نظر منتشر شده
۱۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 55920
انقلاب اسلامی و مرجعیت
تاریخ انتشار : دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۷
انقلاب اسلامی در مناسبات داخلی و بین المللی ایران، تحولاتی ایجاد کرده است که، چه در داخل و چه در خارج، کسانی را که به نظم قبل از این انقلاب، عادت کرده اند با چالش هائی مواجه نموده است.  مثلاً هنوز کشور های بزرگ عادت نکرده اند که با این نظام نوپا، از منظر تساوی حقوق بین المللی نگاه کنند. نوع نگرش آنان بر اساس عادت استعماری گذشته، از بالا به پائین است و وقتی قامت بلند مردم ایران را افراشته می بینند برایشان گران می آید.



از جمله دیگر تغییرات ایجاد شده، در ساختار مذهبی کشور است.  انقلاب اسلامی با ایجاد ساختار جدید دینی کشور برای کسانی که سال ها با ساختار دینی قبل از انقلاب خو کرده بودند، ابهاماتی ایجاد کرد. هر چند در زمان حیات حضرت امام خمینی (ره)، سخنان گهر بار ایشان و یارانشان، بسیاری از ابهامات را بر طرف نمود، اما جریانات اجتماعی و سیاسی بعد از انتخابات اخیر نشان داد که هنوز برای عده ای جایگاه های موجود در نظام دینی شکل واقعی خود را نیافته است.



در این مقاله تلاش ما بر این است تا جایگاه فقهای مکرم و به خصوص مراجع عظام تقلید را در ارتباط با منصب ولی فقیه در ساختار نظام ولائی، به نظر خوانندگان عزیز برسانیم.



خداوند تبارک و تعالی در آیۀ 59 از سورۀ نساء می فرماید: أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم.  این آیه معین کنندۀ تکلیف امر رهبری در اجتماع مسلمین است.  در معنی این آیه همۀ مفسیرین شیعه، در ترجمۀ کلمۀ أولی الأمر، معصومین علیهم السلام را ذکر کرده اند.  در روایات ائمۀ معصومین علیهم السلام نیز آمده که در زمان غیبت معصوم، می باید از نایب برحقشان که فقیه اعلم اعدل است اطاعت نمائیم.



در زمان غیبت بر همۀ مسلمین واجب کفائی است که بکوشند تا تفقه در دین پیدا کنند و خود و دیگرانی را که به این کار موفق نشده اند، به راه خدا و رسولش هدایت نمایند.  بر مردمی که به هر علت، موفق نشده اند به تفقه در دین بپردازند، به حکم عقل و شرع واجب است تا در میان همۀ کسانی که به علم دین پرداخته اند تحقیق کنند و اعلمِ اعدل را، طبق شرایطی که در رساله های عملیه آمده است، بیابند و در امور زندگی این دنیا از فتاوای او تبعیت نمایند تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. اما بر کسانی که تلاش در فقاهت نموده اند و به درجۀ اجتهاد رسیده اند، امر تقلید حرام است.  آنان می باید از فتاوای خود پیروی کنند.  فقیهانی که مورد نظر مردم قرار گرفته اند، و عده ای از آنان تقلید می کنند در منصب مرجع تقلید قرار می گیرند.



در این میان اگر فقیهی عادل پیدا شد که می تواند جامعۀ مسلمین را اداره کند، اگر اکثریت فقها این کفایت را در او دیدند، بر همه، اعم از عالم و غیر آن، لازم می شود تا در امور اجتماعی از احکام او تبعیت نمایند. اگر در این میان اختلاف فتوا پیش آمد، بر هر کس که فتوایش با حکم ولی فقیه متفاوت است واجب است تا نظر خویش را با ولی فقیه در میان بگذارد و او را از نظر خویش به طور مستدل آگاه نماید.  در این وضعیت سه حالت محتمل است: الف) ولی فقیه استدلال آن فقیه یا مرجع را بپذیرد.  در این جا چون بر همۀ واجب است تا از حق پیروی نمایند، بر ولی فقیه واجب می شود تا حکم خویش را تغییر دهد و نظر درست را بیان نماید. ب) آن فقیه یا مرجع بر اساس استدلال ولی فقیه قانع شود که حکم ولی درست است.  به این ترتیب فتوای خویش را تغییر می دهد و تابع حکم ولی فقیه می شود. ج) هیچکدام نتوانند در بحث علمی یکدیگر را قانع کنند. در این حالت چون مردم در احکام اجتماعی تابع ولی فقیه اند، برای پیشگیری از اختلاف و تشتت در جامعه، لازم است آن مرجع یا فقیه، فتوای خود را در جمع بیان نکرده و وحدت مسلمین را بر هم نزند.



