نظر منتشر شده
۲۲
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 36605
افراط و تفريط‌‏های سي ساله
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۳۶
افراط و تفريط‌‏های 30 ساله*




به جاي مقدمه:



"خرده فرهنگها و ريز نگرشهايي  در نظام اجرايي و اجتماعي ما وجود دارد، يكي از آنها اين است كه به مرگ بگيريم شايد به تب راضي شوند".



اين جمله گاهي در عرف سياسي يا اجتماعي نيز نمود و تجلي يافته و برخي با عبور از خطوط قرمز،تلاش كرده اند تا به حداقل هايي به زعم خود، نائل شوند.



شعر معروفي هم بين ما رايج است كه  "گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من   آنچه البته به جايي نرسيد فرياد است"



اين شعر نيزپيامي دارد و آن اينكه براي اجراي برخي گفتمانها و خواستها و يا تقاضاها، حتي فرياد نيز راهگشا نيست. گاه افراط و گاه تفريط براي مبارزه با كاستي ها و كژيها لازم است. بويژه آنكه زماني براي نشان دادن يك حرف حق بايد فرياد برآوري. آنجا افراط در سخن، بنظر شايسته مي آيد.  



افراط و تفريط در چنين فضا و يا با علل موجده مشابهي شكل مي گيرد و خود را بهتر نشان مي‌دهد.



حتي بايد اذعان كرد كه افراط و تفريط گاه خود عامل مهمي براي تمايز طيف ها و افراد بوده و خود مدلي براي اجراي امور و يا تغيير چهره ها و دولتها بوده است.



برخي را هم اعتقاد بر اين است كه ما در دوران گذار بسر مي بريم و افراط و تفريط از مختصات اين دوران است.  نميدانم در كشور ما دوران گذار چند سال يا دهه خواهد بود و چه زمان به تعادل و يا وفاق خواهيم رسيد؟ تنها اميدوارييم و آرزو مي كنيم در سي سالگي انقلاب اسلامي ايران، بتوانيم به فضاي تعادل و صلاح نائل شويم.



نگاهي به احوال و رويه و تصميماتي كه روزانه توسط مديران وتصميم گيران در حوزه هاي خرد و كلان در كشور اتخاذ مي شود،نشان مي دهد كه ما با آسيب بسيار جدي بنام افراط و تفريط و يا تضادها و تناقض ها مواجه بوده و هستيم. اين افراط و تفريط‌ها موجب شده كه درك منطق عمومي و سنجش حق و باطل و موازين و اصول، نسبي بنظر آيد و كشور را با خلاء مباني نشان دهد.



برخي از چنين افراط و تفريط هايي در شرايط اوليه استقرار انقلاب و يا در يك فضاي تيره و مبهم مي تواند مورد پذيرش باشد، اما امروز كه 30 سال از زمان استقرار گذشته و ادبياتي غني از اهداف و راهبردها در دسترس همه قرار دارد، استمرار هر گونه افراط و تفريطي،نگران كننده و غم انگيز جلوه مي كند.



بدون هر گونه سوگيري در مورد افراد و اشخاص،حتما تصديق مي كنيم كه 30 سال حكومت داري و حكمراني، براي رسيدن به تعادل و تناسب مي تواند كافي باشد و ما را از ورطه سستي و فترت دور كند.



همه تاكيد اين نوشته،تذكري مومنانه براي تامل و اصلاح در رفتارها و نگرشهاست.  شايد ذكر برخي جلوه هاي چنين افراط و تفريطي، بتواند مفيد باشد:



تعهد يا تخصص:



در اين موضوع دامنه و نوسان بيشماري ملاحظه شده است.  گاه صرفا بدنبال تعهد و گاه صرفا بدنبال تخصص رفته ايم. گروهها و طيف هاي سياسي، هر كدام با توجه به آبشخور فكري خود يكي از اين نظرگاهها را مورد توجه قرار داده اند. گاهي هم ويژگيهاي ذاتي طيف مسلط بر كشور موجب شده است كه صرفا يك  معيار مورد توجه باشد.  گاه گروهي كه خود فاقد تخصص يا تجربه برجسته اي بودند با كم اهميت شمردن علم،و با شعار تعهد، افرادي را راندند و گروه ديگري كه هيچ تعهد ويژه اي به كشور و يا ارزش هاي برآمده از انقلاب نداشته اند،با چوب تخصص، متعهدين را راندند.



اين افراط يا تفريط، موجب گمراهي شده است. بطوريكه حقيقتا نميتوان درك كرد كه چگونه بايد بود و كدام نگرش را بايد منطقي دانست؟



اين پارادوكس موجب آن شده كه سياسي گري و نگاه ابزاري به انسانها مهم تر از ميزان و مقياس باشد.



ترديدي نيست كه بايد بدنبال متخصصين متعهد بود. قطعا تركيب اين دو مقياس لازم است و البته متخصص مهذب درست تر واژه اي بنظر مي آيد. كساني كه با اشراف بر جنبه هاي تخصصي،افراد پاك ذهن و پاك دستي هم باشند.

   

بدی و خوبی ثروت:



ثروت هم سوژه افراط و تفريطي جالبي است.  بسيار شنيده ايم كه سرمايه داران را زالو صفت خطاب كرده اند و آنها را در عداد استكبار و دشمنان جاي داده ايم.  گاهي حتي به روايات نيز استناد كرده ايم و گفته ايم كه هر كاخي برآمده از كوخي هست و لذا اساسا به ترديد و شك به ثروت ثروتمندان نگاه كرده ايم.



سالها بعد با همين گروه چون نان و شيريني برخورد كرده ايم و آنها را اكرام كرديم.  از امنيت سرمايه گذاران گفتيم و از لزوم رضايت آنان سخن رانديم.



