پایگاه خبری الف 11 آبان 1392 ساعت 15:24 http://alef.ir/vdcfjmd0yw6dxca.igiw.html?203841 -------------------------------------------------- عنوان : چرا مرگ بر آمریکا ؟؛ چرا مذاکره با آمریکا؟ احمد توکلی، 11 آبان 92 -------------------------------------------------- متن : این روز ها ایامی است که در تاریخ انقلاب اسلامی با تظاهرات ضد آمریکایی شناخته می‌شود. امسال در روزهایی این چنین، وضعیت خاصی پیش آمده که شاید برای کاهش دشمنی عملی آمریکا با ملت ایران راه‌هایی پیدا شود. به همین مناسبت تردیدهایی نسبت به جلوه‌های ابراز برائت از ستمگری و سلطه‌طلبی هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا و مظالمی که این حکومت طی حدود یک قرن اخیر بر ملت ایران روا داشته، به وجود آمده است. هدف از این نوشته پاسخ به پرسش های اساسی مرتبط به این موضوع است: ۱. چرا شعار "مرگ بر آمریکا" اساساً پسندیده است؟ ۲. آیا می شود با کشورهای دیگر مراوده داشت و در عین حال خواهان مرگ و نابودی اقدامات و روشهای ظالمانه و استکباری دولت آن بود؟ ۳. در وضعیت امروز ادامه ابراز برائت مردم ایران از دولت آمریکا به مصلحت است؟ ۱) چرا شعار "مرگ بر آمریکا" اساساً پسندیده است؟ ابراز نفرت و لعن و نفرین از ستمگری و ستمگران، امری کاملا فطری و ممدوح است. حتی ظالمان از این که ظلم متوجه آنها بشود بیزارند. تمام قواعدی که بشر برای نظم و امنیت جوامع وضع کرده است بنا بر فرض بر همین امر فطری تکیه دارد. در مناسبات بین المللی نیز تلاش ها لااقل در ظاهر ، معطوف به حاکمیت قواعدی است که مانع سلطه کشوری بر کشور دیگر شود. حتی همین تحریم هایی که علیه ما وضع شده است به بهانه جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی وضع می شود، چرا؟ چون ادعای مذکور با ادعای دیگری تکمیل می‌شود که ایران اتمی سلطه‌جویی خواهدکرد و مانع دوام امنیت منطقه و جهان می‌گردد. وقتی امری بنا بر فطرت همه ابناء بشر باشد، حسب اقتضاءِ این نفرت، اقدامی را برای نشان دادن بیزاری در پی داشته است. آن قدر این مسأله روشن است که در کشورهای غربی برای اظهار این تنفر قاعده وضع شده و تظاهرات علیه امور منفور ضابطه‌مند است. در سلطه‌گری و ستمکاری دولت آمریکا، غیر از افراد هم سنخ خودِ آنان و جاهلان و غافلان از مناسبات و تاریخ چند صد ساله آمریکا، چه کسی تردید دارد؟ تاریخ آمریکای مرکزی و جنوبی، آسیای شرقی، و خاورمیانه مشحون از سلطه گری خونین و مزورانه ایالات متحده آمریکا است. چند نمونه: ۱. در گواتمالا، در سال ۱۹۵۴ با كودتای نظامی، جاكوب آربنز را كه با ۶۵% آراء رای دهندگان انتخاب شده بود، سرنگون كرد . جرم او ملی كردن ۵/۱ میلیون هكتار زمین زراعی بود.، در حالی که ۳% مالكان، ازجمله شركت آمریكایی یونایتدفروت ،مالك ۷۰% زمین ها بودند. دیكتاتور نظامی كودتاچی بلافاصله پس از تسلط ،اصلاحات ارضی را لغو، سواد آموزی را متوقف و معلمان را اخراج و تعاونی‌های كشاورزی را منحل كرد. این حاكمیت نظامی بدنام ۳۰سال با حمایت آمریكا به خود كامگی ادامه داد. ۲. در شیلی، سالوادور آلنده رئیس جمهور منتخب صنایع مس، ازجمله چندین شرکت بزرگ آمریکایی فعال در این صنعت را ملی کرد. از همان ابتدای دوره در ۱۹۷۰ با اخلال های سیا روبرو شد. سرانجام در سال ۱۹۷۳ سیا با حمایت از ژنرال پینوشه كودتای نظامی به راه انداخت و آلنده کشته شد و به ۴۳ سال دوره دموکراسی در شیلی خاتمه