اکنون شاید بیش از هرچیز، مساله انتخابات سیزدهم، درصد مشارکت باشد. نظرسنجیهای مختلف، درصدهای متفاوتی درباره میزان مشارکت را ثبت کردهاند. آنها میزان مشارکت را بین 42 تا 61درصد پیشبینی کردهاند. بهنظر میرسد اگر صداوسیما و جریانات سیاسی و گروههای اصلاحطلب که انتخابات را متفاوت از جناح چپ میبینند، در دو روز باقیمانده وظیفه خود را بهدرستی انجام دهند، به احتمال زیاد با مشارکتی بیش از 50درصد مواجه خواهیم شد.
تکرار مدل 98
دوشنبهشب جلسه نهاد اجماعساز اصلاحطلبان برای بررسی کاندیدای نهایی این جناح سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو برگزار شد. پیش از جلسه، از اردوگاه اصلاحطلبان دو موضع متفاوت به بیرون درز کرده بود. میرحسین موسوی در بیانیهای صراحتا از تحریم انتخابات گفته بود ولی مهدی کروبی، محمدجواد ظریف و بهزاد نبوی که رئیس نهاد اجماعساز نیز هست، مردم را به مشارکت در انتخابات دعوت کردند. کفه ترازو بهنفع گروه دوم سنگینتر بود و احتمال میرفت جبهه اصلاحات ایران تصمیم خود را برای مشارکت فعال در انتخابات گرفته است و برای این اقدام تنها یک کار و آن تنها انتخاب کاندیدای نهایی باقیمانده است. اما برخلاف تصور، جلسه نهاد اجماعساز منجر به نتیجهای که انتظار میرفت نشد و عبدالناصر همتی با 23رای و محسن مهرعلیزاده با ۶رای از ۴۶رای نتوانستند نظر مطلوب اصلاحطلبان را برای حمایت از خودشان جلب کنند. خروجی جلسه نهاد اجماعساز حکایت از یک شکاف عمیق در بالاترین سطح این جریان سیاسی است؛ جدالی که درسوی آن عقلانیت کارکردی جناح راست اصلاحات قرار گرفته و درسوی دیگر رادیکالیسم فرصتطلبانه جناح چپ. همچون یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، اینبار نیز این چپها بودند که پیروز میدان شدند .
اگرچه این جدال درونگفتمانی اصلاحطلبان زخمی کهنه از دهه80 است که دوباره درحال باز شدن است اما اکنون جناح راست اصلاحات با سردمداری کارگزارانیها دریافتهاند، نمیتوانند با راهبرد منفعتطلبانهای که مدل آن در انتخابات مجلس هفتم و مجلسهای نهم و یازدهم، طرفی از قدرت ببرند. آنها معتقدند این شکل سیاستورزی، منافع اصلاحطلبان را تضمین نمیکند و باعث عدم همراهی بدنه اجتماعی سرخورده از صندوقهای رای با آنها میشود. بدتر از همه اینها، نتیجه در پیشگرفتن این راهبرد واگذاری قدرت به رقیب سنتی خواهد بود. بر همین اساس در انتخابات پیشرو کارگزارانیها و احزاب همسو با تشکیک در نظرسنجیها، نظرسنجی نسبتا معیوبی را مبنا قرار دادند تا بلکه از طریق آن بتوانند نهاد اجماعساز و طیف چپ را به عرصه انتخابات بکشانند و از این طریق انتخابات را به دور دوم ببرند و پس از آن آخرین ضربه را به رئیسی بزنند.
اما در طرف مقابل جناح چپ اصلاحات با رهبری اتحاد ملتیها نگاه متفاوتتری به سیاست و انتخابات دارند. آنها راهبرد از یکسو رادیکالیسم را پیش میبرند و از دیگرسو اگر امکان پیروزی در رقابت را داشته باشند، تمامقد به میدان میآیند. در همین انتخابات محوریت ستاد محسن مهرعلیزاده و متنی که او در مناظرات دائما از روی آن میخواند، دستپخت اتحاد ملتیهایی بود که در ستاد او فعالیت میکردند. اتحاد ملتیها با موتور روشن و چراغخاموش تمام آنچه را که تمایل داشتند در مناظرات گفتند. اگر این گفتهها اثر میکرد و نظرسنجیها این اثر را نشان میداد، آنها بهصورت جدی وارد کارزار انتخابات میشدند اما اکنون آنها حاضر نیستند در انتخاباتی که شکستشان حتمی است، ورودی داشته باشند. در نگاه جناح چپ اصلاحات که اکنون زمام حزب را در دست گرفته و گفته میشود خاتمی نیز تحتتاثیر آنهاست، انتخابات زمانی تجلی مردمسالاری است که منتج به پیروزی آنها شود، در غیر این صورت باید از آن پرهیز کرد. موید این گزاره سخنان و عملکرد چپهایی چون مصطفی تاجزاده است؛ او سال گذشته در مناظرهای با غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی پیرامون تحریم انتخابات مجلس یازدهم گفته بود: «در مجلس پنجم مجمع روحانیون نیامد و آقای خاتمی سال بعد رئیسجمهور شد، مجلس هفتم ما نیامدیم و در انتخابات ریاستجمهوری آقای معین و... را تایید صلاحیت کردند. مجلس نهم نیامدیم و انتخابات بعدی را آقای روحانی برد، با این تفاسیر اتفاقا دور بعد [انتخابات سیزدهم] میبریم.»
این سخنان تاجزاده نشان میدهد فرصتطلبان چپ تا چه میزان نگاهشان به انتخابات ابزاری است. آنها با وجود حضور سیاسی فعال در ستادهای همتی و مهرعلیزاده، مبتنیبر همان راهبرد رادیکالیسم فرصتطلبانه، نسخه عدم مشارکت در انتخابات را بهدلیل نداشتن گزینه مطلوب تجویز میکنند تا بهزعم خودشان علاوهبر امتیاز گرفتن از حاکمیت در انتخاباتهای آتی بخشی از سرمایه اجتماعی سرخورده را با خود همراه کنند. در این تحلیل سادهانگارانه جای یک گزاره جدی خالی است که باعث میشود چپهای اصلاحطلب در انتخاباتهای پیشرو به هدف مطلوب خود در عرصه سیاسی نرسند. آن گزاره جامانده نقش منفی اصلاحطلبان در ناکارآمدیهای دولت روحانی در اذهان عمومی جامعه است. این همان دلیلی است که به گفته کرباسچی، مانع از آن شد که در سال98 اصلاحطلبان به میدان بیایند. نظرسنجیها نشان میدهد کابینه روحانی، نامحبوبترین دولت پس از انقلاب است. از طرفی میان مردم عادی تفاوتی میان اصلاحطلبان حامی روحانی و خود او وجود ندارد. به همین دلیل است که اگر حتی در همین انتخابات پیشرو سیدمحمد خاتمی و تمام اصلاحطلبان از عبدالناصر همتی یا محسن مهرعلیزاده نیز حمایت میکردند، بازهم این دو نفر بنابر نظرسنجیها نمیتوانستند پیروز این رقابت شوند.