زماني در انتخاب مديران بسراغ محرومين و مستضعفين رفتيم و زمان ديگري از وزرا و مديران ثروتمند  استقبال كرده ايم.



بدون هيچ گونه قضاوت در باره درستي يا نادرستي اين هر دو ديدگاه (كه البته مصاديقي براي صحت هر دو ديدگاه وجود دارد) ،مي خواهم بر اين نكته تاكيد كنم كه رفتارهاي متناقض در زمانهاي متفاوت،قطعا به توجيه،تفسير و تدقيق نياز دارند.  بايد در يك نگاه آرمان گرايانه و درست، تغييرات احتمالي در مباني تبيين و بطور دقيق از طرف رسانه هاي رسمي نظام اعلام گردد تا مردم بدانند كه چگونه مي انديشم و چگونه بايد به ثروتمندان و محرومين نگاه كنيم؟ خصمانه يا دوستانه؟



جالب است عدم تفسير و تبين دقيق چنان نگرشهايي،باز هم به ابزار سياسي براي تكذيب و تاييد افراد و طيف ها منجر مي شود و به ناصواب موجب  آدرس غلط به مردم مي شود.



جالب‌تر آنكه موضوع سرمايه و سرمايه داري، زماني خود يك وجه مميزه براي طيف هاي سياسي چون روحانيت و روحانيون مبارز بوده است.  زماني روحانيون مبارز (كروبي،خوئيني ها و. . . )، معتقد بودند روحانيت مبارز (مهدوي كني و ...)، طرفدار سرمايه‌داری هستند و از همين منظر ‌طی بيانيه‌ای در 29 اسفند 1366 ‌دفاع از محرومين و مستضعفان را بعنوان يكي از اهداف خود برشمردند.



جمهوري يا اسلامي:



اين نيز جالب است كه پس از سي سال از برقراري نظام جمهوري اسلامي در ايران، گاه به يك سو غلتيده ايم و ازتركيب درست جمهوري و اسلامي غافل شده ايم.  بنظر مي رسد طيف و گروهي بر جمهوري پاي مي فشارند و طيف ديگري بر اسلام. هر دو نيز خود را با استناد به بسياري قول هاي مستحكم،صالح و درست مي دانند.



اگر اين نظام بر پايه جمهوريت و اسلاميت شكل يافته،قطعا بايد ملاكها و موازين و اندازه متغيرهاي جمهوريت و اسلاميت ويا حتي تقدم هر يك بر ديگري و يا عرضي و طولي بودن هر يك، تبيين شده باشد و هر گروه كه از اين آرمان بدور است، مشخص گردد.



رصد نزديكي و دوري از جمهوري اسلامي بر عهده اركان برجسته كشور است كه قانونا نيز ملزم به آن هستند.



افراط و تفريط اين هر دو پايه و افتادن در هر سوي منحني، موجب استفاده ابزاري از هر دو خواهد بود و قطعا شايسته نخواهد بود.

از طرف ديگر اگر پذيرفته ايم كه در اين خصوص،سياستهاي كلي و كلاني توسط رهبر معظم انقلاب ترسيم و ابلاغ شده است،قطعاعدول از آن سياستها و اصول جايز نخواهد بود و بر دستگاههاي اجرايي كشور فرض است كه آن سياستها را پيش چشم نهند.



خلاء نهادهاي كل نگر در جمهوري اسلامي ايران در چنين مواردي خود را نشان مي دهد كه پيش تر نيز در مكتوب ديگري به همين قلم**، از آن سخن بميان آمده است. بنظر واجب است كه بنيان نهاد فراملي و فرادستگاهي در كشور نهاده شود و ضمن تفكيك متشابهات از مستحكمات نظام، در عملياتي كردن و ابلاغ مستحكمات اهتمام گردد.



تحزب يا تفرد:



حقيقتا و پس از سي سال تجربه، هنوز نمي دانيم كه تحزب  يا تفرد؟

در آغاز انقلاب با تشكيل حزب جمهوري اسلامي و بعدها با تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي (كه نماينده اي از حضرت امام(ره) نيز داشت)، بسراغ حزب رفتيم.

بعدها برخي بشدت تحزب را نفي كردند و آنرا حتي غير اسلامي تعبير كردند.

فراوان چهره هايي بوده و هستند كه حتي امروز تحزب را نفي مي كنند و يا آن را مقدس مي شمرند.

گاهي فردي به تحزب مي بالد و گاه فرد ديگري دوري اش را از حزب تقديس ميكند.

دشوارتر آنكه در اين ميان،برخي از عنوان حزب مي گريزند اما با چتر جامعه،مجمع ، انجمن، طيف، فراكسيون، تشكل و عناوين مشابه به كار حزبي و مرام تحزب مي پردازند.

اين افرايط و تفريط موجب شده كه بدرستي و در صحنه عمل  نتوان به تصوير درستي از آنچه كه وجود دارد،نائل شد.

در عين حال بايد اين را جالب دانست كه در قوانين مصوب كشور از جمله برنامه چهارم از عباراتي چون" تهيه سازوكارهاي لازم جهت تقويت نهادهاي مدني و احزاب در كشور" بعنوان وظيفه دولت (ماده 122)، ياد شده است و از تامين آزادي احزاب در مباني تدوين برنامه و چشم انداز سخن به ميان آمده است.

در چنين شرايطي حتي برنامه هاي مصوب كشور نيز در هاله اي از ابهام قرار دارند و آن افراط و تفريط ها، كار برنامه را نيز در پيچ و تاب نهاده و نگرش برنامه اي را هم به زوال مي كشاند.



