اسرار خانه وحشت در پایتخت

گروه اجتماعی الف،   4000917045 ۱۳ نظر، ۰ در صف انتشار و ۵ تکراری یا غیرقابل انتشار

با پیداشدن جسد یک دختر فراری، ۲دختر دیگر که در این خانه زندانی بودند نجات یافتند .

اسرار خانه وحشت در پایتخت

به گزارش همشهری، از چند روز قبل مأموران پلیس پیشگیری پایتخت طرح دستگیری سارقان و مالخران را شروع کردند. یکی از کسانی که نامش در فهرست پلیس بود، جوان 33ساله‌ای به نام سعید بود که به اتهام سرقت لوازم داخل خودرو تحت تعقیب قرار داشت. حدود ساعت 16دوشنبه، پانزدهم آذرماه مأموران کلانتری 112ابوسعید به مقابل مخفیگاه سعید که آپارتمانی در طبقه دوم ساختمانی در حوالی خیابان قزوین بود رفتند. آنها که حکم جلب متهم را در دست داشتند، زنگ در را زدند اما کسی در را باز نکرد. با این حال از داخل خانه سر و صدایی شنیده می‌شد و این یعنی افرادی داخل خانه بودند.

خانه مخوف
ماموران با هماهنگی قضایی قفل در را شکستند و وارد آنجا شدند، اما به محض ورود صحنه تکان دهنده‌ای را مقابل خود دیدند. خانه کاملا به‌هم ریخته بود و در قسمت پذیرایی دختری جوان با دست و پای بسته و برهنه افتاده بود. او حدودا 21ساله بود و وقتی پلیس را دید سراسیمه گفت که سعید آنها را زندانی کرده است. ماجرا عجیب به‌نظر می‌رسید و مأموران وقتی وارد اتاق خواب شدند صداهایی از داخل کمد دیواری شنیدند. در کمد قفل بود و مأموران که آن را باز کردند با دختری جوان که او هم حدود 21سال سن داشت و برهنه بود با دست و پای بسته روبه‌رو شدند. این دختر هم می‌گفت که سعید او را در کمد زندانی کرده است اما این همه ماجرا نبود. لحظاتی بعد مأموران پشت در اتاق خواب بسته‌ای عجیب دیدند. نایلون مشکی رنگی دور جسمی پیچیده شده بود و وقتی آن را باز کردند با جسد دختری جوان که مدت زیادی از مرگش می‌گذشت روبه‌‌رو شدند.
در این شرایط بود ماجرا به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران اعلام و او به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی تهران در محل حادثه حاضر شدند.

درگیری مرگبار
2 دختری که در خانه مخوف زندانی بودند تحت بازجویی قرار گرفتند. یکی از آنها ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می‌کرده است. یکی از آنها به‌دلیل اختلافاتی که با خانواده‌اش داشت حدود 8‌ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می‌شد. دیگری نیز حدود 3سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت.
این دختران می‌گفتند که سعید آنها را شکنجه می‌داده و به آنها تجاوز می‌کرده است.
دختری که در کمد زندانی بود به مأموران گفت: به‌دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شب‌ها در پارک می‌خوابیدم تا اینکه یک روز در حوالی میدان راه‌آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم. او مدعی شد سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شده و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانه‌اش دعوت کرد. وی ادامه داد: پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانه‌اش آورد و در این 8‌ماه در کمد زندانی بودم و هر ازگاهی سعید اجازه می‌داد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج می‌شدم. وی گفت: سعید با خواهرش زندگی می‌کرد و روزی که مرا به خانه‌اش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم اینجا حضور داشتند. من فکر می‌کردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از اینکه او بیمار روانی بود و آزارم می‌داد. در این مدت هر وقت عصبانی می‌شد مرا مورد ضرب و جرح قرار می‌داد و با تهدید به من تجاوز می‌کرد.
دختر جوان درباره جزئیات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود نیز گفت: این دختر حدود 4‌ماه قبل توسط حمید و خواهرش به قتل رسید. حدود 25روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آنطور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه‌آهن آشنا شده و چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانه‌اش دعوت کرده بود. او 25روز در اینجا زندانی بود تا اینکه 4ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می‌گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می‌کشید و می‌گفت در را باز کن اما سعید او را هل می‌داد و به این طرف و آن طرف پرت می‌کرد. بعد از ترس اینکه همسایه‌ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ‌گوشتی به او بدهد. فکر می‌کنم بعد از آنکه خواهرش به او پیچ‌گوشتی داد و سعید هم با آن ضربه‌ای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آنطور که متوجه شدم سعید و خواهرش می‌ترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایه‌ها متوجه شوند. به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی می‌آورد و دور جسد می‌پیچید و پنجره‌ها را باز می‌گذاشت تا متعفن نشود.

