مقاله تحقیقی و مفصل سیدحسین موسویان تحت عنوان: «ارزیابی تعامل هسته ای آمریکا و ایران» در ده صفحه در این ویژه نامه منتشر شده که در پایان شش درس مهم از مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا را معرفی کرده که میتواند درآینده روابط آمریکا و ایران تاثیرات قابل توجهی داشته باشد.
این مقاله تحقیقی که با همکاری سینا طوسی نوشته شده است، دوازده سال مذاکرات هسته ای از سال 1382 تا 1394که به توافق معروف به برجام ختم شد را مورد کنکاش قرار داده است.
چند نکته از مطالب مطروحه در این مقاله:
تاریخ روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب 1357 مملو از "فرصت های از دست رفته" است. شاید مذاکرات هسته ای، تنها موردی بود که دو کشور توانستند از یک فرصت به موقع استفاده کردند.
* موفقیت دیپلماسی هسته ای، بخاطر سرمایه گذاری سنگین و همزمان رهبران دو کشور برای حصول نتیجه و مدیریت موانع بود از جمله مدیریت مخالفین سرسخت داخلی در هر دو کشور و مهار لابی سنگین جبهه صهیونیستها و سعودی ها در آمریکا.
* دیپلماسی هسته ای نه تنها یکی از بحرانهای بزرگ بین المللی را حل کرد و محکمترین سند تاریخ عدم اشاعه بمب هسته ای را به وجود آورد بلکه بر تحولات ژئوپولتیک منطقه ای تاثیر شگفتی به جای گذاشت.
* بزرگترین امتیازی که ایران در مذاکرات هسته ای گرفت، این بود که قدرت های جهانی غنی سازی ایران را به رسمیت شناختند چون اصل دعوا بر سر غنی سازی بود ضمن اینکه قطعنامه ها و تحریم های هسته ای سازمان ملل را مرتفع کرد. متقابلا قدرت های جهانی ضمانت های لازم در مورد صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را دریافت کردند.
* در مصاحبه با رابرت آینهورن مذاکره کننده هسته ای آمریکا ، او به من گفت که: ما با آقای جلیلی در اکتبر 2009 (1388)در ژنو در مورد معامله سوآپ به توافق رسیدیم منتهی ایشان گفت که باید تهران موافقت کند. بعد از چند روز معلوم شد که در داخل با این طرح مخالفت شده است.
من ادعای رابرت آینهورن را با آقای خزایی سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل درمیان گذاشتم. وی به من گفت که درعین حال دو سه ماه بعد، موافقت ایران با سوآپ در چهارچوب توافق ژنو را به اطلاع سوزان رایس، همتای آمریکایی خود رسانده اما طرف آمریکایی به او گفته که ایران ابتدا باید غنی سازی را تعلیق کند تا سوآپ انجام شود در حالی که این موضوع جزء توافق مذاکرات سوآپ ژنو بین آقای جلیلی و ویلیام برنز نبود. لذا من این مطلب را در گفتگو با ویلیام برنز،رابرت آینهورن و تالوار پونیت نمایندگان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا درمیان گذاشتم که جملگی شوکه شدند و تصریح کردند که سوزان رایس پیغام آقای خزایی را به اطلاع آنها نرسانده است و تا کنون از این مطلب مهم هیچ اطلاعی نداشتند.
* مذاکرات پشت پرده و محرمانه هسته ای بین ایران و آمریکا در جولای 2012 (1391) در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در عمان آغاز شد. من شنیده بودم که طرف ایرانی برای اولین دوره مذاکره، جدی ظاهر شده بود که با عدم آمادگی طرف آمریکایی مواجه شد. لذا این شبهه در تهران ایجاد شد که آمریکایی ها جدی نیستند و بازی میدهند. من این موضوع را در مصاحبه با پونیت تالوار نماینده کاخ سفید در مذاکرات مطرح کردم. او گفت که سوء تفاهمی بیش نبود! ما به عمانی ها از ابتدا گفته بودیم که برای یک گفتگوی مقدماتی میاییم تا ابتدا روشن شود که مذاکرات دوجانبه با چه کسی، در چه مواردی، چه موقعی و در کجا انجام شود. اما عمانی ها به هیأت ایرانی گفته بودند که مذاکرات اساسی را انجام دهید. این موجب یک سوء تفاهم در طرف ایرانی شد.
