نظر منتشر شده
۲۶
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 58675
نظريه ولايت فقيه و عقلانيت
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۱
اساس انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) برپايه ولايت فقيه بنا نهاده شده است. امام(ره) با هدف جايگزيني نظام ولايت فقيه به‎جاي نظـام شاهنشاهي، در سال 1357 انقلاب اسلامي را بنيان نهاد. امروزه عده‎اي مدعي مي‎شوند كه مسئله ولايت فقيه، با عقلانيت جور در نمي‎آيد و بدون عقلانيت هم پيشرفت حاصل نمي‎شود. پس، ايران با ولايت فقيه به پيشرفت دست نمي‎يابد. اين در حالي است كه از مشروطه به بعد عملا عقلانيت غربي در جامعه ما حاكم شد و سردمداران نظام، تمام تلاش خود را در جهت سوق دادن جامعه به‎سمت سكولاريزم به‎كار بردند تا اخلاق، سياست، اقتصاد و حتي دين سكولار داشته باشيم. با انقلاب اسلامي و حاكميت ولايت فقيه كه يك نوع عقلانيت بنيادي در ذات خود دارد و به شدت برخلاف عقلانيت غر‎بي ‎است، جهت حركت جامعه دگرگون شد. ولايت فقيه، شعبه‎اي از فقه اسلامي است كه اين، امضايي به‎معناي ‎حافظ نظام اجتماعي بودن است. به اين معنا كه اسلام در ابتداي ظهورش، زندگي اجتماعي مردم را منحل نكرد و منكر آداب و رسوم آن‎ها نشد. به‎طور مثال مسئله برده داري كه در نظام قبيله‎اي اعراب، مسئله‎اي پذيرفته شده بود را نفي نكرد، بلكه با آن مخالف بود و به مرور زمان، به عناوين مختلف همچون كفاره و فديه و... به آرامي آن را از بين برد؛ چراكه حفظ نظام اجتماعي ركن مهم فقه اسلامي است و زندگي اجتماعي، مردم، بر همه چيز مقدم است. هيچ كس حق ندارد آبروي كسي را بريزد يا گناه اجتماعي را اثبات كند. حفظ جان ومال و آبرو سه ركن اصلي نظام اجتماعي اسلام است و همين مي‎شود كه اسلام، باجنگ مخالف است. اين‎كه خون‎‎ها ريخته مي‎شود و مال‎‎ها از بين مي‎رود. در دوران دفاع مقدس، بعد از فتح خرمشهر، سرداران وكارشناسان تشخيص دادند كه عراق در حال تجهيز لشكر است تا دوباره به ايران حمله كند. بنابراين امام دستور ادامه جنگ را صادر كردند و آن در حقيقت دفاع بود نه جنگ.



آن‎جا كه امام فرمودند: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، اشاره براين نكته دارد كه حكومت اسلامي هم در جهت حفظ نظام اجتماعي است. يعني حكومت، در عرض حفظ نظام اجتماعي است. حكومت عرضي است و اصل، حفظ نظام است. انقلاب هم تا آن‎جا پيش رفت كه نظام اجتماعي به‎هم نخورد. انقلاب تا جايي پيش رفت كه آبرو ومال و جان مردم حفظ شود و مبناي اصلي و بنيادي ولايت فقيه، همين حفظ نظام اجتماعي است.



معناي فقه اسلامي انقلاب، اصلاح است نه انقلاب در علوم اجتماعي. با پيروزي انقلاب، انقلابيون افراطي با تأسي از ماركسيت‎‎ها گفتند كه «ارتش بايد منحل شود» اما امام(ره) مصرانه ايستادند و فرمودند: «ارتش بايد برقرار باشد» و همان ارتش، يك سال بعد وارد جنگ با عراق شد. انقلاب اسلامي از ابتدا يك انقلاب اصلاح‎گر بود. اول انقلاب، ازدواج‎‎ها ساده، اخلاق اسلامي حاكم و هم‎ياري مردم بسيار بالا بود كه متأسفانه از اواسط جنگ از سال‎هاي 1366 - 1365، غرب‎گرايي رايج شد و ما نرم‎افزار اصلاح‎طلبي و بنيادي اسلام را از دست داديم. چارچوب انقلاب اسلامي براساس يك نوع عقلانيت زندگي محور استوار است؛ شوراي نگهبان مجلس خبرگان، تشخيص مصلحت، مجلس شوراي اسلامي و ساير اركان نظام، همگي به اين معناست كه زندگي مردم همواره با انتخاب همراه بوده و هست و پايه انتخاب مردم، عقلانيت است. انتخاب، هميشه با زندگي همراه است. پس حكومت، خود را برمردم تحميل نمي‎كند و مشاركت ميليوني مردم در انتخابات يك تجديد بيعت مجدد با آرمان‎هاي انقلابي‎ست كه برپايه عقلانيت طراحي شده است.



