توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 78039
شهرام اميري: هيچ‌وقت آزاد نبودم
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۷ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۲۲

اميري در ادامه افشاگري‌اش از جزئيات ربوده شدنش توسط آمريكايي‌ها افزود: در اين مقطع زماني اتفاق خوبي هم که در سطح بين المللي داشت اتفاق مي افتاد اينکه دولت جمهوري اسلامي ايران با توجه به اعتمادي که به نيروهاي خودش دارد موضوع ربايش من را به صورت بين‌المللي مطرح کرده بود.

به گزارش ايسنا وي در پاسخ به اين سوال كه ‌ شما از تحولاتي که اتفاق مي افتاد مطلع شديد؟ گفت:‌ من بعدها به اين موضوع پي بردم در آن لحظه برخوردها و رفتارهايي را که مي ديدم متوجه شدم که اين پيگيريها و فشارهاي دولت ما براي پيگيري موضوع من موثر واقع شده بود اينها اين موضوع را با من مطرح کردند منتهي از سوي ديگر خود کشور ما هم در اين زمينه داشت پيگيري هاي بين المللي انجام مي داد و يکسري اسناد و مدارک اوليه پيدا کرده بود که ثابت مي کرد دولت ايالات متحده در بحث ربايش من شرکت داشته و حتي رسما به دبيرکل سازمان ملل متحد اين موضوع را اعلام کرده بودند من در اين فرصتي که پيش آمد واقعا بايد تصميم مي گرفتم که يک سرنوشت نامعلومي را انتخاب کنم يا بيايم و با يک بازي زماني و با استفاده از امکاناتي که مي شود از ا ين شرايط نامطلوب به نفع خودم استفاده کنم.

وي در پاسخ به اين كه شما احساس مي کرديد بعد از اينکه آنها متوجه شدند که شما اطلاعات نداريد فشار روي شما کاهش يافت؟گفت: ‌از بحث اطلاعاتي اينها به نتيجه لازم نرسيدند و من متوجه شدم حضور من بيشتر بحث تبليغاتي براي آنها خواهد داشت که همانطور که اشاره کردم سناريوي سند سازي يکي از استفاده هايي بود که آنها مي خواستند از من بکنند منتهي موفق به اين کار نشدند و من با توجه به اين اتفاقاتي که افتاده بود متوجه شدم مي توانم با اينها يک بازي اعتماد سازي راه بيندازم که با تعريف يک سري خطوط قرمز براي اينها به نوعي آنها را اميدوار کنم که در آينده ممکن است با آنها همکاري کنم.

اين اميد به همکاري در سازمان اطلاعاتي آمريکا اين امکان را به من داد که ازآن حالت محبوس بودن در يک پايگاه نظامي که امکان هيچ گونه ارتباط و هيچ گونه تماس با خارج وجود نداشت به يک حالتي که در حصر خانگي و حداقل امکان محدود بهره برداري و اطلاع از اخباري که در سطح دنيا مطرح بود با خبر بشوم من با اين ديد و اين فکر يک خط قرمزي را براي سازمان اطلاعاتي آمريکا مطرح کردم و گفتم که من با توجه به اتفاقاتي که افتاده يک خط قرمز براي شما تعريف خواهم کرد و اميدوارم با توجه به اين انعطافي که براي شما انجام مي دهم امکانات لازم را به من بدهيد.

وي در توضيح خط قرمزها گفت::‌ خط قرمزي که تعريف کردم چون مي دانستم اينها استفاده تبليغاتي برايشان مد نظر است گفتم که من فعلا هيچ گونه مصاحبه اي عليه کشورم انجام نمي دهم اين کلمه فعلا هم براي اين بود که آنها اميدوار باشند که با گذشت زمان با توجه به آزادي هايي که به من مي دهند و اعتمادسازي که ايجاد مي کنند من را جذب محيط آمريکا کنند با وعدهايي که معمولا سازمان هاي اطلاعاتي که به کيس هاي مختلف خود مي دهند.

اميري در پاسخ به اين كه به صورت مشخص چه وعده اي به شما دادند؟ گفت: به هر حال اين وعده 10 ميليون دلار که به صورت شفاف داده بودند و علاوه بر آن اين حداقل امتيازي که براي من داشت از آن حالت حبس کاملا در شرايط خيلي بد نظامي به يک حبس خانگي تبديل مي شد و امکان شايد پيدا کردن يک روزنه به هر حال وسيله ارتباطي براي من بيشتر مي شد.

اين خط قرمز را من تعريف کردم و در مقابل آنها هم گفتند که يک خط قرمز براي شما تعريف مي کنيم و اين هستش که شما درباره ربايش خودتان با هيچ کس صحبت نکنيد و اين مسئله را مطرح نکنيد با توجه به اين توافقاتي که صورت گرفت و اميدي که سازمان اطلاعاتي آمريکا درباره همکاري تبليغاتي و رسانه اي من با اين سازمان در آينده داشت.

