هزاران سال است که ایرانیان نوروز را جشن می گیرند. بر خلاف برخی نظرها که نوروز را جشنی مختص زندگی کشاورزی و متناسب با یک نظم اجتماعی متفاوت از امروز می داند نوروز در فلسفه و متافیزیک ایراتی جایگاه بلندی دارد که قابل فروکاهی به یک جشن مربوط به جامعه کشاورزی و آغاز کشت و زرع و فراوانی رستنی های مفید نیست که اگر این بود خارج از پهنه فرهنگی ایران بزرگ نیز چنین جشنی باید دیده می شد.
خداشناسی و دین خویی تاریخی ایرانیان در شادی آغاز رستنی ها صرفا نظر به میوه ها ندارد و مصداقی است از این بیت حکیمانه سعدی:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
آنچه در نوروز برای ایرانیان دلربایی می کند غیر از چنین تنگ چشمی هایی ست:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشاکنان بستانیم
حکمت ایرانیان در مواجهه با بهار از یک سو مانند سعدی و حافظ توصیف کننده زیبایی ها و لطافت های این فصل است و از سوی دیگر هشدار دهنده نسبت به گذران بودن عمر و گاه نیز پدیدآورنده حیرت و تعجب از این همه دگرگونی مدام و چرخه تکرار شونده زندگی، مانند آنچه که «خیام» را متحیر ساخته بود:
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
زیست جهان ایرانی و ذخیره فرهنگی او چنان از نوروز لبریز است که به جرات می توان گفت که هیچ ایرانی، حتی آنها که سال هاست در فرهنگ دیگری خانه کرده اند و نسل های بعدی شان نتوانسته اند آن را به فراموشی بسپرند.
نوروز از مهمترین نشانه ها و بزرگترین گواه امتداد فرهنگی ما ایرانیان در طول تاریخ کهن مان است.
نوروز ۱۴۰۰علاوه بر آنکه ما را در آستانه انتقال به قرنی جدید قرار داده امید مضاعفی را نیز در ما پدید آورده که در پی دو آزمون سخت و طاقت فرسای تحریم و کرونا دوران گشایش و راحتی با اتکا به توانمندی های ذاتی داخلی به رغم بدخواهی اهریمنان فرا برسد و آغازی دیگر باشد بر حیات پربار فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی مان.
ایدون باد