هر انتخاب مردم مصادف است با يك‎سري خير و بركات براي انقلاب و اين بيع متقابل مردم و انقلاب است – بيعت از ماده بيع به‎معناي رد و بدل كردن است.– ما مي‎بينيم بعد از انتخابات دهم، ملت ايران از مرحله سخت‎افزاري به مرحله نرم‎افزاري رسيد و يك نهضت كلان را در تمام ابعاد داخلي و جهاني جهت باز توليد ايران آغاز كرد و اين تصميم مردم است براي زندگي خودشان كه حكومت براي مردم است.



برخلاف مدرنيسم چپ و راست كه گرچه در ظاهر، حكومت را براي مردم مي‎خواهند، اما در حقيقت حكومت براي مردم نيست، بلكه براي پيشرفت است. در اسلام، چون نظام ولايت محور يك نظام به‎شدت مردمي است، انتخاب ولي هم، توسط مردم از طريق انتخاب اعضاي مجلس خبرگان صورت مي‎گيرد و خبرگان ملت با مد نظر قراردادن شاخصه‎‎هاي اسلامي مانند عقل و هوش و درايت و بصيرت ولي فقيه را انتخاب مي‎كند و اين حكومت مردم برمردم در اسلام با محوريت ولايت فقيه است. از آن طرف، اسلام يك نظام آنارشيسم هم نيست. – آنارشيسم: آن‎چه غريزه بشر مي‎طلبد - اگر غريزه به‎عنوان پايه و اساس نظام قرار گيرد، ممكن است بشر، چيزي بخواهد كه با طبيعت او ناسازگار باشد. آن‎چنان‎كه در جوامع غرب، مسئله هم‎جنس‎گرايي مطرح است و اين نيست مگر برخاسته از غريزه انسان‎‎ها. اسلام، به‎شدت با اين مسئله مخالف است.



چرا‎كه خلاف طبعيت بشر و اخلاق بيولوژيك اوست و نظام خلقت را مختل مي‎سازد. پس، حكومت اسلامي اگر در جهات مثبت، همه اختيارات را به مردم واگذار كرده، در جهات منفي نيز جلوي خواسته‎‎هاي نابه‎جاي آن‎ها را گرفته است. حال، كه دانستيم پيشرفت انقلاب يك پيشرفت اخلاقي - عقلاني است خواهيم دانست كه عدالت، يكي از بنيان‎‎هاي آن است. عدالت يعني آن‎كه هر چيز در جاي خود واقع شود و اين‎كه جاي هر چيز كجاست، مستلزم دانش و اين‎كه چگونه هر چيز در جاي خود قرار بگيرد، مستلزم داشتن حكمت است و اين يعني عقلانيت. پس اگر قاعده مثلث را دانش و حكمت بدانيم، راس آن عدالت خواهد بود.



پس عقلانيت و عدالت در كنار هم معنا مي‎يابند. اين همان پيشرفت ولايت محور است كه درآن ويران‎گري معنايي ندارد و نظام خانواده، از اهميت بالايي برخوردار و در مقابل تمام فرهنگ‎‎ها احترام‎گزار است. دقيقا برخلاف آن‎چه در غرب ديده مي‎شود. در حكومتي كه ماده محركه پيشرفتش، جنگ است، نظام خانواده به شدت از هم پاشيده و تنوع فرهنگ‎ها را برنمي‎تابد. فرهنگ غربي مسلط بر ساير فرهنگ‎ها و همه چيز در خدمت جهاني شدن، نقطه مقابل اين فرهنگ، يعني فقه اسلامي مبتني بر آيات قرآن است كه مي‎فرمايد: «ما شما را از يك زن و مرد آفريديم. بعد شما را در شعوب و قبايل مختلف قرار داديم تا از هم متمايز شويد.» يك فقه، ميان فرهنگي كه پيشرفت را همراه با عدالت مي‎خواهد نه ظلم جهاني.



پس نظام ولايت محور چه در ابعاد داخلي – حفظ نظام اجتماعي، نظام خانواده، حفظ آبرو جان و مال مردم – و چه در ابعاد بين‎المللي – حفظ فرهنگ‎‎ها، صلح‎طلبي و... يك نظام عقلاني و عدالت‎محور است



*جامعه شناس – هفته نامه پنجره

 
 
جواد
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۳:۲۰:۲۸
البته غریزه و فطرت در انسان هیچوقت به سمت همجنسگرایی نیست. در تمام کتب های روانشناسی غرب هم که نگاه کنید همجنسگرایی به عنوان یک انحراف جنسی شناخته میشه. فطرت انسان اگر از مسیر اصلی خودش خارج نشه حرفی بجز حرف دین درش وجود نداره. (256823)
 