بر اساس حکم الهی، حفظ مصلحت مسلمین واجب است، و مرجع تشخیص و عمل به مصلحت ولی فقیه می باشد.  در این میان هر متخصصی، اعم از فقیه و یا موضوع شناس، وظیفه دارد همان گونه که فقها و مراجع عمل می کنند، تشخیص خود را به سمع و نظر ولی فقیه برساند. اعلام این تشخیص هم در حکم مشاوره برای ولی فقیه است و تصمیم نهائی با اوست، چرا که او مسئول و پاسخ گوی مردم و خداوند تبارک و تعالی است.



با توجه به اصول فوق، با نگاهی اجتماعی به تبعات آنچه گذشت، می توان دریافت که در مردم سالاری دینی نقش فقهای عظام و به خصوص مراجع بزرگوار تقلید، بسیار حساس و سرنوشت ساز است.  در آنجا که فتوای آنان با حکم ولی فقیه یکسان است، آنان راهبر پیروان خود در راه حکومت دینی هستند.  در آنجا که فتوای غیر از ولی فقیه دارند مشاوری امین اند که با رهبر مسلمین به بحث می پردازند و اگر او از نکته ای غافل شده باشد او را متوجه امر می کنند. و اگر فتوایشان با حکم او از اساس در روش شناسی فقهی متفاوت است، با سکوت خویش مؤید نظام ولایت می شوند، هر چند با طرح مسئله در نزد ولی فقیه، بحثی علمی را باز می نمایند که منجر به مباحثات بیشتر در درس خارج فقه شده و موجب پیشرفت علمی در امر استخراج احکام الهی می گردد.



به این ترتیب مراجع تقلید که از پیروانی برخوردار می باشند، در واقع رهبران گروه های مردمی در راستای حکومت اسلامی اند.  به بیان اصطلاحات روز، آنان رهبران جوامع مدنی اسلامی می باشند، که نظامِ تحت امر ولایت فقیه را با ایفای چهار نقش مهم یاری می نمایند:  الف) تحریض مردم در اجرای حکم ولی فقیه در مواقع موافقت با او ب) دادن مشورت علمی به ولی فقیه در زمانی که فتوایشان با او متفاوت است.  ج) حفظ سکوت خویش و تشویق مردم به نگهبانی از وحدت اسلامی جامعه در زمانی که فتوای متفاوت با ولی فقیه دارند و نتوانسته اند از نظر علمی او را قانع کنند.  د) در این امر سوم سودی نهفته است که نقش چهارمی را برای مراجع عظام رقم می زند و آن وارد کردن یک اشکال علمی در موضوع روش استخراج و یا تشخیص مصلحت، که می تواند موضوعی در درس خارج و یا محافل تخصصی برای بحث و گفتگو، و نهایتاً رشد علمی باشد. 



zahedani@shirazu.ac.ir



 
 
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۱۱:۵۳:۰۰
قبول کنید این قضیه را خوب بین جوانها و مردم جا نیانداخته اید!
در این حوادث اخیر به خیلی از این مفاهیم ضربه وارد شد! این چقدر براتون مهم است؟ (244513)
 
کارشناس
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۱۴:۲۵:۲۱
اصل ولایت فقیه یکی از مترقی ترین اصول تفکراتی شیعه است و پایه و ستون خیمه نظام جمهوری اسلامی است. تا آنجا که حضرت امام فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.
اما متاسفانه سالهاست آنان که با نظام مشکل دارند به سراغ همین ستون رفته و درصدد تخریب نظزریه و کسانی مانند آیت الله مصباح یزدی که از تبیین کنندگان این نظریه بوده اند برآمده اند. (244561)
 
