در زمانه ای که در کشور ما از مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی گرفته تا موضوعات سیاست خارجی، همه چیز کاملا دو قطبی شده است، میشد براحتی حدس زد که حمله روسیه به اوکراین، چه مباحث و جدل های جدیدی را بوجود می آورد.
متاسفانه آنهایی که نگاه بیطرفانه و عقلانی به مسائل دارند در اقلیت و آنهایی که از تعصبات و پیش فرض های همیشگی خود پیروی کنند، در اکثریت هستند.
در تلاش برای نزدیک شدن به یک قضاوت علمی، منطقی و بیطرفانه در موضوع حمله روسیه به اوکراین، به نظر میرسد بهتر آن است که بر تاریخ تکیه کنیم.
میدانیم روسیه به این بهانه به اوکراین حمله کرده است که نزدیک شدن بیش از حد ناتو به مرزهای سرزمینی خود را تهدیدی برای بقاء و امنیت کشورش میداند. روس ها فراموش نکرده اند که سه دهه پیش از این، آمریکایی ها در عوض موافقت گورباچف با عضویت آلمان در ناتو، تضمین دادند که ناتو «حتی یک اینچ بیشتر» به سمت شرق پیشروی نکند. عهد و پیمانی که نه تنها هرگز به آن وفادار نبودند، بلکه کار را به جایی رسانده اند که روسیه نگران تنگ تر شدن فضای تنفسش با چنبره زدن ناتو دور تا دور مرزهایش، از فنلاند و اوکراین تا گرجستان و آذربایجان است.
احترام به منافع حیاتی یکدیگر، نکته ای است که اندیشمندان بزرگ مکتب واقع گرایی در روابط بین الملل، همچون هانس مورگنتا، کِنِت والتز، جان مرشایمر و استفان والت، همواره بر آن تاکید داشته اند. جان مرشایمر اخیرا هم طی مقاله ای، دولت های غربی را مقصر واقعی حمله روسیه به اوکراین دانسته و بر به رسمیت شناختن فضای حیاتی روس ها تاکید کرده است. حتی هنری کیسینجر، نظریه پرداز و وزیر خارجه مشهور آمریکا نیز با مرشایمر در حفظ بی طرفی اوکراین به عنوان منطقه حائل بین غرب و روسیه موافق بوده و عضویت اوکراین در ناتو را به ضرر همگان دانسته است.
تا اینجا متوجه شدیم که روسیه نگرانی مشروعی در خصوص امنیت ملی و منافع حیاتی خود دارد، اما آیا این نگرانی مشروع میتواند مشروعیت بخش تجاوز به یک ملت دیگر تحت عنوان جنگ پیشگیرانه باشد!؟
ابتدا اجازه دهید ببینیم در جهان امروز، دیگر کشورها چگونه حوزه منافع خود را تعریف کرده و از آن دفاع میکنند.
به نظر میرسد خدایگان آنچه از آن به عنوان جنگ های پیشگیرانه یا پیشدستانه یاد میشود، ایالات متحده است.
آمریکا در تعریف از حوزه منافع خود هم البته بسیار خوش اشتهاست. برخلاف کشورهایی مثل روسیه که فقط حلقه اول از کشورهای پیرامون خود را، جز دایره منافع حیاتی خویش تعریف میکنند، ایالات متحده سرتاسر کره زمین را حوزه منافع خود میداند!
بر همین اساس هم، جنگ های به اصطلاح پیشگیرانه خود در آنسوی کره خاکی، از جمله در ویتنام و عراق را مشروع می داند. فی المثل، بهانه تجاوز نظامی به عراق، دستیابی این کشور به سلاح های کشتار جمعی بود. سلاح هایی که البته هرگز پیدا نشدند! حملات پهپادی آمریکا در پاکستان و افغانستان و یمن و سومالی و.... با ده ها هزار کشته و مجروح نیز دقیقا با همین منطق پیشگیرانه انجام میشوند.
صدام حسین هم دقیقا با همین منطق و برای جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران، به میهن ما حمله کرد. کشورهای اروپایی و آمریکایی و اعراب خلیج فارس نیز با پذیرش این منطق از تجاوز وی حمایت کردند. تجاوز شش ساله ثروتمندترین کشور عربی (عربستان) به فقیرترین کشور عربی (یمن) نیز با همین منطق مورد حمایت اروپا و آمریکا واقع شده است. اسرائیل هم با همین منطق و به بهانه «دفاع از خود» دائما اهدافی را در خاک سوریه مورد حمله قرار میدهد، مردم باریکه کوچک غزه را به خاک و خون میکشد و دانشمندان هسته ای ما را ترور میکند. تازه علیرغم همه جنایت هایش، مورد دلجویی و همدردی دوستان غربی خود هم قرار میگیرد.
بهرحال تشخیص اینکه کدام جنگ ها واقعا عادلانه و مشروع هستند و کدام ها نیستند، به میزان انصاف و انسانیت هر یک از ما بستگی دارد.
در این کره خاکی عده ای جنگیده اند که شر بعثی ها و داعشی ها را از سر بشریت کم کنند و عده ای بزرگترین افتخارشان، ریختن بمب بر سر مردم فلسطین و یمن است.
در خصوص حمله روسیه به اوکراین، انسانیت حکم میکند تا ما متجاوز را محکوم کنیم. جنگ زشت ترین پدیده انسانی است که بزرگترین دردها و رنج ها را با خود به ارمغان می آورد. اما همزمان، انصاف و عقلانیت هم حکم میکند موضعی نگیریم که به سود طرف هایی باشد که دهها برابر بدتر از این را در تاریخ سراسر جنایت بارشان انجام داده اند. کسانی که انبان خودشان و رفقایشان، پر از بمب های هسته ایست ولی سالهاست به بهانه پیشگیری از ساخت سلاح هسته ای، ما را تحت شدیدترین تحریم های تاریخ قرار داده اند. سلاحی که هرگز قصدی برای ساختن آن نداشته ایم.
واقع گرایی و عقلانیت البته توصیه های دیگری هم دارد. پیشروی ناتو اگر اکنون متوقف نشود، همسایه کوچک شمالی ما هم در صف ایستاده است. علیف باکویی در همین جنگ اخیر قره باغ نشان داد که به اندازه کافی متوهم و بلندپرواز است. وای به روزی که علاوه بر ترکیه، حمایت ناتو را هم پشت سر خود ببیند.
علاوه بر این باید توجه داشت که روسیه متحد راهبردی ما در شکست داعش بوده است، آن هم درست زمانی که دولت های غربی، آشکار و پنهان به داعش کمک میرساندند. در مذاکرات هسته ای و در مقابله با تحریم های ظالمانه غرب هم روسیه بیشتر طرف ما را گرفته است.
کدام عقل سلیمی میپذیرد ما که خودمان تحت شدیدترین خصومت ها و خباثت های طرف غربی هستیم، به دوست پشت کرده و طرف دشمن را بگیریم. حتی اگر روسیه را دوست هم حساب نکنیم، پاس گل دادن به دشمن نابخردانه است.
در نهایت از برآیند آنچه از جمع انسانیت، انصاف و عقلانیت برمی آید، به نظر میرسد که بهترین موضع برای کشور ما، یک نوع «بی طرفی فعال» است: یعنی مخالفت با جنگ ولی حمایت از نگرانی های مشروع دولت روسیه.