اميري افزود:‌ بعد از آن مرحله آنها سيستم هاي راستي آزمايي خودشان را اجرا کردند و از دستگاه هاي دروغ سنج استفاده کردند و بحث هاي روانشناسي را دوباره برقرار کردند بحث اميد به همکاري در من وجود دارد يا نه که حالا با خواست خدا يا ضعف سيستم هاي اطلاعاتي آنها من اين مرحله را طي کردم و اينها موافقت کردند من را از آن سايت نظامي به يک محلي انتقال دهند.

وي در پاسخ به اين كه در کجا در کدام ايالت؟كفت:‌ چون ربوده شده بودم و با توجه جابجايي هايي که بعدها صورت گرفت و فاصله زماني که بين جابجايي ها بود من متوجه شدم احتمالا نه به طور يقين مرحله اول که وارد شدم شايد در اطراف واشنگتن و يا اطراف پنتاگون اين سايت وجودداشت منتهي بعد از اين توافقي که به صورت صوري صورت گرفت و بعد از مسئله راستي آزمايي آنها به اين نتيجه رسيدند که شايد اميدي هست که در آينده من با آنها همکاري رسانه اي داشته باشم اينها راضي شدند که از آن حالت حبس در سايت نظامي من را به حبس خانگي تبديل کنند و توضيحات خيلي زياد است که در نهايت من دنبال اين بودم که بببينم از چه راهي امکان دارد با کشور يا به هر حال با خانواده يا ساير دوستاني که امکانش هست و امکان تماس وجوددارد من شرايط خودم را اطلاع بدهم و درخواست کمک کنم.

اميري افزود: اين پروسه شش ماهه بود به هر حال من جوري رفتار مي کردم که اينها فکر ميکردند من يک برنامه ريزي بلند مدت براي حضور در آمريکا دارم حتي اينها من را به صورت صوري در يک دانشگاه ثبت نام کردند.‌ دانشگاه نوا در ايالت ويرجينيا.

وي در پاسخ به اين سوال كه در يکي از ويديوهاي شما مطرح شد كه در حال درس خواندن هستم، رفتند و اسم شما در هيچ يک از دانشگاه ها نبود، گفت:: يک چيز صوري بود و اينها سناريوي پناهندگي من را داشتند اجرا مي کردند يعني همزمان با اين بحث هايي که من مطرح کردم و دولت جمهوري اسلامي ايران داشت قضيه را از کانال هاي بين المللي پيگيري مي کرد و اينها فشار سياسي قضيه من را احساس کردند و به نوعي مي شود گفت بعد از سناريوي تبليغاتي که مد نظرشان بود که موقتا اين را کنار گذاشته بودند روي بحث سناريوي پناهندگي من کار کردندو حتي اسناد و مدارک را به من دادند که بدون درخواست من بدون تکميل فرم هاي مرسوم در واقع اداري کشور آمريکا حتي اينها يک گواهي نامه رانندگي به من دادند.

وي ادامه داد:‌ من ماشين نداشتم منتهي چون در داخل کشور آمريکا کساني که انجا هستند گواهي نامه کشور آمريکا يک اي دي اينترنشنال براي خودشان مطرح هست و يک مدرکي است که ثابت مي کند اين فرد در داخل کشور آمريکا هست و داره زندگي عادي خودش را ادامه مي دهد. مدرک ديگر نيز‌ يک شماره ملي بود که خود آمريکايي ها معمولا بايد داشته باشند اينها براي من بدون اينکه درخواستي داشته باشم براي من صادر کردند. اين مدارک به اسم واقعي من بود و هدفشان اين بودکه آنها مي خواستند سناريوي پناهندگي من را کاملا طبيعي جلوه دهند و بگويند اين شخصي بود که آمده اينجا پناهنده شده و مدارکي هم که در اختيارش هست مويد اين قضيه است که وي از طريق فرايندهاي پناهندگي موفق شده اين مدارک را به دست بياورد در صورتي که بدون هيچ گونه درخواست من اين مدارک را تهيه کردند و با توجه به اينکه دولت آمريکا صادر کننده اين مدارک است هر لحظه برايش اين امکان وجود دارد بدون درخواست فرد هم اين مدارک را تهيه کند و در اختيارش قرار دهد.

در اين پروسه شش ماهه که گفتم همزمان سازمان هاي اطلاعاتي کشور ما هم وارد يک جنگ اطلاعاتي خيلي سنگين با کشور آمريکا شده بودند.

