«نیستیِ آرام»
نوشته مرتضی کربلاییلو
ناشر: ققنوس، چاپ اول 1399
501 صفحه، 68000 تومان
****
بیاغراق «نیستی آرام» تازهترین اثر مرتضی کربلاییلو، مهمترین اثر داستانی او تا این زمان محسوب میشود. این اهمیت نه از جهت حجم کتاب، یعنی یک رمان مفصل پانصد صفحهای (که اخیرا توسط نشر ققنوس منتشر شده)، بلکه به دلیل ویژگی هایی است که در این رمان درکنار هم جمع شده است.
رمانی که بعد از وقفهای چند ساله منتشر شده و بازتاب دهنده ظرفیتهای داستاننویسی چهرهای است که او را به عنوان نویسندهای برآمده از اوایل دهه هشتاد میشناسیم؛ که تاکنون نزدیک به دو دههایست که به طور پیگیر مشغول نوشتن و انتشار آثارش بوده است. آثاری که برخی با تحسین و تایید منتقدان و جوایز ادبی روبهرو شده و برخی هم البته با انتقادهایی همراه بوده است که این دومی بیشتر به نوع نگاه نویسنده به پیرامون خود و یا تصویر ارائه شده از زنان در برخی داستانهایش برمیگشت.
باتوجه به اینکه زنان در رمان «نیستی آرام» حضوری پررنگ و محوری دارند، نگاه تعدیل یافته نویسنده به شخصیتهای زن این رمان را باید یکی از مهمترین وجوه رمان «نیستی آرام» ارزیابی کرد که از بازشدن افقهای ذهنی و پختگی دید نویسنده حکایت دارد.
البته شخصیت مرکزی رمان مردی است به نام مصطفی که «نیستی آرام» از زاویه دید او روایت میشود. شاید در هر رمان یا داستانی شخصیتهایی باشند که بخشی از منِِ درونی یک نویسنده را نمایندگی کرده و به نوعی بازتاب دهنده عقاید و دغدغههای خود او باشند. در آثار پیشین کربلاییلو نیز گاه با چنین نمونههایی روبهرو بودهایم. اما شخصیت مصطفی (درست هموزن مرتضی، نام نویسنده!) در رمان حاضر، بیش از هر شخصیتی درآثار او بازتاب دهنده ویژگیهای خود نویسنده است.
مصطفی همانند خود نویسنده، دانش آموخته فلسفه است، بنابراین انعکاس دغدغههای فلسفی این شخصیت نیز به طور منطقی در داستان صورت گرفته است. اهمیت این مسئله از آن روست که کربلاییلو همواره کوشیده نگاه فلسفی به زندگی را به ساحت داستان آورده و ادبیات داستانی را به ابزاری برای پرداختن به آن بدل کند. کاری که به یکسری دغدغه های فلسفی نسبت به زندگی که در دیگر آثار او نیز در زمینه های مختلف می توان رد آنها را دید. اما حسن «نیستی آرام» این است که دغدغه فلسفی نویسنده منجر به پیچیدگی روایت و زبان نویسنده نشده است؛ بلکه بیشتر در بطن موقعیت ها و ماجراهایی که شخصیت های اصلی از سر می گذارند، دیده می شود و در واقع نوعی نمود دراماتیزه پیدا میکند.
با این اوصاف پر بیراه نیست اگر بگوییم «نیستی آرام» یکی از سادهترین و خوشخوان ترین آثار کربلاییلو است و بیشک او در این رمان بیشتر به مخاطب توجه داشته است، اما نه به هر قیمتی. برای این منظور به متن دراماتیک قصه افزوده، از زبانی روشن و بده دور از پیچیدگی در روایت بهره برده و همچنین روی جذابیت شخصیتهای قصه حساب کرده است. «نیستی آرام» یکی از سادهترین و خوشخوان ترین آثار کربلاییلو است و بیشک او در این رمان بیشتر به مخاطب توجه داشته است، اما نه به هر قیمتی. برای این منظور به متن دراماتیک قصه افزوده، از زبانی روشن و بده دور از پیچیدگی در روایت بهره برده و همچنین روی جذابیت شخصیتهای قصه حساب کرده است.
مصطفی در مرکز روایتی است که با چهار زن در ارتباط قرار میگیرد. یکی از آنها سارا همسر اوست، اما با زنهای دیگر به واسطه شغلش (راننده آژانس) آشنا شده، بنابراین در موقعیتهایی قرار میگیرد که رفته رفته با زندگی آنها درگیر میشود. هریک به طریقی پای او را به ماجراهایی باز می کنند که راز گشایی از ابعاد پنهان آن جذابیت های دراماتیکی رمان را می سازند. مصطفی همانند بسیار از تحصیل کردههای بیکار جامعه ایرانی، برای گذران زندگی، تن به شغلی نامتناسب داده است. تیپ اجتماعی و فرهنگی او با دیگر راننده آژانسها متفاوت است، به همین خاطر پذیرفتنیتر شده است وقتی خود را درگیر مسائلی میکند که شاید برخی از راننده آژانسها در قبال آن محتاطتر باشند.
کربلاییلو رمان را بدون مقدمه چینی از جایی روایت میکند که داستان شروع شده است. فصل اول رمان در کافهای اتفاق می افتد که مصطفی با آرام دختر یکی از آشنایان و مشتریان آژانس قرار ملاقات گذاشته است. ملاقاتی که انجام آن عجیب و خارج مناسباتی است مصطفی با این خانواده داشته است. تردید راوی (مصطفی) هنگام ورود به کافه، پیشاپیش خبر از ورود او به اتفاقاتی می دهد کهزندگی او را در مسیری متفاوت قرار می دهد و همین نقطه عزیمت داستانی است که هر چه پیش می رود شاخ و برگ بیشتری پیدا می کند و خواننده را بیشتر با خود همراه می کند و ضرب آهنگ اتفاقات رمان ریتمی به خود می گیرد که از جنس سینماست. «نیستی آرام» می تواند دستمایه ساخت یک فیلم اجتماعی سرگرم کننده نیز باشد. بدون شک کربلایی لو در نوشتن «نیستی آرام» متاثر از تصویر و روایت سینمایی بوده و به شکل سازندهای نیز از آن برای نوشتن رمانش بهره برده است. این رمان حاصل درک نویسنده از ضرورت داشتن مخاطب است.