در بخشهای قبل دیدیم که شبکه بانکداران و صرافان یهودی اروپایی چگونه در قرن هفدهم تشکیل شد و در قرن هجدهم به آمریکا گسترش یافت. سپس همزمان با انقلابهای متعدد سیاسی در اروپا و آمریکا در قرن نوزدهم این شبکه حاکمیت نهادهای متولی پول - با محوریت بانکها، خصوصاً بانکهای مرکزی - را بدست گرفت؛ و نهایتاً در ابتدای قرن بیستم با فتح «فدرال رزرو» و در مراحل بعد با جهانروا شدن اسکناسهای منتشره از سوی این نهاد، عملاً حاکمیت «پول» جهان بدست این شبکه افتاد. دیدیم که منافع حداکثری این شبکه در هر دو جنگ جهانی، رکود بزرگ، تشکیل اسرائیل، جنگهای اعراب و اسرائیل، جنگ خلیجفارس و تشکیل سازمانهای بزرگ فراملی مانند «بانک جهانی»، «سازمان تجارت جهانی» و «صندوق بینالمللی پول» چگونه از کانالهای مختلف تامین شد.
+ کل پرونده «جادوی پول و بانک» اینجا در دسترس است
در ادامه نقش حاکمان فدرال رزرو در شکلگیری «برجام» میپردازیم.
* بکگراند برجام؛ اقدامات بیسابقه طرفین
طی چهار سال گذشته، در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی و همچنین در مواضع و رفتارهای بلوک غرب با ایران، رویدادهایی اتفاق افتاد که برای کمتر کسی باورپذیر بود؛ اینکه در خلال اولین سفر دکتر روحانی به نیویورک در مهرماه 1392 پرزیدنت اوباما منتظر تماس رئیسجمهور ایران بود، و هنگامی که از عزیمت او از نیویورک به سمت تهران – بدون تماس - مطمئن شد، طی رفتاری عجولانه و نامتعارف، در اتومبیل با دکتر روحانی تماس گرفت؛ یا رهبری، با سیاست «نرمش قهرمانانه» به مذاکره با غرب چراغ سبز نشان دادند؛ و یا اینکه آژانس، یک شبه، راهبرد تخاصمی خود با ایران را کنار گذاشت و بجای گزارشهای مکرر منفینگر پیشین، اقدامات ایران را مستمراً و طی چندین نوبت سازنده دانست؛ یا اینکه ایران، در یک طرف و غرب با محوریت امریکا در طرف دیگر میز مذاکره، طی بیست و چندماه، و با وجود «گزینههای متعدد روی میز» آنقدر به مذاکرات سخت و نفسگیر ادامه دادند، تا نهایتاً به توافق دست پیدا کردند؛ و از این دست اتفاقاتی که پیش از آن، طی بیش از سه دهه سابقه نداشت.