* گفتگوهای هسته ای ایران و آمریکا در دوران روحانی-اوباما محدود به وزرای خارجه دو کشور نبود بلکه روسای نهادهای انرژی اتمی و بانک مرکزی ایران و وزارت خزانه داری آمریکا نیز گفتگوهای گسترده داشتند، ضمن اینکه روسای جمهور هم گفتگوی تلفنی داشتند. ضمن اینکه فراتر از موضوع هسته ای، برخی از اختلافات مالی چند دهه گذشته در حاشیه این گفتگوها حل شد و برای اولین بار مقامات رسمی امنیتی دو کشور دیدار که موجب آزادی برخی از زندانیان در دو کشور شد. ملوان های آمریکایی که وارد آب های ایران شده بودند نیز بدون ایجاد یک بحران جدید، آزاد شدند. این ویژگی در دیپلماسی هسته ای در تاریخ روابط ایران و آمریکا بی سابقه بود.
*اوباما از سیاست سنتی آمریکا در مورد ایران فاصله گرفت ازجمله اینکه در مورد غنی سازی، سنت شکنی کرد و حق غنی سازی ایران را پذیرفت. با وجودی که مرتب تاکید میشد که مذاکرات صرفا به موضوع هسته ای محدود میشود، اما اوباما بدنبال این بود که بعد از حل بحران هسته ای، گشایشی در کل روابط ایران و آمریکا به وجود آورد.
*با وجودی که اوباما با شعار تعامل با ایران آمد، اما دور اول ریاست جمهوری به خاطر حضور سیاستمدارانی همچون دنیس راس در کاخ سفید و هیلاری کلینتون در راس وزارت خارجه، بدترین تحریم ها علیه ایران اعمال شد. لاکن در دور دوم ریاست جمهوری او با آمدن جان کری به عنوان وزیر خارجه و رابرت مالی به عنوان مسئول امور خاورمیانه در کاخ سفید، شرایط کاملا متحول شد.
*جان کری اهمیت "احترام" به ایران را درک می کرد. او در مصاحبه 2017 خود گفت که "یکی از کلمات کلیدی ما در مذاکرات، احترام متقابل بود. تز اوباما ایجاد بالانس بین ایران و عربستان در خاورمیانه بود. او در مصاحبه با مجله آتلانتیک صراحتا اعلام کرد که عربستان باید در منطقه با ایران شراکت کند. موضعی که شدیدا سعودی ها را خشمگین کرد.
در مصاحبه ای که با رابرت مالی داشتم او به من گفت که سعودی ها و متحدینشان از قدرت روز افزون ایران نگران بودند. ما از آنها حمایت کردیم تا نگرانی عدم بالانس در آنها مرتفع شود و وارد گفتگو و تعامل با ایران شوند و مسایل منطقه حل شود. اوباما در مصاحبه خود با آتلانتیک گفت که متحدین عرب آمریکا مایلند همه تقصیرها را گردن ایران بیاندازند در حالی که باید وارد گفتگوی واقع گرایانه با ایران شوند.
* مقامات دولت اوباما امیدوار بودند که گفتگوهای هسته ای، گشایشی برای حل بحران های منطقه از جمله در سوریه و یمن و بحرین باشد. مارتین دمپسی رییس ستاد نیروهای مسلح آمریکا در مصاحبه ای تصریح کرد که نقش ایران در مقابله با داعش در عراق مثبت بوده است. جان کری هم در مصاحبه ای گفت، بحران های منطقه خاورمیانه با توافق هسته ای قابل مدیریت تر است زیرا در غیاب توافق، بحران دیگری بر سایر بحران های منطقه افزوده می شد.