داد. پینوشه كه درتمام دوران بیست و چند ساله حكومتش از حمایت آمریكا برخودار بود در پایان حاكمیت سفا كانه اش ۱۰۰ هزارزندانی و كارنامه قتل ۲۰هزار نفر از مخالفان را همراه داشت. ۳. در فلیپین سه سال طول كشید تا آمریكائیان وحشی بتوانند مقاومت مردم به رهبری امیلیون اگوینالدو را با ۷۰ هزار نیروی نظامی سركوب كنند. سناتور آلبرت بیوریج در نطق ۹ژانویه ۱۹۰۰ دركنگره گفت: “آقای رئیس جمهور! موقع رك گویی فرارسیده است. فیلیپین برای همیشه به ما تعلق دارد .... فراسوی فیلیپین بازارهای نامحدود چین قرار دارد . ما از هیچ كدام صرف نظر نخواهیم كرد. ما ماموریت نژادی و سرپرستی تحت امر خداوند را برای تمدن دنیا، رها نخواهیم كرد ” ۴. در فلسطین جنایات اسرائیل همواره تحت حمایت آمریکا انجام شده است. رهبر اکثریت جمهوریخواهان در مصاحبه با سی ان ان گفت(ماه مه ۲۰۰۲): ”باید سعی كنیم اسرائیل سلطه خود را بر كرانه باختری و نوار غزه حاكم سازد و فلسطینی ها را مجبور كنیم آنجا را ترك كنند...ما قادریم در سرزمین های عربی هزاران منطقه را نشان دهیم كه سرزمین مستقل فلسطینی در آنجا ها تشكیل شود و این همه دردسرهم نباشد!” ۵. در کشور خودمان، در جریان ملی شدن صنعت نفت، بیشترین پشتیبانی را از انگلستان، آمریکا به عمل آورد. پاداش آمریكا در قبال حمایت از انگلستان در نهضت ملی شدن صنعت نفت، سكانداری چپاول ایران بود كه با كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تكمیل شد. اسناد محرمانه CIA كه در سال ۲۰۰۰ منتشر شد طرح كودتا و عملیات آژاكس را رسما علنی کرد. در انقلاب، در سالهای پس از پیروزی و در سالهای جنگ، بدترین رفتار را با ملت ایران کرد. روبرت نوواك روزنامه نگار آمریكایی در واشنگتن پست نوشت(۲۶ سپتامبر ۲۰۰۲۹): "طبق گزارش مجلس سنای آمریكا ، مواد سمی و تولید كننده امراض ، تحت پروانه دولت آمریکا در سالهای ۱۹۸۵-۱۹۸۸ كه هنوز جنگ عراق علیه ایران ادامه داشت، به عراق صادر می‌شد. این مواد سمی و بیولوژیك را بازرسان سازمان ملل كه پس از جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس برای انهدام مواد كشنده شیمیایی به عراق رفته بودند، در آنجا دیدند» هنوز هم این کینه توزی‌ها با تحریم های غیرقانونی برای باز داشتن ملت ایران از دستیابی به فناوریهای نوین، به بهانه سلاح اتمی ادامه دارد. همین دولت آمریکا بود که وزیر دفاعش گفته بود ریشه ملت ایران را باید خشکاند. و یا رئیس جمهورش ایران را محور شرارت خواند و اخیرا نیز معاون وزیر خارجه‌اش، مردم ایران را ذاتا فریبکار دانست. جنایات ایالات متحده در افغانستان و عراق و مصر را نیز همه به یاد داریم. و جدیدترین شاهد مثال هم، افشای رفتار استکباری حتی با نزدیکترین متحدانش یعنی جاسوسی از مقامات و شهروندان غربی است. حالا اگر ملت ایران به دلیل این جنایات و هزاران برابر آن ها آرزوی مرگ چنین اقدامات و روشها را بکند، رفتاری انسانی کرده است یا غیرانسانی؟ رفتاری منطبق بر منطق قرآن دارد یا ندارد؟ قرآنی که می گوید: "لاَّ يُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ، خداوند ناسزاگویی و بدگویی را دوست ندارد مگر از کسی ظلمی به او رفته باشد."(نساء/۱۴۸). یا درباره یهودیان و مسیحیانی که موضع اعتقادی مشابه کفار پیش از حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام اتخاذ کرده بودند، می‌گوید: "قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ، خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مىی‌شوند."