علیرضا
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۳:۴۷:۵۵
البته باید به این نکته هم توجه کرد که اگرچه نظام ولایت فقیه قابل اثبات از طریق استدلال های عقلی است که یک نمونه اش در این مقاله نگاشته شده است اما بنیان آن برپایه شرع و وحی استوار است و تئوری ولایت فقیه امری بشرساخته نیست بلکه امری است که از دل دین می جوشد و دین نیز دو بال دارد: وحی و عقل که باید در کنار هم به حرکت درآیند تا ضامن پرواز تفکر و اندیشه بشری باشند. (256829)
 
مهدی
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۴:۴۹:۴۳
1-ایشان فرمودند \" با انقلاب اسلامي و حاكميت ولايت فقيه كه يك نوع عقلانيت بنيادي در ذات خود دارد و به شدت برخلاف عقلانيت غر‎بي ‎است، جهت حركت جامعه دگرگون شد. \"
درصورتی که مبنای تفکر ولایت فقیه بر مبنای ولایت فقیه بر مجانین و صغار است که نمی توانند و قادر نیستند از حق خود دفاع کرده و یا به مصلحت خود تصمیم عاقلانه ای بگیرند . و سپس این ولایت تعمیم به جامعه مسلمان میگردد و گرچه ولایت بر مجانین و صغار از سوی ولی فقیه عملی عقلانی است ولی فرض کردن جامعه اسلامی بعنوان جامعه ای که قوه تشخیص صحیح را ندارد کاملا\" غیر عقلانی است زیرا ولی فقیه نیز جزئی از این جامعه مسلمان است نه خارج از آن .
البته بحث ولایت مطلقه ائمه معصومین (ع ) که از مقام عصمت کبری برخوردارند از این بحث کاملا\" جداست و نمی توان با مقایسه و قیاس آن مقام عظمی را بر بشری خاطی منطبق دانست که این نیز خلاف فطرت بشر و عقلانیت فطری است.
در مسئله فقاهت و مرجعیت یک حکم عقلانی موجود است و آن \" رجوع غیر متخصص به متخصص \" می باشد که در کلیه امور دنیوی اصلی جاری است و کاملا\" نیز عقلانی می باشد.

2- فرمودند \" معناي فقه اسلامي انقلاب، اصلاح است نه انقلاب در علوم اجتماعي....متأسفانه از اواسط جنگ از سال‎هاي 1366 - 1365، غرب‎گرايي رايج شد و ما نرم‎افزار اصلاح‎طلبي و بنيادي اسلام را از دست داديم. \"
سئوال اینجاست که در بحبوحه جنگ که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران بسیج برای جبهه ها شده بودند چرا ما با وجود رهبری چون امام خمینی به قول شما نرم افزار اصلاح طلبی را از دست دادیم؟ اگر انقلاب همچنان بر محوریت عقلانیت پیش می رفت پس علت از دست دادن اصلاح طلبی انفلاب چه بود؟ آیا مردم احساس میکردند که دیگر نیازی به انقلاب و اسلام ندارند ؟ که جواب قطعا\" منفی است زیرا حب به امیرالمومنین و ائمه طاهرین (ع ) در تک تک قلوب ساکنان شیعه خانه مولا علی (ع) حک شده است و جواب این سئوال بنظر در فاصله گرفتن تدریجی دولتمردان از آن زمان تا کنون با فطرت مردم مسلمان ایران است و این یک حرکت غیر عقلائی است.
خلاصه اینکه در طول تاریخ از سوی کشیشان و رهبانان و اخیرا\" علمای اسلام با زبان تحکم با مردم سخن گفته اند که به شهادت تاریخ عملی غیر عقلانی و کف بر آب می باشد که رفتنی است و آنچه می ماند آب گوارای معارف اهل البیت (ع) است. (256851)
 
عمو
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۰:۴۹:۵۹
كاش قدري سواد بيشتري براي اظهار نظر وجود داشت. هنوز به همان شيوه كودكانه\" چرا با وجود امام چنين بود\" و اين گونه استدلالها سخن گفته مي‌شود. البته شايد تقصير با خود دكتر فياض باشد كه تلاش كرده است زبان خودرا براي نوشتن يك مطلب عامه فهم ساده‌تر كند. (256980)
 
مهدی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۴:۵۷:۲۷
عمو جان واقعا\" کاش یک قدر سواد بیشتری میداشتی تا بهتر بتوانی اظهار نظر کنی . کمی دقت کن سر مطلب را در می یابی ضمنا\" برای مقاله آقای دکتر چند مقاله نقد قابل نوشتن است از دیدگاههای مختلف سیاسی اجتماعی فقهی و تاریخی ولی در این مجال اندک به گونه ای سخن گفتن که شما عمو هم درک درست از آن کنی ؛ قبول بفرما که سخت است. (257163)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۶:۱۱:۲۹
دکتر ابراهیم فیاض:

اگر غريزه به‎عنوان پايه و اساس نظام قرار گيرد، ممكن است بشر، چيزي بخواهد كه با طبيعت او ناسازگار باشد مانند همجنس‎گرايي که اسلام به شدت با آن مخالف است

با تشکر از دکتر فیاض اما یک نکته

مردم شغل می خواهند ؛ تورم نمی خواهند ؛مسکن می خواهند آوارگی نمی خواهند ؛این همان چیزهایی است که با عقلانیت و طبیعت و غریزه انسان سازگار است. (256870)
 
دوست
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۷:۳۰:۱۲
متاسفانه عده ای از روی بغض با مسئله ولایت فقیه برخورد می کنند.

