نظر منتشر شده
۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 53927
پيشنهادي استراتژيستهاي آمريكايي به تیم اوباما - 2
تاریخ انتشار : سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۵۱
محاسن



ـ از لحاظ تجهيزاتي، توانايي نظامي اجراي آن وجود دارد.



ـ امكان نابودي برنامه هسته‌ ايران وجود دارد.



ـ تلفات آمريكا در اين گزينه بسيار ناچيز خواهد بود.



ـ اين گزينه كمتر نيازمند حمايت ساير كشورهاست.



ـ اين گزينه موجب تعويق چندساله‌ برنامه‌ هسته‌اي ايران مي‌شود.



معايب



ـ اراده ايران براي دستيابي به سلاح هسته‌اي زياد مي‌شود.



ـ حكومت ايران قوي‌تر مي‌شود و انسجام آن به‌دليل حمايت مردم بيشتر مي‌شود.



ـ احتمالاً تعويق برنامه‌ هسته‌اي تنها در حد يك يا دو سال باشد.



ـ ممكن است حزب‌ا... لبنان پاسخ سنگيني دهد.



ـ ممكن است خلبانان آمريكايي كه سقوط مي‌كنند به‌عنوان گروگان مورد معامله‌ ايران قرار گيرند.



ـ سياست ايران نسبت به اكنون راديكاليزه‌تر مي‌شود.



ـ ايران در افغانستان و عراق به دخالت مي‌پردازد.



ـ امكان تكرار گزينه‌ حمله‌ هوايي را محدود مي‌كند.



ـ تنفر جهاني در مورد آمريكا را گسترش مي‌دهد.



فصل پنجم ـ واگذاري به بنيامين نتانياهو: تشويق اسرائيل به حمله‌ نظامي



ـ در سي سال اخير آمريكا و ايران مشكلات فراواني داشته‌اند، اما ايران هيچ‌گاه رو در رو با آمريكا درگيري نظامي نداشته و اقدام به عمليات تروريستي عليه آمريكا نكرده است. با ‌وجود اين، اسرائيل همواره ايران را يك خطر جدي عليه خود مي‌داند. لذا اسرائيل همواره در اين فكر بوده است كه به تأسيسات هسته‌اي ايران حمله كند.



هدف



ـ نابودي تأسيسات هسته‌اي ايران.



ـ ممكن است آمريكا اسرائيل را تشويق و حتي كمك كند تا اين حمله انجام شود.



چارچوب زماني



ـ اگر آمريكا اسرائيل را تشويق به حمله كند، اين اقدام سريع‌تر از زماني كه خودش قصد حمله داشته باشد انجام مي‌شود.



ـ واكنش ايران به اسرائيل يا آمريكا مشخص نيست. لذا چارچوب زماني اين اقدام كاملاً نامشخص است.



نگرش كلي به اين سياست



ـ هواپيماهاي اسرائيل بايد از خاك فلسطين به پرواز در آمده و از آسمان اردن و عراق بگذرند.



ـ اسرائيل مجهز به بمب‌افكن‌هاي استراتژيك شبيه B1، B2، B52 نيست.



ـ اسرائيل براي حمله به ايران در چند موج بايد اقدام كند، درحالي كه تنها در يك موج مي‌تواند عمليات كند.



ـ فاصله‌ اهداف در ايران از خاك فلسطين اشغالي زياد است و كار هواپيماي F15 و F16 اسرائيل براي رسيدن به آن اهداف بسيار دشوار است.



ـ اين سناريو، به هر شكلي موجب مي‌شود كه پاي آمريكا به درگيري كشيده شود.



گزينه‌هاي آمريكا



ـ آمريكا به اسرائيل چراغ سبز نشان دهد و در برنامه‌ريزي حمله همكاري كند.



ـ آمريكا هيچ چراغي به اسرائيل ندهد و اسرائيل خود به انتخاب خود عمل كند. ندادن چراغ نيز همچون چراغ سبز ارزيابي مي‌شود.



الزامات



ـ براساس گزارش مؤسسه بين‌المللي مطالعات استراتژيك، اسرائيل ششمين قدرت هسته‌اي جهان است و اين عامل بازدارنده‌ مهمي است كه مي‌تواند مانع واكنش ايران شود.



ـ آمريكا مي‌تواند به جاي اسرائيل واكنش نشان دهد، يا اسرائيل را به عضويت ناتو درآورد.



محاسن



ـ اسرائيل با سرعت بيشتري نسبت به آمريكا مي‌تواند اقدام كند.



ـ اسرائيل مسئول حمله شناخته مي‌شود نه آمريكا.



معايب



ـ در هر صورت ممكن است پاي آمريكا به ميان آمده و مقصر شناخته ‌شود.



ـ ميزان تخريب حمله‌ اسرائيل كمتر از آمريكا خواهد بود و اين به‌معناي عدم موفقيت چنين تهاجمي است.



. بخش سوم ـ فروريختن تهران: تغيير حكومت



ـ بسياري از سران آمريكا نه گزينه ديپلماتيك را و نه گزينه‌ نظامي را مي‌پذيرند و معتقدند كل نظام جمهوري اسلامي را به دليل اينكه با منافع آمريكا در تعارض است بايد واژگون كرد.