زندگی کنار جسد
بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به‌گفته خودش 3سال در خانه سعید زندانی بود.
او گفت: من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر می‌کردم که آن مرد قرار است به من پناه بدهد، اما او در خانه‌اش زندانی‌ام کرده بود و اجازه خروج نمی‌داد. هم خودش از من بیگاری می‌کشید و هم خواهرش. من هم جرأت نمی‌کردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از اینجا هم کسی را نداشتم و خانواده‌ام مرا طرد کرده بودند.
وی ادامه داد: در مدت 3سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، 3-2 دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آنها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و 2 نفر دیگر هم ظاهرا خانواده‌هایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند. درباره مقتول هم چیز زیادی نمی‌دانم. هنوز یک‌ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به‌دست او به قتل رسید. این دختر می‌خواست برود، اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود 4‌ماه با جسد آن دختر زندگی می‌کردم تا اینکه مأموران وارد خانه شدند.

بازداشت
راز خانه مخوف فاش شده بود، اما هنوز از متهمان خبری نبود.  مأموران منتظر بازگشت سعید ماندند تا اینکه دقایقی بعد خواهر و برادر سعید وارد خانه شدند و پلیس آنها را بازداشت کرد. برادر سعید مدعی بود که با وی اختلاف داشته و قصد داشته سری به او بزند و برای همین به این خانه آمده است. اما خواهرش در این خانه همراه با سعید زندگی می‌کرد که دستگیر شد. با دستگیری این دو نفر، مأموران همچنان به کمین نشستند تا اینکه ساعاتی بعد متهم اصلی نیز از راه رسید و هنگام ورود به خانه دستگیر شد.

قاتل سابقه‌دار
سعید که خانه وحشت را با همدستی خواهرش اداره می‌کرد، فردی بود که در سال 93مرتکب قتل دختری شده اما پس از پرداخت دیه آزاد شده بود. ماجرا از این قرار بود که سعید در آن زمان نیز دختران فراری و زنانی که جایی نداشتند را به خانه‌اش می‌آورد اما با یکی از آنها درگیر و باعث مرگ او شده بود.
آنطور که دختران حاضر در محل حادثه می‌گفتند، مقتول قصد داشت خانه را ترک کند اما سعید به وی اجازه نداده و سپس با او درگیر شده و وی را هل داده و همین باعث شده بود دختر جوان بر اثر اصابت سرش به جسمی سخت جانش را از دست بدهد. دادگاه با انجام تحقیقات متهم را به جرم قتل شبه‌عمد به پرداخت دیه محکوم کرد و سعید پس از گذشت حدود 4سال با پرداخت دیه از زندان آزاد شد.

کارگر مسافرخانه
آنطور که شواهد نشان می‌داد سعید از سال‌ها قبل‌تر با فریب دختران فراری و زندانی کردن آنها در خانه‌اش، از آنها سوءاستفاده می‌کرد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که این مرد کارگر مسافرخانه‌ای در جنوب تهران بوده و دختران فراری را با این ادعا که پلیس است اغفال می‌کرده و آنها را به خانه مخوفش می‌کشانده است.
سعید و خواهرش از حدود 8سال قبل این آپارتمان را اجاره کرده و آنجا را تبدیل به خانه وحشت کرده بودند.

انکار جنایت
سعید دیروز برای بازجویی و تحقیق به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او رفتارهای خشنی داشت و پرخاشگر بود. ناگهان عصبانی می‌شد و فریاد می‌کشید و شروع می‌کرد به فحاشی، اما بازپرس جنایی او را به آرامش دعوت می‌کرد و از وی می‌خواست جزئیات جنایتی که مرتکب شده را فاش کند. سعید اما قتل را انکار کرد و انگشت اتهام را به سمت یکی از دختران فراری که در خانه‌اش زندانی بود گرفت. وی گفت: من هیچ‌کس را در خانه‌ام زندانی نکرده‌ام و همه آنها بی‌سرپناه بودند. من سقفی در اختیارشان قرار داده بودم برای زندگی. وی ادامه داد: یکی از آنها که در کمد زندانی بود، خودش از من خواست تا در کمد زندانی‌اش کنم. دخترانی که در خانه‌ام بودند به یکدیگر حسادت می‌کردند و اگر به یکی از آنها توجه نشان می‌دادم حسادت دختران دیگر برانگیخته می‌شد. مقتول یکی از دخترانی بود که از خانه‌اش فراری شده و من به او جا داده بودم. اما دختری که در کمد پنهان شده بود به رابطه من و او حسادت می‌کرد. می‌گفت چرا من به او که تازه وارد است توجه بیشتری نشان می‌دهم. همین  باعث اختلافاتی میان آنها شده بود. دختری که خودش را در کمد زندانی می‌کرد از من درخواست ازدواج کرده بود و به من علاقه داشت!
متهم ادامه داد: روز حادثه آنها با یکدیگر درگیر شدند و دختری که عاشق من بود جان آن یکی را گرفت. من هم جسد را نایلون پیچ کردم و می‌ترسیدم آن را از خانه خارج کنم.

