«هیچکاک به روایت هیچکاک»
نویسنده: سیدنی گاتلیب
مترجم: حسین کربلایی طاهر (شاهین)
ناشر: ققنوس؛ چاپ اول 1395
424 صفحه؛ 28 هزار تومان
****
«هیچکاک به روایت هیچکاک» عنوان کتابی است اثر سیدنی گاتلیب با ترجمهی حسین کربلایی طاهر (شاهین) که در نشر ققنوس منتشر شده است. این کتاب گزینشی است از نوشتهها و مصاحبههای کارگردان بزرگ، آلفرد هیچکاک در باب داستان، تعلیق، سینمای ناب، کارگردانان و کارگردانی.
آلفرد هیچکاک به زعم بسیاری از سینماگران و کارگردانان شهیر از مهمترین فیلمسازان نیمه اول قرن بیستم و همین طور دههی 60 میلادی است. کارگردانی با دامنه تاثیر گذاری زیاد، فعال و پرکار، و همین طور خلاق. آلفرد هیچکاک را باید از معدود فیلمسازان مهمی دانست که در دو دوره سینمای عصر صامت و سینمای دوران ناطق فعالیت هنری داشته است. ضمن اینکه او از کارگردانهایی است که در سمتهای مختلف و عناوین متفاوتی در پشت صحنه سینما حضور داشته است تا به تدریج در کسوت کاگردان فیلمهای معروفش در ژانرهای مردم پسند و مورد علاقهاش بسازد. بعد از گذشت قریب به چهار دهه پس از مرگ آلفرد هیچکاک همچنان از او به عنوان یکی از مهمترین فیلمسازان ژانرهای تریلر و وحشت یاد میشود؛ ژانرهایی که هیچکاک به شدت مفتونشان بود. خود او میگوید: «رضایت اصلی من در این است که فیلم تأثیری روی تماشاگران گذاشت، و من این تأثیر را خیلی مهم تلقی میکنم. من به موضوع توجهی ندارم، به بازی نیز اهمیتی نمیدهم، اما برای تکههای فیلم، فیلمبرداری، نوار صدا و همه اجزاء تکنیکی که باعث شد تا تماشاگران از ترس فریاد برآورند، ارزش قائلم. احساس میکنم که خیلی رضایت بخش است چنانچه بتوانیم هنر سینما را برای به دست آوردن چیزی از عاطفه توده مردم به کار ببریم و با روح بی تردید، به چنین توفیقی نائل شدیم. نه پیامی در این فیلم بود تا تماشاگران را برانگیزد، نه بازی با اهمیتی یا لذت از داستان، بلکه همه با فیلم خالص برانگیخته شدند.» یا: «برای فیلمسازان دستورکارهایی هست که باید با دلایل درست بکار برند. نیازی به مفاهیم ژرف نیست. من به پیام فیلم توجه ندارم. من مانند نقاشی هستم که گل میکشد. ساخت فیلم پول فراوان میخواهد که مال دیگران است. وجدانم میگوید باید پول را به آنها برگردانم. سینما پردهای است که در برابر کلی صندلی باید آنرا پر کرد. باید تعلیق آفرید تا مردم دلسرد نشوند. اگر سیندرلا هم میساختم تماشاگران زمانی خوشحال میشدند که در کالسکه، مردهای میگذاشتم. تماشاگران برای برخی فیلمهایم از زور اضطراب فریاد میزنند. من از این پیشامد خوشم میآید. من روش داستانگویی را از خود داستان بیشتر دوست دارم.»