ـ جنبش رفرميستي ـ اصلاح‌طلبان ـ تنها راه تغيير حكومت نيست، بلكه از راه‌هايي چون شعله‌ور كردن مسائل قوميتي و يا كودتا نيز مي‌توان به تغيير حكومت دست زد.



فصل ششم ـ انقلاب مخملي



ـ مناسب‌ترين راه براي تغيير حكومت، حمايت گسترده از انقلاب مخملي در ايران است.



ـ اين گزينه‌ سياسي بهترين راه‌حل مشكلات آمريكا با ايران است كه كمترين هزينه را دربردارد.



هدف



ـ هدف اصلي اين گزينه، براندازي حكومت ايران و ايجاد حكومتي است كه بيشترين همراهي را با منافع آمريكا داشته باشد.



ـ تعامل با اپوزيسيون داخلي جمهوري اسلامي، برگ برنده‌اي در دست آمريكاست كه از طريق آن به ايران فشار وارد ساخته و رفتار حكومت ايران را تغيير دهد.



چارچوب زماني



ـ انقلاب مخملي نيازمند وجود رهبران محلي در صحنه است و لذا چارچوب زماني آن منوط به شرايط حادث شده و پيدايش اين رهبران محلي، در آن شرايط خاص است كه ممكن است در چند هفته يا چند سال پديد آيد.



نگرش كلي به اين سياست



ـ اينكه چگونه مي‌توان جرقه‌اي زد تا انقلاب مخملي صورت بگيرد، هنوز مبهم است، زيرا انقلاب‌هاي مخملي بسيار پيچيده‌اند.



ـ گفته مي‌شود كه مخالفان جمهوري اسلامي، علاقه‌مند به آمريكا هستند، لذا مي‌توانند انقلابي را رقم زنند كه به منافع آمريكا كمك كند.



ـ ممكن است برخي رهبران پراگماتيست درون جمهوري اسلامي، متوجه اصلاح دروني سيستم شوند و اتفاقي مشابه پرسترويكا و گلاس‌نوست شوروي در ايران پديد آيد كه طي آن ابعاد اصلاحات صورت گرفته با مباني آن حكومت در تعارض قرار گيرد و موجب فروپاشي و تحقق انقلاب مخملي شود.



ـ همچنين ممكن است آشوب‌هاي خياباني مانند آنچه در عصر چائوشسكو در روماني و فرديناند ماركوس در فيليپين، جمهوري اسلامي را متزلزل ساخته و فرو بپاشاند.



ـ آمريكا بايد چند نقش متفاوت را در تحقق انقلاب مخملي در ايران از جمله واگذاري كمك‌هاي مالي و حمايت از رهبران محلي انقلاب مخملي ايفا كند.



   ريموند تانتر از كميته سياست ايران مي‌گويد كه ما بايد از دانشجويان و ساير گروه‌ها، براي انقلاب مخملي حمايت مخفي كنيم: آنان‌‌پول، فكس، اينترنت و حمايت نياز دارند.



ـ آمريكا از طريق رسانه‌هايي كه تحت حمايت او هستند مانند VOA و راديو فردا، بايد افراد منتقد كمتر شناخته شده را به جامعه‌ ايران معرفي كند.



ـ لايحه‌ حمايت از ايران آزاد كه در سال 2006 تصويب شد به حمايت مالي و سياسي از انجمن‌هاي جامعه مدني و حقوق بشري مطبوعات ضد حكومت مي‌پردازد.



ـ دولت آمريكا برنامه‌هايي تصويب نكرده كه از طرح‌هاي تغيير حكومت در ايران حمايت مي‌كند.



الزامات



ـ آمريكا بايد اپوزيسيون ايراني را پيدا و حمايت كند.



ـ آمريكا بايد از رهبران محلي اپوزيسيون حمايت كند.



ـ بايد دستگاه‌هاي امنيتي ايران كه توانمندي خود را اثبات كرده‌اند، در مقابله با انقلاب مخملي، نخواهند يا نتوانند برخورد كنند.



ـ از الزامات جدي انقلاب مخملي، نيازمندي به اطلاعات بي‌نظير و دقيق و همچنين پول قابل توجه است.



رهبران



ـ يافتن رهبران محلي مناسب، كه شريك‌هاي بومي خوبي براي آمريكا در ايجاد آشوب و اغتشاش باشند.



ـ طيف‌شناسي عناصر اپوزيسيون كه مي‌توانند انقلاب مخملي را براي آمريكا توليد كنند:



   1. اصلاح‌‌طلبان: شواهد نشان مي‌دهد كه رفرميست‌ها در صدد ايجاد يك حكومت سكولار در ايران هستند.



   2. روشنفكران: اين روشنفكران در دوره‌ پرزيدنت خاتمي مشروعيت ديني نظام ايران را زير سؤال مي‌بردند و اكنون نيز مي‌برند، اما با سانسور روبرو شده‌اند.



   3. سازمان‌هاي دانشجويي، كارگري و جامعه مدني: دانشجويان و كارگران پياده نظام انقلاب مخملي هستند، كه در واقعه 18 تير 1378 در حمايت از خاتمي به صحنه آمدند. دفتر تحكيم وحدت، اكنون خود بر سر اتخاذ استراتژي، درگير كشمكش‌هاي دروني است.



   4. رضا پهلوي: وي به‌عنوان فرزند شاه سابق، خود را كاتاليزوري مي‌شناسد كه سلطنت مشروطه را در تقابل با جمهوري اسلامي دنبال مي‌كند، اما هواداري در ايران ندارد.