راغبی
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۲۳:۲۴:۴۰
امام رضا(ع) فرمود: «انّ العبد اذا اختاره الله لامور عباده شرح صدره لذلک و اودع قلبه ینابیع الحکمة، و الهَمَه العلم الهاماً. فلم یعی بعده بجواب و لا یحیّر فیه عن الصواب. فهو مؤیّد موفّق مسَدّد. قد امن من الخطایا والزَّلل یخصّه الله بذلک لیکون حجّته علی عباده و شاهده علی خلقه و ذلک فضل الله یوتیه من یشاء، و الله ذوالفضل العظیم»
«زمانی که خداوند بنده اش را برای به دست گرفتن امور بندگانش برمی گزیند، شرح صدر ویژه ای به او می بخشدو چشمه های حکت را بر قلبش جاری می کند و علم الهی را به او الهام می کند، در نتیجه او راه صواب و خطا را گم نمی کند و درجواب درنمی ماند. بنابراین او موید به تایید الهی و دارای توفیق و پشتوانه از جانب خداست. او از خطا و لغزش ها در امان است و خدا او را به این امر تخصیص داده است تا حجت بر بندگان باشد...»
.............................
به گواهی علمای دین و مراجع تقلید، تنها مصداق این روایت و مقصود از انسانی که به نحو خاص و ویژه، مورد تایید الهی است، فقط و فقط ولی فقیه در عصر غیبت امام عصر(ع) است که امر اداره امور بندگان خدا به طور خاص بر عهده او قرار گرفته است. (244674)
 
مهدی
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۱۳:۵۰:۰۲
-چه ویژگی در ولی فقیه است که بقیه علما باید از او تبعیت کنند؟
-ملاک تقلید اعلمیت است آیا اعلمیت با رای مردم حاصل می شود یا با کسب علم؟
-اگر ولی فقیه به فساد کشیده شد چه سازوکار عملی برای مقابله با او وجود دارد؟آیا در این شرایط کاندیداهای خبرگانی که با او مخالف اند به عدم پایبندی به اصل مترقی ولایت فقیه متهم و رد صلاحیت نخواهند شد؟
-30 سال از تشکیل حکومتی بر مبنای ولایت فقیه می گذرد. آیا احکام و حدود اسلامی در حال اجرا است؟ آیا از این لحاظ وضع جامعه در حال بهتر شدن است؟
-اگر با ولایت فقها مسائل حل می شود آیا دیگر چیزی باقی می ماند که امام زمان بخواهد آن را حل کند؟! (244547)
 
کارشناس
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۱۴:۳۷:۰۴
1- بین صد تا پزشک میشه بهترین پزشک رو انتخاب کرد اما من که هیچ چیزی از پزشکی نمی دونم برام سخت و تقریبا غیر ممکنه!
همچنین است در میان مراجع و فقها که از ولی فقیه که شرایط اش از همه کامل تر است پیروی می کنند.

2- فکر کنم تا حدی با قسمت اول جواب رو داده باشم. اما سازوکار این موضوع از طریق مجلس خبرگان رهبری است که در قانون اساسی نیز آمده.

3- شما را رجوع میدهعم به کتابهای نظریه ولایت فقیه نوشته حضرت امام و همچنین اقای مصباح.چندین فصل در زمینه ولایت فقیه و نحوه انتخاب آن توضیح داده شده.
اما اجمالا باید گفت ، ولی فقیه یک جایگاه است و نه یک شخص. کسی که در جایگاه ولی فقیه قرار گرفته و از قوانین منطبق با اسلام ناب تخطی کند به طور خودکار از منصب فقاهت ملغاست که نمونه اش انجام گناه کبیره است مثل تهمت؛ سازوکار تشخیص آن با مجلس خبرگان رهبری است.

در همین زمینه مراجعه کنید به : http://tarhhekmat.blogfa.com/post-5.aspx (244567)
 