وي افزود: ‌ بعدها که ارتباط برقرار شد من متوجه شدم که اين پروسه جنگ اطلاعاتي خيلي وقته که شروع شده و اينها دنبال روزنه هايي بودند که با توجه به اسنادي که پيدا کرده بودند که کشور آمريکا در بحث ربايش من دخيل است منابع اطلاعاتي خودشان را روي کشور آمريکا متمرکز کردند و به خواست خدا من حالا شايد مجاز نباشم نحوه اي را که آنها موفق شدند با من تماس بگيرند مطرح کنم. چرا كه شگردهاي اطلاعاتي هر سازمان براي خودش است. اين يک زنجيره اطلاعاتي خيلي پيچيده اي بود که من مثل يک حلقه در اين زنجيره بودم و خوشبختانه چيزي که من متوجه شدم چيزي بود که به نفع من تمام شد؛ سازمان هاي اطلاعاتي کشور جمهوري اسلامي ايران.

وي در پاسخ به اين سوال كه ‌ چطور يقين حاصل کرديد که اينها بچه هاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران هستند؟ گفت: چون شگردهايي که استفاده شد و کدهاي رمزي که استفاده شد و مسائلي که هست حتي من مجاز نباشم در اون بحث محدودي که اطلاع دارم اينجا مطرح کنم چون يک روش هاي ابتکاري شايد باشد که به منافع ملي ما لطمه خواهد زد.

اين را من موکول مي کنم به مسئولين اطلاعاتي کشور اگر مجاز باشند و مايل باشند خود مطرح خواهند کرد.

اميري در پاسخ به اين كه ‌ اولين ويدئو چگونه ارتباط برقرار شد با سيستم اطلاعاتي ايران؟ شما چگونه يقين حاصل کرديد؟ گفت: ‌در واقع سازمان اطلاعات کشور ما موفق شد که با من تماس برقرار کند و امکانات لازم براي تهيه آن فيلم اول را ايجاد کردند و آن فيلم اول تهيه شد و من آن زمان در شهر توسان بودم در ايالت اريزوناي کشور آمريکا. من زماني که در شهر توسان ايالت اريزونا بودم در واقع سازمان اطلاعات کشورمان موفق شد که با من تماس بگيرد و امکانات لازم را براي تهيه آن ويديويي که در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران منتشر شد در اختيار من قرار بدهند.

بعد از تهيه اين ويديو و رسيدنش به دست نيروهاي اطلاعاتي دولت آمريکا متوجه شد که اين ضربه اطلاعاتي را از طرف کشور جمهوري اسلامي ايران خورده من ساعت 2 نصفه شب داخل آن محلي که بودم پليس اف بي اي همراه سازمان اطلاعاتي آمريکا وارد شدند و بدون نشان دادن هيچ گونه مجوزي يا به هر حال توضيحي به من دستبند زدن و من را با صورت به کف اطاق خوابندند و از طرف آن فردي که لباس اف بي آي پوشيده بود اسلحه کمريش را مسلح کرد و روي سر من گذاشت و تهديد کرد و گفت که به هر حال شما عليه امنيت ملي کشور آمريکا با سازمان اطلاعاتي کشور متخاصم تماس گرفتيد و من را بدون هيچ توضيحي از شهر توسان به ايالات ويرجينيا منتقل کردند و از لحظه اي که من را منتقل کردند اين هنوز زماني بودکه فيلم اول منتشر نشده بود اين فيلم تهيه شده بود و اينها متوجه شده بودند و اينها ترس اين را داشتند که هر لحظه کشور ما اين فيلم را منتشر کند و سند رسوايي اينها مطرح بشود. اينها شروع کردند فشار رواني به من آوردن.

اين پژوهشگر ايراني در پاسخ به اين سوال كه شما نمي ترسيديد در اين موضوعات، براي ايالات متحده آمريکا خيلي دشوار نيست کسي را بکشد و از بين ببرد، گفت: ‌خوشبختانه اتفاقي که افتاد يک سري اسناد و مدارک در طي ارتباطي که با سازمان اطلاعاتي کشورمان با من برقرار کرده بود توانستم منتقل کنم کشور ما مدارک متقني داشت که من در داخل خاک کشور آمريکا هستم و به هر حال هر اتفاقي که مي افتاد با توجه به فيلمي که تهيه شده بود توسط من، اينها بايد پاسخگو بودند و من اين را کاملا درک کردم که سازمان اطلاعاتي آمريکا تحت فشار تهيه فيلم اول است و با توجه به ترسي که از انتشار اين فيلم دارد به من نياز دارد که يک فيلم دومي تهيه شود که بتونه فيلم اول را خنثي کند.