ـ بسياري از رهبران اپوزيسيون بر ضد يكديگر عمل مي‌كنند. اكبر گنجي از ژورناليست‌هاي اپوزيسيون مي‌گويد كه اپوزيسيون سازمان‌يافته نيست و ما رهبر نداريم.



ـ تاكنون رهبر كاريزماتيكي براي اپوزيسيون ايران پيدا نشده است.



پول



ـ برنامه‌ريزي براي حمايت از انقلاب مخملي در ايران خيلي بيش از آنكه تاكنون واشنگتن كمك كرده است ـ براي ارتباطات و هزينه‌هاي سفرها و... ـ پول نياز دارد.



ـ آمريكا بايد واقعيت فساد مالي در اپوزيسيون و هدر رفت بخشي از اين پول‌ها را بپذيرد.



اطلاعات عالي



ـ مداخله در امور داخلي يك كشور ديگر ، براي موفقيت نيازمند اطلاعات دقيق است.



ـ آمريكا بايد از رهبراني در انقلاب مخملي حمايت كند كه توانمند باشند و توسط دستگاه امنيتي ايران خريداري نشوند.



ـ متأسفانه ما (آمريكا) در ايران سفارتخانه نداريم و امكان سازماندهي رهبران و اپوزيسيون را نداشته و ائتلاف‌هاي درون ايران را متوجه نمي‌شويم.



ـ جامعه‌ اطلاعاتي آمريكا (شامل 16 سازمان اطلاعاتي) بايد براي كسب اطلاعات از درون ايران به جستجوي خود شتاب دهد.



مداخله‌ نظامي



ـ براي تحقق يك انقلاب مخملي، حكومت ايران بايد اراده‌ خود را براي برخورد و سركوب انتظامي آن از دست بدهد.



ـ بعيد به‌نظر مي‌رسد كه حكومت ايران توانايي برخورد قهرآميز با انقلاب مخملي را نداشته باشد.



ـ اگر تجمعاتي در ايران صورت گيرد و ارتش و سپاه پاسداران و بسيج و پليس، آن‌گونه تضعيف نشده باشند كه كنار بنشينند، در آن صورت آمريكا بايد براي مداخله‌ نظامي و دفاع از آن تجمع‌كننده‌ها آماده شود.



محاسن



ـ تغيير حكومت، كمترين هزينه و بيشترين فايده را دارد.



ـ اگر انقلاب مخملي موفق شود، آمريكا يكي از دشمنان اصلي خود را از سر راه برداشته و هزينه‌ آن بسيار ارزان‌تر از يك تهاجم تمام عيار بوده است.



ـ حتي اگر تحقق انقلاب مخملي امكان‌پذير نباشد، حمايت آمريكا از كساني كه به چنين اقدامي دست مي‌زنند، مي‌تواند موجب تضعيف حكومت ايران و تغيير رفتار آن شود.



ـ قوي‌تر كردن نفوذ اطلاعاتي آمريكا در ايران، در مجموع به نفع آمريكاست، حتي اگر به تحقق كامل انقلاب مخملي نينجامد.



ـ با انتخاب گزينه‌ تغيير حكومت در ايران، آمريكا تعهد خود را به ايده‌ئال‌هاي آمريكايي از جمله دمكراسي نشان مي‌دهد و از اين سرزنش كه در خاورميانه در جستجوي دمكراسي نيست، رهايي مي‌يابد.



معايب



ـ ايران براي ممانعت از انقلاب مخملي، به‌خوبي سنگرسازي كرده است. سوزان مالوني معتقد است جمهوري اسلامي همه نوع فاجعه‌اي غير از طاعون را سپري كرده است: جنگ، ايزوله شدن، بي‌ثباتي، حملات تروريستي، انتقال رهبري، خشكسالي، زلزله‌هاي عجيب، و... لذا حكومت بسيار مستحكم است.



ـ نتايج تغيير حكومت مشخص نيست، از كجا معلوم كه حكومت جايگزين، به‌نفع آمريكا كار كند، اما اميدآمريكا به اين است كه ميزان تنفر در حكومت جايگزين، كمتر از دوره‌ جمهوري اسلامي باشد.



ـ حمايت آمريكا، موجب نفرت بيشتر ايرانيان مي‌شود و از آن به «بوسه‌ مرگ» ياد مي‌گردد. دكتر عباس ميلاني مي‌گويد كه حتي اصلاح‌طلبان نيز از آمريكا مي‌خواهند كمتر به آنها پول بدهد، زيرا در چشم مردم بد مي‌شوند.



ـ نظام جمهوري اسلامي در برابر انقلاب مخملي، حاضر است به خاطر ايدئولوژي خود مقاومت كند.



فصل هفتم ـ الهام بخشيدن به شورش: حمايت از اقليت‌ها و گروه‌هاي اپوزيسيون



ـ اين گزينه‌ قائل به شورش از طريق اقليت‌هاي قومي و گروه‌هاي اپوزيسيون است.



ـ آمريكا مي‌تواند به گروه‌هاي اپوزيسيون خارج از ايران كمك مالي و نظامي كند تا به شورشيان حرفه‌اي تبديل شوند. براي نمونه مي‌تواند به گروه مجاهدين خلق كمك كند و آنها را از تحريم خارج ساخته و بر عليه ايران تجهيز كند.