تفكر يا تصميم (بررسي يا اجراء):



بدون هيچ شاهد و قرينه اي اين را نيز بعنوان يكي از مصاديق افراط و تفريط مي توان برشمرد. تجربه 30 ساله نشان مي دهد كه اين از آسيبهاي نظام تفكر و اداره كشور ماست. گاه آنقدر در ادبيات و انشاء و در بند همايش و جلسه مانده ايم كه زمان خدمت را از دست داده ايم و فرصتها را سوزانده ايم.  در مقابل گاه آنقدر از تفكر و تامل دور شديم و بر طبل اجراء نواختيم كه مباني نظري را نانوشته، بسراغ اجراء رفتيم و آن را با تاملي بسرعت برق،رها كرديم.



گاه در بند الفاظ و تعريف و ترمينولوژي ها مانديم و گاه نيز بدون هيچ شناخت و تامل و تدبر، در راهي تاريك و دالاني تنگ قدم نهاديم.



اين افراط و تفريط بر عالمان دانشگاهي و بر كارگزاران اداري نيز تاثير نهاده و آنها را گاه خوشحال و گاه غمگين كرده است و حتي هويت شان را هدف گرفته است.



مديري كه از انديشه گريزان است به همان اندازه تخريب مي كند كه عالمي از اجراء غفلت مي كند.



گاه غوطه ور شدن در انبوهي از مضامين و تعاريف و ايده آل ها،ما را به بيراهه كشانده و گاه نيز تصميمات فوري و عجولانه و بدون انديشه و ادبيات.



حاصل اين افراط و تفريط،كارنامه تنها با يك درس بيست و چند درس صفر بوده است. نمره ادبيات وانشاي بيست براي يك دانش آموز يا تنها يك نمره بيست در كاردستي و نقاشي. 



نبايد فراموش كرد كه تشخيص مقدم بر درمان است و پروپوزال دقيق مقدمه يك پژوهش موثر خواهد بود، اما توقف در هر مرحله گاه ممكن است بيمار را به مرگ نزديك كند و پژوهشگر را از تحقيق بازبدارد و ساليان سال او را گرفتار كند.



تولي يا تصدي:



باور ندارم كه امروز كسي بتواند بدرستي به يك ناظر بيروني در مورد ميزان دخالت دولت و يا بخش خصوصي  در اقتصاد ايران، توضيح قانع كننده اي دهد.



با وجود آنكه ادبيات سخن و قوانين در كشور، مشحون از الزام به تولي گري و دوري از تصدي گري هست،اما باز هم نمي توانيم در عمل تحليل درستي داشته باشيم. گاه بازاريان بر جاي دولت نشسته و دولت را از ورود در اقتصاد منع كرده اند و گاه دولت بر دكان بازار نشسته و بازاريان را از ورود به حيطه دولت منع كرده است.



اين افراط و تفريط و افتادن در يك سوي، موجب شده است گاه ساز واگذاري و خصوصي سازي را با فركانسي بالاكوك كنيم و گاه ساز دولت سالاري را بنوازيم.



سخت است كه حقيقتا بتوانيم در ميزان حدود و ثغور تصدي و تولي در شركتهاي دولتي و يا بخش خصوصي سخن صريحي بگوئيم. اين از عوارض افراط و تفريط در اين حوزه است.



ناگفته نبايد بگذريم كه البته اين افراط و تفريط از كاركرد بخش خصوصي در ايران منتج شده و آن اينكه  بخش خصوصي در ايران،اساسا چندان شايسته و درست تعريف و نقش آفريني نكرده است. بخش خصوصي ايراني آن بخش خصوصي متعارف منظم در دنيا نيست كه با عرضه و تقاضا خود را به نقطه تعادل مقيد بداند و بازار را تنظيم كند. بخش خصوصي ايراني در مواردي جز به سوداگري و منافع روبه تزايد خود فكر نكرده است و با نگاه و روشهايي غيرمنصفانه. خود را به تامين نظر مصرف كنندگان و نيز منافع اقتصاد كلان مقيد ندانسته است. 



همچنين گاه بخش خصوصي در ايران، در عدم بهره وري و عدم رعايت اصول اقتصاد و اخلاق، ناكارآتر از بخش دولتي بوده است.



بعلاوه بايد اين را هم اضافه كرد كه دولت و بخش خصوصي در ايران،گاه در هم آميختند و نام با نشان انطباقي ندارد!  تعبير "خصولتي" را از رئيس جمهور محترم براي همين گونه موارد به عاريت مي گيرم.



برنامه يا افراد



اين را پس از سي سال پذيرفته ايم كه با آمدن وزير و مسئول برجسته اي در راس يك وزارت يا دستگاه اجرايي،بطور بنيادي با نگرشهاي متفاوت در باره اهداف و خط مشي هاي آن دستگاه مواجه شويم. براي نمونه مي توان به وزيري در راس دستگاه فرهنگ و ارشاد اسلامي اشاره كرد كه به فرهنگ اعتقاد داشت اما به ارشاد اسلامي معتقد نبود و اين نگرش را در همه امور آن دستگاه متجلي مي ساخت. يا وزير ديگري در حوزه كشاورزي،مزيت نسبي را بر خودكفايي و خود اتكايي مقدم مي دانست و اهداف،سياستها و راهكارهاي آن دستگاه را بر همين نگرش استوار مي نمود.



 اين نمونه ها و بسيار مثالهاي ديگر نشان مي دهد كه ما بجاي برنامه ها،به افراد تمركز كرده ايم و اين تمركز افراطي، ما را از اهداف دقيق و نگرش هاي صائب دور كرده است. 



گويا اين نيز از ويژگيهاي جامعه ماست كه چشم به قهرماني افسانه اي بسته ايم و انتظار داريم بيايد و اوضاع كشورمان را بسامان برساند.  غافل مانده ايم كه اگر برنامه و نگرش مورد وفاق و اجماعي طراحي كنيم و آن را به فردي مقتدر و مقيد به برنامه بسپاريم،كمي مي توانيم به آينده اميد وار باشيم.