وي در پاسخ به اين كه جريان آن فيلم دوم چه بود چون خيلي استوديويي حرفه اي و شما هم مثل اينکه يک متن را که جلوتان گذاشته بودند مي‌خوانديد، گفت: ‌ بعد از انتقال من از شهر توسان به ايالت ويرجنيا آنها دنبال تهيه فيلم دوم بودند و سناريوي مختلفي را هم مطرح مي کردند که من براساس آن اين فيلم دوم را تهيه کنم يکي از سناريوها اين بود که من بيايم با اين بيان که دولت جمهوري اسلامي ايران خانواده من را گروگان گرفته و تحت فشار رواني اين قضيه هستم من مجبور شدم فيلم اول را تهيه کنم و براي کشور جمهوري اسلامي ارسال کنم و اينها روي اين قضيه خيلي تاکيد داشتند و ابراز مي کردند که شما اگر اين قضيه را مطرح کنيد ما حمايت خواهيم کرد به هر حال يک کمپين رسانه اي راه خواهيم انداخت و از شما حمايت خواهيم کرد و به نوعي کشور جمهوري اسلامي ايران را علاوه بر اينکه نوار اول را خنثي خواهيم کرد در واقع بار حقوقي و حقوق بشري به اين قضيه خواهيم داد و فشار را چندين برابر خواهيم کرد.

اميري در پاسخ به اين كه شما اصلا تا آن زمان با خانواده‌تان ارتباط گرفته بوديد؟ تماس تلفني داشتيد؟گفت: ‌ قضيه که اتفاق افتاد يک فرايندي ارتباطي بود بين سازمان هاي اطلاعاتي و بنده که تا آن لحظه تماسي برقرار نشده بود. اينها اين سناريو را مطرح کردند که من درفيلم دومي که اينها مد نظرشان بود تهيه بشود من مطرح کنم که خانوده ام تحت فشار هستند که من زير بار اين قضيه نرفتم چون واقعا هيچ فشاري وجود نداشت.

وي در پاسخ به اين كه چگونه يقين داشتيد که خانواده شما زير فشار نيست وقتي که شما دسترسي به هيچ جا نداريد و آنها مي آيند اين را مي گويند چرا باور نمي کرديد؟ گفت: من تماس خاصي با سازمان اطلاعاتي کشور داشتم و از سلامتي خانواده آن لحظه مطمئن بودم و بعدها چند وقت بعد وقتي که سازمان اطلاعاتي کشور متوجه شد که اين فشار روي من قرار دارد و ممکن است از بعد رواني يک مشکلي ايجاد کندبراي من باز با لطف خداوند و تلاش سازمان اطلاعاتي کشورمان من موفق شدم يک تماس تصويري کوتاه با خانمم داشته باشم که بينندگان عزيز مشاهده کردند من اطمينان کامل داشتم به نظام جمهوري اسلامي ايران و باتوجه به اينکه نظام به من اطمينان داشت که من پناهنده نشده ام و موضوع ربايش من را به شدت دنبال مي کرد و اين يک اعتماد دو طرفه بود که هر لحظه در واقعه براي من قوتش بيشتر مي شد. ادامه بحث فيلم دوم را داشته باشم اينها موضوع ديگري را که مطرح کردند گفتند که شما به دروغ اعتراف کنيد که مامور سازمان اطلاعاتي کشور جمهوري اسلامي ايران هستيد و اين اتفاقاتي که در طي اين مدت گذشته يک سناريويي بودکه از طرف سازمان اطلاعاتي ايران بود.

اميري در پاسخ به اين كه‌ بسياري از رسانه ها اين موضوع را دامن زدند که شما نيروي اطلاعاتي ايران بوديد و براي نفوذ در سازمان سيا در واقع شما اين ريسک را پذيرفتيد. واقعا اين جور بود؟ گفت: توضيحات من کاملا شفاف هست که اين سناريويي بود که از طرف دولت آمريکا مطرح شد به من پيشنهاد دادند که اعتراف کنيد که مامور اطلاعاتي دستگاه هاي اطلاعاتي ايران هستيد.به من گفتند که اگر شما اعتراف کنيد که مامور اطلاعاتي ايران هستيد بعنوان يک جاسوس در يک کشور ديگر دستگير شديد ما مي توانيم شما را با سه جاسوسي که در مرزهاي عراق با ايران دستگير شدند مبادله کنيم و اين يک روال عادي بين دستگاه هاي اطلاعاتي دنيا هست و هيچ مشکلي براي شما ايجاد نخواهد شد. اينها از اصطلاح جاسوس استفاده کردند و گفتند تبادل جاسوس ها بين کشورها مرسوم هست.

وي در پاسخ به اين كه يعني اينها پذيرفتند که اين سه نفر جاسوس هستند؟ گفت: مطلبي که آنها مطرح کردند و اصطلاحاتي که به کار بردند مويد همين قضيه هست و گفتند که يک روال عادي است و بايد شما قبول کني و بدون هيچ مشکلي ما شما را از خاک آمريکا به يک کشور ثالث منتقل کنيم از آن طريق بحث مبادله را پيش ببريم که با توجه به واقعيتي که احساس کردم يک نيرنگ و شيطنتي از طرف سازمان اطلاعاتي آمريکا مطرح است.