هدف



ـ حمايت از شورش دو هدف متفاوت مي‌تواند داشته باشد.



ـ هدف نخست براندازي حكومت است.



ـ هدف دوم ايجاد فشار بر روي حكومت، به‌ويژه به‌عنوان اهرم فشار در هنگام مذاكره‌ آمريكا با ايران است.



ـ چون آمريكا احتمال براندازي را از طريق شورش قوميت‌ها و گروه‌هاي اپوزيسيون ضعيف مي‌داند در نتيجه هدف اصلي حمايت آن كشور از شورشيان، به خاطر داشتن برگ برنده هنگام مذاكره است.



چارچوب زماني



ـ شورش، براي موفقيت خود نيازمند زمان است: جذب، سازماندهي، لجستيك، تجهيز، عمليات مسلحانه و... در يك دوره‌ بلندمدت محقق مي‌شود.



نگاهي كلان به اين سياست



ـ مفهوم بنيادين اين سياست آن است كه آمريكا گروه‌هاي اپوزيسيون را شناسايي كرده و از آنها با سلاح، پول، آموزش و سازماندهي حمايت كند. مطبوعات و رسانه‌هاي آمريكا مي‌توانند عقايد اين گروه‌ها را تبليغ و رهبران آن را از طريق رسانه‌هاي خود تبديل به ستاره كنند.



ـ آمريكا كمك مي‌كند تا اين گروه‌ها در كشور همسايه‌ ايران به ايجاد پايگاه دست بزنند و كشور ميزبان را قانع به همكاري مي‌كند همچنين آمريكا آنها را ياري مي‌دهد تا زيرساخت‌هاي خود را براي عمليات عليه ايران توسعه دهند.



ـ پرسش كليدي‌اي كه آمريكا بايد پاسخ دهد اين است كه چقدر بايد به اين گروه‌ها كمك نظامي كند!



ـ سازمان CIA مي‌تواند تجهيز و آموزش اين گروه‌ها را عهده‌دار شود، همان‌گونه كه در چند دهه‌ اخير در سراسر جهان عمل كرده است.



ـ اما واشنگتن بايد تصميم بگيرد كه آيا حمايت مستقيم نظامي هم از اين گروه‌ها صورت بدهد يا نه! اين انتخاب مبتني‌بر سه سناريو زير انجام مي‌شود:



   1. حمايت عمومي كه احتمال موفقيت اين گروه‌ها را تسريع و تقويت كند، مانند حمايت آمريكا از نيروهاي ائتلاف شمال در افغانستان.



   2. جلوگيري از كشته شدن شورشيان مسلح،. مانند واقعه‌ خليج خوك‌ها در كوبا.



   3. سناريوي حمايت از كشورهاي همسايه‌ ايران كه به گروه‌هاي شورشي پناه داده‌اند. زيرا ممكن است ايران به كشورهاي همسايه براي اخراج آن گروه‌ها فشار آورد، مانند پناه بردن ويت‌كنگ‌هاي ويتنام جنوبي به ويتنام شمالي.



الزامات



ـ دو الزام:



   الف) پيدا كردن گروه چريكي،



   ب) مشخص كردن كشور همسايه به‌عنوان پناهگاه.



ـ حمايت از شورش هزينه دارد اما از هزينه‌هاي يك جنگ منظم براي اشغال بسيار كمتر است.



يافتن گروه شورشي براي جنگ نيابتي



ـ مهمترين گروه اپوزيسيون كه مورد توجه آمريكاست، سازمان مجاهدين خلق است. ريموند تانتر، مدرس دانشگاه جرج تاون و از حاميان اين سازمان معتقد است گروه رجوي بهترين گزينه براي تغيير حكومت به شكل مسلحانه و همچنين بهترين عامل براي جمع‌آوري اطلاعات از درون ايران است. مهمترين موفقيت اطلاعاتي اين گروه، كسب و گردآوري اخبار هسته‌اي ايران و انتقال آن به آمريكا بود. اين گروه در سال 1981 در يك عمليات بمب‌گذاري، هفتاد مقام عالي رتبه‌ ايراني را كشت.



يافتن كشور پناهگاه



ـ آمريكا بايد كشورهاي همسايه را براي آموزش و سازماندهي و تجهيز اين گروه‌ها هماهنگ كند.



محاسن



ـ اين گزينه به‌سادگي قابل حمايت از خارج از ايران است.



ـ اين گزينه، بسيار كم‌هزينه است.



ـ در اين مورد، آمريكا بسيار با تجربه است و در جهان نمونه‌هاي مشابه متعددي داشته است.



ـ چون حمايت‌ها مخفي است، كمتر موجب خدشه‌دار شدن موضع آمريكا مي‌شود.



معايب



ـ احتمال موفقيت زياد را نمي‌توان براي شورش پيش‌بيني كرد، زيرا تغيير رژيم بيشتر از طريق انقلاب مخملي صورت مي‌پذيرد و كمتر از طريق شورش محقق مي‌شود.



ـ يك شورش قومي موفق به اهداف محدودتري ـ مانند جدايي يك منطقه از ايران ـ مي‌شود.



ـ واكنش ايران به دليل قوت نيروهاي عمليات نامتقارن آن مي‌تواند خطرناك باشد.



ـ تنها گروه غيرقومي كه سازمان‌يافته است، گروه مجاهدين خلق است كه حمايت مردمي ندارد.



