رمز گشایی از «سنن النبی»در سایه مکتب اخلاقی علامه طباطبایی

 یادداشتی از حلقه منظومه فکری علامه طباطبایی(مرکز رشد دانشگاه امام صادق ) ،   3980826079

«بسیار مودّب بود. به سخنان دیگران خوب گوش می داد. سخن کسی را قطع نمی کرد و اگر سخن حقّی را می شنید، تصدیق می کرد. از مباحث جدلی گریزان بود ولی به سوالات دیگران بدون خودنمایی پاسخ می داد.»۱

رمز گشایی از «سنن النبی»در سایه مکتب اخلاقی علامه طباطبایی

 

چرا که پیامبر(صلّی الله علیه و آله): «خود را از سه چیز به سختی دور می داشت؛ جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر مطالب بی فایده. نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز داشت؛ کسی را نکوهش و سرزنش نمی کرد، لغزشهای کسی را جستجو نمی نمود و عیب کسی را پی نمی گرفت. سخن نمی گفت مگر در جایی که امید ثواب در آن می داشت. هنگام سخن گفتن چنان اهل مجلس را جذب می کرد که همه سر به زیر افکنده، گویی پرنده بر سرشان نشسته، آرام و بی حرکت می ماندند، و چون ساکت می شد آنان سخن می گفتند و نزد آن حضرت بر سر سخنی نزاع نمی کردند. هر که سخن می گفت همه ساکت به سخنانش گوش می دادند تا سخنش پایان یابد. و در محضر حضرتش به نوبت سخن می گفتند.»2

هر یک از شاگردانش حس می کرد که نزدیک ترین افراد به اوست است و بیشترین ملاطفت و محبت را از او دریافت می کند.3 در دست نوشته هایش از سنّت نبوی این روایت را یادداشت کرده بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) «حق هر یک از اهل مجلس را ادا می کرد و کسی از آنان نمی پنداشت که دیگری نزد آن حضرت از او گرامی تر است.» 4

این تشبّه به سنن النّبی(صلی الله علیه و آله) موردی و محدود یا مقطعی و تصادفی نبود. از همان ابتدای ایام طلبگی اهتمام ویژه‌ای به سنن و آداب معاشرت نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله) داشت، به همین جهت به مطالعه‌ی بیش از 60 کتاب حدیثی، از آثار بیش از 40 تن از دانشمندان اسلامی پرداخت. آن زمان ها بیشتر کتاب ها نسخه خطی و چاپ سنگی بودند. کتب روایی را زیر و رو کرد تا توانست با گرد آوری بالغ بر 400 روایت، ریز به ریز سنن و سیره پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را یادداشت نموده و به آن ها عمل کند.5 چرا که قرآن کریم پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را اسوه حسنه معرفی نموده است.6

فرزند ایشان نقل می‌کند؛ علامه کتاب «سنن النبی» را خودش مو به مو در کل عمر انجام می‌داد. علامه طباطبایی در روایتی که در مقدّمه سنن النبی در مورد سبب نگارش کتاب آورده است، می نویسد7؛ امام صادق(علیه السّلام) مى‏فرمايد «من دوست ندارم كه مسلمانى بميرد، مگر اين‏كه تمام آداب و سنن آن حضرت را و لو يك بار هم كه شده، انجام دهد.»8 به همین دلیل بود که اصرار داشت برای یکبار هم که شده میگو بخورد. این خواسته ایشان با رویه زندگی و خوراک ساده ایشان متفاوت بود، وقتی دلیل این خواسته از ایشان سوال شد، فرمود پیامبر(ص) یکبار در عمرشان میگو خورده بودند.9 

سنن النبی کتابی است که مرحوم علامه طباطبایی ابتدا برای عمل شخصی خویش گرد آوری کرده بودند، ولی جزء آخرین آثاری است که در زمان حیات ایشان با نظر و خواست خود ایشان به چاپ رسید و از میان کتاب های خوبش، مکرّر این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه می‌فرمود.10 اهتمام ایشان به این روایات به قدری است که در المیزان در بحث «ادب انبیاء» که خود بحثی تفصیلی در جلد ششم المیزان است. پس از ذکر ادب الهی انبیاء در لسان قرآن از آدم(علی نبینا و آله و علیه السّلام) تا نبی خاتم(صلی الله علیه و آله) بر خلاف مباحث روایی المیزان، به طور تفصیلی در حدود 50 صفحه، 183 روایت را که شامل همه انواع آداب و سنن نبی ختمی(صلی الله علیه و آله) است مستقیماً از «سنن النبی» که در آن زمان رساله ای منتشر نشده برای عمل شخصی ایشان بود11، ذکر می کنند. و در پایان در تأیید این روایات تصریح می کنند که «این بود پاره ای از آداب و سنن آن حضرت كه ما آن را از رساله‏اى كه سابقا در باره سنن آن حضرت تاليف كرده بوديم انتخاب نموده، در اينجا ذكر نموديم، و در كتب شيعه و سنى روايات مستفيضه‏اى در اين باره مکرّر نقل شده كه البته آيات الهى قرآن نيز آن را تاييد مى‏كند و هيچيك از آنها را رد و انكار نمى‏نمايد.»12

سرّ این اهتمام علمی و اقتدای عملی علامه طباطبایی به روایات «سنن النّبی» که به نظر می آید از روایت امام صادق(علیه السّلام) و بیان قرآن در مورد اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله) برداشت شده است را باید در همین مباحث المیزان جستجو کرد. 