اميري در پاسخ به سوالي درباره ‌ چهارمين ويديو ‌اش گفت:‌ فکر کنم داستان ويدئو دوم به پايان نرسيده. اينها به هر حال چون دستشان خالي بود و هر لحظه احتمال مي دادند که دولت جمهوري اسلامي ايران ويدئو اول را منتشر کند در موضع ضعف قرار گرفتند و من يکسري متني را آماده کردم و گفتم که براساس اين متن حاضر هستم مصاحبه دوم را انجام دهم در اين متن من اعلام کردم و واقعيتي را گفتم که يک پژوهشگر ساده فيزيک بهداشت هستم عليه کشورم اقدامي انجام نداده ام و براي خانواده ام دلم تنگ شده و مسائلي را که واقعا شامل حال من مي شد منتهي خود دولت آمريکا يکسري جملاتي را به اين متن اضافه کرد؛:‌بحثي که من اينجا آزاد هستم و براي ادامه تحصيل به اين کشور آمده ام و جالب اين بود که متن اولي يک متن انگليسي بود که بعد از ضبط اين نوار اينها به اين نتيجه رسيدند که با توجه به نوع بيان من و حالت صورت من و حالت فيلم برداري ...

وي در ادامه در پاسخ به اين سوال كه ‌ يعني روي متن مي خواني البته صورت شما که بالا بود، گفت: ال سي دي بود که دوستاني که حرفه اي هستند و شايد شما بهتر بدانيد که ال سي دي بود که مطالب روي آن نوشته مي شد و من از روي متن مي خواندم که اول متن انگليسي بود که اينها ديدند اصلا نتيجه مطلوب ندارد از نظر بعد تبليغي و اينها مجبور شدند يک متن فارسي از اين متن انگليسي دقيقا تهيه کنند و کلمه به کلمه جالب بود براي من که حتي اينها با فرهنگ ايراني اشنا نبودند که لااقل يک سري اصطلاحاتي را استفاده کنند که با فرهنگ مرسوم کشور ما تطابق داشته باشد آنها آمدند کلمه به کلمه حالا نمي دانم بر چه منطق و استدلالي اين کار را کردند که براي من جالب بود که يک سازمان اطلاعاتي که ادعا مي کند اشراف اطلاعاتي بر همه چيز دارد يک چيز ساده اي که از ديد خيلي از دوستان قابل فهم باشد نتونست اين را درک کند و کلمه به کلمه اين متن انگليسي را ترجمه کرد و آماده انتشار قرار داد باز هم جرات انتشار اين ويدئو را نداشت چون متني که تهيه شده بود عملا فاقد آن کارايي لازم براي پاسخگويي به نوار اول بود.

اميري افزود:‌ خوشبختانه کشور ما به سرعت فيلم اول را منتشر کرد و اينها وارد يک شوک اطلاعاتي خيلي بدي شدند و يک ضربه خيلي بدي از اين قضيه خوردند و مجبور شدند ويدئوي دومي که با آن حالت تصنعي و غير واقعي تهيه شده بود روي يوتيوپ قرار دهند و اينقدر اين فيلم براي آنها ضعيف بود که حتي مسئوليت انتشار اين فيلم را قبول نکردند در صورتي که کشور ما به طور رسمي از طريق صدا وسيما اين قضيه را منتشر کرد و به عنوان يک سند رسمي و با اصالت اين قضيه را مطرح کرد و مسئوليت اين ويدئو را قبول کرد منتهي دولت آمريکا حتي حاضر نشد.

اميري افزود:‌ در واقع بعد از انتشار ويدئوي دوم عملا اينها به اين نتيجه رسيدند که بازنده اين بازي هستند و ازطرفي براي من شرايط نامعلوم بود و اينها از حالت تصميم گيري منطقي خارج شده بودند و من اين ترس را داشتم که اينها يک اقدامي را انجام دهند و بخواهند من را از بين ببرند چون حالتشان واقعا غير عادي بود با صحبت هايي که مي کردند مشخص بود که کنترل اوضاع از دستشان خارج شده است.

من در شهر استرلينک در ايالت ويرجينيا محلي که من را نگهداري مي کردند موفق شدم از دستشان فرار کنم در روز دوشنبه 24 خرداد ماه 1389.

وي درخصوص ‌ چگونگي اين اقدام و اين كه باور اين نکته دشوار است، گفت: من در اين حد بگويم که 24 ساعت سازمان اطلاعاتي آمريکا دنبال من مي گشت و اين قضيه کاملا مستند و قابل اثبات است و حتي خودشان هم باورشان نمي شد که اين اتفاق افتاده اقداماتي که کرده بودند سريع دفتر حافظ منافع کشورمان در واشنگتن را تحت نظر گرفته بودند و خوشبختانه من توانستم به يک کافي نت مراجعه کنم و ويدئوي سوم را که عملا تير خلاص را به پيکيره پوشالي اين سازمان اطلاعاتي بود وارد کنم و اينها من را 24 ساعت بعد پيدا کردند و اينها مي خواستند با آن حالت عصبانيت و خارج از کنترلي که پيدا کرده بودند من را به اف بي آي تحويل دهند داشتن اين پروسه را انجام مي دادند که من مطرح کردم و گفتم ويدئوي سومي هم تهيه شده براي کشور ارسال شده و هر لحظه امکان انتشار آن وجود دارد.