به همه دوستانم که م یخواهند کلید مخالف را در تمامی نظرات بزنند توصیه می کنم کمی درباره فقه شیعه و جایگاه ولایت فقیه در حکومت اسلامی و همچنین جایگاه ولی فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تحقیق و تفکر کنند آن هم از نوع آزاد ، نه از روی ذهنیت
اولیه

یا علی (256822)
 
ایرانی بیزار از دروغ
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۷:۳۳:۴۱
صرف نظر از این که نتیجه ای که نویسنده می خواهد از این مقاله بگیرد درست است یا خیر اینجانب نقدی بر ساختار نوشتاری این مقاله دارم. که در ذیل به شرح آن می پردازم. و معتقدم با این ساختار منطقی نویسنده نمی تواند خواننده را متقاعد به پذیرش نتیجه مورد دلخواه نویسنده نماید.
شما با این پیش فرض که ولایت فقیه منطبق با اصول اسلامی و یک نظام مبتنی بر عقلانیت بنیادی است نتیجه گرفتید که نظام ولایت فقیه نظام عقلانی و عدالت محرو است. ولی هماطور که در مقاله شما پیش فرض مقاله و نتیجه آن یکی شده است. اشکالات فراوانی در سیر منطقی تحلیل شما وارد است. تا حدی که هیچ ارتباط منطقی میان پیش فرض ها و نتیجه ای که گرفته اید وجود ندارد. در خیلی جاها پیش فرض های شما برای خوانند پیش فرض نبوده و خود نیاز به اثبات دارد. و یا این که نتیجه ای که از پیش فرض گرفته شده است ارتباطی با آن ندارد.
چند نمونه کوچک را در ذیل می آورم
اولا که تا آنجایی که به ما یاد دادند منظور امام از نظام در آن جمله معروف حفظ نظام سیاسی و یا همان حکومت بود. که همان نظر بنای عمل حاکمان امروز قرار گرفته و بارها در تریبون های مختلف بر آن تاکید شده است.اگر نظر شما غیر از این است نه با استناد به صدر اسلام که با استناد به صحبت های امام در همان سخنرانی ابتدا همه را از این اشتباه بیرون آورده و به همه ثابت کنید که هدف امام حفظ نظام اجتماعی بوده و نظام سیاسی.
دوما شما مدعی هستید که انقلاب اسلامی نظام اجتماعی مردم را حفظ کرده است. بهتر بود که شما قبل از طرح چنین ادعایی ابتدا معنای نظام اجتماعی مورد نظر خود را روشن تر بیان می کردید تا همه متوجه منظورتان بشوند. چون حداقل از دید نگارنده انقلاب اسلامی تغییرات ساختاری فراوانی در ساختار اجتماعی ایجاد کرده است. شما مثال هایی از نظام خانواده آورده اید و مدعی هستید که نظام تلاش زیادی در حفظ آن انجام می دهد بدون آنکه دلیل کافی برای این ادعای خود بیاورید. ولی آیا نظام اجتماعی محدود به نظام خانواده می شود؟ که حداقل من اینگونه فکر نمی کنم.
سوم: شما مدعی هستید که در غربت حکومت برای مردم نیست و برای پیشرفت است این حرف یعنی چه؟
دست آخر: شما مدعی هستید که در نظام اسلامی هیچکس حق ندارد که آبروی کسی را ببرد، ولی همانطور که همه شاهد بودیم در انتخابات آبروی افراد برده شد بدون آنکه حتی موی از سر توهین کننده کم شود.پس بنا بر منطق خود شما حکومت فعلی ایران منطبق با اصول اسلامی نخواهد بود که این ادعایی بسیار بزرگ است که حتی میرحسین موسوی هم به این صراحت آن را مطرح نمی کند.