آنچه در مقدمه سنن النبی به نقل از مرحوم علامه آمده است،13 بحثی است که در ذیل همین مباحث ادب انبیاء، ذکر گردیده است. علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در ضمن بیان آداب و سنن پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) با اشاره به آیه شریفه «إِنَّكَ‏ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيم‏»14 ایشان را دارای خلق عظیم می داند و در ذیل این آیه شریفه با بیان روایت نبوی؛ «بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَكَارِمَ الأَخلَاق‏»15 اتمام مکارم اخلاق را رسالت نبی ختمی(صلّی الله علیه و آله) و مقام اختصاصی ایشان ذکر می کند.16 و برای فهم خلق عظیم ایشان، ارجاع می دهد به همین روایات برگزیده «سنن النّبی» که در جلد ششم المیزان در مبحث ادب انبیاء آمده است.17 

امّا این که مرحله اتمام مکارم اخلاق چیست، در ضمن تبیین مکاتب اخلاقی در المیزان بیان شده است. ایشان ضمن تبیین مسالک اخلاقی سه گانه بیان می کند که مسلک اوّل که مبتنی بر غایات دنیوی و اجتماعی است اخلاق بشری و عرفی مبتنی بر پسند عامّه مردم و در مرحله عالی خود که اخلاق حکما است، مبتنی بر حقّ و فضائل اجتماعی است. مسلک دوّم که مبتنی بر فضائل انسانی و غایات اخروی است، مسلک اخلاقی انبیا(سلام الله علیهم اجمعین) است که بر مبنای تبشیر به بهشت و نعم اخروی و انذار از جهنم و عذاب اخروی است. این مسلک اگرچه مورد تأیید قرآن است امّا سطح عالی اخلاق قرآن، مسلک سوّم است که اخلاق توحیدی و مسلک نبی ختمی(صلّی الله علیه و آله) است و « مخصوص به قرآن كريم است و در هيچ يك از كتب آسمانى كه تا كنون به ما رسيده يافت نمي شود و نيز از هيچ يك از تعاليم انبياء گذشته(سلام اللَّه عليهم اجمعين) نقل نشده و نيز در هيچ يك از مكاتب فلاسفه و حكماى الهى ديده نشده»18 ‏

مسلک سوم كه طريقه قرآن است «بر اساس توحيد خالص و كامل بنا شده، توحيدى كه تنها و تنها در اسلام ديده مى‏شود و خاص اسلام است. بناى اسلام بر محبت عبودى و ترجيح دادن جانب خدا بر جانب خلق و بنده است (يعنى هر جا كه بنده در سر دو راهى قرار گرفت كه يكى به رضاى خدا و ديگرى به رضاى خودش مى‏انجامد، رضاى خود را فداى رضاى خدا كند، از خشم خود به خاطر خشم خدا چشم بپوشد، از حق خود بخاطر حق خدا صرف نظر كند.) و معلوم است كه محبت و عشق و شور آن بسا مي شود كه انسان محب و عاشق را به كارهايى وا ميدارد كه عقل اجتماعى، آن را نمى‏پسندد، چون ملاك اخلاق اجتماعى هم، همين عقل اجتماعى است و يا به كارهايى وا ميدارد كه فهم عادى كه اساس تكاليف عمومى و دينى است، آن را نمى‏فهمد، پس عقل براى خود احكامى دارد و حب هم احكامى جداگانه‏»19

با این تفصیل، دعوت نبی ختمی(صلّی الله علیه و آله) به اخلاق توحیدی مبتنی بر محبّت الهی است. و این دعوت در سایه تبعیت کامل از ایشان محقّق می گردد. و این روح حاکم بر کتاب «سنن النبی» که اگر به آن توجه شود، حیات توحیدی در پرتو روایات نبوی آن موج می زند. لذا خداوند خطاب به پیامبر(صلّی الله علیه و آله) می فرماید «قل إن کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله»20 مسیر این محبت الهی، تبعیت و پیروی از پیامبر(صلّی الله علیه و آله) است و روشن است که این تبعیت باید از روی محبت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) که نازله محبت الهی است باشد تا انسان را به محبت الهی برساند. لذا علامه طباطبایی ذیل همین آیه شریفه می فرماید:

«اسلام -يعنى شريعتى كه براى پيامبر اسلام تشريع شده و عبارت است از مجموع معارف اصولى و اخلاقى و عملى و سيره آن جناب در زندگى- همان سبيل اخلاص است، اخلاص براى خداى سبحان كه زير بنايش حب است پس اسلام دين اخلاص و دين حب است.»21