مشكل در اين جاست كه گاه در دو سوي ويژگيهاي افراد مانده ايم و نتوانسته ايم فرد مومن به برنامه اي را بيابيم كه مقتدر هم باشد.

افراد مقتدر و با اعتماد به نفس ستودني،خود را مافوق برنامه ها مي دانند و افراد مومن به برنامه، از اقتدار لازم برخوردار نيستند و يا توان لازم براي اجراي دقيق و مستحكم برنامه را ندارند.



كمتر مي توان باور و اميد داشت كه افراد با همه انديشه ورزي و مدل و ايده، بتوانند موفق باشند. تجربه دولتهاي جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه حيطه نفوذ افراد تنها منحصر به گستره زماني حاكميت و رياست آنهاست و گاه بايد مطمئن باشند كه با آمدن فرد ديگري،همه انديشه ها يا دستاوردهاي آنها به كناري گذارده مي شود.



بديهي است كه اين منطقي بنظر نمي آيد كه كشور همواره در پاندولي از آراء و انديشه هاي حتي درست اما غير واقعي و ناكارآمد، در نوسان باشد. زمان گوهر نابي است كه اينگونه اتلاف آن، براي مردم كشوري با تمدن و انديشه چون ايران،تلخ است. بعلاوه مگر افراد و آحاد مردم چقدر بايد منتظر بمانند تا شايد روزي پس از سالهاي بيشمار، زندگي بهتر و شايسته اي پيدا كنند؟



البته شايد اشكال مهم تر در آن است كه  برنامه دقيق و جامعي طراحي نكرده ايم و برنامه ها در دالان نظام تصميم گيري و اجرا،از مباني خود فاصله گرفته اند. گاهي هم برنامه فقط براي ويترين طراحي شده و راهكارها و منابع كافي براي تحقق آن در نظر گرفته نشده است. برنامه هاي مملو از تعابير آرماني اما بدون منابع، اعتقاد، روشهاي حصول و نظام پايش به چه كار مي آيند؟



درون يا برون



در طي سالهاي مختلف، شاهد بوده ايم كه كارگزاران اجرايي،در بررسي ها و قضاوتها در مورد علل ناكامي ها، بسرعت بر عوامل بيروني تكيه كرده اند و در مقابل از عوامل دروني غافل شده اند و يا اينكه كمتر، آنها را جدي دانسته اند.



اين افراط موجب شده است تا بسان تقديرگراها،چشم بر نتايج تلخ ايده ها يا راهكارهاي خودمان ببنديم و با فرافكني، ديگران را مقصر بدانيم. درست است كه متغيرهاي بروني نيز در ناكاميها موثرند،اما تكيه بر آن متغيرها موجب شده است تا از بازشناسي خود و محاسبه آنچه كه راسا بر عهده ما بوده، غفلت نابخشودني داشته باشيم.



بعلاوه اين نوع گفتمان و تحليل،راه را بر نقادان منصف و دوستان همراه بسته و آنها بواسطه آنكه بنظر نرسد آب بر آسياب ديگران مي ريزند، از هرگونه قضاوت و نظر عالمانه  و مشفقانه حذر كرده اند.



براستي آيا رد پاي عوامل بيروني در  اقتصاد يا فرهنگ پر اهميت تر از آثار بد رفتاري ،كژ فهمي و بد تصميمي عوامل دروني است؟آيا حاصل بسياري از ناكاميها به خصيصه هاي فرهنگي،بد انديشي هاي مستبدانه، فرهنگ رفتاري سوداگرانه، و خلقيات دور از اخلاق و انصاف ما(افراد يا جامعه)،مربوط نيست؟



توجه به عوامل بيروني براي عدم پذيرش مسئوليت و يا روشنگري در باره عوامل موثر بر نتايج و پديده ها،درست بنظر مي آيد اما تاكيد بر عوامل بروني (اگرچه گاه واقعي و غيرقابل كتمان اند)،كه ما را چاره اي از آنها نيست،جز فرصت سوزي و جز يك سويه نگري، دستاورد ديگري براي اصلاح نخواهد داشت.



* ضروري مي دانم تاكيد كنم كه قصد اين نوشتار، تخريب يا تقديس فرد،گروه يا طيف سياسي خاصي نيست.

** كشورداري مدبرانه (سايت الف)



 
 
یک ایرانی
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۱:۱۶:۴۳
با سلام خدمت جناب آقاسی زاده. مقاله ای ارزشمند و عاقلاته بود . خداوند به قلم و اندیشه تان برکت روز افزون عنایت فرماید. (95973)
 