برادرم قاتل است
خواهر سعید اما دختری است متولد سال 57 . او در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند که حالا در برابر اتهام معاونت در قتل قرار گرفته است. او در بازجویی‌ها برادرش را به‌عنوان قاتل معرفی کرد و گفت: حرف‌های برادرم در مورد اینکه دختران به یکدیگر حسادت می‌کردند حقیقت دارد. اما روز حادثه مقتول با برادرم بر سر ترک خانه درگیر نشده بود. دعوای آنها بر سر این بود که دختر جوان می‌گفت چرا برادرم به او توجهی نمی‌کند. وقتی دعوای آنها بالا گرفت برادرم از من خواست تا به او وسیله‌ای بدهم که آن دختر را آرام کند. من هم در همان اطراف یک پیچ گوشتی دیدم که به سعید دادم و او با همان پیچ گوشتی جان دخترجوان را گرفت.
متهمان این پرونده با دستور قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران بازداشت شده‌اند. هنوز هویت مقتول مشخص نشده و تحقیقات برای شناسایی او ادامه دارد. از سوی دیگر تحقیقات ویژه‌ای برای شناسایی جرائم احتمالی دیگر از سوی سعید ادامه دارد تا مشخص شود که آیا او مرتکب قتل‌های دیگری شده و قاتل سریالی دختران فراری است یا نه. علاوه بر این، تحقیقات برای شناسایی خانواده دخترانی که در خانه مخوف زندانی بودند، ادامه دارد تا ابعاد بیشتری از این ماجرای هولناک فاش شود.
    


روایت همسایه‌‌ها از ساکنان خانه وحشت
محمد جعفری- روزنامه‌نگار
«می‌دانستیم همسایه‌مان خلافکار است، اما نمی‌دانستیم که ماه‌ها‌ست در چند قدمی محل زندگی‌مان یک جنازه نگهداری می‌کند.» این چکیده حرف‌های همسایه‌های عامل جنایت در خانه وحشت است و حالا با برملا‌شدن جنایتی که همسایه‌شان مرتکب شده و احتمال کشف جرائم دیگر، شوکه شده و در بهت و حیرت به‌سرمی‌برند. تعدادی از این افراد در گفت‌وگو با همشهری ناگفته‌های زیادی را از زندگی عامل این جنایت و چگونگی کشف جسد بازگو کردند.
به گزارش همشهری، انتهای کوچه‌ای بن‌بست در خیابان خرمشهر، حدفاصل خیابان کمیل و قزوین، محل وقوع جنایتی هولناک است که حالا همه درباره‌اش صحبت می‌کنند؛ محله‌ای به‌ظاهر ساکت و آرام که هیچ‌کس خبر نداشت در پس این آرامش، یکی از هولناک‌ترین جنایت‌های سال‌های اخیر رخ داده و آثارش همچنان باقی‌مانده است. آنطور که همسایه‌ها می‌گویند، اغلب‌شان می‌دانستند که سعید، جوان خلافکاری است اما هیچ‌کدام‌شان باورشان نمی‌شد که او مرتکب قتل شده است. یکی از همسایه‌ها که دلِ پری از متهم دارد، به همشهری می‌گوید: «مدام از خانه‌شان صدای درگیری می‌‌آمد. همه‌اش فحش بود و ناله و نفرین. یک لحظه هم از دست ساکنان این خانه آسایش نداشتیم. آنها خواب نداشتند و همیشه سر و صدا می‌کردند.» او نگاهی به پنجره خانه وحشت می‌اندازد، پکی به سیگارش می‌زند و ادامه می‌دهد: «در اینجا سعید همراه خواهرش مریم زندگی می‌‌کرد. البته برادر بزرگ‌تر آنها هم تا همین یک سال پیش اینجا بود اما او را از خانه بیرون کردند. آنطور که شنیدم چند سال قبل مادرشان فوت شد و پدرشان وقتی دید با بچه‌هایش نمی‌تواند زندگی کند، گذاشت و رفت تا از شر آنها راحت شود.»

فرار از خانه وحشت
آنطور که همسایه‌ها می‌گویند رفت‌وآمدهای زیادی به خانه سعید می‌شد. یکی دیگر از آنها می‌گوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون می‌آمد زیاد بود و به‌نظر می‌رسید ‌جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آنجا هستند. یک‌مرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتک‌کاری می‌کردند. زن فریاد می‌زد و کمک می‌خواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچ‌کس نیامد.»آنطور که او می‌گوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آنجا افتاد. او می‌گوید: «یک‌بار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایه‌ها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و می‌گفت سعید او را چندین روز در خانه‌اش زندانی کرده اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.» این حادثه اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایه‌های قدیمی که سال‌ها‌ست در آن کوچه زندگی می‌کند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد. او می‌گوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آنجا فرار کرد.»