باز تاکید می کنم که این مطلب نقدی بر ساختار مقاله بوده و هیچ نظری را در باره محتوای آن بیان نمی کند.
(256836)
 
عمو
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۰:۴۷:۰۷
بر خلاف تصور شما اين مقاله اصلا يك مقال اثباتي نيست بلكه يك مقاله اثباتي است. كلا منظور اين نوشته را اشتباه متوجه شده‌ايد. (256979)
 
رضا
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۸:۲۸:۲۰
آقای دکتر فیاض به موضوع ولایت فقیه ایمان دارند و از آن با استدلالهای خود دفاع میکنند و این موضوع مخالف با هیچگونه تفکر اصولی و آزاد اندیشی نیست ولی نکته اینجاست که اگر فردی یا جمعی این استدلال را نپذیرفتند تکلیف چیست ؟
آیا اگر نظر ایشان با نظر حاکمیت متفاوت بود هم چنین امکانی برای ابراز عقیده پیدا میکردند ؟ البته بستگی به نوع جاکمیت دارد و تا آنجا که من اطلاع دارم در جمهوری اسلامی اگر شما سوسیالیست یا لیبرال یا مسیحی و یا حتی سنی باشید نمیتوانید بهمین روشی که آقای دکتر فیاض ابراز عقیده میکنند ابراز عقیده کنید.
در واقع مشکل ولایت فقیه نیست چون بهر حال نظریه ایست و برخی معتقد و برخی بدان اعتقادی ندارند. نکته در اینستکه چرا در یک نظام استوار براساس ولایت فقیه حق اظهار نظر وجود ندارد ؟ این طرز رفتار با سایر اندیشه ها ست که مشکل آفرین است شما ببیند میخواهند مدارس سنی را توسط شورایی از فقهای شیعه اداره کنید ! یا اینکه اگر فردی معتقد به ولایت فقیه نباشد نمیتواند ابراز عقیده کند.

جهت اطلاع عرض کنم که بنده نه سنی هستم نه لیبرال نه سوسیالیست و نه حتی طرفدار کروبی و موسوی و اتفاقا فکر میکنم احمدی نژاد رای آورد و بنده یک شیعه هستم که معتقدم اگر بخواهیم جامعه ای ایده آل داشته باشیم باید اجازه دهیم آرای مختلف حق حیات داشته باشند و شاید تفاوت در جامعه ایکه براساس اصول شیعی و انسانی استوار میشود همین باشد اگر مردم فردی یا عقیده ای را قبول ندارند نمیتوان به آنها زور گفت که ظلم پابرجا نیست و اگر فکر میکنید اصولا این موضوعات فقط در کتابهاست و حکومت داری همین است که شما میگویید پس بحثی نمیماند امیدوارم همگی حداقل در بیان عقایدمان آزاد و صادق باشیم حتی اگر زوز میگوییم ! (256888)
 
علی
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۸:۴۵:۱۷
آبه نظر من بیشتر نکاتی که در مورد غرب گفته اید تحریف واقعیتها برای توجیه آن چیزی است که می خواهید ثابت کنید. غربیها بر خلاف ما ایرانیها از تجربه های گذشته شان درس می گیرند و اشتباهاتشان را عینا و بطور مکرر تکرار نمی کنند و این است رمز پیشرفتشان. آنچه را هم که در مرد کمالات نظام ولایی گفتید از نظر من بیشتر به توصیف سراب شبیه است. چرا که تجربه سی سال گذشته نشان داده است که با روش فعلی ما دین و دنیایمان را با همدیگر از دست می دهیم. نظیر تجربه ای که مسیحیت در غرب به اجرا درآورد و منجر به سکولاریسم شد.
من فکر می کنم ما هم تمام آن چیزهای غریزی را هم که شما اعتقاد دارید نباید پذیرفته شوند و در غرب پذیرفته شده اند، به تدریج خواهیم پذیرفت. غربیها هم پذیرفتند چون به این نتیجه رسیدند که این قضیه واقعیتی غیرقابل انکار است. فقط نگاهی به گذشته کنید و مقاومتها را در مقابل دوش حمام و تحصیلات علوم جدید و رای دادن زنها و صدها مورد دیگر را مورد مطالعه قرار دهید. بطور مشخص در مورد همجنس بازی بگویم که غربیها پس از آزمودن تمام راههایی که ما همچنان بر آنها اصرار داریم به این نتیجه رسیدند که گرایشات جنسی اقلیتی از انسانها با اکثریت متفاوت است همانند بسیاری از صفات دیگر انسانی. بهرحال این افراد وجود دارند حتی اگر ماها که در گروه اکثریت هستیم از آن خوشمان نیاید. در زیست شناسی و ژنتیک فراوانی صفات از جمله گرایش جنسی با هم متفاوت است و در هر موردی ممکن است مثلا پنج درصد افراد با بقیه متفاوت باشند. در غرب آنرا به عنوان یک تفاوت پذیرفته اند در حالیکه ما هموز آنرا غیرطبیعی می دانیم. بعد از پذیرش واقعیت، غربیها سعی کرده اند که آسیبهای مرتبط با رفتارهای این افراد از جمله کودک آزاری و گسترش ایدز را کنترل کنند. در حالی که با روشی که در کشور ما پیش گرفته شده است شناسایی این افراد بسیار مشکل بوده و آسیبهای ناشی از آن نیز وسیعتر است. (256889)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۹:۳۸:۲۴
اگر ما در مملکتمون بهترین نظام را داریم پس چرا بعد از گذشت 30 سال هنوز یک کشور جهان سوم وابسته به چین و روس هستیم.
شعار نه شرقی نه غربی با اوضاع مملکت هیچ تناسبی ندارد
بهتر نیست آخرت مردم به خود مردم واگذار بشود و دولتمردان به وظایف معمول خود بپردازند؟ همانند اکثر کشور های پیشرفته و آزاد دنیا (256894)
 