سعید_
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۱:۴۴:۴۹
مقاله جالبی بود
راهکار های اساسی موقعی کارآمد هستند که در مرحله اول افراد صاحب قدرت و با مسئولیت با توجه به این نکات به برنامه ریزی بلند مدت در برطرف کردن زمینه های خطا توجه کنند و قوانین مورد نظر را وضع کنند یا قوانین گذشته را اصلاح کنند و ریشه ها و زمینه های بروز مشکل را پیش بینی کنند
در مرحله دوم نظارت بر اجرای قوانین دقیقتر و بدون سهل انگاری صورت گیرد
و در آخر مجازاتهای سنگین و راهکارهای تنبیهی شدید برای اجرای قوانین وضع شود و پیگیری شود تا کسانی که می خواهند به راحتی مسئولیتها را قبول کنند با توجه به نکات برنامه ریزی شده و نکات تنبیهی درون قالبهای خود قرار گرفته و توانایی آنها در اشتباه کردن کنترل شود
برنامه ها باید بلند مدت تدوین شود و کسانی که میخواهند این برنامه ها را تغییر دهند نتوانند به راحتی این کار را انجام دهند و مجبور به اجرای برنامه طبق زمانبندیها با توجه به ورودی و خروجی تعریف شده باشند
در کل باید کل نظام استاندارد سازی شده و بتوان برای آن قالبهایی تعریف کرد و به سهولت افراد غیر متخصص ،ضعیف ،هیاهو کننده و ناکارامد شناسایی و از کل برنامه حذف شوند و راه نفوذ اشخاصی مانند آنها به سیستم بسته شده و سیستم آسیب شناسی و کارآمدتر شود
-----------
متاسفانه بعضی اشخاص بدون در نظر گرفتن تواناییها و ظرفیتها و شناخت قوانین و ... تبلیغات به راه انداخته و قبل و بعد از گرفتن سمت در سیستم قولهایی میدهند که با عملکرد آن سیستم مغایرت دارد این اشخاص بزرگترین مشکل نظام هستند چون وقتی نمیتوانند کار تبلیغ شده خود را به پایان برسانند از سیستم انتقاد میکنند و آن را بی دلیل و بصورت شخصی تغییر میدهند و از طرفی با توجه به انتظاراتی که درست کرده اند از کار خود طبق برنامه باز می مانند و مراحل بعدی که وابسته به کار آنها در یک سیستم است بصورت سلسله وار آسیب میبینند
متاسفانه تعداد این افراد بسیار بسیار زیاد است و متاسفانه این افراد در علم کلام و تبلیغات و ایجاد تفرقه متخصص هستند و باید اول آنها را از قدرت دور کرد
افرادی بدون تخصص که در زمینه های مختلف وارد شده و بدون در نظر گرفتن جوانب هر کاری عجولانه طرحهای سطحی که از دید خود عمقی هستند به اجرا میگذارند این افراد که حتی ممکن است انسانهای خوبی هم باشند از دشمن خطرناکتر هستند و مانند دوستی خاله خرسه عمل میکنند
------------
گاهی اوقات یک نادان سنگی در چاه میاندازد که هزار عاقل در بیرون آوردن آن ناکام می مانند
کسی که در این نظام مدیریت قبول کند و تخصص ،تعهد ،قانون دانی و برنامه مشخص برای اجرای برنامه های اصلی نسبت به وظایفش نداشته باشد و بصورت سطحی زیر بار مسئولیت رود در این دنیا دشمن ملت ،مملکت و پایمال کننده همه آرمانها است حتی اگر انسان خوبی باشد و حتی اگر خود نداند که چقدر آسیب رسانده است (95976)
 
سعيد
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۲:۴۱:۱۰
خوب، منطقي، دلسوزانه و فراجناحي نوشتيد. نبايد به كسي بر بخورد. اميدوارم اينطور نباشد كه اگر باد در جهت موافق ما بوزد نسيم روح پرور بهشتي باشد و اگر ما در جاي مناسبي نايستاده ايم، برآمده از دمش دشمن تلقي شود. (95989)
 
قاضی القضات
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۲:۵۹:۰۴
گرچه مطلب ارائه شده جالب است ولی مشکل سی ساله ما این است که کسی نمیداندکجا می خواهیم برویم وچرا! هرکس به راه خود میرود وهرکس مرکب خویش میراند. سالها گذشت تا برای کشور مظلوم تر ازافراد چشم انداز وبرنامه بیست ساله تدوین شد. ولی هر کس چشم انداز و برنامه را نه با اهداف ملی توافق شده بلکه با اهداف شخصی وجناحی خود تطبیق داد و خود راه ساخت وبه راه خود رفت. حالا برنامه و چشم انداز بی صاحبی داریم که نبود ان بهتر از بود ان است. چه اینکه هر روز عملکرد را با اجرا مقایسه نمی کردیم واینقدر از غصه دق نمی کردیم .
و به دلیل همین فقدان اهداف ملی و کلان نهادینه شده چقدر ادمهای دلسوز سوراخ دعا گم کرده داریم که در همین مجلس شورای اسلامی خودمان ساختار سازمانی واقتصادی کشور که مقابل چشمانشان پرپر میزند را رها کرده وهرروز از وزیر بیچاره در گل مانده سوال میکنند. البته فرض را بر این میگذاریم که احتمالا شخص ثالثی سوراخ دعا را جابجا نمی کند و خودمان ان را گم کرده ایم.
وقتی نمی دانیم کجا وچرا میخواهیم برویم چه فرقی می کند که با افراط برویم یا با تفریط؟
خدایا نازکی پوست ما را به سال 57 برگردان. (95993)
 
علیرضا
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۳:۱۳:۳۴
باسلام خدمت نویسنده محترم .ازاینکه بالاخره یکی پیداشدتاحرف دل کثیری ازمردم رادرکمال صداقت وبه دورازبهره برداری های سیاسی وعوام فریبی بزندتشکروقدردانی فراوان دارم به امیدروزی که افراد باسوادی که درحال حاضرگردغربت برپیشانی شان نشسته درکادرمدیریتی کشورجائی پیداکنندبه امیدروزی که امیرکبیرهائی درکشورپیداشوند.به امیدروزی که شهیدرجائی هائی دوباره پیداشوند.ودریک جمله به امیدانکه انهائی که نمی توانندخادم واقعی مردم وسرافرازی ایران باشند عرصه رابه کاردانش بسپارند..... (95997)
 
حمیدرضا
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۳:۲۶:۲۱
با سلام ، این نوشتار بسیار عالی و قابل تشکر و تقدیر است .
به فهرست افراط و تفریط های مهم این را هم اضافه بفرمائید:

تعامل یا همکاری
این دو عبارت نیز به نوبه خود ، گرفتار افراط و تفریط مسئولان و مقامات تصمیم ساز گردیده است ؛ طبق مفهوم و معنای لغوی و فرهنگی ، از لغت نامه زنده یاد دهخدا:
\"تعامل\" یعنی : با یکدیگر داد و ستد کردن
\"همکاری\" یعنی : هم پیشگی . شرکت در کاری . (از هم آرایشی و همکاری هر یکی را دگر کند یاری( .

