نظر منتشر شده
۲۴
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 75014
اگر موسوی رئیس‌جمهور می‌شد...
تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۵۷
دكترمحمد صادق کوشکی*

انتخابات ریاست جمهوری 1388 خودش یک پدیده و تبعات و بازتاب هایش پدیده ای دیگر است. اگر این پدیده قبل و بعد از وقوع  به درستی مدیریت می‌شد به یقین سرمایه هنگفت سیاسی برای نظام ما فراهم می‌کرد و می‌توانست نمایش بلوغ واقعی نظام سیاسی جمهوری اسلامی باشد.

* تحریمی ها هم آمدند



در این انتخابات شاهد بودیم که گرایش‌های متنوع سیاسی موجود در جامعه، خود را در معرض انتخاب مردم گذاشتند. یک روایت از اصولگرایی در قالب احمدی نژاد و حامیانش، روایتی دیگر از اصولگرایی در قالب محسن رضایی و هوادارانش، چهره ای از اصلاح طلبی در شکل میرحسین موسوی و شکلی دیگر از اصلاح طلبی در شمایل کروبی مشهود بود. خود این تنوع، حاکی از آن بود که جمهوری اسلامی به نوعی بلوغ سیاسی رسیده و این ظرفیت را دارد که آدم‌های بسیار متنوعی با اختلاف نظرهای فراوان بیایند و در سبدی به اسم انتخابات با هم رقابت کنند. علاوه بر این، یک وزن کشی از موجودیت واقعی هر یک از جریان‌های سیاسی نیز انجام شد چون افراطی ترین اندیشه ها هم از یک کاندیدا حمایت کردند. حتی اندیشه هایی که به نوعی نگاه براندازانه به نظام داشتند، پذیرفتند در چارچوب نظام وارد عرصه رقابت شوند. انتخابات 88 از این منظر که هیچ کس آن را تحریم نکرده بود، بسیار مهم و حائز اهمیت بود. همه تحریمی‌های گذشته هم وارد عرصه شدند و به جای تحریم اعلام کردند که فعالانه شرکت می‌کنند. این نکته که براندازان هم حاضر شدند در چارچوب قوانین کشور وارد انتخابات شوند و در قالب حمایت از نامزدهایی که نظام آنها را تایید کرده ، رقابت کنند، نشان دهنده ظرفیت بالای نظام جمهوری اسلامی است. یعنی نظام، مخالفانش را جذب و آنها را وادار کرده تا در قالب اصول و هنجارها فعالیت کنند.



* فضای دوقطبی بی منطق



متاسفانه عمده کسانی که در انتخابات شرکت کردند چه نامزدها و چه حامیانشان، قواعد انتخاباتی، تذکرات رهبر انقلاب، مصالح نظام و اخلاق سیاسی و دینی را رعایت نکردند و این فرصت و فضا تا حد زیادی معکوس شد. تقریبا همه فعالان در عرصه انتخابات به چهار عامل ذکر شده وقعی نگذاشتند و مرتکب خطا شدند. الگوی انتخابات مطلوب الگویی بود که رهبر انقلاب اردیبهشت 1388 مطرح کردند. ایشان عنوان کردند که چهار نامزد صالح در انتخابات وجود دارند. این جمله از آنجا ناشی می‌شد که ایشان همه نامزدها را از نزدیک می‌شناختند و با آنها کار کرده بودند. سوابق همه را هم می‌دانستند و هیچ یک، فرد مبهمی برای رهبر انقلاب نبودند. علاوه بر این ایشان تاکید می‌کنند که در حوزه قانون و اخلاق فعالیت شود و به شدت از اینکه افراد به تخریب نامزدها بپردازند، نهی کردند. تاکید هم داشتند که نامزدها تنها نکات مثبت خودشان را بیان کنند و کاری به کار نکات منفی دیگران نداشته باشند. این چارچوب می‌توانست انتخابات را به شکل مطلوب و با کمترین تنش برگزار کند. این خطوط از سوی اکثر نامزدها و حامیانشان زیرپا گذاشته شد و طبعا فضا متشنج و به سمت فضایی به شدت احساسی، هیجانی و خالی از آگاهی و منطق و دوقطبی پیش رفت. هرچه به انتخابات نزدیک تر شدیم، فضا از آگاهی و منطق و عقلانیت دورتر شد به گونه ای که در روزهای آخر شاهد صف بندی «محبت» و «نفرت» بودیم. بحث مصالح نظام، قوانین، چارچوب ها، اخلاق و... کنار گذاشته شد. چنان حب و بغض حاکم شد که در هیچ انتخاباتی شاهد این حجم تخریب مقدسات و ارزش ها و رفتارهای زننده و زشت نبودیم. عملا هیچ خط قرمزی نماند که لکه دار نشده باشد.



* به دنبال آرای خاکستری



چنین فضایی، عرصه را برای دخالت بیگانگان فراهم کرد. قدرت‌های استکباری که در طول 31 سال گذشته از هر بهانه ای برای ضربه زدن به نظام استفاده کرده بودند و برایشان هیچ فردی مهم نبود، عرصه را برای فعالیت مهیا دیدند. پیش از انتخابات آنها به دنبال تحریم بودند و مجرای برنامه ها را براین اساس طراحی کرده بودند اما چندماه مانده به برگزاری انتخابات، درک کردند که فضا آنقدر احساسی است که می‌توانند سوار بر این موج شوند و به جای دعوت مردم به تحریم، آنها را به جناح بندی و موضع گیری بخوانند و روند انتخابات را از یک شکل سالم و معقول که برنده اصلی اش مردم و نظام بود به یک روند تنش زا تبدیل  کنند. به همین دلیل وارد ریل حمایت از یک نامزد خاص شدند. این بستر به دلیل فضای دوقطبی احساسی برای آنها ایجاد شد. برای آنها شخص خاص اهمیتی نداشت و هر گزینه ای می‌توانست برای حمایتشان مطلوب باشد بلکه می‌خواستند این فرصت را به زحمت و دردسر تبدیل کنند. البته یک ایراد مهم در نامزدی که آنها برای حمایت انتخابش کردند این بود که آنها را پس نزد و موضعی در قبال این حمایت ها نگرفت. شاید اگر او اعلام انزجار می‌کرد، طرح رسانه‌های بیگانه برهم می‌ریخت. اما او چنین اقدامی را نکرد. میرحسین موسوی به این قضیه نگاه ابزاری داشت و احساس کرد شاید این حرکت بی بی سی فارسی و رسانه‌های بیگانه، بخشی از آرای خاکستری را به سمت او بسیج کند. این روشی غیراخلاقی و غیرقانونی بود، هرچند دیگر نامزدها و حامیانشان هم از روش‌های دیگر غیراخلاقی و غیرقانونی استفاده کردند.



* از براندازان داخلی تا رسانه‌های بیگانه



در این میان، کسانی هم در داخل کشور بودند که جزء حامیان موسوی قرار گرفتند اما با نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مشکل جدی و اساسی داشتند که مهمترین این گروه ها، مشارکت، کارگزاران و مجاهدین انقلاب اسلامی بود. گزینه این گروه ها از ابتدا موسوی نبود اما میان احمدی نژاد و موسوی، باید موسوی را انتخاب می‌کردند چون در صورت به قدرت رسیدن او، شانس بیشتری برای بقا داشتند. کروبی و رضایی هم گزینه آنها نبودند. از سوی دیگر موسوی چون نیروی چندانی نداشت، نیازمند کمک مشارکت، کارگزاران و مجاهدین بود تا از شبکه‌های اجتماعی و تبلیغات آنها استفاده کند؛ شبکه هایی که ابتدا برای خاتمی آماده و طراحی شده بود. ایده این گروه ها از مدت ها قبل، براندازی نرم نظام بود و دنبال فرصت می‌گشتند. آنها احساس کردند این فضای انتخاباتی می‌تواند فرصتی فراهم کند تا به اهدافشان یعنی خلل وارد کردن به ارکان نظام و ولایت فقیه برسند. تحلیل آنها این بود که اگر موسوی به قدرت برسد، طبیعتا از ما استفاده خواهد کرد چون نیرویی ندارد و می‌توانیم روند ناقص مانده دوره اصلاحات برای براندازی نرم انقلاب اسلامی را درپیش بگیریم. اگر هم موسوی به قدرت نرسد از فضای انتخابات برای بیان حرف ها و سازماندهی نیروهایمان استفاده می‌کنیم. علت اصلی که گروه هایی چون مشارکت و مجاهدین، موسوی را انتخاب کردند این بود که او نیرویی برای بکارگیری نداشت و مجبور بود از آنها به عنوان دولتمرد خود استفاده کند.