آرش
۱۳۸۸-۰۹-۱۶ ۱۹:۴۸:۴۲
خدمت جناب دکتر فیاض
به نظر حقیر سیستم حکومت غیر دینی بر حکومت دینی رجحان دارد. یکی از دلایل مهم صحبت بنده این است که در حکومتی که برپایه ایدئولوژی یک مذهب خاص بنا شده باشد، خواسته یا نا خواسته حقوق تمامی افراد ساکن در جامعه براساس قوانین ایدئولوژیک آن مذهب شکل میگیرد و قوانین، حقوق تمام افراد جامعه را در بر نخواهد گرفت. برای مثال در حکومت اسلامی، قوانین به صورتی است که آزادیهای مدنی افراد مانند آزادی پوشش و حجاب، تساوی حقوق زن و مرد و ... تحت تاثیر قوانین شرع تنظیم میشود و افرادی که اصولا مسلمان نیستند و یا جبرا مسلمان هستند به اجبار تحت اجرای قوانین مذهبی قرار میگیرند و این امری ناپسند است.
نظر شما چیست؟ (256895)
 
leila
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۰۸:۲۹:۰۶
همین که مساله ولایت فقیه مورد بحث قرار گیرد و سایتی مانند شما مجبور شود رابطه آن‌ را با عقلانیت توضیح دهد خود یک گام بزرگ به سمت دموکراسی هست. که باید آن‌ را به فال نیک گرفت. جنبش سبز همین یک دست آورد را هم که داشته باشد کافیست.

الف جان تو هم در راه دمکراسی نظر من را سانسور نکن حتا اگه آن‌ را نمی‌پسندی. (256961)
 
علی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۴:۱۵:۰۳
لیلا خانم شما اگر حاضر باشی در زمینه ولایت فقیه مطالعه داشته باشی و ناپرهیزی کنی و نظر مخالف ذهنیت خودت رو بخوانی، کتاب هایی که به اثبات عقلی این تئوری پزرداخته اند فراوان است و تالیفشان هم قبل از زمانی است که موسوی مد شده بود. (257147)
 
leila
۱۳۸۸-۰۹-۱۸ ۲۰:۲۷:۲۰
در جواب علی‌ آقا، دوست عزیز،

من خیلی‌ وقت پیش این کتابها رو مطالع کردم و حتا زمانی‌ از مدافعین نظریه ولایت فقیه بودم. شما که مرا نمیشناسی از کجا میدانی نظر مخالف رو نمی شنوم. من زمانی‌ (حدود ۱۰ سال پیش وقتی‌ دانشجوی لیسانس شریف بودم ) حتا بسیجی‌ هم بودم البته هیچ وقت متعصب نبودم. و هیچ وقت هیچ شخصی رو نمی پرستیدم. همان زمان با وجود ارادت به نظام انتقاد هم می‌کردم. من حتا اردوی ولایت دانشگاه رو شرکت کردم. اما چون هیچ وقت عقل و گوشم رو نبستم، نظراتم به مرور عوض شد. الان هم باز حرف مخالف رو میشنوم. همین که به این سایت میام و نظر میدم در این راستاست.

ممنون از الف که منتشر میکنی‌. (257673)
 
صدر
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۱:۵۰:۵۷
متاسفانه هركسي از ظن خودش ياركلام امام ميشود‏‏اگر كل سخنان ورفتار امام در طول زندگيشان را بررسي كنيم مطمينا وزن عرفان وتصوف وبي اعتباري مال ومنال ومقام دنيا بيشتر از وجوه ديگر است ‏هيچ كس به اندازه امام دغدغه ازادانديشي واحترام به دموكراسي وراي ونظر مردم را نداشت وهمواره ميزان را در راي مردم ميدانست البته امام اين اطمينان را از مردمش داشت كه انها هميشه مومن خواهند بود وهيچوقت راي ونظري خلاف دين وايمان نخواهند داشت .مردم اگر خطايي هم كرده اند تاوان وهزينه اش را هم پرداخت كرده اند ونميتوان به خاطر ان تاريخ را ملامت كرد .اينكه ولايت فقيه (به عنوان يك نظريه )قابل نقد نباشد حرف صوابي نبوده ومورد نظر اهل فكر نيست .ومطمينا امام هم اگر در قيد حيات بودند از اين مساله استقبال ميكردند وبه طريق اولي مقام رهبري هم خواستار اين مساله اند .
بنا براين باز كردن باب نقد توسط سايت الف حركت درستي است به شرط اينكه اراي مختلف افراد خبره واهل فن صرف نظر از مسايل سياسي مطرح گردد وبحث ها وسيله اي جهت تخطيه افراد وتوهين وتهمت به ديگران نشود .بايد پذيرفت كه بحث ونظر در خصوص مباني فكري نظام بعد از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي وافزايش سطح تعقل جامعه باعث تقويت بيشتر اين مباني وبهبود كاستي هاي موجود خواهد شد . (257042)
 