ابرار
۱۳۸۸-۰۸-۰۵ ۱۱:۵۲:۳۴
سوال شما . چه ویژگی در ولی فقیه است که بقیه علما باید از او تبعیت کنند ؟
پاسخ به سوال شما .
سوال بسیار مهم و اساسی ایست . اصل سوال بسیار پیچیده و بی پیرایه و کوتاه است . ولی جواب آن بسیار ساده . اما بسیار طولانیست . در مورد آن میتوان ساعت ها سخن گفت و مطلب نوشت . ولی بطور اجمالی میتوان گفت .
همانگونه که هارون (ع) از موسی (ع) پیروی مینمود در حالیکه هر دو مقام رهبری دینی را دارا بودند . عالم بودند . اخلاص داشتند . تقوی داشتند. دانا بودند . از طرف خدای سبحان هم مامور بودند .
پیروی هارون (ع) از موسی (ع) نه از مقام و منزلت الهی و علمی هارون کم مینمود و نه دلیل افتخار آفرینی و برتری مقام و منزلت الهی و علمی موسی (ع) . اتفاقا چون هر دو دارای علم و ایمان و تقوی و مهمتر از همه اخلاص بودند و هدف هر دوی آنان خوشنودی و رضایت حضرت حق جل جلاله بود و تنها راه کسب چنین رضایتی که در علم دین به آن مقام رضا می نامند در اطاعت اوامر الهی می دیدند . با چشم باز و خاطری آسوده و قلبی آکنده از عشق الهی نسبت به خدای متعال و همچنین به یک دیگر . یکی از دیگری پیروی مینمود . یکی خود رهبر همگان بود و دیگری از او پیروی مینمود . آنهم در حالیکه خودش دارای مقام رهبری بود .
آنان چگونه به چنین اطمینان قلبی یا به گفته قرآن کریم مقام قلب مطمعنه رسیده بودند ؟
چون واقعا با روح و گوشت و پوست و خون و استخوان خود درک نموده بودند که علم آنان از علم ازلی حضرت حق جل جلاله بیشتر نیست .
اگر حضرت حق جل جلاله فرمان اطاعت موسی (ع) از هارون (ع) را صادر نموده بود . چون تقدیر و خواست و اراده و مشیت الهی یعنی اوامر او چنین بود . قطعا موسی (ع) از هارون (ع) اطاعت مینمود . و نمود .
مثال بعدی اطاعت امام علی (ع) از پیامبر گرامی اسلام در زمان زنده بودن پیامبر (ص) است . مثال دیگر پیروی و اطاعت امام حسن (ع) و امام حسین سلام الله علیه از اومر امام علی (ع) در زمان حیات امام علی (ع) در حالیکه همگی آنان دارای مقام رهبری یا ولایت بودند. مثال بعدی پیروی امام حسین سلام الله علیه از امام حسن (ع) در زمان حیات امام حسن (ع) است . در حالیکه هر دوی آنان از بدو تولد دارای مقام رهبری یا ولایت بودند. مثال بعدی اطاعت حضرت مریم علیها سلام . از فرزند خود عیسی سلام الله علیه است . در حالیکه حضرت مریم علیها سلام . خود عالمه و از خواص حضرت حق جل جلاله بود و عیسی (ع) نوزادی در گهواره بود که به گفته قرآن کریم در گهواره سخن گفت و اعلام رهبری خود را نمود .
بطور قطع در بین مومنین راستین و واقعی بر سر رهبری یا ولایت هرگز جدالی دیده نشده و نخواهد . اگر در طول تاریخ بشریت جنگ و نزاعی هم در بین افراد بظاهر مومن دیده شده همیشه از دو حال خارج نبوده . یا قطعا در ایمان واقعی همگی آنان باید تردید نمود . چون ایمان هم دارای درجاتی میباشد . یا یکی مومن واقعی و دیگری بظاهر مومن بوده است .
تشخیص این هم که چه کسی دارای ایمان واقعی میباشد و باید از او تبعیت نمود و چه کسی بر عکس . برای مردم معمولی . گاهی به دلیل فتنه موجود بسیار سخت است و گاهی بسیار آسان . مثال تشخیص از نوع سخت . مقابله علی (ع) با معاویه . و مثال تشخیص از نوع آسان آن . مقابله امام حسین (ع) با یزید لعنت الله علیه است .
چون معاویه تظاهر به ایمان و دین مینمود ولی یزید لعنت الله علیه اصولا اهل ظواهر دین هم نبود .
خلاصه باید دید چه کسی گفتار و رفتار و اعمال و اهدافش با اوامر و خواست خدای متعال نزدیک تر است و چه کسی گفتار و رفتار و اعمال و اهدافش با اوامر و خواسته های دنیایی و شیطانی همخوانی دارد .

