قاسم سلیمانی افسانه نبود، او یکی از صدها ظرفیت بزرگ انسانی است که در سایه مکتب امام و رهبر انقلاب رشد کرد ؛ به بلوغ رسید و جهانی را تحت تاثیر خود قرار داد.
قاسم سلیمانی با شهادتش نشان داد راهی که او و یارانش در سراسر جهان از سال ها پیش آغاز کرده اند ادامه خواهد داشت چراکه او بی تردید پایه گذار "مکتب مقاومت" است، نه به این معنا که اولین کسی است که در راس فرماندهی جریان مقاومت قرار گرفت. بلکه به این معنا که توانست مقاومت را به مکتبی قابل" تکثیر و بومی سازی" شده تبدیل کند. مدل هایی کارآمد و نشات گرفته از تجربه گرانسنگ ۸ سال دفاع مقدس.
مکتبی که علاوه بر عقلانیت و معرفت بر پایه محبت دل ها سامان می یابد و رمز محبوبیت سردار سلیمانی در داخل و خارج از مرزها چیزی جز این نبوده و نیست. او فرمانده دل های مردمان بی شماری بود که هرگز او را از نزدیک ندیده بودند.
او همواره در آرزوی آسمانی شدن بود و برای چنین مردی"مرگ در بستر" ننگ بود. برای همین فرمانده اش رهبر انقلاب از خدا خواست تا عاقبت او را شهادت قرار دهد.(12-۱۱-۹۷).
آیا معرفی سردار سلیمانی دیگری(سردار قاآنی ) آنهم چند ساعت پس از شهادت حاج قاسم پیامی جز این داشت که این راه، راه مقاومت و راه سردار سلیمانی همچنان ادامه دارد و ما سردار سلیمانی های بیشماری داریم؟
امریکایی ها شادمانند و ترور بزدلانه سردار سلیمانی را اقدامی بزرگ برای در امان ماندن از خشم انقلابی مردم مختلف جهان می دانند. آنها به غلط می اندیشند با زدن فرمانده سپاه قدس می توانند اهداف خود را محقق کرده و مانعی بزرگ را از سر راه بردارند.
اما غافل از آنند که با خشم متراکمی که در پی این ترور شکل خواهد گرفت در زمان مقتضی آنچنان ضربه ای را دریافت خواهند کرد که تصورش را هم نمی کردند.
البته ضربات جریان مقاومت به لشکرکشی های آمریکا و تجاوز آن به حریم کشورهای منطقه و اهداف پلیدش آنقدر بزرگ بود که باید انتظار خباثتی چون ترور شبانه را داشته باشیم.
آمریکا می خواست سوریه را تقدیم داعش کند، اما به مدد مقاومت، هم بشار اسد ماند و هم داعش شکست خورد.
آمریکا می خواست انقلاب مردم یمن را با بمب های فروخته شده به عربستان به نابودی بکشاند که نه تنها نتوانست بلکه ورق به نفع انصارلله برگشته است.
می خواست پس از سرنگونی دیکتاتور مورد حمایت خود در عراق آن را به دیکتاتور دیگری بسپارد که همواره خار چشم ملت ایران باشد اما نتوانست و ناکام ماند و دوستی ایران و عراق چه در سطح دولتمردان و چه در سطح مردم روز به روز عمق بیشتری یافت.
در لبنان می خواست با حمله ی اسراییل کار را تمام کند اما حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه که نقش سلیمانی در آن پر رنگ بود، اسراییل را وادار به عقب نشینی و شکست کرد.
آیا این همه شکست برای جنون سرمداران کشوری که داعیه دار ابرقدرتی است، کافی نیست؟
مقاومت امروز ریشه دارتر از آن است که وصل به یک نام و فرد باشد، مکتب مقاومت تنومندتر از آن است که تبری تیز در دستان لرزان دیوانه ای چون ترامپ بتواند آن را از پای در آورد.