بحث ويدئوي سوم را بهشان گفتم و به هر حال بعد از اين اتفاقي که رخ داد اينها به ا ين نتيجه رسيدند که آن چيزي را که به من منتقل کردند ما اين قضيه را مي خواهيم پرونده اش را ببنديم و شما را مي خواهيم به ايران برگردانيم که من همان لحظه گفتم با توجه به اينکه يک شهروند ايراني هستم و تبعه کشور جمهوري اسلامي ايران هستم شما بايد از لحاظ حقوقي من را به دفتر حافظ منافع کشور جمهوري اسلامي ايران در واشنگتن تحويل بديد که اينها مخالفت کردند.

وي در پاسخ به اين سوال كه‌ اصلا شما آدرس دفتر حافظ منافع را بلد بوديد که بخواهيد بياييد؟ گفت:: بله، چون در واقع اينها يک سري روزنامه هاي چاپ آمريکا را که براي ايرانيان ساکن آمريکا بود در اختيار من قرار مي دادند.

وي در پاسخ به اين سوال كه چگونه از ويرجينا به واشنگتن رفتيد؟ گفت: ايالت ويرجينا و شهر واشنگتن و ايالت مريلند محل هايي هستند که کاملا به هم نزديک هستند در حدود 20 دقيقه تا نيم ساعت با هم فاصله دارند که شما مي توانيد از يک ايالت به يک ايالت ديگه و واشنگتن برويد.

اميري در پاسخ به اين كه در روز آخر خودتان به دفتر حافظ منافع ايران آمديد ياخير؟گفت:‌ يک ماه بعد از اين داستان اتفاق افتاد يعني آن روزي که من را دستگير کردند اينها آمدند و گفتند که ما مي خواهيم شما را برگردانيم و ويدئوي چهارمي که منتشر شد روي يوتيوپ قرار گرفت يک لپ تاب به من دادند و گفتند که اين جمله را مطرح کن که حال من خوب است و به زودي به کشور بر مي گردم با اين استدلال که اگر اين را منتشر کنيم دولت جمهوري اسلامي ايران فيلم فرار من را منتشر نخواهد کرد و منتظر خواهد ماند که من به کشور برگردم و همان روز هم به من گفتند که ما داريم پروسه هاي برگشت شما را انجام مي دهيم و در اولين فرصت ما شما را از خاک آ‌مريکا خارج مي کنيم.

اين پروسه يک ماه طول کشيد و برداشت شخصي من اين است که يک پروسه خروج از کشور آمريکا به هر حال يک چيز ساده اي براي دولت آمريکا هست اينها بهانه هاي مختلف مي آوردند که بعنوان مثال ما داريم تلاش مي کنيم از طرف کشورهاي مختلف شما را به کشورتان برگردانيم منتهي بعضي از کشورها با توجه به تبعات سياسي و آن تبليغات رسانه اي که روي شما وجود دارد دچار يک سري تعلل مي شوند و نمي خواهند خودشان را درگير اين مسئله کنند و در نهايت جالب اين بود که اينها هر روز با من يک جلسه مفصلي داشتند و اين صحبت را مطرح مي کردند که شما برنگرديد و بمانيد در هر کشور اروپايي که مايل هستيد.

وي خاطرنشان كرد : من از بدو ورودم به خاک آمريکا تا زماني که در واقع به دفتر حافظ منافع کشور جمهوري اسلامي ايران رفتم کاملا تحت نظارت و کنترل نيروهاي امنيتي آمريکا بودم و هيچ وقت آزاد نبودم اين نکته اي بود که من اينجا تاکيد مي کنم و مدارک و مستنداتي دارم که مي توانم اين قضيه را اثبات کنم. ‌ در واقع يکسري شماره هاي ماشين هايي که نيروهاي امنيتي امريکا من را با آن جابجا مي کردند مدارك من است. من موفق شدم که دو تا از شماره هاي ماشين ها را يادداشت کنم حالا اگر واقعا اين افرادي که من را تحت بازداشت قرار دادند به هر حال جزء سازمان هاي اطلاعاتي امريکا نيستند خوب اين را بايد دولت آمريکا بررسي کند که اين افراد چه کساني بودند چون براي وجهه آمريکا خيلي زشت است که در داخل دولت آمريکا يک دولت ديگر وجود دارد که يکسري کارهايي را انجام مي دهد که باعث بدنامي بيشتر دولت آمريکا مي شود و اگر هم چيزي که من برداشتم است اگر اينها سازمان هاي اطلاعاتي امريکا هستند خوب يک سند محکمي هست که ادعاي دولت آمريکا که مدعي بود من آزاد هستم البته اين اواخر اعلام کرد. اعلام کردند که من آزاد هستم نمي دانم بحث آزادي را آنها چطور مطرح مي کنند شايد منظورشان از آزادي زنده بودن من بود.