اما جواب سوال دوم جنابعالی .
ملاک تقلید اعلمیت است اما ملاک اعلمیت تقلید نیست . اگر چه گاهی بر اساس کمیت آماری . در عمل چنین به نظر بیاید . ملاک اعلمیت . تشخیص متخصصین فن یا افراد خبره در اسلام یا به اصطلاح امروزی خبرگان است . مثال عقلی و عملی آنهم این است که بیمارانی که خود شان پزشک و متخصص نیستند . قادر نیستند ماهر ترین پزشک متخصص را از میان ده ها بلکه صد ها پزشک متخصص تشخیص دهند.
نکته دیگر اینکه . اعلمیت با کسب غیر مستقیم رای مردم . و در عین حال . با کسب علم . حاصل میشود . مثلا ریاست دانشگاه را که یک کار بسیار تخصصی و علمی است مردم به صورت مستقیم تایین نمیکنند . عقل هم چنین اجازه ای را نمیدهد . مردم به ریاست جمهور رای مستقیم میدهند . ریاست جمهور وزیر علومی به نمایندگان مستقیم مردم در مجلس پیشنهاد میکند . اگر این وزیر علوم پیشنهادی با رای مستقیم نماینگان مستقیم مردم انتخاب شد . اوست که ریاست هر دانشگاهی را با مشاوره با متخصصین امر نهایتا تایین مینماید.

جواب سوال سوم شما
طبعا خبرگان رهبری در صورت به فساد کشیده شدن ولی فقیه به وظایف خود آشناست . استفاده از کلمه فساد در اسلام استفاده از یک لفظ ساده نیست .
فساد یا مفسده یا مفاسد در اسلام شامل اعمالی بسیار شنیع مانند سرقت . زنا. قمار . شراب خوارگی . و و و میگردد.
در اسلام اتهام فساد به هر مومنی زدن در صورتی که افراد اتهام زننده نتوانند ادعای خود را تحت قوانین اسلامی ثابت کنند شامل زدن حد به خود اتهام زنندگان است .
اتهام به ولی فقیه زدن و قادر به اثبات آن اتهام نبودن نیز مانند اتهام واهی زدن به هر مومن مسلمانی دیگری قابل پیگیری است .
در رابطه با رد صلاحیت شدن کاندیداهایی که قصد ورود به خبرگان را دارند . اما با ولی فقیه مخالفند . باید گفت . آیا از نظر عقلی خند ه دار تر از این هم استدلالی هست که کسی بگوید مرا در بازی فوتبال در تیمی راه ندادند . یا رد صلاحیت کردند. چون من توپ فوتبالی را که قبلا با نظر و تایید دیگر بازیکنان و داوران رسمی فوتبال تعیین شده بود قبول نداشتم و اصرار به بازی بدون توپ فوتبال . یا بازی با توپ فوتبال خودم را داشتم . ؟
بعد هم ننه من غریبم بازی و مظلوم نمایی در آوردن . آنهم برای راه ندادنش در آن بازی فوتبال ؟

جواب سوال آخر شما .
اجرای عملی و فیزیکی احکام و حدود اسلامی وظیفه عملی ولی فقیه نیست . وظیفه عملی و فیزیکی رییس قوه قضاییه یا حتی قضات دادگاه های اسلامی هم نیست . همانگونه که اجرای فیزیکی و عملی حد و یا قصاص وظیفه آنان نیست . وظیفه مجریان قوه قضاییه است . همانگونه که عمل تعقیب و دستگیری مجرمین و تشکیل پرونده و طی نمودن مراحل قانونی اولیه . وظیفه آنان نیست . وظیفه نیروهای انتظامی و دیگر نهاد های قانونی مربوطه است .
در رابطه با اجرای احکام و حدود اسلامی در سی سال گذشته که قسمت دیگری از همین سوال شماست نیز باید گفت .
هیچ فردی یا مسلمانی در دین مبین اسلام هرگز تا بحال ادعا ننموده . که حتی اجرای صد در صدی احکام و حدود اسلامی . دقت بفرمایید . اجرای . بلی اجرای عملی و فیزیکی. صد در صدی قوانین اسلامی . حال چه برای سی سال یا صد سال یا هزار سال یا صد هزار سال . به قطع کامل و صد در صدی جرایم و تخلفات انسانی و تشکیل بهشت موعود در روی زمین خواهد انجامید . آنهم فقط و فقط بخاطر اجرای فیزیکی و صد در صدی قوانین . احکام و حدود اسلامی .
چرا که اگر چنین ادعایی در 1400 سال گذشته در اسلام بود . حداقل در زمان حیات پیامبر گرامی اسلام . یعنی خود آورنده و اجرای کننده کامل تمام احکام و حدود اسلامی . چنین روزی فرا رسیده بود . نتیجتا عمر دین مبین اسلام نیز بیست و سه سال بود . نه 1400 سال .
برعکس بر اساس آیات قرآن کریم اسلام ادعا مینماید که اسلام حیاتش تا روز قیامت دین ادمه پیدا خواهد نمود .
آنچه اسلام ادعا نموده و عملا نیز ثابت نموده عادلانه تر بودن نوع و روح احکام و حدود اسلامی است .
اتفاقا . توجه به پاسخ به همین قسمت از سوال شما . در رابطه با اجرای احکام و حدود . راه گشایی میباشد . برای جواب قسمت پایانی سوال شما . در رابطه با ولایت فقها و حل تمامی مسایل و اینکه آیا چیزی باقی میماند که امام زمان (عجل )حل بنماید ؟