انتخابات برگزار شد و مانند هر انتخابات دیگری نقص ها و ایرادهایی هم داشت که اجتناب ناپذیر بود. از سوی دیگر توهم پیروزی هم موجود بود و فضای کاملا احساسی برقرار شده بود، دخالت نیروهای بیگانه نیز مزید بر علت شد و همه این فاکتورها در کنار هم، فردای پس از انتخابات را رقم زد. جالب است که موج احساسات، حتی همین گروه ها را نیز فراگرفت و پس از انتخابات، در توهم پیروزی اسیر شدند. همین احساس را موسوی نیز داشت که برنده انتخابات است.



* موسوی قدرت بسیج چنین فضایی نداشت



پس از انتخابات چند عامل باعث شد که حوادث، سرعت بیشتری به خود بگیرد؛ اولا بی درایتی جبهه خودی. گروه برنده انتخابات، به اشتباه، فضای رقابتی قبل از انتخابات را به پس از انتخابات منتقل کردند. فراموش کردند که رئیس جمهور، رئیس شورای عالی امنیت ملی نیز هست و مسئولیت امنیت کشور را برعهده دارد و باید دغدغه حفظ مصالح کشور را داشته باشد. آنها به دنبال انتقام گیری از جریان مقابل هم بودند و سخنان تحریک آمیزی گفته شد که خوراکی برای حرکت جریان مقابل فراهم کرد.



ثانیا جناح مقابل در توهم پیروزی بود و به علت شکست در انتخابات در «توهم» بزرگ تری به نام «تقلب» گرفتار شد. موسوی به واقع در توهم پیروزی و تقلب ساخته شده توسط گروه‌های برانداز داخلی گرفتار بود و نگاه ساده انگارانه ای داشت. در حالی که باید نظرسنجی‌های مختلفی را کنترل می‌کرد و امیدوارانه به انتخابات نگاه نمی کرد. موسوی به انتخابات بسیار احساسی نگاه می‌کرد. اگر نگاه دقیق و علمی به انتخابات وجود داشت، این همه در توهم گرفتار نمی شدند و تقلب را امری بدیهی نمی دانستند.



ثالثا گروه‌های داخلی مثل مشارکت، کارگزاران و مجاهدین که برایشان موسوی و احمدی نژاد مهم نبود بلکه از این فرصت طلایی مرکب از توهم تقلب موسوی و بی درایتی احمدی نژاد، به دنبال براندازی و ضربه زدن به پایه‌های نظام بودند. آنها شبکه‌های اجتماعی در اختیار داشتند و با رسانه‌های غربی نیز هماهنگ بودند و بهترین فرصت فراهم شده بود تا بتوانند با ارکان نظام و ولایت فقیه تسویه حساب کنند. عامل اصلی تجهیز نیروها هم همین گروه ها بودند وگرنه موسوی حتی بعد از انتخابات، هیچ هوادار و طرفداری نداشت که به خاطر او به خیابان بریزند. اصلا موسوی را کسی نمی شناخت. فقط کسانی که اهل تاریخ و مسن بودند او را می‌شناختند. موسوی شخصا قدرت بسیج چنین فضایی را نداشت.



رابعا بیگانه ها هم موقعیت را مناسب دیدند تا حداکثر ضربه را به نظام اسلامی وارد کنند. غربی ها از ابتدا حدس نمی زدند که ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد. اگر احتمال چنین حرکت هایی را می‌دادند ده برابر بیشتر آمادگی ایجادمی کردند تا بتوانند حداکثر استفاده را ببرند و شاید حتی به فکر حمله نظامی همزمان با درگیری‌های داخلی می‌افتادند و برای این مساله خودشان را آماده می‌کردند. پس آنها هم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند و سعی کردند در لحظه از موقعیت ها استفاده کنند.



*  اعتراض به وضع موجود



راهپیمایی روز بعد ازانتخابات و جمع شدن جمعیت زیادی از مردم در تهران چه دلیلی داشت؟ آیا همه کسانی که در راهپیمایی شرکت کرده بودند طرفدار تز تقلب بودند؟ نه! آیا همه اینها آدم‌های سیاسی بودند؟ نه! این راهپیمایی، اعتراض به وضع موجود بود. آدم هایی که از گرانی، مفاسد اداری، بی کفایتی مدیران و... به تنگ آمده بودند و کسانی که با وضع موجود مخالف بودند، در راهپیمایی حضور داشتند. بعضی این راهپیمایی را مصادره به مطلوب کردند که «رای آری» به موسوی یا «رای نه» به نظام است، اما اگر افراد حاضر را تیپ بندی کنیم، متوجه می‌شویم که در این راهپیمایی به قدری تنوع وجود داشت و آدم‌های مختلفی بودند که هیچ کس باورش نمی شد دنبال هدف مشخصی باشند.



سبد حمایت از موسوی را افرادی همچون غفوری فرد تشکیل می‌دادند که به رای دادن به موسوی افتخار کرد، سیدرضا اکرمی رئیس جامعه وعاظ، کاتوزیان نماینده اصولگرای مجلس و بسیاری از شخصیت‌های جاافتاده حامی او بودند. از طرف دیگر کسانی که دین و خدا و پیامبر را هم قبول ندارند حامی او بودند. به همین ترتیب تنوع زیادی در حامیان موسوی دید می‌شد. پس آن راهپیمایی برخلاف آنچه گفتند، راهپیمایی ضدنظام و براندازانه و حمایت از موسوی نبود. نظامی که این همه مخالف در پایتخت داشته باشد، چگونه می‌تواند دوام بیاورد؟ همه این حرکت، اعتراض به وضع موجود بود. در آن راهپیمایی زنان باحجاب و بی حجاب، افراد مسلمان و تروریست‌های مجاهدین خلق و بهایی ها و... همه حضور داشتند.



*  کاتالیزوری به نام هاشمی



هرچقدر پس از انتخابات جلو می‌رویم، بی درایتی جبهه خودی نیز ادامه پیدا می‌کند. این بی درایتی، فضا را برای مانور بیگانه و نیروهای متصل به آنها فراهم می‌کند. آنگاه گروه‌های برانداز احساس کردند که می‌شود فردی مثل موسوی را بازی داد که البته درست فکر کردند. از 31 خرداد به بعد، از موسوی و کروبی به عنوان رئیس جنبش سبز استفاده ابزاری شد. این دو نفر حالا دیگر ابزار دست دو گروه هستند؛ بیگانه و براندازان داخلی. رهبر انقلاب در خطبه‌های اولین جمعه، تلاش کردند وفاق ایجاد کنند اما موسوی این پیام را درک نکرد. از 30 خرداد، او شدیدا در توهم گرفتار شده و غیرعقلانی عمل می‌کرد ضمن اینکه حامیانش نیز چنین رفتاری داشتند. به این ترتیب به راحتی ابزار دست بیگانگان شدند.



