باسمه تعالی
سید حسین موسوی/*
1- داشتم برای زیارت به سمت حرم امام حسین می رفتم که پیامکهای سخنرانی رهبر معظم انقلاب در روز اربعین را دیدم:
هر کدام از شما به عنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید. امروز خوشبختانه میدان باز است برای انتشار افکار. این فضای عمومی در کنار مشکلاتی که ممکن است به وجود بیاورد، برکات بزرگی هم دارد؛ میتوانید افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهامآفرینیها را در این فضا با استفادهی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید. البتّه اصل قطعی در این باب این است که بایستی از شیوهی اخلاقی در این کار پیروی کرد. از این کاری که بعضیها در فضای مجازی یا در مطبوعات و در مقالهها و اینجا و آنجا انجام میدهند که با دشنام، با تهمت و فریب و دروغ با افکار عمومی مواجه میشوند، باید بشدّت اجتناب کرد. بایستی حقایق را با منطق_قوی، سخن_متین و عقلانیّت_کامل، همراه با زینت عاطفه و عواطف انسانی، و بهکارگیری اخلاق منتشر کرد. امروز همهی ما بایستی در این میدان حرکت بکنیم؛ هر کدام به نحوی و با سهمی که در این راه داریم.
2- این سخنان حضرت آقا در جمع دانشجویان، آن هم در روز اربعین که همه عزادار غم حسین فاطمه (سلام الله علیهما) هستند، شاخکهایم را تیز کرد که چرا این حرفها در این روز زده میشود؟! شاید همه انتظار داشتیم که آقا، مقداری جاماندگان اربعین را دلداری دهند و از غم فراق صحبت کنند... اما مسیر متفاوت را ترسیم کرد و از زاویه دیگری به موضوع پرداختند.
قبول دارم که در میدان_جهاد توقف نداریم، سکون نداریم و تابلوی «فاذا فرغت فانصب» در جای جای این مسیر، چشم نواز است ... ولی به هر این سوال (چرا این حرفها در این روز؟) در ذهنم همچنان بیجواب مانده بود.
3- داشتم زیارت نامه اربعین امام را می خواندم که به این عبارت رسیدم: اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِيُّكَ وَ ابْنُ وَلِيِّكَ وَ صَفِيُّكَ وَ ابْنُ صَفِيِّكَ... وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَيْرَهِ الضَّلاَلَهِ... حتی مهجتش را در راه خدا داد که مردم از جهالت و گمراهی بیدار کند...
مسأله این است که بشریت همیشه دستخوش شیطنت شیطانهاست. همیشه شیطانهای بزرگ و کوچک، برای تأمین هدفهای خود، انسانها و تودههای مردم و ملتها را قربانی میکنند. در تاریخ گذشته هم این را خواندهاید و شرح حال سلاطین جابر و ستمگر و رفتار آنها با ملتها و وضع امروز دنیا و روش قدرتهای بزرگ را دیدهاید. بشر دستخوش اغوا و خدعهی شیطانها قرار میگیرد. باید به بشر کمک کرد، باید به بندگان خدا مدد رساند، تا بتوانند خود را از جهالت نجات بدهند و از سرگردانی و گمراهی خلاص بشوند. (آقا – 21/06/1369)
راستی این را هم دقت کنیم که «مهجت» یعنی اینکه آخرین قطره خونی که در قلبت هم داری، بدهی ! یعنی تا جان در بدن داری، پای کار باشی؛ یعنی برای #جهاد_تبیین و تلاش برای مدد رساندن به بندگان خدا، باید از جان مایه گذاشت؛ باید به سیدالشهداء اقتدا کرد و تا حد بذل مهجت هم پای کار ماند تا به لطف خدا، اتفاقی بیفتد. حالا فهمیدم که چرا فرمانده، این فرمان را در روز اربعین سید الشهدا صادر کرد...