فصل هشتم ـ كودتا: حمايت از تحركات نظامي عليه ايران



ـ از شواهد و قرائن اين‌گونه برمي‌آيد كه تحريك مردم ايران براي انجام يك انقلاب، كار مشكلي خواهد بود. اينجاست كه بعضي از آمريكايي‌ها مسئله‌ كودتاي نظامي را مورد بررسي قرار داده‌اند. نيروهاي نظامي هر كشور هميشه اين پتانسيل را دارند تا دولت را معزول كنند.



ـ با علم به احتمال كودتاي نظامي، مهندسي نيروهاي نظامي در ايران به‌گونه‌اي صورت گرفته كه شانس اين اقدام را به حداقل مي‌رساند. دو نيروي نظامي كامل در ايران وجود دارد: ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كه هر دو براي برآوردن خواسته‌هاي رژيم با هم رقابت دارند و براي مراقبت از يكديگر و ايجاد تعادل مورد استفاده قرار مي‌گيرند.



ـ به‌علاوه ايران داراي دستگاه اطلاعاتي و امنيتي فراگيري است كه مراقب هرگونه خيانت يا تماس خارجي با نيروهاي نظامي خويش است.



هدف



ـ هدف نهايي اين سياست، حمايت از كودتاي نظامي عليه تهران است تا در پي آن دولتي كه هماهنگي بيشتري با منافع آمريكا در خاورميانه و آسياي مركزي دارد، جايگزين دولت جمهوري اسلامي شود.



چارچوب زماني



ـ زمان‌بندي كودتا به دو دليل مشكل است. اول اينكه غيرممكن است تا معلوم شود چقدر زمان لازم است تا با هدايت‌كنندگان اصلي كودتا تماس حاصل شود. دليل اصلي هم عدم حضور رسمي و ديپلماتيك ايالات متحده در ايران است.



ـ اگر اين مشكل مرتفع شود، سنجش اينكه كودتا در چه زماني اتفاق بيافتد، كار مشكلي خواهد بود.



نگرشي به اين سياست



ـ برپايي كودتا زماني سخت‌تر به نظر مي‌رسد كه با كشوري كه داراي توهم توطئه در مورد دخالت‌هاي خارجي است (مانند ايران) روبرو باشيد. ايالات متحده در وهله‌ اول بايد با نيروهاي نظامي ايران تماس برقرار كند كه اين مسئله با حساسيت بالايي كه در ايران نسبت به آمريكا وجود دارد خيلي سخت است. آمريكا بايد به كشورهاي ثالث كه به نيابت از آمريكا در صحنه حضور دارند اطمينان كند. اين مسئله پيچيدگي كار را دو چندان مي‌كند.



ـ سرعت عمل، كنترل نيروهاي تحت امر و سركوب مخالفين از ديگر اجزاي اين طرح هستند.



ـ يك نمونه‌ تاريخي برجسته از كودتاهاي خارجي در ايران، عمليات آژاكس در سال 1953 است كه منجر به سرنگوني دولت مصدق شد.



ـ امروزه براي مهندسي كودتا، ايالات متحده مي‌تواند نقش چندگانه‌اي را ايفا كند.



ـ يك مسئله مهم اين است كه واشنگتن مي‌بايست نسبت به مداخله‌ نظامي براي كمك به كودتاگران قبل از شروع كودتا، به تصميم برسد. هر چند آماده‌سازي نيروها براي اين كار در اطراف ايران، ممكن است ايران را حساس كند و منجر به افشاي طرح كودتا شود. از طرفي حمايت نظامي مي‌تواند مشروعيت طراحان كودتا را خدشه‌دار كند. از همه مهمتر، مداخله‌ مستقيم نظامي در صورت شكست كودتا منجر به جنگ ميان ايالات متحده و ايران خواهد شد.

 



الزامات



ـ مهمترين ركن اين كودتا اين است كه اطلاعات هوشمند قابل ملاحظه‌اي در دسترس باشد. فقدان اين اطلاعات منجر به شكست كودتا و كشف عوامل كودتا خواهد شد.



محاسن



ـ حتي يك طرح كودتاي ناموفق ممكن است باعث شود تا ايران به همكاري بيشتري تن در دهد و به امور داخلي خود مشغول شود.



ـ اگر طراحان كودتا موفق شوند، آنان سپاسگزار حمايت‌هاي آمريكا خواهند بود و به همين دليل روابط خوبي را با آمريكا خواهند داشت.



بخش چهارم ـ بازدارندگي تهران: گزينه مهار (محدودسازي)



ـ وقتي كشوري براي سازش ديپلماتيك بيش از اندازه متخاصم است و براي تهاجم بيش از اندازه قوي است و براي گزينه‌ شورش بيش از اندازه سركوب‌گر است، به‌تبع تنها راه باقي‌مانده مهار خواهد بود.



ـ به دليل شكست واشنگتن در گزينه‌هاي ديگر، مي‌توان گفت مهار پيش‌فرض سياست آمريكا در قبال ايران در سي سال گذشته بوده است.



ـ عنصر اصلي اين سياست، تحريم‌هاي اجرا شده از سوي آمريكاست و علاوه‌بر آن آمريكا سعي كرده ساير كشورها را از تجارت و سرمايه‌گذاري در ايران و فروش اسلحه به ايران دلسرد كند.