در این میان دخالت نیروهایی مانند هاشمی رفسنجانی، کاتالیزور و تسریع کننده اتفاقات و ماجراها بود. هاشمی و اطرافیانش حتی اگر ساکت می‌نشستند، اوضاع به این ترتیب نمی شد. اما ایشان و خانواده اش نوعی دخالت منفی کردند که فضا را برای ایجاد حوادث بعدی مهیاتر کرد. نظام، درگیر این بحران شد و دخالت آنها بحران تازه ای آفرید. به یقین می‌توان گفت اگر هاشمی در این قضایا وارد نمی شد، مقابله با بحرانِ رخ داده، ساده تر بود. مشارکت، مجاهدین و کارگزاران هم می‌دانستند که ورود هاشمی و خانواده اش به این عرصه، معادله را پیچیده تر می‌کند. البته خانواده او قبل از این هم در صحنه ورود کرده بودند اما فائزه یا مهدی و دیگران به تنهایی وزنه ای نیستند. ورود شخص هاشمی به این فضا، معادلات را چند بعدی کرد. البته بی درایتی احمدی نژاد و حامیانش نیز بهانه ای به هاشمی داد تا وارد این عرصه شود. اگر آنها مصالح ملی و انقلاب را درنظر می‌گرفتند، فرصتی برای هاشمی فراهم نمی شد تا در این ماجرا دخالت کند. این بی درایتی ها بهترین بستر را برای اتفاقات بعدی فراهم کرد.



 * اگر موسوی رئیس جمهور می‌شد...



حالا وارد یک بحث فرضی می‌شویم. اگر موسوی به قدرت می‌رسید چه اتفاقی می‌افتاد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید پیشینه او را شناخت. موسوی یک روشنفکر مذهبی است. یعنی از جنس روشنفکرانی است که جنبه روشنفکری آنها بر مذهبی بودنشان می‌چربد. اما در فضای انقلاب که قرار گرفتند پسوندی به نام مذهبی پیدا کردند. موسوی سابقه شفاف و روشن مبارزاتی قبل از انقلاب ندارد و با همین سابقه، وارد حاکمیت جمهوری اسلامی می‌شود. او هم مثل بسیاری از روشنفکران ایرانی ذهن آشفته ای دارد. او در مسیری دو جهته سرگردان بود که یک سرش روشنفکری و سر دیگرش مذهبی بود. وی گرایش‌های دوطرفه هم داشت اما فضای ده سال اولیه انقلاب، باعث شد که نمودهای مذهبی بیشتری داشته باشد اگرچه که گرایش‌های روشنفکری هم بروز می‌داد مثل تمایلاتی که به دکتر مصدق داشت. بعد از رحلت امام(ره) و ورود موسوی به عرصه دانشگاهی و هنری، جنبه روشنفکری او قوی تر شد. روشنفکران مذهبی ایرانی، عموما بنیه مذهبی و معلومات دینی قوی ندارند و موسوی هم از همین جرگه بود. او مذبذب بود و ماهیت شفاف و خالصی نداشت. ذات روشنفکران ایرانی، حیرانی است. در ایام انتخابات، از یک سو موسوی از امام(ره) دم می‌زد و از سوی دیگر رفتار همسرش هیچ سنخیتی با آموزه‌های امام نداشت. موسوی منافق و مزدور نبود، حیران و دچار آشفتگی فکری بود. پایه‌های مذهبی او بسیار عامیانه و سطحی بود. چنین فردی به راحتی و با چند حمله لفظی، از اعتقاداتش دست برمی دارد و به دامن بیگانه پناه می‌برد. اما چند شاخصه داشت که برایش بسیار مهم بود؛ رویکرد ضدسرمایه داری، رویکرد ضدبیگانه و رویکرد عدالتخواهانه. البته این شاخصه ها را غالب روشنفکران ایرانی داشتند چون برای نمونه مارکسیست ها هم به عنوان یک جنبه روشنفکری ایرانی، چنین رویکردی داشتند. حتی براساس همین نگاه، شریعتی، ابوذر را «سوسیالیست خداپرست» معرفی می‌کند. آبشخور همه این جریان ها از یک نقطه است. شاید به جرات بتوان گفت آن اندازه که موسوی تحت تاثیر شریعتی بوده، از امام خمینی(ره) و علمای دینی متاثر نبوده است. البته موسوی حتی به اندازه شریعتی در احساس نسبت به اسلام هم قوی نبود. موسوی در ادامه مسیر خود و در دوران دانشگاه و کار هنر آن سه ویژگی را در خود حفظ کرد اما جنبه روشنفکری اش تقویت شد.



* تلاش برای ماندن



در مقطع دوم خرداد  یک حرکت اعتراضی روشنفکری از موسوی دیده شد که به بستن روزنامه‌های زنجیره  ای اعتراض و آن را  فله ای تعبیر کرد. موضعی به نفع اصلاح طلبان گرفت و بعد از آن حرکت دیگری از او دیده نشد. هرچند گزارش‌های جسته گریخته نشان می‌داد که او از رویکرد لیبرالی در اقتصاد و سیاست و ارتباط با آمریکا ناراضی است و مساله فلسطین هنوز برایش یک دغدغه است.



در سال 86 موسوی نامه ای در نقد کارگزاران نوشت که مانند بمب در جبهه  اصلاحات صدا کرد. تعبیر دوم خردادی ها این بود که موسوی، همان احمدی نژاد است اما با نقابی روشنفکرانه. مواضع او با ویژگی‌های حمایت از فقرا، نفی سرمایه داری، مخالفت با فاصله طبقاتی و... به احمدی نژاد نزدیک شده بود. این نامه بازتاب‌های فراوانی داشت. اما موسوی در دنیای سیاست، منزوی و محدود به تعداد اندکی از یارانش بود. فضای دانشگاهی و حلقه محدود یاران، عاملی شده بود تا از واقعیت‌های اصلی جامعه دور بماند. در تمام سال‌های گذشته هموراه از او برای بازگشت به سیاست دعوت شده بود و او همه اینها را رد کرد.



در سال 87 او احساس کرد فرصت خوبی است و اتفاقا درست هم برآورد کرده بود. او می‌توانست درست وارد شود و برنده انتخابات هم باشد. فضای جامعه، فضایی بود که خاتمی شانس برد نداشت، ناراضیان از احمدی نژاد هم زیاد بودند و موسوی هم به واسطه بُعد روشنفکری می‌توانست اصلاح طلبان را دور خود جمع کند و هم به واسطه بُعد مذهبی و سوابق دهه شصت، توانایی جمع کردن اصولگرایان ناراضی از احمدی نژاد را داشت. علامت هایی هم از سوی آنها به موسوی داده شد.



موسوی زمانی وارد انتخابات شد که خاتمی هم اعلام نامزدی کرده بود. خاتمی می‌دانست که با بودن موسوی و کروبی، شانس پیروزی دوم خردادی ها کاهش می‌یابد. او موسوی را اصلاح طلب نمی دانست اما به پیروزی جبهه خودش فکر می‌کرد. کروبی گزینه آنها نبود چون اخراجی‌های گروه‌های دوم خردادی دور کروبی را گرفته بودند. کروبی به دلیل لجاجت و یکدندگی زیر بار مشارکت و مجاهدین نمی رفت و شانس رای آوردن هم نداشت. گروه‌های دوم خردادی مطمئن بودند که می‌توان از موسوی استفاده کرد چون او فردی گمنام بود که نیروی خاص و حامی مالی نداشت. از سوی دیگر مجاهدین، مشارکت و کارگزاران، پول و امکانات و نیرو داشتند اما نامزد نداشتند. خاتمی با زیرکی از عرصه انتخابات فرار کرد چون در صورت ماندن در رقابت، با رای اندک 4 یا 5 میلیونی، مضحکه می‌شد. در این میان موسوی اعلام کرد هرکس از من حمایت کند مشکلی نیست اما من دیدگاه‌های خودم را دارم. آن گروه ها این شرایط را پذیرفتند چون می‌دانستند در صورت رای آوردن موسوی، دوباره به قدرت برمی گردند. یاران دیروز موسوی دوستان امروز همین جریان ها هستند و اکثر نیروهایی که دولتمرد موسوی بوده اند، امروز در جریان اصلاحات قرار دارند. آنها عاقلانه روی موسوی سرمایه گذاری کردند و حضور همین گروه ها نیز عاملی شد تا بیگانگان از فروردین ماه به بعد، موج تبلیغاتی اش را به نفع آنها حرکت دهد.