و البته فراموش نکردهایم که طی این مدت، نهتنها روابط دوستانه و صمیمانهای شکل نگرفت، بلکه پیرو عادت مالوف، دوطرف از کنش و واکنشهای منفی گوناگون فروگذار نکردند. از تهدیدهای مکرر به گزینههای روی میز (که پس از توافق، تا هماکنون نیز ادامه دارد)، تصویب تحریمها و اعمال فشارهای جدید، و فشارهای گوناگون سیاسی و اقتصادی طرف غربی، تا فعالیتهای منطقهای و گسترده ایران علیه غرب؛ این خصومت حتی بعد از توافق نیز ادامه داشته و دارد، و مواضع طرفین تغییر اساسی نکرده است. برای مثال اشتون کارتر، وزیر دفاع وقت آمریکا، پس از توافق و در سومین جلسه علنی حضور در سنا برای توضیح در مورد برجام، موضعش در قبال ایران را اینگونه بصراحت اظهار میکند: «خاورمیانه با دو چالش اساسی مواجه است: ایران و داعش.» با این وصف چرا طرفین - خصوصاً طرف غربی - با چنین عزمی بر حصول توافق مصر بودند؟
اشتون کارتر، وزیر دفاع وقت آمریکا
*چند پرسش
اینکه ایران در شرایط بحران اقتصادی قرار داشت و به همین دلیل تسلیم مذاکره شد، شاید تا حدی قابل درک باشد، اما طرف غربی چرا اصرار به توافق داشت؟ پرسشهای زیر چه پاسخی دارد:
- چرا بلافاصله پس از توافق، قطعنامههای گوناگون، به نفع ایران گذرانده شد؟
- چرا در کمتر از یک هفته، پای هیئتهای تجاری و اقتصادی غرب به ایران باز شد؟ آیا آنچنان که از آمد و شد هیئتهای اروپایی برمیآمد طی سالهای اخیر تغییر اقتصادی خاصی رخ داده یا بازار مصرف 80 میلیونی ایران آنچنان برای غرب مهم شده بود، که برای دسترسی به آن بر توافق اصرار میکرد؟
- چرا رسانههای غرب به یکباره تغییر جهت دادند؟
- چرا تیم سیاسی اوباما در جهت قبولاندن توافق، با آن مشقت با کنگره دست و پنجه نرم کرد؟
- آیا اخیراً ایران در معادلات ژئوپولتیک یا ژئواستراتژیک در منطقه – مثلاً در آشفته بازار عراق، سوریه، لبنان، یمن، عربستان، افغانستان، یا در تحولات اسرائیل و از این دست - آنچنان برگهای برندهای بدست آورده که غرب را چنین دستپاچه، مجبور به نشستن سر میز مذاکره کرد؟
- آیا دسترسی ایران به بازار انرژی منطقه طی مدت اخیر تغییر قابل توجهی داشته که غرب را به اضطرار انداخته بود؟
- آیا انتخاب دکتر روحانی حاوی پیام تغییرات اجتماعی و سیاسی شگرف در ایران بوده است؟
- آیا بحران اقتصادی غرب چنان فشاری بر گرده اربابان اقتصادی غرب تحمیل کرده که آنها را به اضطرار انداخته بود؟
- آیا این غرب دستبسته همان بود که چندی پیش حتی برای خرید اقلام دارویی و غذایی نیز راه مبادلات ارزی ایران را مسدود کرده بود؟
- چرا آمریکا آنچنان بر حصول توافق متمرکز بود، که به قول توماس فریدمن (روزنامهنگار سرشناس امریکایی) لااقل برای دستیابی به موقعیت برتر، حتی یک نوبت حاضر به ترک میز مذاکره نشد؟! پاشنه آشیل غرب کجا به دست ایران افتاده که باوجود خصومت با ماهیت انقلاب ایران، اینچنین به «صلح تحمیلی و به هر قیمت» تن داده بود؟ آیا طرف غربی واقعاً برای به نتیجه رساندن این توافق اضطرار یا نیاز اساسی داشته است؟ و اگر داشته است چرا؟
گرچه این پرسشها هریک در جای خود قابل طرح و بحث است، اما یک واکاوی درست از مسئله نشان میدهد که هیچیک از این موارد – به فرض که بتواند جبهه غرب را ترغیب به مذاکره کند – آنها را چنین در فشار قرار نمیدهد. با رصد اخبار و تحلیلهای منتشر شده طی سالهای اخیر - از سال 1393 تاکنون - درمییابیم که علیرغم انبوهی از مطالبی که در رسانهها منتشر شده است، هیچ تحلیل جامعی، که بتواند پرسشهای بالا را توضیح و پاسخ دهد، وجود ندارد؛ حداقل نگارنده به چنین تحلیلی برخورد نکرده است...
