«میان شک و ایمان»
(گفتگوهایی درباره دین و عقل)
نویسنده: جان هیک
مترجم: ادیب فروتن
ناشر: ققنوس، چاپ اول1396
208 صفحه، 14 هزار تومان
****
دین و مسائل مربوط به آن موضوع بسیاری از گفتگوهاست. اما کمتر کتابی در این زمینه به صورت گفتگو نگاشته میشود. البته در گذشته برخی از فیلسوفان در چنین قالبی کتاب نوشتهاند. یکی از مشهورترین نمونهها در این زمینه کتاب دیوید هیوم (1711-1776) است با عنوان "گفتگوهایی در باب دین طبیعی". اما در دورههای اخیر کمتر شاهد چنین چیزی هستیم؛ زیرا بیشتر فیلسوفان دین ترجیح میدهند آثار خود را به سبک و سیاق کاملا تخصصی و آکادمیک بنویسند و مخاطبان اصلی آنها نیز بیشتر استادان و دانشجویان رشتههای مرتبط هستند. به همین دلیل عموم مردم از دستاوردهای جدید و نظریات نوین این عرصه اطلاع چندانی ندارند. اما جان هیک (1922-2012) فقید، فیلسوف دین پرآوازه، در این زمینه سنتشکنی کرده است. او جدیدترین دستاوردها و آخرین نظریات خود را در مورد مسائل گوناگون دینی به صورت گفتگویی بسیار جذاب و خواندنی درآورده است تا برای عموم مردم قابل فهم و آموزنده باشد. او در این اثر نه تنها موضع خود را نسبت به دیدگاههای دینی سنتی مشخص میکند، بلکه به اشکالات منتقدان دین و نظریات مخالفان دینداری هم پاسخ میدهد.
گفتگوها میان دو نفر با نامهای جان و دیوید انجام میشود. جان سخنگوی جان هیک است و دیوید منتقد دین و دینداری است و نام دیوید هیوم را تداعی میکند که او نیز نسبت به دین شکاک بود. لذا میتوان این دو نفر را نماینده نزاع دوره معاصر میان دینداران و بیدینان بهشمار آورد.
بحث با مناقشه بر سر ماتریالیسم یا طبیعتگرایی آغاز میشود. جان هیک آن را نه یک نظریه علمی، بلکه یک دیدگاه فلسفی میداند که از منظر فلسفی غیرقابل قبول است. پس از آن موضوع خدا مورد بررسی واقع میشود. جان هیک تعریف خاص خودش از خداوند را ارائه میکند و ادله سنتی گذشتگان را برای اثبات وجود خدا وافی به مقصود نمیداند؛ زیرا او تصور خاصی از خداوند دارد که با دیدگاه سنتی ادیان متفاوت است. او آن را بهطور مشروح توضیح میدهد. از نظر جان هیک فقط با تجربه دینی و معنوی میتوان خدا را اثبات کرد. در ادامه اشکالاتی که به تجربه معنوی وارد شده است، بررسی میشود. همه آنها مبتنی بر یافتههای جدید علوم عصبشناسی است. پس از آن، او نتایج دیدگاه کلی خود در مورد خدا و دین را در مورد مسیحیت توضیح میدهد. او از اسلام هم غافل نیست و فصلی را به آن اختصاص داده است. جالب است که در این فصل اندیشههای دکتر سروش موضوع اصلی بحث است. وی این متفکر ایرانی را به عنوان مهمترین و برجستهترین روشنفکر جهان اسلام در دوره معاصر معرفی میکند و نوآوریهای او را در زمینه معرفت دینی به عنوان پتانسیل دین اسلام برای نو شدن و معاصربودن مطرح میکند. در فصول بعدی خوبی و بدی ادیان و کارکردهای مثبت و منفی ادیان در طول تاریخ ارزیابی میشود. زندگی پس از مرگ نیز در پرتو مباحث قبلی شکل دیگری به خود میگیرد. و کتاب با نظریه خاص جان هیک تحت عنوان "خوشبینی کیهانی" به پایان میرسد.
جان هیک در لابهلای مباحث به سایر اموری میپردازد که به نحوی با دین ربط پیدا میکنند؛ اموری همچون: تناسخ، تلهپاتی، احضار ارواح، دعا، عرفان و معنای زندگی. همچنین به ادیان شرقی نیز اشاره میکند و مباحث خود را فقط بر ادیان توحیدی یا ابراهیمی مبتنی نمیسازد. او همه ادیان را به رسمیت میشناسد و علت شهرت جهانی او نیز دیدگاه خاصش در مسئله پلورالیسم یا کثرتگرایی دینی است. و از نکات جالب این اثر آن است که او برخی از تجربههای معنوی خودش را بازگو میکند. جان هیک در همه موارد به یافتههای جدید علوم نیز توجه دارد و از ناسازگاری ظاهری برخی از نظریات علمی با برخی از امور دینی آگاه است و تلاش میکند راهحلهای جدیدی ارائه کند تا باورهای دینی از معقولیت و مقبولیت بیشتری برای انسان معاصر برخوردار باشند.
اما این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟ یا به عبارت دیگر جان هیک چه مخاطبانی را مد نظر داشته است؟ پاسخ، کسانی است که نسبت به دین بیتفاوت نیستند؛ کسانی که دغدغه دین دارند، اما دیدگاه سنتی آنان را قانع نمیکند و میخواهند در جهان مدرن باورهایی معقول و مقبول در زمینه دین داشته باشند که با یافتههای سایر حوزههای دانش در تعارض نباشد. جان هیک سرنخهای بسیاری خوبی در این زمینه به دست علاقمندان میدهد که اگر مشتاق باشند، میتوانند با پیمودن این مسیر به نتایج بهتری هم برسند. از این روی، این اثر هم برای متخصصان، استادان و دانشجویان رشته فلسفه دین آموزنده است و هم برای عموم افراد علاقمند بسیار مفید است و لذا همگان میتوانند از آن بهرهمند شوند.
در پایان نمونهای از نظریات بدیع جان هیک در مورد مسائل دین ذکر میشود. او در مورد دعا میگوید:
- معتقدم همه ما در سطح ناخودآگاه در یک شبکه مشترک به یکدیگر متصلایم که در آن به شکل بالقوه هر لحظه با افکارمان و، حتی بیشتر، با عواطفمان یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهیم. در دعا ما افکار و علاقه خود را مشخصا بر کسی که میشناسیمش متمرکز میکنیم، کسی که میدانیم مضطرب یا افسرده یا ترسیده یا سردرگم یا در حالت عصبانیت یا خشم است، کسی که بیمار است، و آنان را تجسم میکنیم و به نحوی مثبتاندیشانه آنها را در حال و وضعی بهتر میخواهیم. من قویا گمان دارم که افکار ما ، که با شفقت، عشق و آرزوی نیکو تقویت شدهاند، واقعا ممکن است تأثیری مثبت بر آن افراد داشته باشند. و البته همچنین تشویق کردن و نیرو دادن به افراد دیگری که در هیچ وضعیت بدی قرار ندارند. این کار حتی در مورد بیماری جسمی هم موثر است؛ زیرا اغلب در بیماریهای جسمی نیز یک عنصر روانتنی وجود دارد. افکار ما بر ذهنِ فردِ ناخوش اثر میگذارد و آن هم بر بدن او موثر واقع میشود.
*دکترای فلسفه