وي در پاسخ به اين سوال كه ‌ شما خودتان دفتر حافظ منافع رفتيد؟گفت: نخير، در واقع بعد از يک ماه از تاريخ دستگيري من اينها آخرين قراري که داشتند قرار بود از طريق يک کشور اروپايي من را به ايران منتقل کنند به من اعلام کردند که آن کشور اروپايي حاضر نشده که اين کار را انجام دهد و مي خواهد يک مصاحبه اي با شما در سفارتخانه اش در شهر واشنگتن داشته باشد که من با حالت عصباني گفتم که من نيازي به اين مصاحبه نمي بينم. اين كشور، انگلستان بود در ابتدا ظاهرا موافقت کرده بود که بدون هيچ پيش شرطي امکان انتقال من را به کشورم آماده کند منتهي ظاهرا چند ساعت قبل از پرواز دولت انگليس با دولت آمريکا تماس گرفت و گفت که وي بايد يک مصاحبه با سفارت ما در شهر واشنگتن داشته باشد و يکسري سوالات را جواب بدهد؛ سوالاتي که خود سفارت انگليس مطرح کرده و من بايد پاسخگو باشم که من شديدا اعتراض کردم و به آنها گفتم که يک ماه است که اعلام مي کنم که من را به دفتر حافظ منافع کشور جمهوري اسلامي ايران تحويل بدهيد و من لزومي به رفتن به سفارت انگلستان براي برگشت به کشور خودم نمي بينم چون به هر حال دفتر حافظ منافع کشورما وجود دارد و من يک ايراني هستم و هيچ گونه تابعيت کشور آمريکا را ندارم.

وي در توضيح رفتنش به دفتر حافظ منافع ايران در واشنگتن گفت:: اين موضوعي که من مطرح مي کنم به اين شکل بود که اينها يک تاکسي براي من آماده کردند و اين تاکسي را درواقع اسکورت کردند از آن محلي که در يکي از هتل هاي مورد استفاده سازمان اطلاعاتي آمريکا بود از شهر هرندن در شهر ويرجينيا اين تاکسي به سمت دفتر حافظ منافع حرکت کرد و اينها اين تاکسي را اسکورت کردند که امکان هيچ گونه رفتن به جاي ديگر نبود. آن حالت کنترل خودشان را تا آخرين لحظه حفظ کردند حتي اينها به من يک موبايل داده بودند و گفته بودند که من اگر تا آخرين لحظه حتي اگر شما وارد دفتر حافظ منافع ايران شديد مي توانيد با ما تماس بگيريد اگر نظرتان عوض شد.

وي در پاسخ به اين كه ‌موبايل را با خود آورديد؟ گفت::‌ بله در اختيار سازمان اطلاعاتي کشور است. و چون همواره اين پيشنهاد را به من کرده بودند اينها مي گفتند که شما هر کشور اروپايي و يا هر کشوري که مايل هستيد برويد ما خانواده شما را از ايران خارج مي کنيم اين تعهد را مي دهيم شما هر کشور اروپايي با توجه به اينکه با کشور آمريکا با توجه به بحث ربايش خودتان مشکل داريد هر کشور اروپايي که شما مي خواهيد بحث زندگيتان را مي خواهيد داشته باشيد.

اميري درباره ‌احساسش پس از حضور در دفتر حافظ منافع جمهوري اسلامي و وقتي پرچم جمهوري اسلامي را ديدگفت:‌ واقعا من احساس کردم وارد خاک وطنم شدم پرچم و عکس مقام معظم رهبري و حضرت امام خميني (ره) يک قوت قلبي به من داد منتهي تا قبل از ورود به دفتر حافظ منافع اين ترس را داشتم که اينها بخواهند به من شليک کنند چون تا در دفتر حافظ منافع اينها من را دنبال کرده بودند و اين قضيه خيلي قضيه پيچيده اي بود و براي انها شکست اطلاعاتي بدي محسوب مي شد. خوشبختانه و با لطف خدا براي من هيچ اتفاقي نيفتاد و موفق شدم وارد دفتر حافظ منافع کشورم شوم.

