زندگی به خودی خود معنایی ندارد. بعضی چیزهاست که به زندگی معنا میبخشد، و بعضی اتفاقات است که بیمعنا بودن زندگی را آشکار میکند. و مرگ، آن نیروی دوگانه است.
در روزگار جوانی ما، علیاشرف درویشیان یکی از عوامل شور زندگی و نوشتههایش جریانی انرژی بخش برای پر کردن خلاهای زندگی بینشاط تهی از معنا بود. اما وقتی مرگ مثلِ گونی ناچیزی خوار، به زمینمان میزند، عملاً همه چیز از جمله خود زندگی را بیارزش و بیاعتبار میکند.
چطور ممکن است کسی که تمام وجودش عشق به زندگی است، زندگی به هیچش بگیرد و نابودش کند. زندگی درویشیان سراسر در مبارزه صادقانه برای تحقق رویاهایی گذشت که دیگرانی ریاکارانه در آن رؤیاها زندگی میکردند و میکنند.
درویشیان در کودکی بشریت میزیست؛ با چشماندازهای زیبا به آینده بشریت؛ همان که نوکیسگان فرهنگی و اقتصادی در دل به سادگیاش تسخر میزنند. و واقعیت این است که این زندگی پر از رجالگی جای زندگی درویشیانها نیست؛ او رنج میبرد، و پس پشت طنزش جریانی از درد جاری بود.
درویشیان به پاس دست یافتن به رؤیاهایش (آیندهای کمدغدغه برای تهیدستان) زندگیاش همواره در زندان و در بهدری گذشت و یگانه همدم غمخوارش همسر نازنینش بود... .
به مناسبت درگذشت علی اشرف درویشیان علی اشرف درویشیان: در کودکیِ بشریت
گروه کتاب الف، 3960806030در روزگار جوانی ما، علیاشرف درویشیان یکی از عوامل شور زندگی و نوشتههایش جریانی انرژی بخش برای پر کردن خلاهای زندگی بینشاط تهی از معنا بود