بدیهی است برای دست یابی به اهداف و آرمانهای ترسیم سده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، افراد و گروه ها بجای داد و ستد و سهم خواهی از منافع (تعامل) می بایست به همکاری و هم آرایشی در راستای وظایف و مسئولیت های محوله ، مزین باشند.
مقامی ، علت موافقت و یا مخالفت خود را با فرد یا افرادی \"تعامل و یا عدم تعامل\" ایشان با خود یا گروه خود اعلام می کند و نیز مسئولی میزان همکاری دیگران را فقط با معیار تعامل آنان سنجس و محاسبه می نماید.
این خود موجب افراط و گرمی بازار معاملات پنهان و آشکار بجای همکاری وظیفه مند در بین افراد و گروه ها در هر سطح و سطوحی گردیده است. (95999)
 
سبحان
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۳:۲۸:۴۷
در دهه اول انقلاب برخي مسئولين كه با شعارهاي آنچناني بر سر قدرت (همان خدمت سابق!) آمده بودند تمام بي تدبيري و ناكارآمدي هاي خود را براحتي بر گردن رژيم گذشته مي انداختند.. خوب از آن رژيم هم كسي نبود تا احيانا پاسخگو باشد..!
در دهه دوم انقلاب هم همان جماعت آنرا بر گردن جبهه و جنگ انداختند... باز هم از مردان غيور جبهه يا كسي نمانده بود و شهيد شده بود و يا آنان هم كه مانده بودند از شرم الهي كه داشتند وارد اين بازي ها نشدند...
حال در پايان دهه سوم انقلابيم.. نه از رژيم گذشته اثري هست و نه آن غيور مردان وطن از شما و هيچ كس ديگر طلب دارند...
نسل سوم انقلاب است كه آگاهانه از شما طلبكار است.. چه كرده ايد براي اين مردم؟ ديگر چه جرياني را بازيچه ميسازيد تا در راه عقب افتادگي بيشتر اين خاك مظلوم و پروارتر شدن كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس گام برداريد؟ (96000)
 
فهیمه
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۴:۰۱:۰۲
با بسیاری از نظرات نویسنده محترم مقاله موافقم .
وجه تشابه همه مصداق های فوق یک نکته بسیار مهم است که شاید کمتر مد نظر قرار می گیرد . اینکه همه موارد فوق نسبی است و هیچ کدام از گزینه ها بطور مطلق و صددرصد پاسخگوی ما برای رشد و پیشرفت نخواهد بود . چیزی که از نظر بسیاری از مسئولان ما دور مانده .
گاه آنقدر مطلق فکر می کنیم و بر ایده خود پافشاری می کنیم که حتی جای کوچکی برای اشتباه بودن بخشی از نظرات خود قائل نیستیم. (96005)
 
م م
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۴:۱۰:۰۹
با وجود تمامی دستگاههای نظارتی ومشورتی موجود نیاز به سیستم ودستگاه مافوقی وجود ندارد بلکه با کمال تاسف باید گفت که سیستم نظارتی ما دچار مشکل می باشد براستی آیا اگر دیوان محاسبات سازمان بازرسی کل کشور مجلس شورای اسلامی وقوه قضائیه ما به وظایف خود عمل می نمودند مشکلات فعلی را داشتیم ؟
آیا اگر موضوع رشوه دهی و رشوگیری وجعل مدرک تحصیلی جناب کردان وموضوع آقای مشایی وموضوع اتهامهای که مسئولین دولت نهم به مسئولین قبلی وارد نمودند توسط دستگاههای ذیربط مورد برسی وپیگرد قرار می گرفت آیا دیگر کسی توان وارد نمودن اتهام در تریبونهای عمومی بر افراد خدوم را داشت؟ (96007)
 
محمد
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۵:۰۰:۲۴
جناب اقاي اقاسي زاده تمام مطلب همين است که اگر کشور مدبرانه اداره ميشد نه جمعيت کشور هفتاد ميليون ميشد بدون برنامه ريزي و نه کشورهائي مثل امارات ...ترکيه...قطر ...و از بد مديريتي ما به اين اباداني ميرسيدند قدرتهاي دنيا بسيار ظالم و زور گو هستنند ما همچنان که بايد بفکر خودمان باشيم نبايد شمشير را از رو ببنديم و با همه اعلام جنگ کنيم ديگر وقت زور گوئي و شعار دادن و بدون برنامه کار کردن بسر امده بايد با فکر تدبير و برنامه جلو رفت اگر نه از اين هم که هستيم حالا بدتر هم خواهيم شد (96013)
 
محمود
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۵:۵۲:۳۵
عرض شود که با توجه به اینکه 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و هیچگونه آثاری از رژیم گذشته و اثرات آن در جامعه باق نمانده است ، به کاربردن لفظ انقلاب برای اقدامات مسئولین جای سئوال داشته و تامل برانگیز است . چرا که با توجه به 30 سال تجربه مسئولین از اداره امور کشور ، استفاده از امکانات و ترفندهای گذر از اشتباهات به بهانه انقلاب اسلامی شایسته این ملت و مملکت نیست .این مسئله تا جایی نمود دارد که حتی به مخالفان قوه مجریه یا قوه قضائیه و یا قوه مقننه ( مخالفان نظری و داخلی مملکت که ناشی از اختلاف آراء حکومت داری میباشد ) انگ ضد انقلابی زده و با این ترفند جای هر نوع پیشرفت و انتقاد سازنده از نیروهای دلسوز گرفته میشود . پس بهتر نیست برای تکاثر آراء بیشتر و استفاده از تمامی ظرفیتها و امکانات فکری و اجتماعی به بحث انقلاب و ضد انقلابی بودن خاتمه داده و مانند بقیه کشورها ، هر مخالف و برنداز حکومت را با عناوین تهدید امنیت ملی و تهدید آزادیهای مشروع مقابله نموده و از سوی دیگر به منتقدین داخلی و دلسوز با دیده منتقد برخورد نموائیم ؟ با وجود گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی ، اسفاده از امکانات و ظرفیتهای زمان خاص انقلاب ، نوعی اذعان به کوتاهی مسئولین و عدم توانایی اداره مملکت در شرایط عادی میباشد . (96021)
 