*بعد از توافق هسته ای، آمریکا از مخالفت خود با حضور ایران در مذاکرات بین المللی سوریه دست برداشت.
*بعد از نهایی شدن برجام، از یک طرف اجرای بهینه آن بخاطر ازجمله باقی ماندن تحریم های غیر هسته ای آمریکا، نگرانی سایر کشورها از امکان مجازات شدن به خاطر آن تحریم ها و عدم امکان گردش دلاری معاملات جهانی با ایران، با مشکل مواجه شد و از طرف دیگر اوباما در داخل کشورش تحت فشار لابی اسراییل و عربستان با قطعنامه های تحریمی جدید کنگره علیه ایران برای مقابله با روند تعامل مواجه بود. تنش ها در حدی بود که کنگره آمریکا از نخست وزیر اسراییل برای سخنرانی علیه رییس جمهور آمریکا، دعوت کرد. با این وجود اوباما و کری از حداکثر توان خود برای اجرای برجام استفاده کرد ضمن اینکه نتوانستند رضایت ایرانی ها را جلب کنند زیرا که تحریم های گذشته غیر هسته ای آمریکا و تلاش های کنگره برای اعمال تحریم های جدید غیر هسته ای، مانع پیشرفت لازم شد.
* دو ماه قبل از توافق نهایی هسته ای در جولای 2015، مقام معظم رهبری ایران تصریح کرده بودند که برجام ملاکی است برای بررسی سایر همکاری ها. جواد ظریف هم این مهم را به جان کری گوشزد کرد که عملکرد آمریکایی ها در برجام مشخص خواهد کرد که آیا ایران می تواند با آمریکا در مسایل منطقه ای همکاری کند یا خیر. بعد از برجام و با مشاهده رفتار آمریکایی ها، آیت الله خامنه ای طی یک سخنرانی، بر گفتگوی دو کشور در مورد مسایل غیر هسته ای خط قرمز کشید.
تجربه تعامل ایران و ایالات متحده در حل بحران هسته ای ایران درس هایی برای تعاملات احتمالی آینده بین دو کشور به همراه دارد. توافق هسته ای نشان داد هر دو کشور از تعامل دیپلماتیک بسیار بیشتر منفعت می برند تا از تقابل؛ همچنین موفقیت تعامل دیپلماتیک شاهدی بر این مدعاست که سیاست های زور و فشار درباره ایران نه تنها شکست می خورند، بلکه نتیجه معکوس داشته و منجر به افزایش خطرناک تنش ها می شوند. با وجود اين، با بررسی جامع دوران تعامل هسته ای، شش درس اساسی زیر می تواند راهنمای واشنگتن و تهران باشد برای تعاملات دیپلماتیک احتمالی آینده:
1-اجماع داخلی بین گروههای مهم سیاسی
در تهران و واشنگتن مخالفت شدیدی با مذاکرات و تعاملات بین دو کشور وجود داشت. روحانی و اوباما نتوانستند در زمینه حمایت از این تعاملات اجماع ایجاد کنند؛ به خصوص در ایالات متحده این مشکل بیشتر وجود داشت زیرا اوباما نتوانست موانع اجرای بهینه برجام را مرتفع کند. علاوه بر این، استمرار ادبیات جنگ طلبانه در واشنگتن به موازات اقداماتی خصمانه کنگره، اعتماد تهران به هرگونه تعامل با ایالات متحده در آینده را تخریب کرد. در ایران نیز اتهامات به روحانی و همراهانش در حدی افزایش یافت که آبروی و آینده سیاسی حامیان تعامل را تهدید کرد.