آنچه در مورد زمان ظهور و حضور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اروحنا فداء گفته شده است این است که .
عدالت مورد بحث . در زمان ظهور ایشان چنان به عرصه ظهور خواهد رسید که اجرای احکام و حدود اسلامی در زمان . مستهلک خواهد شد . یعنی انسانها در آن زمان چنان به عقلانیت فردی و اجتماعی خواهند رسید که .اگر چه . احکام و حدود اسلامی و الزام به عمل به آنها . همچنان پا بر جاست اما متخلفی نیست . مجرمی نیست . مستحقی برای دادن زکات یا گرفتن فطریه نیست و و و .
بهترین مثال موجود برای درک این مطلب . مسله برده داری است .
آیا آزاد نمودن برده که در بعضی از موارد . از احکام اجرایی اسلام است امروز عملیست . نه . چرا ؟
چون بشر در زمان حاضر به چنان عقلانیت فردی و اجتماعی رسیده است که دیگر برده داری وجود خارجی ندارد . تا برده ای باشد که کسی بتواند او را آزاد نماید .

در زمان ظهور و حضور و حیات خلیفه الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف .
یعنی در زمان ظهور و حضور وحیات آنکسی که روزی . خالق هستی به ملک و ملکوت ندا داد .
اراده نمو ده ام خلیفه ای بر روی زمین بگمارم.
همانکس که نهایتا تمامی ملک و ملکوت بر او سجده نمودند الا ابلیس .
آنچه خواهد بود . عدالت است و عشق است و مستی الهی .
ابرار (244787)
 
۱۳۸۸-۰۸-۰۴ ۱۳:۵۵:۱۴
قبل از انقلاب چناچه فردی می خواست در دستگاه دولتی مشغول بکار شود چنانچه

از مسائل دینی آگاهی می داشت از مرجع تقلید خود مجوز میگرفت تا حقوقش

حلال باشد ، این نشانه عمق ولایت مداری در تفکر شیعه است. (244549)
 
محسن هدایت مهر
۱۳۸۸-۰۸-۰۵ ۰۲:۰۱:۲۶
بسم الله الرحمان الرحیم
زعامت ولایت فقیه از هزار و صدو پنجاه سال پیش در قم با این قولویه رحمت الله علیه آغاز شده است و این سری بود از اسرار شیعه که حصرت امام خمینی رحمت الله علیه آن را آشکار کرد.
اسامی زعمای ولایت فقیه شیعیان در زمان غیبت کبری

1. ابن قولویه حدودهزارو صدوپنجاه سال قبل در قم به مدت 39 سال

2. شیخ صدوق در شهر ری به مدت 13 سال

3. شیخ مفید در بغداد به مدت 32 سال

4. سید مرتضی علم الهدی در بغداد به مدت 23 سال

5. شیخ طوسی در بغداد و نجف به مدت 24 سال

6. ابن براج در نجف و طرابلس به مدت 21 سال

7. شیخ مفید ثانی در نجف به مدت 34 سال

8. طبرسی در مشهد و سبزوار به مدت 23 سال

9. ضیاءالدین راوندی در کاشان به مدت 12 سال

10. قطب الدین راوندی در کاشان به مدت 13 سال

11. ابن الزهره در حله به مدت 12 سال

12. ابن ادریس در حله به مدت 13 سال

13. فخار شمس الدین موسوی در حله به مدت 32 سال

14. ابن نماع در حله به مدت 15 سال

15. علامه سعید حلی(محقق حلی) در حله به مدت 22 سال

16. ابن سعید حلی در حله به مدت 14 سال

17. علامه حلی ثانی در حله و قزوین به مدت 36 سال

18. عمیدی در حله به مدت 28 سال

19. فخرالمحققین در حله به مدت 17 سال

20. شهید اول در حله به مدت 15 سال

21. ابن خازن حائری در حله

22. ابن شهید اول در حله

23. فاضل میسوری در حله به مدت 16 سال

24. ابن فهد حلی در حله به مدت 15 سال

25. ابن رشد قطیفی در حله

26. اسدی حلی در حله

27. ابن حلال جزایری در حله

28. محقق کرجی(ثانی) در حلب و اصفهان(از اهل سنت نیز مجوز اجتهاد داشت و موذن پروری شیعی کرد و شاه طهماسب از او طلب فتوی برای مجوز سلطنتش کرد)