باقری
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۱۶:۴۹:۳۹
با سلام
ثروت چیزی بدی نیست .مطمئن باشید که علی (ع) مال واملاک داشت که روزها درآن کارمی کرد وشبها مناجات وبه امورمردم رسیدگی می کردو هم ثروتمند بود که هرشب کیسه خودرا پرمی کرد ازآذوقه وبه آیتام وفقرا می رساند. وازطرفی افراط وتفریط درهرجای و مذهبی قابل قبول نمی تواندباشد . بعضی اینقدرافراط وتفریط می کنند که اگربه جای علی(ع) وفرزندان آن بزرگوار بودن معلوم نبود چه بلایی برسرابن ملجم لعنت... می آوردند . واقعا تازمانیکه هرکس درهرمقامی فکر کند که اوبهترین نظروفکردارد وخودرا ازنظرومشورت دیگران مبراء بداند وارزشی برای کارکارشناسی وعقل جمع قائل نباشد دچارخودبزرگ بینی ودیکتاتوری شده که این دردین اسلام مردود است . اگرامروز وضعمان نسبت به ده سال پیش بهترنشده حتی آگرمساوی است ،حتما اگرکاوشی درمورد تصمیمات خوددرگذشته داشته باشیم خواهیم دید که کجاها بدتصمیم گرفتیم ویا کجا افراط وتفریط کرده ایم که امروز چوب آن رامی خوریم .
بیایید علی (ع) وار زندگی کنیم .
بیایید تنها خودرانبینیم بلکه اطراف ما پراست ازعقلها ومنطق های که ما آنها رانمی بینیم .
والسلام - یا علی مدد (96022)
 
مهران
۱۳۸۷-۰۹-۲۶ ۰۸:۳۰:۵۶
آقای باقری حرف شما درست ،ولی ربط آن را پیدا نکردم
من بارها مقاله را خواندم کسی از ثروت انتقاد نکرد
ثروتمند و سرمایه گذار ایرانی خیلی بهتر از سرمایه گذار خارجی است وقتی طبق اصل 44 قانون اساسی سهام در بورس واگذار میشود این ثروتمندان هستند که با خرید سهام کمک به اقتصاد و قانون میکنند و این یک ارزش است (96134)
 
امیرمحسنی
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۲۰:۲۴:۴۴
باسلام . انهایی که یک روز دلشان با این مردم نبود و نیست و نخواهد بود در طول این 30 سال کارهایی کردند که نتوانیم جواب و راهکارهای همین سوالات را پیداکنیم و یا به وحدت رویه و توافق برسیم . وبه نظر من مسولین دلسوز این نظام علی الرغم صداقتی که داشتند متاسفانه در این گرداب گرفتار و مداوما\" در حال آزمون و خطا . من فقط می توانم دو چیز از خداوند متعال بخواهم . 1- صاحب اصلی ما را برساند . 2- این مملکت و این مردم مظلوم را عاقبت به خیر نماید . انشاالله (96057)
 
علی زاده
۱۳۸۷-۰۹-۲۵ ۲۱:۰۲:۲۶
مطالب درست ومتین می باشد . به آن هااضافه شود 1 ـ آیا قوانین واحکام اسلام ویا قوانین وسیستم اجانب ( مانند زندان کردن بدهکارها ، قانون مالیات بر ارزش افزوده ، بیمه اجباری ، لغو قرارداد فی مابین کارگر وکارفرماواجبار آن ها به قرارداد های دولتی .....) 2ـ آیا نظام اداری شاهنشاهی ویا نظام اداری جمهوری اسلامی ( تمام تصمیم ها باید درمرکز گرفته شود ؟ ) 3 ـ آیا مردم راست گویند یا دروغگو ( تقریبا تمام قوانین کشور براساس دروغگو بودن مردم تدوین شده واین از دوران طاغوت ادامه یافته است ) (96065)
 