* عقب نشینی از آرمان ها



از سوی دیگر موسوی، فاقد درایت لازم بود تا حامیانش را خط کشی کند. او اعلام نکرد که مسایلی چون اندیشه امام، ولایت فقیه و فلسطین جزء آرمان‌های من است و هرکس که با اینها مخالفت داشته باشد، حمایت و یاری و پولش را نمی خواهم. از جهت دیگر نیروهای افراطی اصولگرا با قدرت وسیعی تبلیغ می‌کردند که موسوی با ولایت فقیه ضدیت دارد و با آمریکایی ها همراه است. موسوی هم به اشتباه دید حالا که از همه جهت به او تهمت می‌زدند، عملا خودش را وارد جرگه دوم خردادی ها کند. این زمینه از همان جا ناشی می‌شد که او روشنفکری بود که بعدا مذهبی شده بود. چون پایه‌های مذهبی قوی نداشت، نتوانست در برابر این سخن ها مقاومت کند و بگوید شما هر چه هم به من ضدولایت فقیه بگویید، باز هم بر مسیر درست خودم خواهم ماند. او به سرعت و به راحتی بر اثر بیان سخنانی چون فتنه سبز، دجال و... مسیرش را عوض کرد و در دام آن طرفی ها افتاد. در ابتدای تبلیغات انتخاباتی، موسوی از محرومان و بازگشت به اصول انقلاب و امام صحبت می‌کرد، واژه هایی که در ادبیات مشارکت و کارگزاران جایگاهی ندارد. اما پس از مدتی ناگهان با همه این آموزه ها به مقابله پرداخت.



 * ناتوان در اداره بحران



اگر موسوی به قدرت می‌رسید عملا چند مشکل اساسی داشت. اول اینکه نیروی وفادار و کارآزموده نداشت. دوم؛ آرمان‌های مشخصی نداشت. خودش هم نمی دانست چه می‌خواهد. کلیات خواسته ها را می‌دانست اما مثلا تفاوت عدالتخواهی خودش با احمدی نژاد را نمی دانست. نمی توانست تفاوت جنس ضدیت خودش با امپریالیسم را با ضدیت اصولگرایان با امپریالیسم تبیین کند. موسوی به معنای واقعی کلمه برنامه نداشت. سوم؛ او شخصا هم مرد عرصه بحران نبود. جنگ را امام اداره کرد و موسوی فقط یک مهره اجرایی بود. بحران‌های جنگ را امام مدیریت کرد و او در این میان کاره ای نبود. بالاخره اینکه؛ علاوه بر این موارد، اختلاف نظرهایی هم با رهبر انقلاب داشت که ریشه تاریخی دارند. به همین دلایلی که ذکر شد این فرد نمی توانست دولت موفقی داشته باشد. نکته دیگر اینکه مشارکت، کارگزاران و مجاهدین از این فرصت استفاده و خلاء فقدان نیروی موسوی را جبران می‌کردند. آنها آماده بودند با به قدرت رسیدن موسوی، غنیمت ها را تقسیم کنند. موسوی هم قدرت پیشگیری نداشت یعنی جز حلقه اولیه ستادش، کسی را نداشت. به همین دلیل عملا رئیس جمهوری می‌شد که «هیچ کاره» است و همه کاره همان سه گروه ذکر شده بودند.



اگر موسوی رای می‌آورد طبیعی است که هیچ درگیری و آشوبی صورت نمی گرفت چون کارگزاران، مشارکت و مجاهدین به قدرت می‌رسیدند. آنها هم همانطور که در طول دوره 8 ساله اصلاحات عمل می‌کردند، با استفاده از قدرت خود نظام، ریشه انقلاب و نظام را می‌زدند. برای این سه گروه، بازگشت به قدرت خیلی مهم بود. البته آنها آدم هایی نیستند که بخواهند هزینه زیادی در مسیرشان بپردازند. کاملا مشخص بود که وقتی به زندان افتادند به سرعت کم آوردند و اعتراف کردند. وقتی موسوی به قدرت می‌رسید دیگر هزینه ای برای آنها نداشت چون فقط باید می‌نشستند تا وزیر و وکیل و همه کاره شوند.



حال در این میان موسوی دو گزینه داشت، یا تسلیم می‌شد که مملکت در اختیار همان نیروها می‌افتاد و آنها مسیر ناقص دوم خرداد را ادامه می‌دادند و انقلاب را از درون پوک می‌کردند و به مبارزه با ولایت فقیه ادامه می‌دادند. یا آنکه با آنها درمی افتاد که کشور دچار بحران و آشوب می‌شد، از این منظر که در قدرت اجرایی کشور بحران اتفاق می‌افتاد و تنش جدی درون حاکمیتی مثل دوران دوم خرداد رخ می‌داد. اگر موسوی همه اینها را از خود می‌راند و می‌خواست نیروی تازه بیاورد، از کجا می‌توانست نیروهایش را تامین کند؟ کسی حامی او نبود و او هم کسی را نمی شناخت. علاوه بر اینکه او مرد برخورد و مقابله با این گروه ها نبود. او چطور می‌توانست با مشارکتی ها مقابله کند؟



* مهره سوخته



در انتها باید یک فرض را هم مدنظر قرار داد. اگر موسوی پس از انتخابات، رفتار عاقلانه در پیش می‌گرفت و وارد فاز توهم نمی شد و از همکاری با بیگانگان و براندازان داخلی خودداری می‌کرد، شاهد بحران‌های عمیق و گسترده نبودیم علاوه بر اینکه شانس بلند سیاسی برای ادامه حیات داشت. دیگر شناخته شده بود و می‌توانست نیرو جمع کند، دیدگاه ها و اهداف و برنامه هایش را تبیین کند و در رقابت بعدی شرکت می‌کرد و شانس زیادی برای انتخاب شدن داشت. البته باز هم به همان دلایل گفته شده و ویژگی‌های خاص روشنفکری، نمی توانست رئیس جمهور مناسبی برای کشور باشد.



موسوی اگر سودانگارانه هم به جریان‌های پس از انتخابات نگاه می‌کرد چنین رفتارهایی از خود بروز نمی داد. حتی اگر می‌خواست براندازی هم انجام دهد، این مسیرش نبود چون اگر مهره بیگانه بود آنها این مهره را نمی سوزاندند و در انتخابات بعدی به قدرت می‌رسید تا اهداف آنها را انجام دهد. احساسی گری و توهم موسوی، اهداف براندازانه گروه‌های داخلی و بی تدبیری برخی اصولگراها و سوء استفاده بیگانه عاملی شد تا این اتفاقات رقم بخورد.















 * عضو هيات علمي دانشگاه خواجه نصير طوسي

همشهري- ويژه‏نامه گذر از فتنه









 
 
Zahra
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۵:۵۶:۰۶
If Mousavi had become the president, there would not have been the fourth round of sanctions against Iran. The reason is that Mousavi, unlike Ahmadinejad, was willing to negotiate with the west in a rational, consistent manner.

I know you will not let this comment be shown to the public. (324526)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۶:۱۵:۵۲
ببخشيد فرق صحبتهاي دكتر كوشكي با صحبتهاي علي مطهري چيه؟

هر دوشون ميگن كه در انتخابات هم موسوي و هم احمدي نژاد مقصر بودند. البته هر كدوم به يك دليل و سهم جداگانه اي.

فقط مطهري نتونست بر اين مطلب تأكيد كنه كه سهم موسوي بسيار بيشتر از احمدي نژاد بوده است.

دكتر جان! فردا سرمقاله هاي كيهان و رجانيوز رو حتما بخون
با اين مقاله قبرت گچي شد (324539)
 
سبز
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۶:۵۲:۵۲
اگه موسوي رييس جمهور مي شد وقبل از همه اقاي مدودف به او تبريك مي گفت بگوييدامروز كه مواضع روسيه 180درجه چرخيده انها كه سبز نيستند به او چه مي گفتند؟ (324558)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۷:۱۹:۲۲
جناب آقاي كوشكي
با سلام
ما از مطالب جنابعالي در رسانه ملي استفاده مي كنيم علي ايحال:
فعلا كه دكتر احمدي نژد رئيس جمهور شده،مرتب و منظم دارد در موارد ذيل گل به سرمان مي زند و تخ مرغ دو زرده مي گذارد:
- در عرصه انتصاب مديران فاسد در حوزه كلان مديرتي كشور مثل آقاي مشايي، رحيمي، و مرتضويان و..
- در حوزه اقتصاد با گراني و تورم بالا،بيكاري،..

- در حوزه سياست خارجي با روش هاي راديكالي و تقابليكه باعث شده چندين قطعنامه عليه ايران صادر شده است.
در پاياناميد است كه اصولگرايان منطق محور بتوانند بر احساسات گرايي پوپوليستي كه مشخصه اصلي اين دوره بوده غلبهكنند. چرا كه تمام نظام بصورت تمام قد اينك پشت سر احمدي نژاد ايستاده است. (324576)
 
مبارک از تهران
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۷:۲۵:۵۶
نگارنده محترم توجه فرمایند که نباید سعی کنند نشان بدهند که داخل ذهن مردم و رهبران و داوطلبان چی می گذشته است، چون این روش تنها بر پایه حدس و گمان و ظن است. بیشتر نوشته حاضر از چنین منبعی تراوش گردیده است و بنابراین ارزش تحلیلی ندارد. فوقش می‌توان گفت این هم یک نظری است مثل میلیونها نظر دیگر! اما ارزش تحلیلی ندارد و نمی‌تواند به ما در درک اتفاق‌های رخ داده و درس گرفتن از آن کمک کند. اینطوری من هم می‌توانم بنشینم در خانه و همین‌طوری حدسی حرف‌هایی بزنم که با خوردن به اولین محک تجربه، ناخالص و بی ارزش بودن آن معلوم می‌شود. اما حالا یک سوال دکتر جان! و آن این که مدرک دکترای خودتان را هم با همین قبیل تحقیقات کسب فرموده‌اید؟ مثلاً بفرمایید ببینیم با چه دیدگاهی به این نتیجه رسیدید که آقای احمدی نژاد دیدگاه عدالت جویانه دارد؟ حرف را که همه می‌زنند. اما چه عملی از ایشان دیدید؟ در حالی که جناب موسوی وقتی نخست وزیر بود و در حین جنگ بالاخره چیزی به نام کوپن به دست مردم داد که در تقسیم عادلانه هر آنچه ملزومات زندگی محسوب می‌شود نقش مهم داشت.
در پایان به سایت الف عرض می‌کنم که عزیزان با انعکاس چنین نوشته‌های کم ارزش، اعتبار خودتان را زایل نکنید. مگر هر کسی ادبیات ببافتد مطلبش هم درست است. شما نوشته‌ها را ارزیابی نمی‌کنید؟ این چه جور سایتی است؟ (324579)
 
mhentezari
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۱۷:۵۴:۴۲
تحلیل خوبی بود.
اما راجع به کاتالیزر بودن هاشمی وضیح داده نشده. مگه هاشمی بعد از انتخابات چه عملی انجام داد که به بحران کمک بکنه؟
نمازجمعه هاشمی هم مطالب خوبی گفت که به نظر هنوز هم کارامد میاد. اما خوب مشخص هست افراطیونی که اصولا رایشون در گرو مخالفت با هاشمی بوده، به حمله به صحبت های ایشون روی بیارند و از اونجا که کار هم دست انهاست، هاشمی رو کلا از نمازجمعه حذف بکنند.پ
حتی برخی مثل آقای یزدی، برای مخالفت با هاشمی، زیراب جمهوریت در جمهوری اسلامی رو زدند و نقش مردم رو کلا زینتی خودند تا هاشمی رو مورد تاخت و تاز قرار بدند.
البته هاشمی در زمان ریاست جمهوریش اشتباهات فاحش زیادی انجام داده، اما این گروه هیچ وقت برای نقد هاشمی به این اشتباهات اشاره نکردند. (324593)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۲ ۲۳:۲۶:۳۷
یکی از ویژگی های بد در ایران خصلت چاپلوسی است ( مقصودم شخص خاصی نیستند و تقریبا همه مان به آن گرفتاریم)نگاه به سی سال گذشته کشور بر این نکته تاکید دارد که همواره در هر دولتمردی که در راس حکومت بوده عده ای مجیزش را گفته اند و پس از آنکه از راس حکومت کنار رفته همانها براو تاخته اند ،در زمان بنی صدر بر شاه تاختند بنی صدر را صد در صد خواندندوبعد از بنی صدر بر او تاختند و مجیز شهید رجایی و دولتش را گفتند که احیانا اگر ایشان به شهادت نمی رسید باید بر او می تاختند ( که تاختند)سپس نوبت به موسوی رسید که اورا دولت بر آمده از اسلام و حامی و مورد تایید امام بنامند و بعد از آن در زمان هاشمی بر موسوی تاختند و شعار تا هاشمی زنده است نهضت زنده است را دادند و بعد از هاشمی بر او و دولتش تاختند و دولت خاتمی دولت پاینده شد ، تا اینکه دوران خاتمی به سر رسید و او و دولتش به هزار صفت بد و لیبرال و جاسوس و ... توصیف شدند حال نیز تا آقای احمدی نژاد بر سر کار است همان عده مجیزش می گویند و خواهیم دید که پس از آن چگونه این سیکل چاپلوسی و طرد بعد از آن ادامه خواهد داشت ! تنها کسی که در این میان در امان مانده مقام رهبری است که فعلا جرات و شهامت تاختن به ایشان را ندارند و گرنه این گونه افراد همیشه آماده اند که چاپلوسی افرادی را بکنند که در حکومتند خداوند همه مارا از شر شیطان نفس و حب پست و مقام برهاند .علاوه بر همه اینها به نظر می رسد که پای بسیاری از ما در پایبندی به قبول دموکراسی می لنگد و هنوز تا رسیدن به آن که خود مقدمه ای بر حکومت مردم سالاری دینی است راه درازی را باید بپیماییم . (324708)
 
نادری
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۰۰:۱۴:۱۵
مقصر احمدی نژاد وضرغامی هستنند که جنایات عصر موسوی رات مانند فیلم خانواده پاستورات برای مردم بیان نمی کنند کسانی که در هشت سال دوران موسوی از دوچرخع سواری میلیارد شدند وحالا چون قارون خدا را هم بنده نیستند خدایا جنایت آنها را برمردم آشکار نما (324722)
 