* ابعاد تحریمهای ایران
تحریمهای ایران، ابعاد استراتژیک - و بلکه ایدئولوژیک - داشت و تنها برای اهداف اقتصادی طراحی نشده بودT و البته به نتیجه دلخواه غرب نرسید؛ اساساً این یک واقعیت شناخته شده است که وضع تحریم در درازمدت اثراتش را از دست خواهد داد، به این دلیل که پس از مدتی راهکارهای گوناگون برای دور زدن و بیاثر کردن تحریم توسط کشور تحریم شده شناسایی و بکار گرفته میشود. بنابراین غرب قطعاً به این امید بسته بود که اعمال فشارهای اقتصادی بیسابقه، در کوتاهمدت به شکلگیری اعتراضات سیاسی، اجتماعی منجر شود؛ هدفی که به نتیجه نرسید.
در زمینه شکست تحریمهای سخت غرب علیه ایران برخی موارد را موثر میدانند؛ بازگشت موج تحریمها به غرب، قرار گرفتن ایران در مسیر رشد درونزا و بومی، پیشرفت ایران در فناوری هستهای، عقبنشینی آمریکاییها و غرب از سنگرهای اقتصادی و واگذاری صدر جداول اقتصادی به کمپانیهای چند ملیتی و شرقی، فشار اقتصادی ناشی از رکود در غرب و از دست موارد، دلایلی است که برای این شکست برمیشمرند؛ اما باز به نظر میرسد هیچیک از این دلایل برای توضیح اضطرار طرف غربی راهگشا نیست.
* انواع تحریمهای اعمال شده بر ایران
تحریمها قوانینی هستند که برای محدود کردن اقتصاد ایران از مبادی مختلف – از جمله امریکا، اتحادیه اروپا و شورای امنیت – بصورت یکجانبه یا چندجانبه، صادر شدهاند. تحریمها به دو یا سه نوع منحصر و محدود نیستند. طی سالهای اخیر تحریمهای گوناگون افراد، نهادها و شرکتها، تحریم بیمه، تحریم قطعات، تجهیزات و فناوریها، تحریم ابررایانهها و نرمافزارها، تحریم کشتیرانی، تحریمهای علمی، بلوکه شدن دارایها، و حتی تحریمِ هاست و دامین و تحریمهای متنوع دیگر نیز اعمال شده است. اما تحریمهای ایران بسیار سختگیرانه و بیسابقه بود که دوگونه اصلی زیر را شامل میشد:
- تحریم سختگیرانه سوئیفت؛ که در نتیجه این تحریم بانکهای خارجی نمیتوانستند کوچکترین مراوده و نقل و انتقال دلاری با ایران داشته باشند. بهاین ترتیب ایران حتی نمیتوانست در ازای تامین اقلام حیاتی نیز از مجاری بانکی پرداختی داشته باشد.
- تحریم فروش نفت؛ این نوع از تحریمها صادرات نفت ایران را از حدود 2.5 میلیون بشکه تا سطح یک میلیون بشکه فروکاست.
* روشهای ایران برای مقابله با تحریمها
با افزایش فشار تحریمها، ایران بهناچار تدابیری بکارگرفت که شرایط را کمی تعدیل کرد، و تا حدودی آثار شکننده فشارها را خنثی نمود. روشهای مبادلات پایاپای و تهاتری، انتشار ریال به پشتوانه دلارهای بلوکه شده یا سرمایهگذاری شده در کشورهای دیگر، فروش نفت از کانالهای غیررسمی و از این قبیل، تمهیدات متنوع ایران برای مقابله با این شرایط بود.
گرچه طبیعتاً این اقدامات ویژه، هزینههایی دربرداشت و حتی در برخی موارد به رانت و سوداگری و سر برآوردن امثال بابک زنجانی، یا ورود نهادهایی همچون نیروی انتظامی در فروش نفت منجر شد، اما سبب شد شیشه عمر تحریمها نیز ترک بردارد.
تا اینجا غرب به اضطرار نمیافتاد و در وضعیت حداکثری، اقدامات ایران تنها تحریمها را بلا اثر میکرد.