با این بیان ادب الهی نبی ختمی(صلّی الله علیه و آله) عبارت است از صورت و هیأت این توحید حبّی در فعل و عمل ایشان که نازله توحید و اخلاق توحیدی در عمل ایشان است.22 و تبعیت از آن ما را به این مرتبه توحید الهی و ولایی بر مبنای محبت الهی می رساند و اساساً شریعت الهی تمثالی از ادب و اخلاق ایشان است23 و این معنای دقیق اسوه بودن پیامبر(صلّی الله علیه و آله) در آیه شریفه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»24 است. مرحوم علامه بیان می کنند، که اسوه بودن ایشان و دعوت به تبعیت از ایشان به صورت مطلق آمده است و لذا اسوه بودن ایشان در همه رفتار و آداب و سنن زندگی ایشان به صورت ثابت و همیشگی است.25

چرا که هر عملی که نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله) انجام می‌دادند، با هدایت الهی بوده و خداوند نیز ما را به اقتدای به ایشان فرمان داده است: «أُولَئِک الَّذِینَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ»26. همچنین در روایتی از امیرالمؤمنین آمده است که «فاقتدوا بهدی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فإنّه أفضل الهدی، و استنّوا بسنّته فإنّها أشرف السنن»27؛ به این معنا که از روش رسول خداصلّی الله علیه و آله پیروی کنید که بهترین روش‌هاست، سنت او را بکار گیرید که شریفترین سنت‌هاست. در نتیجه، بهترین الگو رسول الله است و هر کاری که از این الگو پیروی کند با هدایت الهی انجام شده است. 

این تبعیّت زمانی تام می شود، که محبّت پیامبر(صلی الله علیه و آله) مبنای تبعیّت قرار گیرد، و انسان خود را سایه معشوق خویش که وجود پیامبر(صلّی الله علیه و آله) است بیابد و آنچه را او برای خود و تابعانش می پسندیده است، برای خود بپسندد. چنین تبعیّتی منجر به جاری شدن فعل و سنّت ایشان در وجود انسان و ملحق شدن عمل ما به عمل ایشان می شود و از این طریق انسان ارده پیامبر(صلّی الله علیه و آله) را در وجود خود جاری کرده است و از این طریق زمینه شفاعت و معیّت با ایشان را برای خود فراهم می سازد. 

شاید به همین دلیل و برای جلب این محبّت و انس به وجود نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله) است که علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) سنن النبی را با روایاتی در باب شمایل و اوصاف ظاهری ایشان آغاز می کنند و به لطافت های ظاهری و روحی ایشان توجّه خاص می کنند تا با ایجاد انس بیشتر با ایشان زمینه محبّت و تبعیّت را فراهم آورند. روشن است که روایات جزئی از آداب ظاهری تا آداب نشستن و برخواستن و پوشش و خواب و خوراک و... که در این کتاب گرد آوری شده است، تنها به چشم محبّ و عاشقی که به دنبال مشاهده جمال محبوب خویش است، از میان روایات سنت نبوی قابل احصاء و نگارش است و چنین شخصیتی است که در مقابل محبوب برای خود چیزی قائل نیست و به دنبال تشبّه و تقرّب تام و همه جانبه به معشوق خویش در مسیر وصال اوست. 

امید است که مقارنت میلاد نبی مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آله) با  سالروز ارتحال علامه طباطبایی و روز بزرگداشت ایشان که سبب نگارش این سطور بود، موجب توجّهی دوباره به کتاب شریف «سنن النّبی» در پرتو مبانی اخلاق توحیدی علامه طبابایی که همان توحید قرآنی اختصاصی امّت نبی ختمی است گردد تا در پرتو آن با انس و محبّت به پیامبر(صلی الله علیه و آله)، زمینه تبعیّت از ایشان در سایه محبّت الهی برای ما فراهم شود. 

پاورقی‌ها:

1 - سیری در سیره علمی و عملی علامه طباطبایی از نگاه فرزانگان، ص 173.
2 - سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه استادولی، ص 21.
3 - در نظر عمده شاگردان ایشان چنین محبتی ذکر شده است.
4 - سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه استادولی، ص 20.
5 - سنن النبی، ترجمه افقهی، ص 20 و المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 338
6 - سنن النبی، ترجمه افقهی، ص 30 و 31
7 - سنن النبی علامه طباطبایی ترجمه افقهی، ص 55.
8 - من لایحضر، ص 431.
9 - زمهر افروخته ص 36.
10 - مقدمه سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه افقهی.
11- در پاورقی متن اصلی المیزان که در ترجمه نیامده فرموده اند: «استخرجناها من رسالة عملناها سابقاً في سنن النبي صلى الله عليه و آله.» المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 338
12 - ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 487.
13 - سنن النبی علامه طباطبایی، ترجمه افقهی، ص 30و31.
14 - سوره قلم آیه 4
15 -
16 - ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 631
17 - ترجمه نفسیر المیزان ج 19، ص 418و 419
18 - ترجمه المیزان، ج 1، ص 539
19 - ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص 542.
20 -
21 - ترجمه تفسیر المیزان، ج 3، ص 249
22 - المیزان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 257و258.
23 - ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص 449
24 -
25 - ترجمه تفسیر المیزان، ج 16، ص 432.
26-
27- تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام, جلد 1, صفحه 149؛ نهج البلاغه، خطبه 110