مهدی
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۰۱:۱۶:۰۱
می خواستم بگم که خیلی ساده اندیش بنظر می ایی آقای دکتر کوشکی
المومن کیس! این جملات فقط در ان قسمتش که روشنفکر مابان را توضیح می دهد قابل تامل است و بقیه اش ظن و گمان است چرا شما مصاحبه آقای موسوی با نشریه امریکایی را نمی گویید که به وضوح از یک برنامه گسترده برای مقابله با نظام پرده برمی دارد! چرا از نقش اقای رفسنجانی در طول چهار سالی که رهبری معظم انقلاب نیز به صراحت از اختلاف ایشان با آقای دکتر احمدی نژاد سخن می گویند اشاره ای نداردو.... (324750)
 
sedayemoshawer
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۰۹:۳۸:۳۰
چرا بعد از 31 سال از جمهوري اسلامي ، در انتخابات 22 خرداد 1388 از مديران پر قدرت داخل نظام چون هاشمي و ناطق تا طيف اصلاح طلب داخلي و بخشي از اصولگرايان كه ستاد مستقلي براي موسوي داير كردند و نيز قديمي ترين اپوزسيون داخلي كه ملي مذهبي ها باشند و معترضين و منتقدين خارج از كشور و به تعبير جناب دكتر \"تحريمي ها\" همه دست در دست هم دادند تا موسوي در انتخابات پيروز شود ؟ اين هم گرايي تاكتيكي شخصيتها و گروهاي نا متجانس ريشه در چه اتفاقي داشت ؟ در پشت پرده سياست و قدرت داخل نظام چه مي گذشت كه موسوي بعد از 20 سال سكوت ، نغمه باز آمدن سر داد و هاشمي به ياريش شتافت و پنهان و آشكار كسان ديگري در اردوگاه حاكميت او را مدد كردند؟
احمدي نژاد با دستان اعضاي شوراي دوم تهران برآمد و به مردم در قالب شهردار تهران معرفي شد و دل تهرانيها را به دست آورد و نماي رفتاري او در شهرداري تهران موجب حمايت بي دريغ تهراني ها از ايشان در انتخابات 1384 بود و اين سؤال پيش مي آيد كه چرا مردم تهران كه خود معرف احمدي نژاد بودند از اين تعريف و حمايت خود تا حدود زيادي عدول كردند و احمدي نژاد را براي بار دوم بر نتافتند؟
دردي كه امروز متأسفانه به جان ما افتاده ؛ اين است كه با پيش داوري اظهار نظر مي كنيم و نقد منصفانه دارد جاي خود را به افراط و تفريط مي دهد و آسيب شناسي را فراموش كرده و در اين رفتارهاي غير عقلايي و بدور از انصاف همه جريانات درگير كم و بيش نقش دارند و بدتر اينكه عده اي يا به دنبال نمدي براي كلاه هستند و يا مي خواهند كلاه از سرشان نيفتد و براي اين منافع شخصي خود ، در مخدوش كردن مصالح ملي ترديد نمي كنند .
شايد وقت آن رسيده باشد كه در رفتارها تغيير ايجاد شود و مطالبات مردم جدي گرفته شود و نمي شود مردم مردم كرد و در كشور ححدود 40ميليون زير خط فقر باشند و حدود 4 ميليون بيكار داشته باشيم و نزديك به 21 هزار طرح صنعتي نيمه تمام باشد و و طرحهاي اقتصادي زود بازده ، بازدهي نداشته باشد و در سفرهاي استاني طرحهاي افتتاح شود كه بعد از يكسال هنوز هم به كارايي نرسيده باشد.
مردم كاري به كار سياست بازان ندارند و اما نا خواسته و به دليل معضلات روز مره خود ناگزير مي شوند با سياستمداران گلاويز شوند .
اگر موسوي رييس جمهور مي شد و مردم مي ديدند كه وعده هايش عملي نيست و اهتمامي بر پايان دادن مشكلات ندارد ؛ بدون ترديد يقه ايشان را هم مي گرفتند و مردم خدمت گزار مي خواهند و سند سفيد امضاء به كسي نمي دهند و واي به حال گروه و جناح و خط و شخصي كه مورد نفرت افكار عمومي قرار بگيرد. (324843)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۰:۱۱:۲۵
موسوی حتی بعد از انتخابات، هیچ هوادار و طرفداری نداشت که به خاطر او به خیابان بریزند. اصلا موسوی را کسی نمی شناخت. فقط کسانی که اهل تاریخ و مسن بودند او را می‌شناختند. موسوی شخصا قدرت بسیج چنین فضایی را نداشت.

لطفا یه نفر حافظه تاریخی رو توضیح بده (324864)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۱:۴۸:۰۵
\"موسوی حتی بعد از انتخابات، هیچ هوادار و طرفداری نداشت که به خاطر او به خیابان بریزند. اصلا موسوی را کسی نمی شناخت\"
آیا واقعاً این جمله درست است؟ از تقوی رعایت شده است؟ واقعاً به کجا می رویم؟ (324917)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۰:۲۳:۲۸
به نظر می آید آقای کوشی هم دچار توهم هستند در بربخی ازبخشها شاید حرفهای خوبی زده باشند اما تحلیل ایشان تحلیلی غیرواقعی است. دوست عزیز موسوی را در دوران انتخابات کسی فتنه سبز ننامید فوقش مخالفان وی این را فتنه سبز نامیدند که این هم طبیعی است در یک رقابت سیاسی شما دارید به هم حمله می کنید تا رای مردم را به دست بیاورید مگر در دوم خرداد 88 همسر موسوی در کنار خاتمی به سخنان تند علیه دولت گوش فرا ندادند آیا قبل از آن کسی به مسوی ضدولایت فقیه گفته بود؟؟ تحلیلتان باوقایع رخ داده منطبق نیست شما وقایع را با هم خلط کرده اید و می خواستید پز یک جامعه شناس مبتنی بر روانشناسی موسوی را ارائه دهید در حالی که اصلا این تحلیل شما با واقع امر صدق نمی کند. اینکه همه مخالفان احمدی نژاد زیاد بودند را براساس چه قرینه ای به دست آورده اید؟؟ اینکه موسوی همینطور بی هوا و خلق الساعه تصمیم گرفت به صحنه بیاید را براساس چه قرینه عینی می گویید تا مدتها قبل از حضورش در صحنه می گفت من دارم فکر می کنم که به صحنه بیایم و خاتمی هم می گفت از میان من و موسوی یکی می آید خوب این نشان می دهد بالاخره اصلاح طلبان از ابتداء مورد مشاوره موسوی بوده اند بنابراین تحلیل روانشناختی خود را بیشتر با واقع امر منطبق کنید تا نتایج بهتری ارائه دهید نه آنکه بخواهید توجیه گر رفتار موسوی باشید در تحلیل خود مردم فراموش شد هاند در انتخابات انجام شده بالاخره یا به درستی انتخابات معتقدید که معنای آن این است که احمدی نژآد رای مردم را داشته است و یا نه که دیگر تحلیل روانشناختی موسوی از پایه ی معنا می نمایاند. (324869)
 
حمید
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۰:۲۴:۲۵
مقاله بسیار جالب و با دیدی علمی و تحلیلی درست بود. از نویسنده این تحلیل بسیار متشکرم.
متاسفانه مطلبی که در این نوشته مورد بررسی قرار نگرفته است موضوع «مدیریت مناظره ها» در دوران انتخابات میباشد. شخصآ براین عقیده هستم که نبود یک مدیر توانا برای مدیریت آن مناظره ها (که متاسفانه به منازعه بدل شدند) مزید بر علت ها شده و کلاف درگیریها در انتخابات و درنتیجه نفرت و تنفر ایجاد شده در بین جناحها را دو و یا صد چندان نمود و مسئله از این نظر هم بسیار پیچیده تر شد. چرا که در این مناظره ها برخوردهای بسیار ناشایست و زننده ای صورت گرفت که با وجود یک مدیر و گرداننده توانا که به موقع حرفهای گذاف شرکت کننده در بحثها را (حتی با تکیه بر سفارشات رهبری در جهت دوری جستن از ذکر نکات منفی افراد) قطع نموده و با این روش از عمیق شدن دره نفرتها در بین جناحها و و سرانجام مردم جلوگیری میشد. متاسفانه چون در کشور ما در این موارد تجربه لازم را هم نداشتیم, آن اتفاقی افتاد که نمیباید میافتاد! گردانندگان امور صدا و سیمای ایران, میباید که این خلآ مدیریت گردانندگی مناظره های این شکلی را حل نموده و با دقت بسیار بیشتر و با در نظر گرفتن اهمیت موضوع مدیران و افراد درخوری را برای گرداندگی و مدیریت این فبیل را برای روز موعود آموزش داده و تربیت نمایند. این خود یکی از آن تجربه های بسیار گرانبها و در عین حال تجربه بسیار پر هزینه ای بود که میباید از تجربه های سال پیش برای سالیان دیگر و آتی توشه را برچید!