(توبه/۳۰). یا با صراحت از آنان اعلام برائت می‌فرماید: "بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى‌الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ، این اعلام بیزاری خدا و رسولش است نسبت به مشرکانی که با آنان معاهده دارید."(توبه/۱) آیا ملت ایران از فطرت انسانی خویش و روش خدا پیروی کند یا از کسانی که او را به خاطر ظلم‌ستیزی و ابراز نفرت نسبت به روحیه و روش استکباری ملامت می‌کنند؟ ۲) آیا میشود با چنین دولتی با مواضع ضدانسانی سابق الذکر مذاکره کرد؟ یا بالاتر، رابطه سیاسی برقرار کرد؟ مذاكره يا رابطه سياسي تابع مصالح ملي است. رابطه با آمريكا نه مثل نماز است كه واجب باشد، نه مثل شراب است كه حرام باشد، بلكه تابع مصالح ملي است. به اصطلاح فقهي بايد ديد با مذاكره و رابطه غبطه مسلمانان تامين مي شود يا با عدم مذاكره و قطع رابطه. يك مصلحت عمومي براي همه مسلمانان و ايرانيان وجود دارد كه اصل است. در جهانی كه به تعبير امام خميني يك شهر شده كه كشورهاي مختلف هر يك، محله‌اي از آن شهرند، اصل بر ارتباط داشتن با همه محله‌هاي شهر است كه بدون آن زندگي مقدور نيست. در سال‌هاي اول دهه شصت هجري شمسي، جرياني به ظاهر انقلابي در سپاه زير نظر سيدمهدي هاشمي معدوم (سردسته گروه منحرف و فتنه‌گري كه در بيت مرحوم آيت الله منتظري نفوذ داشت) شعار «رابطه با ملت‌ها آري، رابطه با دولت‌ها نه» را سر مي‌داد كه امام امت رحمه الله عليه در ملاقات سفيران و كارداران جمهوري اسلامي با ايشان، در دو سال پياپي به اين تفكر حمله كردند و بر ضرورت داشتن رابطه با همه كشورها تاكيد شديد داشتند. تنها دو استثنا داشت كه اسرائيل و آفريقاي جنوبي قبل از نلسون ماندلا بود. آمريكا نيز خودش با ما قطع رابطه كرده بود و از موضع متكبرانه و فرا دست وارد مي‌شد. امام فرمودند آقاي كارتر اين نمي‌شود كه شما در عرش باشيد و ما بر فرش و با هم مذاكره كنيم؛ شما هم از عرش فرود آئيد و بر فرش بنشينيد، آنوقت مذاكره مقدور است. طي سال‌هاي طولاني همواره وقتي آمريكا دعوت به مذاكره مي‌کرد پيش شرط مي‌گذاشت كه شما بايد بياييد در مذاكرات بگوئيد چرا سلاح كشتار جمعي مي‌سازيد؟ چرا حقوق بشر را نقض مي‌كنيد؟ چرا از تروريست‌ها حمايت مي‌كنيد؟ در واقع دعوت به محاكمه بود، نه مذاكره. آمريكا خود در مقام شاكي، دادستان و قاضي مي‌نشست و ايران را در مكان متهم مي نشاند. بديهي بود كه پذيرش مذاکره با چنين آرايشي بلاهت بود نه عقلانيت. مقامات جمهوري اسلامي هم همواره مي‌گفتند، هيچ پيش‌شرطي را نمي‌پذيريم، بلكه اول بايد آمريكا دارايي‌هاي ما را كه به طور غيرقانوني بلوكه كرده‌ آزاد كند تا علامتي از اراده سياسي مسالمت‌جويي باشد. اين مشي جمهوري اسلامي هم بر آموزه‌هاي قرآن و سنت استوار بوده است كه در سوره توبه دراين باره آمده است: "بَرَاءةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ... وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ ... إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ... كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ ... كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لاَ يَرْقُبُواْ فِيكُمْ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ ... لاَ يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَلاَ ذِمَّةً وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ... وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ (توبه/۱-۱۲) [اين آيات] اعلام بيزارى [و عدم تعهد] است از طرف خدا و پيامبرش نسبت به آن مشركانى كه با ايشان پيمان بسته‌‏ايد ... و [اين آيات] اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش در برابر مشركان تعهدى ندارند ... مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بسته‏ايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننموده‏اند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد ... چگونه مشركان را نزد خدا و نزد فرستاده او عهدى تواند بود مگر با كسانى كه كنار مسجد الحرام پيمان بسته‏ايد پس تا با شما [بر سر عهد] پايدارند با آنان پايدار باشيد زيرا خدا پرهيزگاران را دوست مى‏دارد ... چگونه [براى آنان عهدى است] با اينكه اگر بر شما دست‏يابند در باره شما نه خويشاوندى را مراعات مى‏كنند و نه تعهدى را. شما را با زبانشان راضى مى‏كنند و حال آنكه دلهايشان امتناع مى‏ورزد و بيشترشان منحرفند ... در باره هيچ مؤمنى مراعات خويشاوندى و پيمانى را نمى‏كنند و ايشان همان تجاوزكارانند ... و اگر سوگندهاى خود را پس از پيمان خويش شكستند و شما را در دينتان طعن زدند پس با پيشوايان كفر بجنگيد چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست باشد كه [از پيمان‏شكنى] باز ايستند" از اين آيات نوراني چنين فهميده مي شود كه: - بيزاري جستن مانع مذاكره و معاهده نيست. به شرط آنكه كشور متخاصم برعهدش بماند. - در اين صورت لازمه تقوا رعايت عهد في مابين است. حتي با مشركي كه از او بري هستيم. - اينكه معتقديم كه مشركان به سوگند و پيمانشان پايبند نيستند و اكثرشان عهدشكن و تجاوزكارند، باعث نمي شود كه وارد مذكره يا معاهده شويم. - البته بايد هوشياري و مراقبت باشد تا اگر عهدشكني كردند حالت مخاصمه تجديد مي شود و بايد سران كفر را هدف گرفت نه توده‌هاي ناآگاه را. - جنگ و نزاع نيز بر سر رعايت پيمان است. روشن است كه انجام مذاكره و رساندنش به معاهده و امضاي آن، با ناسزا و ناسزا و نارواگويي مذاكره‌كنندگان يا مقامات رسمي دولتي قابل جمع نيست ولي مقامات غيردولتي و مردم مي توانند كار خود را بكنند. در اين مورد از امام رضوان‌الله تعالي عليه، موارد روشني به خاطر داريم. مثلا در قصه جنايات آل سعود در مكه مكرمه در سال ۱۳۶۶، امام فرمودند كه اگر از صدام بگذريم، از آل سعود نخواهيم گذشت. در عين حال بعد از يكي دو سال به وزارت خارجه دستور داند كه باب مذاكره و تجديد رابطه را طي كند، كه شد. يا در ماجراي سلمان رشدي درحاليكه فتواي مشهور اعدام انقلابي آن ملعون را صادر فرمود، دولت را از موضعگيري رسمي منع فرمود. تجربه بشري هم همين تفكيك را نشان مي‌دهد. هم‌اكنون در آمريكا سالانه فيلم‌‌هاي زيادي عليه ملت و دولت ايران ساخته مي‌شود، هر روز مقالات و پيام‌هاي ضدايراني، حتي ضد ملت ايران منتشر مي‌گردد، ولي به بهانه آزادي بيان دولت آمريكا هيچ مسئوليتي برعهده نمي‌گيرد، بنابراين مردم، رسانه‌ها (در معناي عام) مي‌توانند به ابراز نفرت و بيزاري خويش از نظام ادامه دهند و دولت هم كار خودش را بكند. البته با نظارت رهبري و مردم. اعتقاد به پيمان شكني تاريخي آمريكا نيز باعث متوقف كردن تلاش براي حل مسائل في ما بين نيست، فقط مراقتب بيشتر مي طلبد. ۳) وضعيت امروز چه تفاوتي با گذشته كرده است تا بپذيريم كه مذاكره پي‌گيري شود و در اين صورت بازهم ادامه ابراز بيزاري از هيات حاكمه آمريكا درست است؟ به نظر اينجانب تفاوتي كه در اين مرحله پيش آمده است كه منجر به اجازه رهبري در انجام مراودات هوشيارانه براي آزمودن عملی ادعاهای مقامات آمریکایی و رفع تحريم‌هاي ظالمانه شده است، تغيير ادبیات و گفتار بخشی از مقامات دولت آمريكاست. براي اولين بار: ۱) رئيس دولت آمريكا بدون هيچ پيش شرطي پيشنهاد مذاكره مستقيم داده ۲) از احترام متقابل و گفت‌گوي برابر ياد كرده ۳) وزيرخارجه اين كشور به اصل غني‌سازي تعرضي نكرده و ميزان غني‌سازي را مورد اعتراض قرار داده است. البته اينكه چرا در اين اوضاع و احوال آنان به اين نتايج رسيده‌اند، بحث جداگانه‌اي مي‌طلبد. بنابراين فرصتي هم براي ما پيدا شده كه بي‌توجهي بدان، يا بدتوجهي به آن، هر دو مي‌تواند براي ملت بزرگوار ايران و اسلام عزيز هزينه داشته باشد. معناي بي توجهي معلوم است، نبايد از كنار اين فرصت تاريخي و تقريبا بي‌سابقه بي‌اعتناي گذشت. اما بدتوجهي آن است كه موضع اصيل ديني و انساني ضد ظلم و استكبار بودن خود را فراموش كنيم. مردم خود را از ابراز تنفر نسبت به ستمكاري و كبريايي ورزيدن باز داريم. ذوق‌زدگي نشان دهيم. درست برعكس هر كسي بايد كار خودش را بكند، مردم بر سر پيمانشان با خدا و شهدا هستند و با حفظ موضع اعتقادي، فطري و انساني خويش عمل مي‌كنند، دولت را هم قابل اعتماد مي‌شمارند و به ان در چارچوب حكمت، عزت و مصلحت، اجازه تعقيب منافع كشور را مي دهند. در عين حال با چشم‌هاي بيدار مراقب رفتارها و نتايج هستند. هر نوع میلي كه نشانه ضعف ملت باشد، براي مذاكره‌كنندگان ما هزينه دارد، چون قدرت چانه زني آنان را بر سر كسب منافع بيشتر كاهش مي‌دهد. كمك به دولت و تيم مذاكره كننده اين نيست كه مثلا تابلوهاي صداقت آمريكايي را پايين بكشد، بلكه برعكس است. ذوق‌زدگان هم به اشتباه يا تعمدا با شدت بيشتري تيم ايران را تضعيف مي‌كنند. اشتباه برخي اين است كه تصور مي‌كنند با مذاكره و معاهده با آمريكا همه مشكلات كشور حل مي شود، مگر سوءمديريت، سوء سياست و فساد و خودرأیی را دخيل در پيدايش اين وضع نمي‌دانند كه چنين تصور غلطي را ترويج مي‌كنند. مگر آمريكا در اين كشور آقايي نمي‌كرد و فقر و بيچارگي حاكم نبود؟ مگر هم اكنون كشورهايي كه در منطقه آمريكايي شده‌اند، بيچارگي و بدبختي ندارند؟ با كساني هم كه تعهد دارند حرفي نداريم. زمان رسوايي آنان نيز خواهد رسيد. اينان مصداق بيماردلاني هستند كه قرآن مجيد درباره شان مي فرمايد: "فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده/۵۲) مى‏بينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مى‏ورزند؛ مى‏گويند مى‏ترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد. اميد است‏خدا از جانب خود پیروزی يا امر ديگرى را پيش آورد تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشته‏اند پشيمان گردند." ۴) آیا شعار مرگ بر آمریکا ابدی است و باید در هر شرایطی تکرار شود؟ جواب منفی است، تاکید شد که امور مربوط به سیاست خارجی تابع مصالح ملی و اقتضائات آن است، ممکن است روزی مردم با توجه به اقتضائات و مصالح نظام از ابراز بیزاری خودداری کنند. چنانکه در گذشته در مواردی چنین شد. آنچه مهم است امروز، عکس چنین حالتی ضرورت دارد. بگذارید فطرت ایرانیان همچنان ضد ظلم و استبداد و استکبار باقی بماند.