ـ غير از موارد معدودي كه نيت آمريكا تعامل با ايران بوده است، آمريكا به‌صورت كلي سعي كرده تا ايران را از جنبه‌هاي ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي و هر راه امكان‌پذير ديگري در جهان ايزوله كند.



ـ موفقيت سياست مهار در اين ‌دوره، متغير بودن آن‌ است. امروزه‌ به‌نظر مي‌رسد كه ايران يك نيروي قوي‌تر در معادلات خاورميانه نسبت به تمامي زمان‌هاي پس از انقلاب است. لذا به دليل اين نتيجه‌، سياست مهار نيز شكست خورده است.



فصل نهم ـ پذيرش غيرقابل قبول‌ها: مهار



ـ مانند گذشته، شايد انتخاب مهار، آخرين گزينه‌ پيش‌روي آمريكا باشد.



ـ اگر واشنگتن نتواند تهران را از برنامه‌هاي هسته‌اي و رفتارهاي مسئله‌ساز آن منصرف سازد و نتواند يا نخواهد كه رژيم را سرنگون كند و نتواند و نخواهد تهاجم كرده يا از حمله‌ هوايي استفاده كند و يا از حمله‌ هوايي اسرائيل بر عليه ايران اتمي سود ببرد، تنها راه، انتخاب مهار خواهد بود.



هدف



ـ هدف استراتژي مهار عليه ايران، ممانعت تهران از آسيب‌رساندن به منافع آمريكا در آسياي مركزي و خاورميانه است.



ـ از نظر نظامي، هدف، ممانعت از رفتار تهاجمي ايران است.



ـ از نظر ديپلماتيك، هدف ممانعت از به‌دست آوردن هم‌پيمان توسط ايران است.



ـ از نظر اقتصادي، هدف ضعيف كردن ايران است.



ـ احتمال اين وجود دارد كه مهار بتواند ايران را از دستيابي به سلاح هسته‌اي منصرف كرده و يا حتي به سرنگوني حكومت آن منجر شود.



چارچوب زماني



ـ مهار ساده‌ترين چارچوب زماني را دارد، چرا كه به سرعت اجرا شده و تا پايان حكومت جمهوري اسلامي باقي مي‌ماند.



نگاه كلان به اين سياست



‌ـ مهار ممكن است ساده‌ترين گزينه باشد زيرا در 30 سال اخير عليه جمهوري اسلامي و در جنگ سرد عليه شوروي و عليه كوبا و كره شمالي به‌كار رفته است.



ـ مهار عليه ايران مانند مهار عليه شوروي، به دنبال تضعيف آن است و توقع مي‌رود ناكارآمدي نظام باعث نابودي آن شود.



تحريم‌ها



‌ـ عملكرد كليدي در مهار، تحريم‌هاي قوي هستند.



ـ ليست تحريم‌هاي ممكن:



   1. منع فروش‌هاي نظامي به ايران.



   2. منع فروش تكنولوژي‌هاي سطح بالا به ايران.



   3. تحريم سرمايه‌گذاري و تجارت با ايران.



   4. محدود كردن سفرهاي كارمندان ايراني.



   5. محدود كردن انتقال پول نقد به ايران.



   6. محدوديت خريد و فروش نفت و گاز ايران.



ـ با توجه به اينكه آمريكا تمامي اين تحريم‌ها را تاكنون به اجرا درآورده است، مشكل اصلي قبولاندن اين تحريم‌ها به كشورهاي ديگر همچون اروپا، روسيه، چين، آسياي شرقي و هند عليه ايران است.



الزامات ديپلماتيك



ـ آمريكا بايد با كشورهاي منطقه براي ايجاد و حفظ پايگاه‌هاي نظامي خود همكاري ديپلماتيك داشته باشد.



الزامات ضد چريكي



ـ ايران در جنگ نامتقارن توانايي منحصر به‌فردي دارد و آمريكا در مقابله با اين موضوع محدوديت‌هاي گسترده‌اي دارد.



الزامات سياسي



ـ گزينه‌ محدود كردن ايران كار ساده‌اي نيست و از سوي ديگر نيز همزيستي با ايران هسته‌اي امكان‌پذير نيست. لذا گزينه محدودسازي ايران نيازمند اقناع سياسي مردم آمريكاست.



  نتيجه‌گيري ـ مهندسي سياست يكپارچه‌ ايران: تجميع گزينه‌ها



ـ هيچ‌كدام از سياست‌هاي مذكور در قبال ايران، حتي در صورت تعيين موفقيت توسط مقامات مسئول، شانس موفقيت بالايي را ندارند. هيچ گزينه‌اي تمامي منافع ملي آمريكا را با هزينه‌ كم و حداقل ريسك تأمين نمي‌كند.



ـ به بيان ديگر، كليه‌ سياست‌ها، پتانسيل بالايي در نقش‌آفريني با يكديگر را دارند.



ـ درواقع، مشكل ايران به قدري بزرگ است كه، هر سياست واقع‌مدارانه در قبال ايران حداقل بايد از دو گزينه يا بيشتر تشكيل شده باشد.



ـ حكومت اوباما متوجه اين واقعيت شده است.



