آیا «جمهوری اسلامی» باعث دین گریزی مردم شده؟!

حسین علی زاده،   4010127001 ۱۲۸ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶۱ تکراری یا غیرقابل انتشار
آیا «جمهوری اسلامی» باعث دین گریزی مردم شده؟!

در این سال ها بسیار از این قبیل سخنان شنیده ایم که:  «حضور دین در عرصه حکومت باعث کاهش دینداری شده و تجربه جمهوری اسلامی نشان داد که دین سیاسی به معنای حضور روحانیون در مصادر حکومتی به جای افزایش دینداری به کاهش آن منجر شده است... »

از نظر معتقدان به این نظر، در زمان پهلوی ها میزان دینداری مردم دقیقا به همین دلیل بیشتر از دوران امروز بود.

نگارنده در پی رد یا تایید این گزاره نیست چرا که تایید و رد این گزاره یا گزاره های مانند آن نیازمند یک پیمایش وسیع و البته پیچیده است و نمی توان در این زمینه بر اساس میل و خواست خود حکم داد. 

آنچه انگیزه این نوشتار است طرح این پرسش است که آیا با ادامه حکومت پهلوی ها یا صرف وجود یک حکومت سکولار واقعا می توان گفت سطح و عمق دینداری مردم بیشتر می شد؟!

حقیقت آن است که این ادعا اگر به صورت مطلق -نظیر آنچه این روزها می شنویم- مطرح شود، بر خلاف اثرگذاری سیاسی شدید آن،  واجد کوچکترین ارزش علمی نیست چرا که در تحلیل و تبیین پدیده های اجتماعی هیچگاه نمی توان به یک علت متوسل شد و به عنوان مثال در ادعای یاد شده فقط «شکل حکومت» را به عنوان دلیل «دین گریزی» یا بر عکس «دین گرایی» مردم معرفی کرد. 

دیگر اینکه می توان پرسید آیا سنجش سطح دینداری ایرانیان در طول تاریخ مدرن در مسیری کاملا متفاوت از تجربه دینداری در این دوران حرکت کرده است؟ دورانی که بر اساس آن اعتقاد دینی نسل به نسل در جوامع مختلف کمرنگ تر شده است. 

واقعیت این است که تجربه جهانی شدن و نسبتی که با دینداری پیدا کرده در تمام جوامع مدرن امروزی به کمرنگ شدن اعتقادات دینی انجامیده. آنچه در ایران شاهد آن هستیم در صورت صحت ادعا نمی تواند جدا از این روند تاریخی کلان باشد که در ادامه یک سیر جهانی و به نظر برخی جامعه شناسان ناگزیر است. بنابراین مشکل می توان کمرنگ شدن باورهای دینی مردم ایران را ( در صورت درستی این ادعا) فقط به شکل حکومت ها نسبت داد. از این منظر حتی شاید بتوان گفت رخداد انقلاب اسلامی به نوعی مانع موقت برای رشد شتابان دنیوی گرایی ( سکولاریسم/ عرفی گرایی) دین گریزی در جامعه ایران ایجاد کرد که با قوت و شدت بسیار زیاد در حکومت پهلوی ها دنبال می شد. 

البته این به معنای رد تاثیرگذاری تجربه جمهوری اسلامی بر سطح و عمق دینداری  ایرانیان نیست و مسلما این تغییر بزرگ سیاسی که به نام دین صورت گرفت تاثیراتی مثبت و منفی بر این موضوع  بار کرده است. آنچه محل نقد این نوشته است صدور احکام قطعی و کاملا فراگیر و مسلم پنداشته شده در این زمینه است که ساده انگارانه تمامی اثرات منفی مورد ادعا بر دینداری ایرانیان را ناشی از تجربه یک شکل سیاسی جدید می داند و سایر عوامل مهم از جمله رشد  روند فراگیر عرفی شدن و سرایت سریع آن را بر اثر گسترش وسایل ارتباط جمعی در مقیاس جهانی نادیده می گیرد. 

براین اساس باید گفت بر خلاف ادعای یاد شده صرف وجود یک حکومت سکولار در ایران ( در صورت امکان تحقق) لزوما باعث افزایش دینداری مردم نمی شود. در اصطلاح پژوهشی، شکل حکومت، «متغیر مستقل» و سطح دینداری «متغیر وابسته» نیست و اساسا بین این دو رابطه ای پیچیده تر از این معادله ساده بر قرار است . 

سخن منتقدان در این زمینه البته آمیزه ای است از اظهارات یادشده و اظهاراتی سیاسی نظیر اینکه روحانیت شیعه نتوانست وعده های مادی و معنوی داده شده در انقلاب را  محقق کند و از این نظر شایسته انتقاد فراوان است. این سخن دیگری است که البته درباره آن باید گفت  هیچگاه در بیان مدافعان جمهوری اسلامی نشانی از تاکید بر تحقق همه شعارهای انقلاب وجود نداشته و برعکس از تحقق نسبی آن ها و حتی در برخی زمینه ها از « عقب ماندگی» (تعبیر رهبر انقلاب درباره شعار عدالت) سخن رفته است که خود گویای نوعی واقع بینی است نه شعار زدگی است.