پایگاه خبری الف 7 مرداد 1394 ساعت 8:40 http://alef.ir/vdcfvtd0xw6dcea.igiw.html?285760 -------------------------------------------------- عنوان : دختر روسی، عاشق تاریکی و افتخار، زیر پرچم ایران -------------------------------------------------- متن : دختر بلاروسی که به عشق پسر ایرانی مسلمان شد و افتخارات بسیاری را برای ورزش کشورمان کسب کرد . به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، قبل از گفت‌وگو با خانم و آقای ورزشکاری که مهمان امروز سین‌جیم بودند، فکر نمی کردم تا این حد خون‌گرم و مهربان باشند، خانم جوانی که اولین سهمیه بانوان را در بخش برای ایران در المپیک ریو کسب کرد. سین: خودتان را چطور معرفی می‌کنید؟ جیم: لیلا: من لیلا رجبی هستم، عضو تیم ملی دوومیدانی، رشته‌ پرتاب وزنه. پیمان: پیمان رجبی، عضو سابق تیم ملی دوومیدانی، دوی سرعت و الان مربی بدنسازی هستم. سین: متولد چه سالی هستید و از خانواده‌هایتان بگویید؟ جیم: لیلا: ۱۳۶۲، یک برادر بزرگتر از خودم دارم. پیمان: من هم متولد ۱۳۶۲ در بوشهر، دو خواهر و یک برادر دارم. سین: دوران کودکی شیطنت داشتید؟ لیلا: نه من بچه‌ آرامی بودم و بیشتر در خانه درس می‌خواندم و زیاد شیطون نبودم. پیمان: من شیطون بودم (با خنده)، فضولی می‌کردم، درس نمی‌خواندم، همیشه دنبال ورزش بودم، اما آزار و اذیتم به مردم نمی‌رسید. سین: دوران مدرسه چطور؟ جیم: پیمان: خاطرات مدرسه همه ورزشی است، چند بار به جای مدرسه تمرین رفتم، من از زمان ابتدایی ورزش می‌کردم، اما ورزش حرفه‌ای از سال آخر راهنمایی شروع شد، قبل از دوومیدانی بسکتبال بازی می‌کردم. لیلا: من از ۱۴ سالگی برای تیم ملی نوجوانان انتخاب شدم و در پایتخت بلاروس تمرین می‌کردم. سین: چرا پرتاب وزنه را انتخاب کردید؟ جیم: لیلا: ابتدا که دوومیدانی را شروع کردم رشته‌ام پرتاب وزنه نبوده بعد از تست استعدادیابی برای پرتاب وزنه انتخاب شدم. سین: از روی اجبار پرتاب وزنه را ادامه دادید؟ جیم: لیلا: چون سنم کم بود با این رشته آشنایی زیادی نداشتم، اما بعد از کسب چند مقام، پیشرفتم را که دیدم، از پرتاب وزنه خوشم آمد و آن را ادامه دادم. سین: رشته‌ی سنگینی است؟ جیم: لیلا: بله، اما از کودکی که شروع کنید خیلی هم سخت نیست. سین: استیل بدنی در این پرتاب وزنه هم تأثیر دارد؟ جیم: لیلا: زمانی که من پرتاب وزنه را شروع کردم ۵۷ کیلو بودم و هیکلم این طور نبود که شما می‌بینید، در این رشته بیشتر دختر و پسرهای قدبلند را انتخاب می‌کنند، چون بسیار تأثیر گذار است. سین: شما قد بلند بودید، چرا سمت بسکتبال و والیبال نرفتید؟ جیم: لیلا: الآن دوست دارم اما آن زمان فرصتی برایش نداشتم. سین: در بلاروس به دوومیدانی اهمیت می‌دهند؟ جیم: لیلا: بله چون رشته‌ پایه است و به نظر در بلاروس رسیدگی بیشتر است تا در ایران. سین: بهترین اتفاق زندگیتان چه بود؟ جیم: لیلا: فکر می‌کنم آشنایی و ازدواج با پیمان. پیمان: آشنایی با همسرم. سین‌: بهترین اتفاق ورزشیتان؟ جیم: لیلا: مدال بازی‌های آسیایی ۲۰۱۴ کره. پیمان: مدال برنز که هر دو در بازی‌های قهرمانی آسیا گرفتیم. سین: کجا و چطور با همسرتان آشنا شدید؟ جیم: لیلا: سال ۱۳۸۴ در یکی از اردوهای ایران در بلاروس با هم آشنا شدید. سین: خانوادیتان برای ازدواج مخالفت هم کردند؟ جیم: لیلا: بله، چون پیمان از یک کشور و فرهنگ دیگه بود اما بعد راضی شدند. سین: خانواده‌تان از ایران پیش زمینه‌ی بدی هم داشتند؟ جیم: لیلا: بله، فکر می‌کردند هیچ زنی اجازه نداره و ایران و افغانستان و عراق را در یک سطح می‌دیدند. سین: چطور برای ازدواج راضی شدند؟ جیم: لیلا: برایشان از ایران تعریف کردم و تقریباً ازدواجمان از زمان آشنایی، یک سال و نیم طول کشید. سین: چه شد که قبول کردید در ایران زندگی کنید؟ جیم: لیلا: پیمان برایم از ایران خیلی تعریف می‌کرد. سین: آقای رجبی چرا خانم رجبی را برای ازدواج انتخاب کردید؟ جیم: پیمان: دیدم و چشمم را گرفت (با خنده) این یک امر انتخابی نیست! سین: زندگی مشترکتان را چه سالی آغاز کردید؟ جیم: لیلا: سال ۱۳۸۶. سین: چه شد که خانم رجبی خیلی خوب و روان فارسی صحبت می‌کنند؟ جیم: پیمان: از آنجایی که من بی‌استعداد بودم و روسی یاد نمی‌گرفتم همسرم فارسی یاد گرفت (با خنده). لیلا: از آنجایی که پیمان تلاش می‌کرد به زبان روسی برایم بنویسد و خیلی هم خوب نمی‌نوشت و من سعی کردم برایش فارسی بنویسم و دیدم خیلی بهتر است که من برایش فارسی بنویسم تا پیمان روسی. سین: به چه زمانی از شما خواستگاری کردند؟ جیم: لیلا: فارسی. سین: جوابتان چه بود؟ جیم: لیلا: اول جواب رد دادم اما بعد قبول کردم. سین: آقای رجبی هنوز بلاروسی یاد نگرفتید؟ جیم: پیمان: خیلی زبان سختی است. سین: ازدواجتان به سبک ایرانی بود؟ جیم: لیلا: بله، در بوشهر ازدواج کردیم و یک سال هم آ‌نجا زندگی کردیم. سین: در بلاروس هم مراسم ازدواج گرفتید؟ جیم: لیلا: خیر، خانواده‌ام برای ازدواجم به ایران آمدند. سین: نظر خانواده‌تان در مورد ایران چه بود؟ جیم: لیلا: نظرشان خوب بود. سین: چند وقت یک بار به دیدن خانواده‌تان می‌روید؟ جیم: لیلا: بستگی دارد چون تمریناتم زیاد است سالی یک بار. سین: چرا مسلمان شدید؟ جیم: لیلا: قبل از ازدواج پیمان به من گفت که برای ازدواج باید مسلمان شوم و خیلی برایم از اسلام توضیح می‌داد و تصمیمی که من گرفتم از روی اجبار نبود، پیمان برایم محرم و مراسم‌هایشان عکس می‌فرستاد و من علاقه‌مند شدم. سین: الآن با حجاب مشکلی ندارید؟ جیم: لیلا: نه، اوایل برایم سخت بود چون واقعاً برای کسی که تا ۲۴ سالگی آزاد زندگی می‌کند و حجابی ندارد وقتی وارد ایران شدم، زندگیمان را در بوشهر آغاز کردیم که تابستان‌هایش خیلی گرم است و با کلی لباس باید در فضایی آزاد و نه در سالنی که کولر داشته باشد، تمرین می‌کردم. سین: چهره شما با اهالی بوشهر متفاوت است و این باعث واکنش مردم برایتان نمی‌شد؟ جیم: لیلا: اوایل که مرا نمی‌شناختند فکر می‌کردند در نیروگاه اتمی بوشهر کار می‌کردم، چون آنجا روس‌ها زیاد هستند. پیمان: بعضی اوقات، عده‌ای در صفحات مجازی زیر عکس‌هایش چیزهایی می‌نویسند که من خیلی دلگیر می شوم، ما بابت مسلمان شدن خانمم هیچ چیزی نگرفتیم و انتظاری هم از کسی نداریم. سین: زندگی در ایران چطور است؟ غذاهای ایرانی هم درست می کنید؟ جیم: لیلا: آشپزی دوست ندارم اما انجام می‌دهم ولی همسرم آشپزی‌اش خوب است و خیلی کمکم می‌کند، ما بیشتر غذاهای ایرانی مصرف نمی‌کنیم و بیشتر غذاهای رژیمی می‌خوریم. سین: غذای مورد علاقه‌تان چیست؟ جیم: لیلا: قلیه ماهی. سین: قلیه ماهی هم یاد گرفته‌اید درست کنید؟ جیم: لیلا: بله، اما کم. سین: شنیده‌ایم که آقای رجبی استقلالی و خانم رجبی پرسپولیسی! در این باره کل‌کل هم می‌کنید؟ جیم: لیلا: زیاد فوتبالی نیستم اما به خاطر این که چیزی در خانواده‌ی ما مثل مشکل باشه این کار را کردیم. پیمان: در خانواده‌ ما، من و مادر و برادرم استقلالی و بقیه‌ خونه پرسپولیسی‌اند و خانمم هم پرسپولیسی است. سین: برای فوتبال هم کل‌کل می‌کنید، کری می‌خوانید؟ جیم: پیمان: من فوتبالی نیستم، اما استقلال را دوست دارم و دوستانم هم بیشتر پرسپولیسی‌اند از جمله حسین ماهینی که همشهری هم هستیم. سین: فوتبالیست محبوبتان کیست؟ جیم: پیمان: مجاهد خزایرابی که الآن بازی نمی‌کند. سین: خانم رجبی شما پرسپولیسی را می‌شناسید؟ جیم:‌ لیلا: بله، علی کریمی. سین: الگوی زندگیتان چه کسی بود؟ جیم: لیلا: من الگویی نداشتم! پیمان: از هر ورزشکار خوب، خصوصیات خوبشان را در زندگی ورزشی می‌گرفتم، از جمله محمدعلی کلی و علی دایی. سین: عکس ورزشکاران را هم به دیوار اتاقتان می‌زنید؟ جیم: پیمان: نه هیچ وقت. سین: بهترین و بدترین خصوصیات اخلاقی شما؟ جیم: پیمان: بهترین خصوصیت اخلاقی ام این است، خیلی می‌خندم و شوخ طبع هستم. لیلا: بدترین خصویتم لجبازی است و بهترین را نمی‌دانم. سین: تا به حال ناامید هم شدید؟ جیم: لیلا، نه، چون زندگی‌ همان امید است و اگر ناامید شوید یعنی زندگی را از دست داده‌اید. پیمان: نه، عصبی می‌شوم، اما ناامید نه ... (با خنده) سین: در ایران دوست هم دارید؟ جیم: لیلا: بله، اما از خانواده‌ی دوومیدانی نیستند. سین: زندگی در تهران را بیشتر دوست دارید یا بوشهر؟ جیم: لیلا: زندگی در تهران بهتر است چون امکانات و آب و هوای بهتری نسبت به بوشهر دارد. سین: زندگیتان همان طور بود که تصورش را می‌کردی؟ جیم: لیلا: بله. پیمان: بله. سین: اشتباه بزرگی هم در زندگیتان مرتکب شده‌اید؟ جیم: لیلا: آن طور که پشیمان شوم، نه. پیمان: اشتباه خیلی بزرگی نداشتم. سین: اگر ورزشکار نبودید، فکر می‌کنید الآن چه کاره می‌شدید؟ جیم: لیلا: من دوست داشتم پزشک شوم، چون دنبال ورزش بودم نتوانستم دنبالش را بگیرم، اما تحصیلاتم مربی دوومیدانی است که شما در ایران رشته تربیت بدنی می‌خوانید و ما در بلاروس رشته مربی تخصص دوومیدانی می‌خوانیم. پیمان: من بهترین آشپز می‌شدم، خیلی آشپزی را دوست دارم، بعضی اوقات هم غذاهای ابتکاری می‌سازم. سین: در فکر افتتاح رستوران هم هستید مثل خیلی از هنرمندان و ورزشکاران؟ جیم: پیمان: دردسرهای زیادی دارد وهزینه‌اش هم بسیار زیاد است و فعلاً به فکرش نیستم. سین: اولین حقوقی که در دوومیدانی گرفتید را در خاطر دارید؟ جیم: لیلا: من از ۱۶ سالگی عضو تیم ملی دوومیدانی بلاروس شدم که دقیقاً یادم نیست چقدر بود که ماهیانه پرداخت می‌شد و هزینه‌های تحصیلم را دولت می‌داد و حقوقم را خرج می‌کردم و زیاد پس‌انداز نداشتم. پیمان: اولین پولی را که گرفتم قهرمان نوجوانان کشور در پرش طول شدم که با رکورد کشور برابری می‌کرد و همه پول را ساندویچ خریدم و خوردم و اولین حقوقم سال ۱۳۸۰ که آقای کفاشیان رییس فدراسیون بودند و ماهیانه ۳۰ هزار تومان به نوجوانان می‌دادند و آن ۳۰ هزار تومان را تا روز دوم تمام می‌کردیم، آن زمان شاید محیط ورزش خیلی حرفه‌ای نبود اما گرم‌تر و صمیمی‌تر و بهتر بود. سین: زمانی که آقای کفاشیان در فدراسیون دوومیدانی بود، مثل آلان خنده‌رو و شوخ طبع بودند. جیم:پیمان: بله، آقای کفاشیان خیلی خندان بودند و همه فکر می‌کردند وعده‌هایی که می دهد همه الکی و شوخی است، اما این در حالی بود که بزرگترین امرو دو و میدانی زمان وی انجام شد، از جمله ساخت ورزشگاه‌ آفتاب انقلاب در شرق که ورزشگاهی اختصاصی برای دو و میدانی است و نسل مدال آور دو میدانی که هنوز مدال می‌گیرند پی‌ریزی‌اش را کفاشیان کرد از جمله احسان حدادی، بعد از این نسل هنوز فکر نکنم پی ریزی شده باشد. سین: به نظرتان چرا جو گذشته الان در بین ورزشکاران نیست؟ جیم: لیلا: برای خانم ها که اردو برگزار نمی‌شود و اردوها معمولا کم است و قبل از مسابقات و من معمولا تنها تمرین می کنم و پیمان مربی بدن سازی و تخصصی من است. پیمان: آن زمان کسی زیاد به فکر پول و پس انداز و آینده فکر نمی‌کرد و به ورزش بیشتر فکر می‌کردند اما الان شده پول... سین: در دو و میدانی پول هست؟ جیم: لیلا: نه پیمان: نه، بیشترین قراردادی که بستم ۱۵ میلیون ۳ سال پیش بود. سین: چه چیزی حالتان را خوب می‌کند؟ جیم: پیمان: جایی آرام... لیلا: جاهای تاریک را دوست دارم. سین: دیدن شخص خاصی هم حالتان را خوب می‌کند؟ جیم: لیلا: خانواده، دوستان نزدیک سین: بهترین هدیه‌ای که تا به حال گرفته‌اید چه بود؟ جیم: لیلا: نمی‌دانم. پیمان: همه هدیه‌هایی که خانم می گیرد برایم بهترین است سین: کاری را دوست داشته‌اید انجام دهید اما نشده؟ جیم: لیلا: نه، هر کاری دوست دارم انجام می دهم پیمان: از خودتان راضی هستید؟ جیم:لیلا: به آن اندازه که باید راضی باشم نه، چون وقتی راضی باشیم دیگر تلاشی نمی‌کنیم برای بهتر شدن و باید انتظارات بیشتری از خودمان داشته باشیم. پیمان: نه کم و نه زیاد. سین: تا به حال خودتان را تحسین کرده‌اید؟ جیم: لیلا: نه پیمان: خیلی پیش آمده. سین: چه شد که اسم (لیلا) را انتخاب کردید؟ جیم: لیلا: با پیمان انتخابش کردیم سین: لیلا را بیشتر دوست دارید یا تاتسیانا؟ جیم: لیلا: لیلا را بیشتر دوست دارم. سین: آقای رجبی چرا پیشنهاد" لیلا" را دادید؟ جیم: پیمان: خودش انتخاب کرد و من هم گفتم خوب است. سین: انتخاب " لیلا" ارتباطی هم با " لیلی و مجنون " داشت؟ جیم: لیلا: نه پیمان: (با خنده) نه سین: با داستان‌های افسانه‌ای ایرانی هم آشنا بودید؟ جیم:لیلا: بله چون در تمام فرهنگ‌ها این داستان‌ها را دارند سین: چه کسی را در دنیا از همه بیشتر دوست دارید؟ جیم: پیمان : سوالتان خیلی سخت بود، نمی‌شود یک نفر را انتخاب کرد اما خانم و پدر و مادرم. لیلا: نمی‌شود یک نفر یک را انتخاب کرد. سین: بهترین دوستتان کیست؟ جیم: لیلا: همسرم سین: با ورزشکاران دیگر رشته‌ها هم در ارتباط هستید؟ جیم: پیمان: در بسکتبال حامد حدادی، بوکس احسان روزبهانی، فوتبال حسین ماهینی که همشهریم است، جودو آرش میراسماعیل. لیلا: به آن اندازه که شود گفت دوست هستیم نه چون من بیشتر تمرین میکنم و زیاد وقت نداریم همدیگر را ببینیم اما می توانم حمیده عباسعلی و نجمه خدمتی سین: با هنرمندان چطور؟ جیم: لیلا: نه زیاد پیمان: نه شخص خاصی نیست. سین: اهل تلویزیون تماشا کردن سینما، تئاتر، کنسرت هستید؟ جیم: پیمان: تلویزیون می‌بینم، سینما زیاد دوست ندارم، کنسرت بعضی از خوانندگان را دوست دارم. لیلا: من، تلویزیون، سینما، تئاتر و کنسرت را دوست دارم اما خیلی برایشان وقت ندارم. سین: بهترین فیلمی که در ایران دیده چه بود؟ جیم:لیلا:گذشته سین:تا به حال اسمتان را گوگل سرچ کرده‌اید؟ جیم:لیلا : بله،من کلا چک می‌کنم پیمان:بله سین:نام کدامتان بیشتر است؟ جیم:پیمان:لیلا رجبی بیشتر است سین:حالا از این موضوع خوشحال هم می‌شوید؟ جیم: پیمان: بله خیلی خوشحال می‌شوم سین: از بین مدال‌هایی که گرفتید کدام برایتان ارزشمندتر بوده؟ جیم: لیلا: مدال نقره بازی‌های آسیایی کره، چون اولین مدال در بخش دوومیدانی برای ایران بود و من برایش خیلی تلاش کردم. سین: معمولا بعد از مدال با چه کسی تماس می‌گیرید؟ جیم: لیلا با پیمان تماس می‌گیرم. سین: آقای رجبی چرا دوومیدانی را کنار گذاشتید؟ جیم: پیمان: چون برایم یکنواخت شده بود و نه از نظر مالی و نه انگیزه‌ی روحی و روانی پشتیبانی نمی‌شدم و من هم آدمی نبودم که بتوانم یک جا بمانم و جایی که ببینم کاری از دستم بر نمی‌آید سریعاً مسیرم را عوض می‌کنم و جایی می‌روم که پیشرفت کنم. سین: الان راضی هستید؟ جیم: پیمان: بله، چون در یکی از باشگاه‌های خوب مربی هستم و شاگردان خوبی از جمله جواد کاظمیان و چند نفر از دیگر ورزشکاران. سین: به صورت رسمی خداحافظی کردید؟ جیم: پیمان: نه آن روزی که من کنار گذاشتم، هیچ‌کس تماسی با من نگرفت، من از جایی که بروم دیگر برنمی‌گردم و فقط به جلو حرکت می‌کنم. سین: خدحافظی‌تان ارتباطی هم با دلخوری‌های مدیریتی داشت؟ جیم: پیمان، نمی‌دانم به خاطر رنگ سیاه پوستم بوده، بچه‌ی بوشهری بودم، از هیچ مدیری دل خوش ندارم زمان آقای کفاشیان تیمی ۲۰ نفر را فرستادن اکراین برای اردوی ۳ ماه، اما من که قهرمان رشته‌‌ خودم بودم را نفرستادند، اما خیلی دلگیر و کینه‌ای نیستم دوومیدانی با دیگر رشته‌ها متفاوت است هر ورزشکار برای خودش مثل یک تیم است و نیاز به مربی اختصاصی، ماساژور و ... دارد برای رسیدن به هدف آرامش نیاز است و ورزشکار باید فکرش آرام باشد و امکانات ورزشی برایش فراهم باشد، در صورتی که دغدغه‌ی زندگی داشته باشدهیچ وقت آن پیشرفت ایده‌آل را نخواهد داشت. سین: خانم رجبی بلاروس می‌ماندید از نظر مالی بهتر بود یا ایران؟ جیم: لیلا: نمی‌شود پیش بینی کرد، آیا من ورزش را ادامه می‌دادم یا نه، اما کلاً رسیدگی در بلاروس بهتر است. سین: اگر با همین شرایط "مدال نقره" در بلاروس بودید چطور؟ جیم: لیلا: اگر آنجا بودم خیلی راحت می‌توانستم در مسابقات جایزه بزرگ اروپا شرکت کنم و پاداش‌های خوبی می‌گرفتم، آنجا مربی ماساژرو و ... اختصاص می‌داشتم. پیمان: آنجا زمینه‌ی پیشرفت برایش خیلی بیشتر بود، اما الان با سختی‌های زیاد مدال نقره‌ی بازی‌های آسیایی را به دست آورده قبل از بازی‌های آسیایی رفت بلاروس و نتیجه‌اش را هم گرفت. سین: بازتاب هم وطن‌هایتان بعد از مهاجرت شما به ایران چگونه بود؟ جیم: لیلا: خیلی تعجب می‌کنند، من نیامدم ایران که امکاناتم و یا زندگیم بهتر شود وقتی آمدم این هیچ چیز ندادند و به همین دلیل تعجب می‌کنند. سین: بهترین پاداشی که گرفتید، چه بود؟ جیم: لیلا:۷۰ سکه‌ای که بعد از بازی‌های آسیایی دادن بیشترین پاداشی بود که داده بودند. سین: نظر شما در مورد خبرنگارها چیست؟ جیم: لیلا: همان‌طور که ورزشکاران وجود دارند، خبرنگاران هم باید وجود داشته باشند. پیمان: وقتی رسانه و خبرنگارها نباشند، ورزشکاران به چنین جایگاهی نمی‌رسند، اما بعضی از خبرنگارها هم کمی شیطنت دارند، رابطه‌های خبرنگاران خیلی زیاد است یعنی با من دوست است و با کسی هم که مخالف من است دوست است و این‌ها باعث می‌شود نوشته‌ها در بعضی از موارد تغییر کند. سین: فساد در ورزش وجود دارد؟ جیم: پیمان: فساد؟ (با تعجب) کم نه! سین: تا به پیشنهادی برای ورود به عرصه‌ی هنر هم داشته‌اید؟ جیم: پیمان:۲ بار برای بازیگری یپیشنهاد شد که قبول نکردیم چون گرفتار ورزش بود. سین: اهل موسیقی هستید؟ جیم: پیمان: صدایی خوبی ندارم، اما دمام "نوعی آلت موسیقی جنوب کشور" خوب می‌زنم. سین: خانم رجبی شما از این هنر همسرتان استقبال می‌کنید؟ جیم: لیلا: اگر طولانی نباشد، چون در آپارتمان صدایش خیلی می‌پیچد. سین: و سخن پایانی؟ جیم: لیلا: دوست دارم در ایران نگاهی ویژه ورزش بانوان داشته باشند چون دختران ایرانی واقعاً با استعداد هستند. پیمان: دلم می‌خواهد ورزش به غیر از فوتبال به دیگر رشته‌ها نگاهی ویژه به ورزشکاران رشته‌های انفرادی داشته باشند و آینده‌یشان را تامین کنند و دوست دارم دو میدانی در ایران پیشرفت کند و از این حال و روز درآید و رئیسی سر کار بیاید که این رشته هم مثل والیبال شود.