* نظام دلار ترک خورد
آنچه غرب را دچار اضطرار کرد کلید خوردن حذف دلار از مبادلات دوجانبه بود، که «نظام پرداخت دلار» را دچار چالش کرد. این روش در ابتدا به دلیل تنگنای ایران در معاملات دلاری آغاز شد و با توجه به نگرانیهای دیرینه کشورها از «نظام پرداخت دلار» بسرعت به کشورهای دیگر تسری و گسترش یافت. طی سالهای اخیر، به پیروی از همین الگو، دهها پیمان دو و چند جانبه پولی منعقد شد، که دلار را بهعنوان ارز مبنا از مبادلات حذف کرد. این همان کابوسی بود که «فدرال رزرو» از آن بشدت ترسید، و متعاقب آن نظام سیاسی خود را مامور کرد، هرطور شده ایران را از این شرایط خارج کند و معادلات بینالمللیِ متعاقب این شرایط را مدیریت نماید.
در بخشهای قبلی پرونده سیر تطور این ارز و قدرت گرفتن آن و برافراشته شدن پرچم آن بوسیله ترفندهای مختلف از جنگ و غارت تا قحطی و نسلکشی و تغییر نظامهای سیاسی توضیح داده شد؛ اگر کشورهای دیگر میدیدند که یک کشور تجربه موفقی در کنار گذاشتن دلار پیدا کرده است، هژمونی دلار از بین میرفت و در نتیجه اقتصاد آمریکا فرومیپاشید...
اگر در صحت این تحلیل تردید دارید فیلم سه دقیقهای زیر را ببینید.
اعتراف آمریکایی
حالا شاید دلیل اصرار غرب و رفتار دستپاچه آنان برای به نتیجه رساندن توافق با ایران روشن شده باشد. این شرایط، میتواند بخوبی پرسشهای طرح شده را پاسخ دهد.
در این سو در پی شکلگیری برجام شرایط ایران کمی بهبود یافت؛ شرایط انتظاری مردم در اقتصاد، آزادتر شدن فروش نفت پس از دو سال، آزادتر شدن فضای تجاری ایران با جهان، آزادسازی اموال، داراییها و پولهای بلوکه شده؛ و امکان نقل و انتقال منابع مالی که بلوکه نیستند اما امکان انتقال به ایران را نداشتهاند، سرمایهگذاری طرفهای اروپایی در بخشهایی از اقتصاد ایران، تعدیل نگاه متخاصم و امنیتی علیه ایران، مواردی بود که ایران بتدریج به آنها دست پیدا کرد.
اما در طرف دیگر سیاسیون آمریکایی و غربی ماموریت داشتند که به هر قیمت «برنامه جامع اقدام مشترکی» را به تصویب برسانند، تا به دنیا نشان دهند که مسیر دلار همچنان بهترین مسیر مبادلات تجاری در دنیاست. ایرانیها هم با هوشمندی، از این شرایط استفاده کردند، گرچه کارشناسان برخی انتقادها را هم به روشهای تیم مذاکره کننده وارد میدانند.
* پایاننامه
در این بخش، گزارش «پول سیاه» از پرونده «جادوی پول و بانک» به پایان رسید. در این زمینه چهار موضوع خاص باقی ماند؛ نقش فدرال رزرو در تطور سیاسی بلوک شرق طی یک سده اخیر، تبیین شرایط «کریپتوکارنسی»ها مانند «بیتکوین»؛ جنگ ارزی و لوازم آن؛ و تبیین ساختار امنیتی وزارت خزانهداری آمریکا؛ این چهار مورد در خلال بخشهای بعدی پرونده به تفصیل روشن خواهد شد.
بخشهای بعدی پرونده، شامل گفتگو با مهمانان ویژه و تراز اول حوزه «پول و بانک» کشور است. در این گفتگوها امکان پرسش و پاسخ خوانندگان از مهمانان سایت فراهم شده است.
سهشنبه با اولین گفتگو با ما همراه باشید...
* عبدالرضا طالقانی، پژوهشگر موسسه احیاگران تمدن فاخر | مطالب دیگر نگارنده را اینجا پی بگیرید