ـ از اين گذشته، تمامي اين سناريوها مي‌تواند به‌عنوان تهديدات ضمني در رويكرد اقناعي مطرح باشد، كه در اين صورت از به‌كارگيري هر كدامشان به تنهايي بهتر خواهد بود. به بيان ديگر، ايالات متحده مي‌تواند عدم تمايل ايران بر سر مذاكرات را به‌عنوان سخت‌‌تر شدن گزينه‌هاي خود اعلام كند، كه در آن صورت گزينه‌ نظامي مقبوليتي بيش از آنچه اكنون دارد پيدا خواهد كرد. استنباط بر اين است كه اگر تهران تمايل به سازش ندارد، پس خودش را در جنگي قرار داده‌ است كه تمايلش را ندارد. اين تهديدات قابليت اين را دارند كه به‌عنوان جايگزين در سياست ايالات متحده در قبال عدم پذيرش سازش از سوي ايران مطرح شوند، چنانچه در اين زمينه اوباما نيز مرتباً عدم دور كردن گزينه‌ نظامي در تصميم‌گيري را تكرار مي‌كند.



ـ در صورت رد مذاكرات ايران در سياست اقناعي، تمامي رويكردهاي تغيير رژيم همچنان به‌عنوان روش‌هاي جذاب‌تر مطرح خواهند بود و مطمئناً روش‌هاي تغيير رژيم، تبعات ديپلماتيك كمتري از سوي منطقه و دولت‌هاي اروپايي عليه آمريكا خواهد داشت.



تغيير رژيم



ـ اگرچه مطالعه‌ هر سياست در تلفيق با گزينه‌هاي ديگر كاري غيرعملي است، اما در مطالعه‌ تطبيقي و ارائه‌ استراتژي‌هاي متفاوت و همه‌جانبه‌اي كه دولت اوباما بتواند در غالب آن، گزينه‌هاي متفاوت را يكپارچه كند، سودمند خواهد بود. تغيير رژيم، استراتژي ديگري است كه نقش بسياري از متغيرها را دربرخواهد گرفت.



ـ تا جايي‌كه امكان بهره‌گيري از هر سه روش تغيير رژيم ـ انقلاب مخملي، شورش و كودتا ـ وجود دارد، دولت آمريكا بايد پيگيري همزمان هر سه مورد را در دستور كار خود قرار ‌دهد، تا شانس موفقيت بيشتر از پيگيري هر مورد به تنهايي باشد. انتخاب هر سه روش به دليل اثر هم‌افزايي نيز بهتر خواهد بود. به‌علاوه، اين فشار چندجانبه بر تهران، سبب خسته‌شدن توانايي‌هاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم در روند تصميم‌گيري شده و احتمال انجام خطا توسط ايران را بيشتر كرده تا ساير روش‌ها موفق شوند.



ـ سياست براندازنده‌ حكومت ايران بايد شامل طرح‌ تهاجم تمام عيار باشد تا بتواند در صورت بروز اتفاقات افراطي، مورد استفاده قرار گيرد. مطمئناً در صورت شكست حمايت‌هاي آشكار و پنهان، در سياست تغيير رژيم، رئيس‌جمهور بايد آماده اجراي تنها راه‌حل باقيمانده يعني تهاجم باشد.



ـ در نهايت بايد اذعان داشت كه كليه‌ راه‌هاي تغيير رژيم نيازمند موافقت دولت آمريكا هستند به جهت آنكه در صورت مقابله به‌مثل ايران، بتوانند از پشتيباني نظامي (حداقل به‌صورت حمله‌ هوايي) برخوردار باشند. انقلابات مردمي تنها زماني به نتيجه مي‌رسند كه دولت‌ها نخواهند و يا نتوانند از نيروهاي نظامي خود عليه مردم استفاده كنند، دفع شورش‌ها نيز نياز به مداخله‌ نظامي مستقيم دارد ـ چه در هنگام رخداد يك فاجعه، مانند آنچه در خليج خوك‌ها رخ داد و چه در هنگام نزديك شدن به پيروزي نهايي، مانند افغانستان در سال 2001 ـ كودتا نيز در اغلب اوقات نياز به خنثي كردن واحدها و تأسيسات ويژه‌اي دارند كه به آنها اجازه مي‌دهد تا گسترش يابند.



ـ به‌علاوه، تغيير رژيم نيازمند پيگيري همزمان گزينه‌ مهار است. درصورتي‌كه آمريكا اقدام به براندازي حكومت ايران كند، شرارت ايران در خارج سبب گسترده شدن منازعه به بحران اقتصادي، سياسي و نظامي مي‌شود. ايالات متحده مي‌خواهد با انكار ايران، به تهديد عليه همسايگاني دست بزند كه به گروه‌هاي مخالف و شورش‌ها كمك مي‌كنند. جريمه، بازدارندگي نظامي، انزوا و مبارزه‌ اقتصادي عناصر كليدي مهار را به تصوير مي‌كشند، تا به اين عنوان بتوان، به سياست تغيير رژيم كمك كرد.



ـ همان‌طور كه در بخش‌هاي قبلي بيان شد، دليل بسيار مهم يكپارچه كردن سياست‌هاي متفاوت در قبال ايران، همان است كه بتوان تغييرات را در صورت شكست يك يا چند گزينه پيش برد. توجه به پيامدهاي غيرمنتظره سياست جديد، بسيار حائز اهميت است چرا كه طبيعت چندگانه و پوياي خاورميانه مستعد پيامدهاي غيرمنتظره و تصادفي است. پيچيدگي و تناوب سياست در قبال ايران، نتيجه‌ بازه‌ وسيع تغييرات و حساسيت بالاي آنهاست.