شارودی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۱:۵۹:۴۲
پایه و اساس فرضیه های این متن قابل بحث و جدل است و لذا نتیجه گیری های آن هم از همان اعتبار برخوردار و قابل جدل است.
بهرحال حال که طرفداران این نظریه بر اریکه قدرت کاملا کنترل دارند فکر نمیکنید که آهسته آهسته پس از سی سال حکومت لازم است نشان دهند که قادرند با استفاده از منابع عظیم این مملکت گوشه ای از مشکلات را حل کنند و هر روز بر آن اضافه ننمایند؟ (257050)
 
حسینی
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۴:۰۲:۰۳
خوب است آقای فیاض که مدعی مردم شناسی است به جای این همه سوبژکتیو بحث کردن می رفت درون جامعه و می دید که در عمل، جامعه ولایت محور ایشان در زمینه خانواده، اقتصاد، دانشگاه، بهداشت، عدالت قضایی، بروکراسی، فساد اداری و...کجای واقعیت قرار دارد. خواهشمندم به عنوان استاد دانشگاه بیش از این موضوعاتی مانند عقلانیت و منطق و روشمندی در بحث را لوث نکنید و کمی هم واقع بین باشید. آخر خدایی این چه نوع بحث کردنی است! وای بر دانشگاه های ما که اساتیدش این گونه قمل می زنند! (257140)
 
صالح
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۱۹:۴۳:۱۱
سوالات اساسی که مطرح می شود که نگارنده هیچ اشاره به ان نکرده است:
1- چه کسانی لیاقت و شایستگی ولایت فقیه را پیدا می کنند؟
2- چه مرز مشخصی برای تعیین و تایید و یا عدول شدن ولی فقیه وجود دارد؟
3-آیا ولی فقیه به مرور زمان ممکن است از ولی فقیه بودن فاصله بگیرد؟
4-آیا ولی فقیه می تواند خود را بر مردم تحمیل کند؟
5- عدم تایید مردم یا عدم پذیرش ولی فقیه از طرف مردم چه فرآیند جدیدی اتفاق می افتد؟
6- ولی فقیه تا چه حدی میتواند بر اوضاع و قوانین مملکت نفوذ و تاثیر پیدا کند؟
7- اگر ولی فقیه در همه امور می تواند نظر دهد پس قانون ، مجلس و کارشناسان فن چه جایگاهی خواهند داشت؟
8- عدول کارشناسان ، مجلس از ولی فقیه چه فرآیند جدیدی را خواهد داشت؟ (257254)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۲۰:۲۸:۱۵
نظر من به عنوان کسی‌ که تجربه زندگی‌ در جمهوری اسلامی و همچنین یک کشور دمکراتیک را دارد در مورد حکومت این است. دوستان لطفا نقد کنید:

۱) حکومت تنها ابزاری برای نظم دادن به زندگی‌ اجتماعی‌ انسانهاست و برای خدمت به انسانها ایجاد میشود نه چیزی بیشتر. بنابر این هیچ حکومتی مقدس نیست بلکه یک ابزار طراحی شده توسط انسانهاست که معایب و اشکالات خود را دارد.


۲) عملی‌‌ترین شیوه حکومت که کمترین معایب را داشته باشد حکومت مردم بر مردم است. یعنی‌ اکثریت مردم گروهی را انتخاب میکنند تا به نماینگی از آنها زندگی‌ اجتماعی‌‌شان را نظم ببخشد. این گروه به صورت موقت و با نظارت مردم (از طریق رسانه‌ها و احزاب آزاد) بر مردم حکومت میکنند. چرا موقت؟ چون هم مردم تغییر میکنند هم حکومت گران. باید موقت باشد تا مردم در صورت تغییر عقیده بتوانند به صورت مسالمت آمیز حاکمان را تغییر دهند.

۳) فقیه و نمایندگان دیگر تفکر‌ها باید بر قلبها حکومت کنند نه بر جان و مال انسانها. با حکومت بر قلبهای اکثریت فقیه میتواند به صورت اتوماتیک هم بر حاکمان نظارت کند (از طریق اکثریت مردم) هم حکومتها را تحت تاثیر قرار دهد از طریق رای اکثریت مردم بدون اینکه به معایب حکومت و کارهای اجرائی آن‌ آلوده شود.