در آینده باید اینگونه چالش های داخلی بهتر مدیریت شوند. تعاملات باید به گونه ای دنبال شوند هر دو جناح اصلی (دموکرات ها و جمهوریخواهان در آمریکا و اصولگرایان و اعتدالیون و اصلاح طلبان در ایران) در هر برد یا باختی مشترکا شریک باشند نه اینکه یک جناج سود یا هزینه آن را عهده دار شود. برای رسیدن به این هدف، سران هر دو کشور باید مذاکرات را در چارچوبی تعریف کنند که یک جناح به دنبال امتیازات سیاسی داخلی علیه رقبایشان نباشد، چون این کار فقط فراخوانی خواهد بود برای تخریب روند تعامل.
2-پرهیز از مداخلهگری در مسائل داخلی یکدیگر
در فضای پس از برجام، برخی لفاظیها در واشنگتن در ابراز امیدواری برای قدرت گرفتن «میانهروها» در تهران صدمات شدیدی به موفقیت تعامل و دیپلماسی بین دو کشور در آینده زد. این اظهارات، صرفنظر از اینکه چقدر فرضی بودند، واکنش طبیعی قدرتمندی را در ایران برانگیخت. افکار عمومی ایران عمیقا نسبت به هر چیزی که ممکن است دخالت خارجی در مسائل داخلیاش تعبیر شود، هوشیار و محتاط است. پرهیز از مداخلهگری در مسائل سیاسی داخلی باید اصلی کلیدی در هرگونه سیاستگذاری ایالات متحده برای تعامل با ایران باشد زیرا که اینگونه رفتارها نهتنها شانس تعامل موفق کوتاهمدت را از بین میبرند، بلکه اکثریت ایرانیان را در مخالفت با تعامل بلند مدت بین ایالات متحده و ایران متحد میکنند.
3-به حداقل رساندن دخالت کشورهای خارجی
در دوران مذاکرات، متحدان منطقهای آمریکا، مانند عربستان سعودی و اسرائیل، گفتگوی بین ایران و آمریکا را علیه منافع خود میدیدند. از این رو از تمام اهرمهای سیاسی برای سنگاندازی در راه تعامل هسته ای ایران و آمریکا استفاده کردند. ساختار گسترده و مؤثر لابی آنها موجب فشارهای کنگره و گروهها و اشخاص سیاسی و رسانهای شد. اگر این نفوذ شدید نبود، شاید ایران و آمریکا میتوانستند برای رسیدن به توافقاتی فراگیرتر، اعتمادسازی متقابل نمایند. تصمیمسازان آمریکا باید بدانند کشورهای منطقه با ادعاهایشان درباره تهدیدات ایران، منافع خود را میجویند و نه منافع ملی آمریکا را.
4- مانده گاری: معیارهای مذاکرات آینده
در دوران انتخابات ریاستجمهوری آمریکا که نزدیک زمان اجرای توافق بود، تقریبا تمام کاندیداهای جمهوریخواه، شامل ترامپ، با حمله به توافق، قول دادند آن را لغو کنند. این حرفها در کنار اقدامات کنگره علیه توافق این پیام را به ایران فرستاد که توافق با یک رئیسجمهور آمریکا تضمینی برای ماندگاری ندارد. چنین شرایطی به هیچوجه باعث نمیشود تهران این توافق را بعنوان ملاک توافقات بیشتر با ایالات متحده تلقی کند. بعد از انقلاب، فقدان اعتماد متقابل مانعی جدی بر سر راه بهبود روابط ایران و آمریکا بوده است. تجربیات گذشته این باور را در ذهن رهبران ایران محکم کرده که ایالات متحده در بهترین حالت شریکی غیر قابل اتکاء و در بدترین حالت مذاکرهکنندهای فریبکار است. اگر ایالات متحده به تعهداتش پایبند بماند، اعتبارش نزد ایرانیان بهبود خواهد یافت؛ در غیر این صورت صدمات تعیین کنندهای به شانس آمریکا برای مذاکره با ایرانیان، از همه طیفهای سیاسی، خواهد خورد.
