«فانوس دریایی»
نویسنده: شیوا مقانلو
ناشر: چشمه، چاپ اول 1396
89 صفحه؛ 25 هزار تومان
*****
«اما همهی صوتهای پراکنده در فضا که حرف نیست، زجر است گاهی. میدانی، ما بیشتر عمرمان را به اجبار یا اختیار نشستهایم پای حرفهایی که اصلا حرف نبوده؛ که نشنیدنشان ضرری که نداشت هیچ، بهتر هم بود... زندگی ما سرشار از صوتهای اضافی آدمهای اضافی در مکانها و زمانهای اضافی است... تو از حرفهای بعضیها ذله میشوی، به کما میروی، میگریزی و گوشهایت را رویشان میبندی. اما همه را که غربال کنی، در اعماق وجودت، تنها چند نفر میمانند که با تو حرف میزنند... در سکوت حرف میزنند... حتا اگر تنها یک نفرند. آن یکی حرف را بشنو.»
اگر یادداشتهای ژورنالیستی شیوا مقانلو را که سالها پیش در روزنامه اعتماد به صورت هفتگی منتشر میشد را خواندهاید، و مخاطب آن سری یادداشتها بودید، بروید سراغ کتاب «فانوس دریایی» که نشر چشمه منتشر کرده است. این کتاب مجموع یادداشتهای مقانلو است که البته حرج و تعدیلی نیز در آن صورت گرفته است. کتابی در شکلی شکیل به ضمیمه عکسهای هنرمندانهای از کوروش ادیم، مریم سعیدپور، علیرضا شاه حمزه، مژگان دولت آبادی و حمید جانی پور.
متن- عکسهای کتاب «فانوس دریایی» شاید بیشتر از همه خاصیت "دلدادگی" داشته باشد؛ دلدادگی نسبت به یک تصویر، یک اتفاق، یک مفهوم و یا یک رفتار. حرف دلهای شیوا مقانلو، حوزههای مختلفی را در برمیگیرد، از سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی گرفته تا موضوعاتی در گسترهی ادبیات.
سنت یادداشتنویسی در ایران سنت دیرپایی نیست، حتی در زمانهی معاصر نیز اتفاق پربسامدی نیست؛ چندان که شاید درست نباشد از کلمهی «سنت» در آن استفاده کنیم. اگر این مقوله را قالبی مختص به خود بنامیم، باید بگوییم این قالب نوشتاری در عین حال که ظاهری متشتت و گاه شلخته دارد، در قبال مضامین بسیاری فرمی خودبسنده به حساب میآید؛ به این معنا که مهمنرین شکل برای بیان موضوعاتی است که به نظر پیش پافتاده میآیند اما بلاشک باید بدانها پرداخته شود. یکی از ویژگیهای مهم این شکل از نوشتن را میتوان در گوشزد کردن نکتههای مهمی دانست که در قلمروهای مختلف اجتماعی، ادبی و ... رخ میدهد. از آنجایی که یادداشتهای اینچنینی وجه تخصصی یا بالطبع مقالهای ندارند، سادهتر نوشته میشوند و صد البته به واسطه همین ویژگی سادهتر نیز خوانده میشوند. همین خوانده شدن میتواند مهمترین خصیصه یادداشتهایی باشد که گاه آن را حرف دل میخوانیم. کاری که شیوا مقانلو در مجموعه یادداشتهایش با عنوان «فانوس دریایی» انجام داده است.
«فانوس دریایی» به راحتی خوانده میشود، و وقتی میبینید که نویسنده موضوعات مهمی را برای نگارش وجیزهاش انتخاب کرده است، آن وقت خوش خوانی یادداشتها بیش از پیش برجسته میشود. خیلی از مخاطبان به این دلیل موضوعات مهم را پیگیری نمیکنند که به قول خودشان حوصله خواندن متنی پیچیده و بغرنج را ندارند. یادداشتهایی از این دست مخاطبان بسیاری برای مطالب پراهمیت به وجود میآورد و به شکلی صمیمانه اطلاعات یا به عبارت بهتر آگاهی اجتماعی مناسبی در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
شیوا مقانلو در نوشتن یادداشتهای «فانوس دریایی» از زبانی شیوا، ادیبانه، گاه پر ایقاع و در عین حال ساده بهره برده است. این ویژگیها در مجموع زبانی روان و سلیس آفریدهاند که کتاب را به کتابی خوش خوان بدل کرده است. از طرفی در جابه جای کتاب و بعد از هر یاددداشت تصاویری در کتاب منتشر شده است که هر یک جذابیتهای بصری منحصر به فردی در خود دارند. تصاویر حمید جانی پور شکل خاصی از تنهایی را تداعی میکنند، کلید واژهی تصاویر کوروش ادیم شاید حیرت باشد، و عکسهای مریم سعیدپور نگاه نویی را به مناظر پرتکرار و تجربه شده پیش میکشد. طبیعت در عکسهای علیرضا شاه حمزه نقش پررنگی دارد و تصاویر برداشته شده توسط مژگان دولت آبادی همگی در یک ویژگی متفقند: حضور اشیا.
تنوع مضامین عکسها رویهی متناظری با نحوه مضمون پردازی در یادداشتهای شیوا مقانلو دارد. مقانلو در عین حال که یادداشتهایی با مضامین متفاوت برای این کتاب انتخاب کرده، توانسته انسجامی واحد نیز در میان این یادداشتها به وجود بیاورد. امری که در میان تمام تصاویر موجود در کتاب نیز قابل مشاهده است.
مقانلو خود درباره این کتاب مینویسد: «فانوس دریایی خطاب و متعلق به هر "تو"یی است که خودش را در آن پیدا کند. شاید از ابتدا یک "توِ" خاص و آشنا در متنهایم وارد شده باشد، شاید هم هر مخاطبی که در مسیر نور قرار گرفته همان جا به "توِ" متن تبدیل شده باشد، شاید هم اصلا همهاش "من" باشد. هر کدام که باشد، خودش را میانهی متنی پیدا میکند و از نو میشناسد. هر جا"تو" باشی، "من" هم همان جایم.»
این کتاب را میتوان به مخاطبانِ کتابهایی با رویکرد قطعه نویسی پیشنهاد کرد. از طرف دیگر اگر مخاطب آثار شیوا مقانلو هستید وجه دیگری از زبان ورزی این نویسنده و مترجم ایرانی را در «فانوس دریایی» خواهید دید. حتی باید گفت شیوا مقانلو در این کتاب شکل دیگری دارد.