اميري در پاسخ به اين كه بعضي رسانه ها گفتند به خاطر همکاري هايي که کرديد 5 ميليون دلار به حساب شما واريز شده است اما به خاطر تحريم نمي توانند اين 5 ميليون دلار را در اختيار شما قرار بدهند، گفت:: من اين خبر را از زبان شما شنيدم براي خودم جالب است اگر اينها پنج ميليون دلار به من پول داده اند چرا من اجازه خرج کردن و جابجا کردنش را نداشتم به هر حال اينها بازي هاي اطلاعاتي است که معمولا سازمان هاي اطلاعاتي بعد از شکست هايي که متحمل مي شوند شروع مي کنند به سند سازي که اين بحث را به عنوان يک تهديد براي من مطرح کردند و گفتند که اگر شما به ايران برگرديد ما سناريوهاي مختلفي را براي شما مطرح مي کنيم و حتي اسناد جعلي را کاملا ما مي توانيم تهيه کنيم و بعنوان اسناد رسمي با توجه به اينکه کشورهاي مختلفي با ما همکاري مي کنند به مطبوعات دنيا بدهيم و عملا يک سند جعلي را بعنوان يک سندرسمي مطرح کنيم که شما بعنوان يک جاسوس و به عنوان کسي که با ما همکاري کرده در داخل کشور خود مورد بازجويي قرار بگيريد.

اميري در پاسخ به اين كه‌ گفتند ظاهرا شما به خاطر اينکه در واقع بعد از مدتي دلتنگ شديد و به اين دليل حاضر به استمرار همکاري نشديد گفتيد مي خواهم برگردم ايران، گفت:‌ خيلي جالب است اولش اينها بحث خانواده را به عنوان يک بحث احساسي مي خواستند مطرح کنند حالا من سوالم به اين شکل هست، شايد سوال من جواب سوال شما را بدهد که اگر من واقعا مي خواستم پناهنده شوم بحث سفر من به حج يک پروسه اي است که حداقل 2 ماه طول مي کشيد و چون من کارمند دولت هستم و بايد مجوزهاي رسمي ازسازمان هاي نظارتي مربوط بگيرم من 2 ماه فرصت داشتم که از کشور خارج بشوم و يک برنامه فوري نبود که من يک شبه بليط بگيريم و از کشورخارج شوم در اين مدت 2 ماه اگر من قصد سناريويي که آمريکايي ها مطرح کردند خنده دار هستش اگه من قصد پناهندگي داشتم خوب به هر حال در اين مدت خانواده من هم مشکل خروج از کشور را نداشتند و خيلي از کشورها هستند که ويزا لازم ندارد و شما با خريد يک بليط مي توانيد يک شبه خانواده خودتان را از کشور خارج کنيد چطور هست که من در اين مدت 2 ماه خانواده خودم را از کشور خارج نکردم و بعد از رفتن به کشور آمريکا و به قول خودشان اين همه زرق و برق و امکانات مالي که براي من ايجاد کردند من تازه دلتنگ خانواده شدم و به خاطر اين قضيه به کشور بازگشتم اين يک چيز متناقضي است که خودشان بايد جواب دهند که به هر حال سوالي است که جوابش در خودش است.

اميري در پايان برنامه گفت‌وگوي ويژه خبري در پاسخ به اين سوال كه ما حصل اين ماجرا را چه مي بينيد؟گفت: لازم است که به يکي از سخنان حضرت امام خميني (ره) اشاره کنم که ايشان گفته بودند آمريکايي‌ ها يک طبل توخالي هستند شايد قبل از اينکه اين اتفاق براي من بيفتد براي من قابل فهم نبود که جمله امام به چه معنا و مفهومي هست و من در اين مدت 14 ماهي که درگير بحث هاي اطلاعاتي و فشارهاي رواني سازمان اطلاعاتي آمريکا (سيا) بودم به اين نتيجه رسيدم که در بحث جنگ اطلاعاتي که جنگ هوش ها هست نه جنگ تکنولوژي و ابزار کشور جمهوري اسلامي ايران بر سازمان اطلاعاتي آمريکا غلبه دارد و هموطنان عزيز ما اين قضيه را با توجه به تناقض گويي ها آمريکا درک کردند.

ويافزود: من در پايان مي خواهم تشکر کوتاهي از سازمان هايي که در ارتباط با آزادي من تلاش کردند داشته باشم من از وزارت امور خارجه، صداو سيما، وزارت دفاع، وزارت اطلاعات و به خصوص دستگاه اطلاعاتي وزارت دفاع که با يک مديريت خيلي قوي قضيه من، ارتباط و انتقال من به کشور را مديريت کردند کمال تشکر را دارم و از خدا شاکر هستم که در طول اين 14 ماه به من اين توفيق و استقامت را داد تا در برابر وعده ها و تهديدهاي مختلف دستگاه اطلاعاتي آمريکا بتوانم در واقع مقاومت کنم و با يک وجدان راحت با روي سفيد به کشورم عزيزم برگردم.
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.