5-تحت کنترل داشتن انتظارات
تهران و واشنگتن هر دو درباره دستاوردهای احتمالی توافق اغراق کردند. در ایران، این تصور ایجاد شد که توافق هسته ای، کل مشکلات اقتصادی ایران راحل خواهد کرد و پایانی قاطع بر سیاستهای خصمانه آمریکا خواهد بود.
در طرف آمریکایی، نیز این تصور به وجود آمد که با برجام، وضعیت کلیه اختلافات منطقه ای آمریکا با ایران بهبود خواهد یافت. تأثیر این روند این بود که مردم هر دو کشور از برجام توقع نتایج یک "معامله فرگیر-همه جانبه" را داشتند در حالی که برجام توافق در مورد یک موضوع هسته ای بود و نه همه موضوعات. لذا در تعاملات آینده بین دو کشور ، باید نتیجه واقعی موضوع مورد گفتگو به درستی برای مردم تشریح شود تا از تعبیر و تفسیر های غیرواقعی جلوگیری شود.
6- اقدام، لحن و ادبیات صلحآمیز متقابل
در دوران مذاکرات هستهای، دولت اوباما این سیگنال را فرستاد که آماده است دینامیک زیربنایی رابطه ایران و آمریکا را تغییر دهد. آن ادبیات، حامل شکلی از به رسمیتشناختن دولت ایران و نقش منطقهای و بینالمللیاش بود که در رفتارهای رؤسای جمهور گذشته به چشم نمیخورد. درعین حال، حتی در دوره دوم اوباما، ادبیات کاخ سفید در مورد سیاستهای منطقه ای ایران و موضوع حقوق بشر مسالمت جویانه نبود بویژه اینکه از تعبیر"همه گزینه ها روی میز" هم گاهی استفاده میشد. این تعابیر در کنار رفتارهای خصمانه کنگره، در نهایت پیامی مخدوش به ایران ارسال می کرد و مقامات ایران نیز متقابلا پاسخهای مشابه میدادند. تعامل پایدار بین ایران و آمریکا نیازمند این است که نیات مثبت هر دو طرف به وضوح و از طریق تمام بخشهای حکومتی، با ثابت قدمی ابراز شود. مذاکرات هستهای نشان داد که دولتمردانی موفق خواهند شد که حاضر باشند سرمایه سیاسی خود را همزمان در سه زمینه هزینه کنند: دیپلماسی دوجانبه، ادبیات صلحآمیز و همراه با احترام و نهایتا تعاملات متقابل .
راه پیشِرو چیست؟
مذاکرات نشان داد گفتگو بین تهران و واشنگتن نهتنها ممکن است، بلکه این شانس را دارد که بحرانهای سخت را نیز رفع کند. نتیجه دیگر مذاکرات این بود که نشان داد دولتهای ایالات متحده و ایران میتوانند در مسائل مربوط به منافع مشترک با هم همکاری کنند. تعاملات هستهای همچنین برای اولینبار منطقهای پایدارتر را قابلتصور کرد که در آن ایران و ایالات متحده میتوانند هم زمان با اختلافات در منافع، با هم مکالمه کنند. بین ایران و ایالات متحده اختلافاتی جدی بسیاری باقی است. همزمان، منافع مشترک نیز بین آنها وجود دارد. حتی استراتژیست برجسته آمریکایی، هنری کیسینجر، دو کشور را به عنوان «متحدان طبیعی» توصیف کرده است. در نهایت، واشنگتن و تهران دو انتخاب پیشرو دارند: شیوه خصمانهای را که تقریبا برای ٤٠ سال داشتهاند ادامه دهند یا تعامل دیپلماتیک را پی بگیرند.
اگر تعامل را انتخاب کنند، باید از دوران گفتگوهای هستهای در فاصله ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ درس های لازم را آموخته و آن را بنیان کار قرار دهند. تعامل موفقیتآمیز بین آنها فراتر از روابط صرفا دوجانبهشان حس خواهد شد و تأثیر مثبتی روی بحرانهای منطقهای و تهدیدهای جهانی مانند تروریسم، برای سالیان سال پیشرو خواهد داشت.