به نوشته فارین پالیسی، ایران فرماندهان با تجربه فراوانی در اختیار دارد و تصور اینکه مرگ سلیمانی به تغییر سیاست های تهران منجر شود، یک اشتباه خواهد بود.
یکی از قوی ترین استدلال ها برای ترور قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه که هفته گذشته در حملات آمریکا کشته شد، این بود که او به صورتی عجیب و شاید منحصر به فرد خطرناک بود. "مارک دوبویتس" یکی از تندروهای ضد ایران در موسسه دفاع از دمکراسی می گوید سلیمانی معادل "فرماندهی عملیات مشترک ویژه، مدیر سیا و وزیر خارجه ایران" بود. وی ترور سلیمانی را برای سپاه و رژیم ایران "ویران کننده" خوانده است. "اندرو اگزوم " از مقامات سابق دولت اوباما هم سخنان مشابهی گفته است: "من هیچ فردی را نمی شناسم که به تنهایی اینقدر برای اهداف دولتش در خاورمیانه مهم باشد."
فارین پالیسی با اشاره به نقش سردار سلیمانی در حصول دستاوردهای مهم نظام اسلامی نوشت "جانشین او سرتیپ قاآنی استعدادها و مهارت هایی متفاوت را با خود به همراه خواهد آورد اما وی وارث شبکه و نهادهایی ماندگار خواهد شد؛ که تکیه گاه آن تنها فردی نبود که آنها را ساخت."
فارین پالیسی نوشت "قطعا مرگ سلیمانی خسارتی جدی برای ایران است. این فرمانده سپاه چندین دهه در عملیات نظامی انقلابی تجربه داشت. وی شخصا روابط با حزب الله لبنان ، گروه های حوثی در یمن، تروریست های فلسطینی، گروه های شبه نظامی در عراق و سایر گروه هایی را تقویت کرد که تحلیلگران از آن به عنوان "شبکه تهدید ایران" یاد می کنند. وی شخصیتی کاریزماتیک هم داشت و به خاطر تجربیات و اعتبارش، در گذر زمان وجهه ای بسیار موفق ایجاد کرد که به خودیِ خود، برای طرف های مقابلش بسیار جذاب بود. و همچنین شخصیتی مهم در کشور محسوب می شد."
"برخی تحلیل گران ترور وی را با اقدام آمریکا در کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده و همچنین ابوبکر البغدادی رهبر داعش با هم مقایسه می کنند، که البته کشته شدن هر دو ضربه ای شدید به گروه های تروریستی وارد کرد. این مساله بیش از روشن کردن اوضاع، آن را مبهم می کند. زیرا گروه های جهادی سنی اغلب به شدت به یک رهبر کاریزماتیک متکی هستند. در صورتی که ایران و سپاه پاسداران، به خوبی سازماندهی شده و این مساله با تصمیم سریع برای جایگزینی او، آشکار می شود."
"همان گونه که "سوزان مالونی" تحلیل گر امور ایران تصریح کرده، ایران از زمان انتقلاب تاکنون دائما رهبران خود را در میدان نبرد از دست داده است. سپاه با سالیان متمادی تجربه از جنگ های غیرمتعارف، افسران باتجربه فراوانی در اختیار دارد. البته سلیمانی یک افسر بسیار کارآزموده بود، اما از ویژگی های یک رهبر بزرگ آن است که نهاد سازی کرده و بر دیگران الهام بخش هستند. علاوه بر آن، ایران به صورت سنتی به افسران تندرو بها می دهد، به این معنا که جایگزین سلیمانی احتمالا برای رویارویی، اشتیاق بیشتری دارد."
فارین پالیسی با اشاره به ترور عباس موسوی رهبر حزب الله لبنان در سال 1992 و جایگزینی سید حسن نصرالله، آن را بهترین نمونه قابل قیاس با ترور سردار سلیمانی خواند و نوشت: "آن تصمیم ظاهرا بدون تامل به نظر می رسید به ویژه با توجه به مهارت و کاریزمای موسوی و همچنین قابلیت هایی که حزب الله در تقریبا یک دهه جنگ با اسرائیل نشان داده بود. اما حزب الله نهادی بسیار سازمان یافته بوده و رهبران با تجربه زیادی دارد. به گونه ای که اکنون سید حسن نصرالله جانشین موسوی، یکی از باکاریزماترین و لایق ترین رهبران گروه های مبارز در زمان ما است."
به نوشته فارین پالیسی "در دوران فرماندهی سلیمانی، سپاه شبکه های خود را در خاورمیانه و در سطح جهان گسترش داد. اما سلیمانی یک یک شبکه ها و حتی بیشتر آنها را به صورت روزانه، خود اداره نمی کرد. بلکه این ممسئولیت را به عواملش از جمله قاآنی واگذار کرده بود، فرماندهی که در افغانستان و سایر مناطق فعال بود. همین روابط زمانی که قاآنی در راس امور باشد نیز همچنان حفظ خواهد شد."
به نوشته فارین پالیسی شاید وجهه عمومی سلیمانی است که دستکم در کوتاه مدت چندان قابل جایگزین نباشد. اما قهرمانان را می توان خلق کرد. ایران با مهارت از تبلیغات بهره برده و احتمالا قاآنی و شاید فرمانده دیگری را ارتقاء دهد تا نقش مدافع قهرمان را که سلیمانی کسب کرده بود، به دست آوردند.
"مرگ سلیمانی ضربه ای به سپاه و کل توانمندی های ایران است. اما اشتباه است که تصور کنیم مرگ یک فرمانده نظامی – مهم نیست که چقدر مقتدر باشد – سیاست ها و یا توانایی های ایران را د به صورت اساسی تغییر خواهد داد."