موضوع دیگری که برای خود من بسیار نا خوشآیند بود این بود که متاسفانه اکثریت کاندیداها در کنترل احساسات خود ضعف بسیار داشتند و در این حالت, رعایت استراتژیک منافع ملی را بزود ازیاد میبرند و وارد آنچنان فضائی میشدند که در سرانجام آن حتی راضی میشدند مسائل سری مملکتی را در رسانه بیرون ریخته و به مسائل و قضایائی اشاره کنند که در جهت منافع ملی ما ختی از جنبه اطلاعاتی آن نبوده و گذارشی مفت و مجانی برای بیگانگانی بود که شاید از درون روابط داخلی ما در درون حکومت اطلاعات کافی نداشتند و برای بدست آوردن آن اطلاعات حاضر میشدند که صد ها میلیون یورو و دلار و تومان خرج کنند! دیدن این صحنه ها در این مناظره ها برای خود من بسیار تاسف بار بود, چراکه هر کدام از این کاندیداها سالیان متمادی بر ارکان حکومتی تکیه زده و مقامات عالی مملکتی را در دست داشتند! مثلآ اگر یک بار دیگر به بعضی از مطالب مناظره بین آقایان احمدی نژاد و کروبی دقت شود, مشحص خواهد شد که منظور من چیست!

با تشکر (324871)
 
محمد
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۱:۰۵:۱۶
من يادمه تو زمان نخست وزيري موسوي ما تو يه دهي زندگي ميكرديم كه اصلا برق نداشت. اون روزها به لطف نگاه عدالت محور و عاقلانه موسوي به ما يك يخچال دادند. من يادمه تو زمان نخست وزيري موسوي چهار سال حقوق‌ها دست نخورد ولي از اون طرف جنسا تو بازار گرون شد. مردم كه با كوپن نميتونستن شكمشونو سير كنن مي‌رفتن سراغ خريدهاي آزاد حالا با حقوق يك چهارم قيمت بازار چي مي‌خواستن بخرن. از اون به بعد حقوق اگه يك تومن مي رفت بالا جنسا 10 تومن مي رفتن بالا تا امروز.
من نمي دونم موسوي ديگه بايد چي كار كنه كه به استحالهش پي ببرين. تا كي مي خواين ازش طرفداري كنين. مخالفت با احمدي نژاد اينقد مهمه. آقايوني كه دم از چهارمين قطعنامه عليه ابران مي زنين. قبل از اين قطعنامه صادر نمي شد؟اينقدر كم فهم شدين كه اگه موسوي هم بياد از خودش انتقاد كنه شماها راضي نميشين. (324889)
 
اسی
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۱:۳۹:۰۹
مگر آقای احمدی نژاد سال 84 تیم داشت؟جز اینکه مدیران شهرداری تهران و دوستان علم و صنعت ناگهان وزیر و وکیل شدند؟
رئیس سازمان ورزش ؟وزیر تعاون؟و هزار تا مثال دیگر...
از این بدتر میخواست بشه؟ (324911)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۱:۴۲:۱۱
»If Mousavi had become the president, there would not have been the fourth round of sanctions against Iran. The reason is that Mousavi, unlike Ahmadinejad, was willing to negotiate with the west in a rational, consistent manner.

I know you will not let this comment be shown to the public«.


دوست گرامی

این بر داشت شما درست نیست. در زمانیکه آقای خاتمی رئیس جمهور این مملکت بود, ایشان با تمامی توان خود از جمله براه اندازی سیاست »گفتگوی تمدنها« و در حقیقت دیالوگ با غرب و حتی کمک مستقیم به آمریکائیها در منطقه, با دید نسبتآ سطحی خود, سعی نمود که در گیریهای ایران با آمریکا را حل و فصل نموده و دریچه ای برای گفتگو در جهت ایجاد فضای مناسب را فراهم سازد. نتیجه و جواب این سیاست وی را دولت آنروز آمریکا با قرار دادن ایران در لیست کشورهای »محور شرارت« پاسخ داد و بوش حتی با این روش ایران را مورد تهدید قرار داده و عملآ سیلی محکمی به گوش پایه گذار این سیاست نواحت.

شما و بسیاری دیگر شاید این مسئله را فراموش میکنید که درد اصلی و سرمنشا همه درگیریهای ایران با غرب در استقلال سیاسی ایران نهفته است و بس. آنها (غرب) با دیدی راسیستی و نژاد پرستانه و با تکیه بر تجربیات دهه ها و صده های دوران کلونیالیزم و چپاول مفت ملتها, نمیتوانند بپذیرند که ملت ایران رژیم دست نشانده آنها را به زباله دان تاریخ فرستاده و اکنون بیش از 30 سال است که رهبریت و حکومت ایران با استقلال وارد میدان شده و به باج خواهی هیج کشوری پشیزی ارزش قائل نیست و حاضر به دریافت حکم و دستور از جانب هیچ قدرتی (غیر از خدا) نیمیباشد حتی اگر آن قدرت تنها ابر قدرت روی زمین هم باشد. این تنها درد ما با غرب (آمریکا) است و تا روزی که ما روی این مسئله بحق و روی حق خود پافشاری کنیم, آنها ول کن ما نخواهند بود. (324912)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۱:۵۲:۱۵
مقاله بسیار پرتی بود از شناخت افراد و پر از ابهام (324924)
 
تحليلگر
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۲:۵۳:۳۲
بنظر اينجانب، اگر آقاي موسوي رييس جمور مي شد، حوادث و درگيري ها و تنش هاي پيش آمده با تغييراتي ظاهري و به صورت فرسايشي و با پشتوانه سياسي در درون حكومت اتفاق مي افتاد.

مطمئنا گروه هاي نقش آفرين در اين حوادث با تغييرات شكلي، پيگير مطالبات خود مي شدند و ساختارهاي جمهوري اسلامي با چالش هاي عميق تر و به شكل تاثيرگذارتر مواجه مي شد.

اما فايده اي كه اين اتفاقات براي جمهوري اسلامي داشت آن بود كه نورافكني را بر تاريكخانه نقاط ضعف و برخي از مطالبات پيدا و پنهان گروهي از مردم انداخت.

فكر مي كنم مسئولان و رهبران ايران، براي حفظ و تداوم و ثبات جمهوري اسلامي بايد اين نقاط ضعف را شناسايي و تحليل نموده و در فكر حل آنها با راهكارهاي جديد و نوين باشند. در غير اين صورت احتمال بروز مشكلات مجدد، زياد خواهد بود.

از جمله اينكه شيب توسعه سخت افزاري كمتر شود و به توسعه فرهنگي با رويكرد فرهنگ اسلامي، سنتي و ايراني بيشتر پرداخته شود. از سكولار شدن محيط اجتماع جلوگيري شود و معيارهاي ديني و ملي در سيستم آموزشي كشور ارتقاء يابد.

آيا سيستم آموزشي ما توانسته است نسلي فرهيخته، سالم، ديندار، خوش بين و مثبت انديش، كاري و باسواد و پايبند به آرمان هاي انقلابي تربيت نمايد.