29. شهید ثانی در جبل شام به مدت 26 سال

30. حارثی در جبل عامل لبنان و هرات به مدت 18 سال

31. مقدس اردبیلی در نجف به مدت31 سال

32. موسوی عاملی(صاحب مدارک) در جبل شام به مدت 16 سال

33. ملاعبدالله شوشتری در اصفهان به مدت 12 سال

34. شیخ بهائی در اصفهان به مدت 9 سال

35. میرداماد در اصفهان به مدت 9 سال

36. مجلسی اول در اصفهان به مدت 29 سال

37. سروی مازندرانی طبرسی در اصفهان به مدت 10 سال

38. محقق خوانساری در اصفهان به مدت 18 سال

39. علامه مجلسی در اصفهان به مدت 12 سال

40. آقا جمال خوانساری در اصفهان به مدت 15 سال

41. فاضل هندی در اصفهان به مدت 12 سال

42. احمد جزایری در نجف به مدت 13 سال

43. سید عبدالله جزایری در نجف به مدت 23 سال

44. وحید بهبهانی (معلم الفقها) در نجف به مدت 35 سال

45. علامه بحرالعلوم در نجف به مدت 4 سال

46. جعفر کاشف الغطاء(شیخ الاکبر) در نجف به مدت 20 سال

47. موسی کاشف الغطاء در نجف به مدت 13 سال

48. علی کاشف الغطاء در نجف به مدت 13 سال

49. آیت الله شفتی در اصفهان به مدت 4 سال

50. صاحب جواهر در نجف به مدت 6 سال

51. شیخ انصاری در نجف به مدت 15 سال

52. میرزای شیرازی در سامراء به مدت 31 سال

53. آخوند خراسانی در نجف به مدت 17 سال

54. محمد کاظم یزدی (صاحب عروه) در نجف به مدت 8 سال

55. محمد تقی شیرازی در نجف به مدت 1 سال

56. شیخ صاحب الشریعه اصفهانی در نجف به مدت 1 سال

57. آقا شیخ عبدالکریم حائری ، در قم (دورهءبازگشت مرجعیت به ایران جهت آغازانقلاب علنی اسلامی) به مدت 16 سال

58. آقا سید ابالحسن اصفهانی در نجف به مدت 10 سال

59. آیت الله بروجردی در نجف و قم به مدت 15 سال

60. امام خمینی در قم و ترکیه و نجف و پاریس و قم و تهران به مدت 30 سال

61. امام خامنه ای در تهران به مدت 20 سال (تا کنون یعنی سال 1388 هجری شمسی)
صدق الله العلی العظیم (244694)
 
۱۳۸۸-۰۸-۰۵ ۰۹:۱۹:۴۶
جناب آقای دکتر زاهد
با سلام، جنابعالی در بخشی از مطلب مرقوم فرموده ايد:
\"در این میان اگر فقیهی عادل پیدا شد که می تواند جامعۀ مسلمین را اداره کند، اگر اکثریت فقها این کفایت را در او دیدند، بر همه، اعم از عالم و غیر آن، لازم می شود تا در امور اجتماعی از احکام او تبعیت نمایند.\"

آيا اين مطلب در تناقض با قانون اساسی فعلی نيست؟ بر اساس قانون فعلی شرط مجتهد بودن برای رهبری کفايت می نمايد. آيا رهبری که می تواند فقط با مجتهد بودن انتخاب شود، می تواند بر مراجع تقليد ولايت داشته باشد؟ آيا زمانی که امامان شيعه حاضر بودند، حکومت در اختيار ايشان بود؟ اجازه بدهيد بحث حکومت را از ولايت جدا کنيم. اگر مردم سرزمينی حکومت امام معصوم(زمان حضرت علی(ع)) و يا علمای دينی(جمهوری اسلامی ايران) را پذيرفتند، آنگاه ايشان از طرف مردم اجازه خواهند داشت تا اداره امور را بر عهده داشته باشند.