۴) اینکه قبل از انقلاب شیوه شماره ۳ عملی‌ نبود این بود که حکومت‌های قبل از انقلاب دمکرات نبودند. و با اینکه فقیه بر قلب اکثریت حکومت میکرد تاثیری در نحوه حکومت نداشت. چون حکومت را اکثریت مردم انتخاب نمی‌کردند.

از سایت الف پیشاپیش به خاطر آزاد اندیشی‌ و درج نظر بنده متشکرم. (257261)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۷ ۲۲:۴۱:۱۳
جناب آقای دکتر فیاض
فارغ از نظر شخصی‌ بنده نسبت به مبتدا و خبر متن، نوشته حضرت عالی‌ که در راستای ارائه یک وجهه‌ عقلانی از بحث ولایت فقیه است، متاسفانه فاقد پیوستگی یک بحث منطقی‌ است. دوستان به چند نمونه اشاره کرده اند، و فکر می‌کنم سایت الف هم با انتخاب ضعیفترین بخش تحلیل شما به عنوان سؤ تیتر خواننده مشتاق را کلا با موضع تردید به این مقاله راهنمایی کرده است. اینکه تعریف غریزه چیست، اینکه همجنس گرایی چه نسبتی با غریزه دارد، \"برخاسته از غریزه\" یعنی‌ چه، اینکه این بحث \"در غرب مطرح است\" از نظر جامعه شناختی‌ و سیاس یعنی‌ چه، یا \"اسلام به شدت با آن مخالف است\" منظور چیست و این مخالفت چه ربطی‌ با وجود یا عدم چیزی دارد، و آیا مخالفت به معنی‌ انکار است یا نفی، و چنین مخالفتی چگونه در راستای روابط اجتماعی وارد میشود و ...، اینکه از مثالی چنین مناقشه برانگیز در توجیه یکی‌ از پیش فرض‌های خود استفاده کرده اید، و اینکه آنارشیسم را این چنین معنی‌ کرده اید، همه و همه حکایت می‌کند از نیم بند به یک قضیه پرداختن تا نتیجه مطلوب را گرفتن.
البته که استدلال‌های به واقع منطقی‌ در این زمینه وجود دارد، که قابل بحث است و باید به بحث گذشته شود، ولی‌ مقاله شما به نظر بنده جایی در میان چنین استدلال‌های ندارد. (257301)
 
abdollah
۱۳۸۸-۰۹-۱۸ ۰۱:۵۹:۲۷
مشکل ما از آشنایی نداشتن و یا نفهمیدن دین و ایدئولوژی اسلامی نیست بلکه از بد فهمیدن آن است. بد فهمیدن قرآن خوازج و القائده وووو... می آفریند و قهم صحیح آن علی حسین حافط و مولوی ووو.... دنیای غرب با لا مذهبی ولی به اتکاء عقل و حکمت که فطرت انسان است اذامه حیات داده با تایید و ترعیت علوم و عالمین هر روز به تایید دوست و دشمن قلّه های رفیع رفاه و سعادت را فتح میکنند و امنیت برای ملت خود فراهم میآورند و بر عکس بد مذهبان مانند طالبان شمشیر را از رو بر اهل علم بسته و زنگیان مست را بر جان و اموال مردم مسلط ساخته اند. . آیا زدن و به اسارت بردن و تهدید صاحبان علم و قلم در راستای اعتقاد و اعتماد به ولایت فقیه و پشتیبانی از آن است یا در جهت تضعیف؟ هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؟ (257354)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۸ ۱۳:۰۷:۴۱
فرض که فرمایشات شما درست، پس چرا با بهترین نوع حکومت هنوز اینقدر مشکل داریم؟
چرا فساد اداریمون اوله؟
چرا ورزشمون اینجوریه؟
چرا مسکن اینجوریه؟
و هزارن چرای دیگر.
برای بررسی کیفیت یه سیستم میشه به آثارش هم نگاه کرد! (257529)
 
۱۳۸۸-۰۹-۱۸ ۱۴:۰۸:۳۷
مشکل امروز ما این است که همه تو همه چیز دخالت میکنن و مثل شما همه چیز رو بهم ربط میدهند بدون آنکه تخصص داشته باشند (257550)
 
یک دانشجو
۱۳۸۸-۰۹-۱۹ ۱۵:۵۰:۴۴
نمیدانم چرا اینقدر نوشته های اقای فیاض کم مایه است، هرچه بیشتر از ایشان می خوانم اعتقادم به دانش ایشان کمتر می شود. خوب است ایشان کمی احساساتش را کنترل و بیشتر مطالعه کند، والله حرفهای بهتری می توان زد (257986)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.