ـ ظهور يك رهبر كاريزماتيك اپوزيسيون در ايران مي‌تواند تمامي معادلات آمريكا در خصوص ايران را چينش مجدد كند. اما اگر ايران شكست خورده و يك نفر سربربياورد و محبوبيت عامه يافته و برتري جويد، آنگاه تفكر آمريكايي با ظهور يك ماندلا، هاول، بوليوار و يا يك لخ ‌والساي ايران ـ كسي كه بتواند وحدت اپوزيسيون ايراني و اجماع توده را به‌وجود آورد، تغيير شكل مي‌يابد. اولاً ظهور اين مرد يا زن، مي‌تواند گزينه‌ تغيير رژيم را محتمل‌تر از زمان حال كند. (و ما پشتيباني آمريكا از انقلاب مردمي را در بروز حتمي يك رهبر رد نخواهيم كرد.) و دوم آنكه براي ايالات متحده خوشايند نخواهد بود كه به شخصي خيانت كند كه توانسته است يك اپوزيسيون دمكراتيك را سازماندهي كند. ممكن است دولت آمريكا متقاعد شود با پشتيباني از شورش‌ها و حمله هوايي، ايران را تحت فشار قرار دهد تا از كشتن و زنداني كردن آن رهبر كاريزماتيك توسط ايران ممانعت به‌عمل آورد. و اگر ايران دست به چنين كاري بزند، آنگاه حمايت سياسي داخلي آمريكا و حمايت ديپلماتيك بين‌المللي، براي سياست‌هاي بيشتر تهاجمي آمريكا از جمله تهاجم زميني فراهم مي‌شود همچنين اگر اين رهبر از ايالات متحده درخواست عدم تحريك قوميت‌ها و عدم حمله‌ نظامي را داشته باشد، تا اينكه تلاش‌هايش خراب نشود، آنگاه آمريكا قطعاً گزينه‌هاي تهاجمي را كنار خواهد گذاشت.



ـ آخرين نكته، برجستگي سياست‌هاي ايران در ميان كليه‌ مسائل پيش‌روي آمريكاست. واضح‌ترين موضوع اين است كه دولت اوباما در شرايطي بايد تصميم خود مبني‌بر اولويت‌بندي در سياست ايران را بگيرد كه در ميانه‌ بدترين بحران اقتصادي در 80 سال اخير قرار گرفته است. در اين شرايط رقابتي بر سر مهمتر بودن، بين سياست‌هاي مطرح شده در قبال ايران و نيازهاي اقتصادي آمريكا صورت مي‌گيرد.



كدام راه به سوي ايران؟



ـ يكپارچه كردن سياست‌ها در قبال ايران، موضوعي بسيار پيچيده و مبهم است.



ـ ناديده انگاشتن ايران ديگر مانند گذشته يك راه واقع‌گرايانه نيست. ايران در يك بازه‌ وسيع عمل مي‌كند و موجبات نگراني آمريكا را فراهم مي‌كند و در اين ميان اهميتي به سردرگمي آمريكا نمي‌دهد.



ـ و ما به‌دنبال زماني هستيم كه نه تنها ايران براي آمريكا سمي در خاورميانه محسوب نشود بلكه حتي دوست او باشد.



مرتبط:

بخش اول گزينه‏هاي استرات‍ژي جديد ايالات متحده در قبال ايران







 
جواد
۱۳۸۸-۰۶-۳۱ ۱۸:۴۰:۳۶
ببينيد اين يكي از جملات كليدي اين متن بود:\"نتايج تغيير حكومت مشخص نيست، از كجا معلوم كه حكومت جايگزين، به‌نفع آمريكا كار كند\" ببينيد خيلي از آقايون محافظه كار داخلي براي تخطئه و نقد جريان اصلاح طلب رو به حمايت ظاهري آمريكا از اين جريان مي آورند. احتمالا اين مقاله براي طرفداران آن ها هم كافيست تا حكم ارتداد هرچي اصلاح طلب هست را به جرم حمايت آمريكا صادر كنند.ولي اگر كسي منصفانه با قضيه برخورد كند مي بيند كه اصلاح طلبان(به غير از يك اقليت كوچك تندرو) دنبال يك نظام وابسته به غرب نيستند.ببينيد همين آمريكا با مصدق هم مشكل داشت.بنابراين اين حمايت ظاهري فقط در تازماني است كه اصلاح طلبان قدرت را بدست نگيرند.همين كه گرفتند اگر بخواهند استقلال ايران را حفظ كنند آمريكا در يك تغيير موضع 180 درجه اي به آنها هم بدوبيراه خواهد گفت.حافظه تاريخي خود مامي گويد حتي زمان روي كار بودن اصلاح طلبان وسياست هاي تنش زاي آقاي خاتمي آمريكا ايران را درمحور شرارت قراداد.اگر اصلاح طلبان قصدشان روي كار آوردن يك حكومت وابسته به آمريكا است بايد حداقل براي حفظ ظاهر هم كه شده آمريكا ايران را در محور شرارت قرار نمي داد تا با موفق شدن حداقل در بعد اقتصادي دولت خاتمي اصلاح طلبان در جامعه ايران محبوب تر بشوند.ولي آمريكا اين كاررا نكرد؟ (230637)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.