سئوال ديگر: اگر در زمان حاضر اکثريت مردم موافق حکومت جمهوری از نوع اسلامی نباشند، از نظر شرعی تکليف چيست؟ آيا افراد اداره کننده حکومت شرعا مجاز هستند به حکومت ادامه دهند، در حاليکه اکثريت جامعه(اين اکثريت مسلمان بوده و احکام شرعی اعلام شده از طرف مراجع تقليد خود را در زندگی شخصی رعايت می نمايند) با ايشان موافق نيستند. (244741)
 
yousef
۱۳۸۸-۰۸-۰۵ ۱۳:۲۲:۳۷
به نام خدا
ضمن عرض سلام. سوالی به ذهن این حقیر می رسد که لازم می دانم مطرح کنم. اگر فقیهی مطالبی را که شما می فرمایید قبول نداشته باشد، در آنصورت تکلیف چیست؟ شما که نمی توانید بگویید این حکم اسلام است و همه فقها باید آنرا بپذیرند. خودِ فقها می توانند بفهمند که آیا مطالبی که شما عرض کرده اید منطبق بر اسلام هست یا نه. اگر طبق نظر آنها، مطالب فوق منطبق بر اسلام نباشد، آیا باز هم مطالب شما صحیح هست یا خیر؟ با تشکر (244814)
 
دوست
۱۳۸۸-۰۸-۰۵ ۱۶:۵۵:۱۵
بسمه تعالی
من فکر میکنم درباره روشن شدن موضوع ولایت فقیه و نقش و جایگاه او و همچنین ارتباطش با تمام ارکان دیگر نظام اسلامی همچون قوای حکومتی، مردم، مسلمانان دیگر کشورها، مراجع و مرجعیت، حوزه ها و ... خیلی کم کار شده و لازمه تا از این وضع خارج بشیم.
ما اینقدر در این زمینه کم کاری کردیم که هنوز در ضرورت وجودش گیر کردیم چه برسه به چگونگی ارتباطش با دیگر ارکان. مثلا کی میتونه به این سوال جواب بده که ساختار قوه مجریه، مقننه و قضاییه در نظام ولایت فقیه چگونه باید باشد؟ منظور ما مشروعیت اون نیست. بلکه محتوا و ساختارها و فرایندهای درونی آنها است. اصلا آیا این نوع از تفکیک قوا زاییده تفکر اسلامی است یا گرته برداری از غرب شده و با توجیهاتی همچون ضرورت استفاده از تجربه بشری اون رو پذیرفتیم؟
البته بطور تجربی به یه سری چیزهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت و شورای انقلاب فرهنگی و اینجور چیزها رسیدیم که البته این هم نتیجه دقت فردی خود ولی فقیه(امام و آقا) بوده و نه نتیجه تحقیقات گسترده علمای دینی و کارشناسان موضوع شناس. که اگر اینها کار کرده بودن خیلی خیلی جلوتر بودیم.
بالاخره شخص ولی فقیه هم انسانه و محدودیتهای انسانی برای اون هم وجود داره. ما همون عافیت طلبی که درباره امام زمان و درون تفکراتمون درباره انتظار داریم و منتظریم تا امام زمان خودش بیاد و همه چیز رو حل کنه،‌در مورد ولی فقیه هم همینجوری فکر میکنیم و انتظار داریم همه کارها رو اون بکنه. بعدشم اینقدر گند میزنیم که بنده خدا از رفع و رجوع اشتباهات ما اضافی نمیاره که به کارهای اساسی و ایجابی و پیشبرنده بپردازه. البته خدا حفظش کنه تا حالا که خیلی کارا رو جلو برده. مثل سند چشم انداز و ...
بنظرم این از وظایف جدی حوزه است و خلا در این زمینه است که باعث عوارض اجتماعی وخیمی شده که الان داریم و باید این وزنه رو برداشت. در فضاهای رسانه ای هم باید هم دیبین عوام و هم در بین نخبگان ترویج کرد این بحثها رو. مثلا فکر کنم سایت khamenei.ir که اخیرا کارای خوبی در زمینه مطالبات و مسائل مطرح شده از طرف رهبری میکنه چه خوبه که این بحث ولایت فقیه رو هم روش کار کنن. (244844)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.