خطیر(رضا)
۱۳۸۷-۰۹-۲۶ ۰۱:۱۷:۳۹
همانند مقاله های قبلی از این بحث نیز نهایت لذت رابرده ایم .باشناختی که ازنزدیک نسبت به نویسنده محترم مقاله دارم ایشان رافردی فراجناحی ومنطقی و حامی ولایت مطلقه فقیه دانسته که بدوراز حب و بغض و بانگرش اعتقادی اقدام به نگارش مطالب خود می نماید. و انشاءا.. دوستان در همه جناح ها ازاین نظرات دقیق کارشناسی و علمی نهایت بهره راببرند.امیدوارم همیشه سرافراز و پیروز باشید و منبعدنیز درسایت های مختلف بانظرات زیبای خود علاقه مندان به نظام را خوشحال نمائید. البته می بایست به این مطلب توجه داشت که متاسفانه همه این افراط وتفریط ها وهمه مسائلی که عنوان شد نشاءت گرفته از دوری برخی از آقایان از ارزشهای اسلامی واعتقادی و درنظرگرفتن منافع شخصی وحزبی می باشد. توجه به این سخنان ارزشمندپیرومرشد عاشقان حضرت امام (ره) که فرمودنداگر 124هزارپیامبردریک جامعه حضورداشته باشندهیچگونه اختلاف نظری در بین آنها وجودنداردچراکه همه رضایت حق تعالی رامدنظرقرار می دهندمارابه این مسئله رهنمون می سازدکه هرچندکه تضارب آراء یک امربدیهی می باشد امااگر نگرش های حاکم همه الهی شود مطمئنا هیچ یک ازاین افراط وتفریط ها بوجود نخواهدآمدچراکه اعتدال مهمترین سفارشی است که در آیات وروایات بدان اشاره شده و باکمی تامل درکلمات گهربارامام علی (ع) و سایر بزرگان این مسئله کاملا ملموس می باشدو تدبردرزندگی ائمه معصومین و هم چنین زندگی امام (ره) که چندصباحی بیش از فراق ایشان نمی گذرد گواه صحبت های حقیر می باشد . امیدوارم افرادی که به این افراط وتفریط ها دچارمی شوندلحظه ای درخلوت های خود بدرخصوص اقداماتی که صورت دادند تفکرنمایندو لحظه ای مرام ومسلک بزرگان رادر جلوی دیدگان خودببینندو وواقعا این سوءال رابررسی نمایندکه چراازخط امام (ره)دورشده اند؟ (96102)
 
محمد
۱۳۸۷-۰۹-۲۶ ۰۸:۳۷:۳۷
احسنت به اين اقاي دکتر که حرف دل ميليونها ايراني را خارج ار مسائل سياسي و جناحي زده ادب و ادبيات ايراني در دنيا زبان زد و اين خطه شعرا و دانشمندان زيادي به جهان معرفي کرده مسئولين و کرداندگان کشور بايد مواظب و مراقب عملکرد و نطق هاي خود باشند حضرت امام (ره) حتي دشمنان اين ملت را به احترام بدون توهيني خطاب قار ميدادند اين چه ادبياتي است که در سخنراني زنجان و تبريز وحتي جاهاي ديگر از دولتمردان ما بيان ميشود شما نماينده هفتاد ميليون مردم ايران هستيد ما زير زره بين هستيم چرا اجازه ميدهيم که سلطه گران بهانه دستشان بيايد و انها هم با اين فرهنگ بي ادبي با ما رفتار کنند ببينيد چه رفتاري در اکثر نقاط دنيا با ما ميشود اگر امام (ره) اتقاد داشت که ما صدور انقلاب کنيم نه اينکه با زور و دشنام بلکه با منطق و ادب و همچنين خود را الگو قرار دادند براي همه (در همه زمينه ها اقتصاد.سياست واخلاق ) حال ما در کدام الگو هستيم؟! (96135)
 
نام:
۱۳۸۷-۰۹-۲۶ ۰۹:۱۸:۴۹
در جواب دوستمان آقای باقری باید بگویم که متاسفانه هر کسی که خواسته است علی وار زندگی کند و یا علی وار حکومت کند فقط --- بهتر است بجای اینکه آرزو کنیم علی وار باشیم آرزو کنیم قانونی را که در سطح خودمان و با وجود نقایص انسانی خودمان وضع شده است رعایت کنیم. اگر حاکمان و مسئولان حکومت هم در برابر قانون و مجازات با مردم عادی یکسان باشند دیگر جرات نخواهند کرد که قانون را زیر پا بگذارند. (96117)
 
بیطرف
۱۳۸۷-۰۹-۲۶ ۰۹:۴۷:۰۴
آقای دکتر در این سی سال دومسئله مهم و اساسی در کشور محصوص و مشخص است که باید مورد توجه قرار گیرد 1- عدم اجرای قوانین و 2- نبود نظارت کافی و قوی . اگر این دو مورد مورد توجه قرار گیرند کشور ما آباد و اطلاح می شود (96145)
 
david
۱۳۸۷-۰۹-۲۷ ۱۶:۴۴:۰۳
BANDE BARDASHTAM AZ IN MAGHALE IN AST KE BA IN KE HAMEYE HARFHAYE NEVISANDEYE MOHTARAM DOROST AST VALI HADAFE IN NEVESHTE NAMALOM AST

INHA YEKSERI KOLIAT HASTAND KE KHEILI HA ANHA RA MIDANAND VA NEVESANDEYE MOHTARAM FAGHAT ANHA RA JAM AVARI KARDE

NAHAYATAN BE NAZARE BANDE IN MOSHKELAT MALOLE YEK YA CHAND MOSHKELE BONYADI HASTAND
BARAYE NEMONE BISAVADI IRAN (96324)
 
حمیدرضا
۱۳۸۷-۱۰-۰۱ ۱۲:۱۹:۰۹
دوست عزیز
مشکل بنیادی صحیح است ولی بیسوادی ایران را نمی توان عامل این مشکلات دانست ، چرا که 30 سال گذشته عموم مردم ایران بیسوادتر بودند ولی در آن زمان به واسطه سلطه استبداد از انتشار مشکلات برای افکار عمومی به شدت جلوگیری می شد.
این مقاله و نظرات پیرامون آن بخوبی نشان دهنده با سوادی و دلنگرانی مردم ایران برای بومی سازی دمکراسی و عدم تمکین در برابر دموکراسی ها و اسلام های من در آوردی است. (96608)
 
صبا
۱۳۸۷-۰۹-۲۸ ۲۱:۵۷:۳۱
اگرچه مختصر و مفید به برخی از افراط ها و تفریط ها اشاره شده است اما در کتابهای آقای رفیع پور و البته کتاب جامعه شناسی خودمانی بسیاری از این موارد و شاهد مثالها را می بینیم.امید که درس بگیریم و در جهت تعدیل این رفتارها کوشا بوده و منابع و فرصتهای ممکلت را به هدر ندهیم. (96398)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.