فكر مي كنم كليد حل بسياري از مشكلات در دستان سيستم آموزشي كشور باشد. (324995)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۳ ۱۷:۱۵:۰۴
بنده با شناختي كه از دكتر كوشكي باتوجه به شركت كردن در كلاسهايشان دارم ميتوانم بگويم اين نظرشان از ابتداتا الان است و هنوز تغير نكردهاست وبسيار ناراحت كننده كه ايشان بعد از حماسه 9دي هنوز هم بر مواضع تابستان پارسالشان هستند و از ان درس نگرفتند با اينكه خيلي از پشت پرده ها برملا شد بازهم بر تفكر خوداستوار هستند وميتوانگفت شايد اين مقاله جز تطهير موسوي يا شايد كمرنگ كردن خيانت او به ملت ايران چيزي نداشت
دكتر چه بي دارايتي باعث مانور نيروهاي ضدانقلاب در روز هاي اغازين شد ؟
دكتر چرا اولين عامل(!) بي داريتي جبهه خودي ؟
دكتر روز بعد انتخابات راهپيمايي انجام نشد بلكه دوشنبه سه روز بعد راهپيماي از آزادي تا ...انجام شد لطفا به حافظه تاريختان درست رجوع كنيد
دكتر چرا موسوي به فلسطين اعتقادداشت مگر خودش در برنامه اي در تلويزيون صراحتا اعلام نكرد كه اول كشور مهم است و عاملي كه باعث خطري براي كشور بشود از ان حمايت نميكند
دكتر ازكجا فهميديد كه موسوي به عدالت وفلسطين و...معتقد بود از كجا ؟
دكتر هاشمي را چه كسي به انتخابات آورد ؟
مگرنبود كه ازابتداي ريس جمهوري احمدي نزاد ايشان سعي درنشان دادن وضعيت اشفته كشور داشت و قبل از مناظره خيلي ها مواضع صريح هاشمي را مي دانستند
دكتر چرا شما انقدر طرفدار هاشمي هستيد ؟يادم هست هنوز اعتراضي كه به سخنان شما و مواضعتانسبت به هاشمي را و جواب شما را و ان موقع نتوانستم به صراحت بگويم چرا؟(جلسه اي بر روي چمن هاي دانشگاه ) (325266)
 
ebrahim.adabi
۱۳۸۹-۰۳-۲۴ ۰۳:۰۵:۳۰
بنظر من احمدی نژاد یک نقطه ضعف بزرگ . ( با وجود داشتن توانایی رفع این خلا ) دارد . و آن اینکه در کنار گفتگوی ساده وخودمانی با توده ملت . باید در ارتباط نخبگان و روشنفکران جامعه . از جنبه پرمایه فکری و کارشناسی خود بهتر استفاده کند . و با زبانی شیوا . استدلال و کارشناسانه ایده ها و افکار جامع . نو و موثر خود را طرح کند . من مطمئنم اگر احمدی نژاد این کوتاهی را رفع میکردند . ظرفیت جذب همه سلیقه های دلسوز اسلام و ایران را توامان داشتند .
احمدی نژاد زمانیکه کارشناسانه و تحلیلی مسائل مختلف زا طرح می کنند . بسیار منطقی . کامل و اقناعی صحبت میکنند . متاسفانه ایشان کمتر از این خصیصه مدیریتی خود استفاده کردند . و تمرکز بیش از حد به گفتگو با زبان عامیانه ( حتی توده مردم هم گفتار تخصیصی ایشان را درک و می پسندند ) باعث دلگیری و ریزیش بخش زود رنج جامعه نخبگان شد .
این اشکال باعث ایجاد فرصت . بهانه و ظرفیت سازی برای مخالفان شد . تا بر روی نفاط ضعف احمدی نژاد فعالیت کنند .
انتخاب موسوی فرصت بسیار طلایی برای مخالفین ( مجاهدین . کارگزاران . مشارکتیها و ضد انقلاب ) ایجاد میکرد . تا از ثانیه ها حضور در قدرت با توجه تجربه دوران 8 ساله اصلاحات و همچنین 4 ساله احمدی نژاد که باعث ضربه خوردن و حقیر مخالفین شد . استفاده کامل را میبردند . و قطعا 4 سال بسیار پر فراز و نشیب و بحرانی داشتیم . که اگر از دوران فتنه بدتر نبود . کمتر نمی توانست باشد . برای اینکه آنها برای استمرار قدرت شان در آینده مجبور به اجرای تغییرات اساسی در ساختارهای جامعه بودند . والا با موج جدیدی مثل سونامی احمدی نژاد از قدرت جارو میشدند .
بطور کلی : عدو و اشتباهات خودی ها سبب خیر شود . اگر خدای انقلاب اسلامی خواهد . که شد . در این دوران بسیار فشرده فتنه . همه عناصر سازنده جامعه ایران . نقص ها . اشتباهات . بی بصیرتی خواص . نفاق های چندین ساله . توطئه های پنهان . بی لیاقتی ها و...... همه در تابلو دید مسئولین و مردم قرار گرفتند . و سرمایه عظیمی از تجربه برای مهندسی و نوسازی جامعه نوین ایران اسلامی بدست آمد .
و یک سئوال و نگرانی همچنان وجود داد : آیا پس فروکش نمودن بحران فتنه . دوباره نیروهای مسئول و دلسوز انقلاب اسلامی به خواب زمستانی خوش خیال خواهند رفت . و انقلاب اسلامی را مانند بچه یتیم بلاتکلیف و بی برنامه رها خواهند نمود . و با شعارهای بی عمل در همه عرصه ها در پی نقش زدن بر ایوان ها خواهند پرداخت ؟
یا اینکه با درک عمیق از امانت انقلاب اسلامی با عزمی الهی . اسلامی . ایرانی همه 70 میلیون نیروهای آماده جانفشانی در مسیر آرمانها را به عرصه همبستگی و مشارکت و نظارت موثر 70 میلیونی خواهند آورد . تا با مصونیت سازی فرصت و انگیزه هیچ توطئه آفرینی برای دشمنان خارجی و وابسته گان خارجی بوجود نیاید .
باید منتظر ماند . تا ببینیم آیا جهالت و سستی جایش را به همت مضاعف و کار مضاعف میدهد . یا اینکه سالها را با شعارها سر خواهیم کرد . (325435)
 
۱۳۸۹-۰۳-۲۴ ۱۸:۴۱:۱۸
بسمه تعالي
سلام
اگر موسوي رئيس جمهوري مي شد شتر هم مي توانست از سوراخ سوزن رد شود.
مردم ما را دست كم نگيريد، خاتمي هم اگر راي آورد چون به چيزي ديگري تظاهر مي كرد دست طرفتداران به اصطلاح اصلاحات براي مردم رو شده است بايد منتظر نفاق جديدي از همين دوستان متظاهر به اصول گرايي باشيم بايد مسلح به بصيرت شد فقط بصيرت علاج كار است و شخص گنه كار كه اهل توبه هم نيست صاحب بصيرت نخواهد شد.
سلام بر اهل سلامت (325832)
 
بیدل شوریده بریده
۱۳۸۹-۰۳-۲۴ ۱۹:۵۸:۲۹
نمی دانم سایت الف را جه شده است.آیا در کهریزک توقف نداشته اید؟بابا جان, کشور با هزار مساله رو به روست ,شما بند کرده اید به دو نفر پیر مرد.من نمی گویم حق با کیست ولی می گویم زیاد جوش نزنید چون پیروزی با حق است. (325858)
 
بیزار از بیگانه
۱۳۸۹-۰۳-۲۵ ۱۳:۳۵:۴۴
اگر موسوی رئیس جمهور میشد مثل دوره ی خاتمی با یک لبخند ملیح و یک ژست متین(به ظاهر) شروع به طرح مباحث ارتباط با غرب (همون گفتگوی تمدنها)میکرد بعد هم دوباره تو روزنامه ها امام و مقدسات و شهدا و معصومین به طرز مسابقه گونه ای به استهزاء و کاریکاتور گرفته می شد و تمایل به دین و امام و شهدا نشانه ی عقب موندگی معرفی می شد،آقایون نظیر مهاجرانی و گنجی و سازگارا برای خدمت هرچه بیشتر به انقلاب به وطن برمی گشتند و اگر کسی اعتراض و انتقادی می کرد انگ نفهمی و مقابله با رئیس جهور فلان میلیونی بهش زده می شد، یک جام زهر دیگه آماده میشد تا به عنوان یک حرکت ولایت مدارانه به مقام معظم رهبری اراائه شود. ووووووو (326078)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.