4‌ماه بی‌خبر از یک جسد
آنطور که برآوردهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان می‌دهد، دست‌کم 4‌ماه از قتل دختری که جسدش در خانه وحشت کشف شده، می‌گذرد اما چطور در این مدت هیچ‌کدام از همسایه‌ها متوجه وجود این جنازه و بوی تعفن آن نشدند؟ یکی از آنها می‌گوید: «نمی‌دانم رفت‌وآمدها به خانه او چه زمانی انجام می‌شد که ما هیچ‌کس را نمی‌دیدیم. ما فقط صداهایی را که از خانه بیرون می‌آمد، می‌شنیدیم. وقتی فهمیدیم که پلیس در خانه سعید جنازه کشف کرده، خودمان هم شوکه شدیم. چون تا آن زمان هیچ بویی در ساختمان نمی‌آمد. آنطور که شنیدیم، او جسد را در چندین لایه مشما پیچیده بود تا هیچ بویی خارج نشود. درباره 2 دختری که در آنجا زندانی شده بودند هم ما هیچ صدایی از آنها نشنیدیم. فقط وقتی مأموران آنها را پیدا کردند دیدم که خیلی بی‌حال بودند. به‌قدری که حتی نمی‌توانستند راه بروند و همسایه‌ها مقداری غذا به 2دختر بی‌نوا دادند تا بتوانند خودشان را تا ماشین پلیس برسانند.»

سایه ترس در سر همسایه‌ها
حالا که سعید دستگیر شده و مأموران جسد دختری را که او در خانه‌اش به قتل رسانده‌ بعد از ماه‌ها از آنجا خارج کرده‌اند، همسایه‌ها هم خوشحال هستند و هم ناراحت. خوشحال که یک قاتل دستگیر شده و ناراحت از اینکه این حادثه در محل زندگی آنها اتفاق افتاده است. یکی از ساکنان کوچه می‌گوید: «همین امروز خانه‌ام را سپردم برای فروش. دیگر نمی‌شود اینجا زندگی کرد. فکرش را هم که می‌کنم ما در نزدیکی یک قاتل زندگی می‌کردیم و او چند‌ماه یک جنازه را در خانه‌اش نگه داشته بود، دلم آشوب می‌شود. همین دیشب که این ماجرا را فهمیدم تا صبح خواب به چشمم نیامد. دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم.»

قاتلی که مأمور قلابی بود
تحقیقات اولیه از 2دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان می‌دهد که او برای فریب آنها خودش را مأمور پلیس معرفی می‌‌کرده است. نکته‌ای که تعدادی از همسایه‌ها نیز آن را تأیید می‌کنند و می‌گویند سعید همیشه یک دستبند پلیس به همراهش بود. یکی از همسایه‌ها در این‌باره می‌گوید: «من بارها یک دستبند به کمر سعید دیده بودم. او درحالی‌که شکلش هم به این حرف‌ها نمی‌خورد، گاهی ادعا می‌کرد که مأمور است و اغلب هیچ‌کس هم جدی‌اش نمی‌گرفت. با وجود این برای همه همسایه‌ها شاخ و شانه می‌کشید.»

داخل خانه وحشت
خانه‌ای که این جنایت در آنجا رخ داده و حالا به خانه وحشت معروف شده، حدود 50متر مساحت دارد. در ورودی آن چندین جفت کفش زنانه ریخته است؛ کفش‌هایی که هیچ‌کس نمی‌داند متعلق به چه کسانی است و صاحبانش چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. داخل خانه به‌هم ریخته است و همه‌‌چیز می‌شود پیدا کرد؛ از انواع و اقسام دارو تا لباس‌های زنانه و بطری‌های خالی نوشابه. روی یک میز کوچکی که در وسط خانه قرار دارد پر است از ته سیگار. یک تلویزیون قدیمی در گوشه‌ای روی زمین واژگون شده و کوهی از لباس‌های چرک روی هم تلنبار شده است. پشت آشپزخانه متکایی چرک قرار دارد که جای خوابیدن سعید است. آشپزخانه نُقلی خانه تمیزترین جای خانه است اما گوشه آنجا هم پر از زباله و ظرف‌های کثیف است. پشت آشپزخانه تنها اتاق خواب خانه است؛ اتاقی حدود 6متری که هنوز بقایای نایلون‌هایی که جسد مقتول در آن پیچیده شده بود، وجود دارد. روی آن پر از خونابه است و بوی تعفن فضای اتاق را پر کرده است. اینجا همانجایی است که قریب به 4‌ماه جسد نایلون‌پیچ شده دختر جوان رها شده بود.