4- وقتی صحبت از جهاد میشود، شناخت جبهه مهم میشود. یک طرف جبهه، زیر پرچم فرماندهی حسین ابن علی (علیه السلام) است. اما طرف دیگر، دشمنان این جبهه هستند که در زیارت اربعین باز هم به خوبی تبیین شده اند: وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَيْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْيَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالأْرْذَلِ الأْدْنَي وَ شَرَي آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الأْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّي فِي هَوَاهُ وَ أَسْخَطَكَ وَ أَسْخَطَ نَبِيَّكَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الأْوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِينَ النَّارَ ...
5- چه کسانی می توانند به مردم کمک کنند و با جهاد تبیین دست نجات را به سوی آنها دراز کنند؟
بدیهی است که «آن کسانی که چسبیدهی به مطامع و هوسها و شهوات باشند، نمیتوانند؛ چون خودشان گمراهند. آن کسانی که اسیر خودخواهیها و منیتها باشند، نمیتوانند بشر را نجات بدهند؛ باید کسی پیدا بشود و خودشان را نجات بدهد؛ یا لطف خدا به سراغ آنها بیاید، تا ارادهی آنها قوی بشود و بتوانند خودشان را رها کنند.»
این جهاد تبیین از عهده کسی برمیآید که مجهز شده باشد، «دارای گذشت باشد؛ بتواند ایثار کند و از شهوات بگذرد؛ از منیت و خودپرستی و خودخواهی و حرص و هوی و حسد و بخل و بقیهی گرفتاریهایی که معمولاً انسان دارد، بیرون بیاید، تا بتواند شمعی فرا راه بشر روشن کند.» (آقا – 21/06/1369)
5- این جهاد لوازمی هم دارد. در میانه زیارت اربعین فرموده اند: «فَجَاهَدَهُمْ فِيكَ صَابِراً مُحتَسِباً»؛ این جهاد همراه با صبر است و برای خدا، جهاد صابرانه باید داشت؛ اما «صبر در حال مبارزه یعنی چه؟ یعنی از مبارزه سست نشدن، یعنی تلاش را تمام نکردن، نصفه نگذاشتن، این معنی صبر است» (طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص453)
تعبیر لطیفی هم درباره صبر در مبارزه فرهنگی شده است؛ مثلا فردی که فقیر و گرسنه است می تواند همینطور ادامه دهد تا عمرش تمام شود و برخی به غلط بگویند صبر کرده است ولی اگر این فرد برود و گندم بکارد، هرچند فردا به او محصول نمی دهد و این پروسه زمان میبرد ولی اگر تحمل کند، نتیجهاش را خواهد دید. معنای واقعی صبر، تحمل زمان لازم برای فرایند یک عمل تا حصول نتیجه است و عجله کردن در گرفتن محصول، بیصبری است.
در جهاد تبیین هم صبر از اوجب واجبات است. جهاد تبیین از خانواده جهاد کبیر و از جنس پروسههای فرهنگی است که اثر خود را با کمی فاصله خصوصا در بزنگاهها نشان خواهد داد.
6- جهاد تبیین در دوران ما الگوها و ستارگانی دارد که با آنها میتوان راه را پیدا کرد؛ شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید آیت، شهدای محراب، شهید آوینی و بسیاری دیگر از شهدای انقلاب اسلامی. کمی زیر سایه ایشان باید تنفس کنیم، درس بگیریم و از آنها بخواهیم واسطه شوند تا به ما قدرت اثر و تأثیر نفس بدهند.
7- و آخرالامر اینکه؛ خدایا چنان کن سرانجام کار... که این دعای همیشگیمان مستجاب گردد و ما در مسیر تو همراه با امام حسین علیه السلام و اصحابش ثابت قدم باشیم؛ همان کسانی که بَذَلُوا «مُهَجَهُمْ» دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيه السَّلام (سجده آخر زیارت عاشورا).
باشد که بعد از مرگ، ما را هم ملحق به این وصف کنند که: وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَيْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِي سَبِيلِهِ حَتَّي أَتَاكَ الْيَقِينُ (بخشی از زیارت اربعین)
*پژوهشگر هسته مدیریت جهادی مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیه السلام
کربلای مقدسه – 20 صفر 1443