آلفرد هیچکاک را تحت تاثیر سینماگران بزرگی همچون سرگئی آیزنشتاین، فریتس لانگ، مورنائو و دیوید گریفیث میدانند. از سوی دیگر هیچکاک به شدت به سینمای اکسپرسیونیستی آلمان علاقهمند بود. در کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» بیش از همه توجهی هیچکاک به «داستان» و عنصر «تعلیق» آشکار میشود. بیشترین موضوعاتی که فکر هیچکاک را به خود معطوف کرده بود روش داستان گویی و ایجاد تعلیق تا مرز اضطراب و هراس در تماشاگر بوده است. شاید به همین دلیل هیچکاک جزو کارگردانهایی است که ذهنی به شدت قصه پرداز دارد. او به وقت فیلمسازی بیشترین توجهش را روی روش داستان گویی و ساختار داستانش متمرکز میکند. جالب است که در کنار اعتنای ویژهی هیچکاک به عناصر داستانی، او به شدت دل در گرو بافتار سینمایی و مهمترینشان عنصر تصویر دارد. او به خود اجازه نمیدهد با گفت و گو و دیالوگهای بازیگران قصهی فیلمش را پیش ببرد و معتقد است که دیالوگ زمانی در فیلم اتفاق میافتد که تصویر نتواند از عهده انتقال آن بربیاید. در کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» سیدنی گاتلیب نوشتهها و گفتههای بسیاری را از این فیلمساز در باب اهمیت این مسئله از نگاه هیچکاک مصداق میآورد. گاتلیب در کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» نخست به اهمیت داستان و تعلیق در سینمای هیچکاک میپردازد، در وهلهی دوم سینمای ناب را از نگاه هیچکاک واکاوی میکند، سپس تزهای هیچکاک در باب کارگردانی برای مخاطب روشن میشود و در نهایت برشهایی از نحوه عملکرد هیچکاک در فیلمسازی برای خواننده تبیین میشود.
در تمامی این بخشها آنچه بر ایدههای مطروحه صحه میگذارد، جستارها، یادداشتها و گفتههای خود ِ آقای کاگردان است. گاتلیب در مقدمهی کتابش نوشته است نمیخواهد در این کتاب از آلفرد هیچکاک چهرهای اسطورهای و قهرمان بسازد اما شخصیت هیچکاک در طول این کتاب سویهای قهرمانی پیدا میکند. هیچکاک با اینکه هرگز جوایز معتبری نظیر جایزهی اسکار را به خانه نبرد، اما هنوز که هنوز است از آثار و گفتههایش به عنوان الگو و سرمشق الگوبرداری میشود. یکی از سوالاتی که در کتاب گاتلیب به آن پاسخ داده میشود این است که چرا آلفرد هیچکاک برای بسیاری از سینماگران شخصیتی متفاوت و متمایز از کارگردانان همنسلش است و چرا تا این حد مورد توجه قرار گرفته است.
در این کتاب این مسئله تشریح میشود که آلفرد هیچکاک بر مبنای منطق سینمایی که خودش به آن قائل است، عمل میکند و شیوهای منحصر به فرد در ساخت فیلمهایش دارد. کارگردان فیلمهای ماندگاری نظیر «پنجره پشتی»، «سرگیجه»، «روانی» یا «شمال از شمال غربی» روی نکتههایی در فیلمسازی تاکید دارد که کمتر کارگردانی در آن زمانه برایشان ارزش قائل بود. برای نمونه هیچکاک در عین حال که برای «داستان» و «تعلیق» اهمیت ویژهای قائل بود، مهمترین عنصر سینمایش را در تدوین و اصل «تصویر» جست و جو میکرد. در بخش «چگونه گفتن» از کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» آلفرد هیچکاک به مصاحبه کنندهای که در نوعی سردرگمی از او میپرسد: «شما به شدت در فیلمهایتان روی تعلیق شک و تردیدها کار میکنید، و ما در جایگاه تماشاگر شک و تردیدهایمان را به تعویق میاندازیم به جای آن که... نمیدانم...؟» میگوید: «عبارتی دارم که همیشه به خودم میگویم: منطق ملال آور است. و همین طور هم هست. یک عالمه فیلم باید گرفته شود تا منطق شکل بگیرد، بدون این که ذرهای درام در آن باشد.»
سینمای پرمعنا و بعضا معناساز هیچکاک در شرایطی شکل میگیرد که او هرگز به آنچه «پیام فیلم» خوانده میشد، اعتقادی نداشت. هیچکاک یکبار از قول سموئل گلدوین میگوید: «پیام مال تلگرافخانه است.» کتاب «هیچکاک به روایت هیچکاک» فرصت مناسبی را فراهم میکند تا متدولوژی فیلمسازی هیچکاک برای مخاطبانش تببین و شفاف شود. این کتاب به واسطهی آثاری از زبان و قلم آلفرد هیچکاک نحوه فیلمسازی او و همین طور سینمای عجیب و شاخص هیچکاک را تا حدود زیادی برای مخاطب روشن میکند.
«هیچکاک به روایت هیچکاک» را باید به علاقهمندان سینما، و همین طور دانشجویان این رشته پیشنهاد داد. این پیشنهاد را همچنین باید برای دوستداران سینمای هیچکاک - که البته کم نیستند- نیز پیشکش کرد.