشكل يكي را انتخاب كنيم دچار مشكل ميشويم. در غير زماني كه حكومت اسلامي تشكيل شود، جريان نفاق قابل تشخيص نيست؛ مانند فعاليت طولاني سازمان مجاهدين خلق در قبل از انقلاب.
صفارهرندي با پرداختن به تغيير مواضع مداوم سازمان مجاهدين خلق در مواجهه با نخستوزيري بازرگان و قضاياي پس از آن، آمريكا و حضور در جنگ به چگونگي تفكرات اين سازمان در مقابله با دشمنان ايران و قضاياي اتفاق افتاده در داخل كشور پرداخت و گفت: عجيب است كه كساني كه ادعا ميكردند امام(ره) مبارزه با امپرياليسم را بلد نيست، زماني به دردانه آن تبديل شدند. البته بايد گفت كه در زمانهايي هم ارتباطاتي با شرق ميگرفتند كه از آن جمله قول همكاري با سفارت روس در خصوص پرونده تيمسار مقربي بود تا براي مقامات روسي چگونگي لو رفتن وي ـ كه براي آنها جاسوسي ميكرد ـ مشخص شود.
وي يادآور شد: آيتالله طالقاني ميگفت؛ هر كس در برابر نظام بايستد، هلاك خواهد شد. ايشان ميفرمودند كه اين صحبت متعلق به امام علي (ع) است. محور جامعه ديني ولي جامعه است، همان طور كه در جامعه نبوي رسول گرامي اسلام محور جامعه بودند. كسي كه از دايره امام اسلامي خارج شود، لاجرم به امام كفر بايد بپيوندد و تنهايي نيز تاب مقاومت در مقابل ديگران را ندارد. همانطور كه سازمان مجاهدين خلق از دايره امام خارج و مجبور شدند نوكر نوكران صدام بشوند. البته بايد گفت كه او تنها ولي آنها نبود و بايد به آنها ريگان و امثال وي را اضافه كنيم. عجيب است كه آمريكا از صدام توانست چشم بپوشد ولي از منافقين نتوانست.
وي ابراز اميدواري كرد كه " قصه تلخ نفاق در جامعه در نهايت ميوههاي شيريني براي جامعه داشته باشد و به طعمه شدن نسل جوان جامعه در كام گرگها منجر نشود" و ادامه داد: جوانان ما ميتوانند با صداي بلند همين جا فرياد بزنند ولي هيچ وقت نبايد اميد به كمك اجنبي داشته باشند.