ناگفته‌هایی درباره سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

گروه سیاسی الف،   4010127080

تا قبل از شهادت شهید شهروز مظفری‌نیا حتی خانواده‌اش هم نمی‌دانستند در جبهه سوریه و عراق در رکاب سردار سلیمانی می‌جنگد.

ناگفته‌هایی درباره سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

این درحالی است که تا قبل از شهادت شهید شهروز مظفری‌نیا در فرودگاه بغداد حتی خانواده‌اش هم نمی‌دانستند در جبهه سوریه و عراق در رکاب سردار سلیمانی می‌جنگد.

در یکی از روز‌های ماه رمضان به رسم همسایگی برای مرور خاطرات شهید به دیدارشان رفتیم.

ناگفته‌هایی از سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

هیچ وقت از کارش حرف نمی‌زد

خانه‌شان در یکی از کوچه‌های فرعی خیابان هنگام است. در آهنی حیاط که باز می‌شود تصویر شهید در پوستر بزرگی که از بالکن خانه آویزان است، به رویمان لبخند می‌زند. خانه ساده است و دیوار‌ها و طاقچه اتاق پذیرایی پر است از قاب عکس‌های کوچک و بزرگی که تصویر شهید را در برگرفته‌اند. پدر، عکسی را که فرزندش روی شانه حاج قاسم دست انداخته نشان می‌دهد: «این عکس بعد از شهادتش به دستمان رسید.

چون قبلش اصلا نمی‌دانستیم با حاج قاسم است. هربار از کارش می‌پرسیدم، می‌گفت «بابا، محافظ یک حاج آقای مهربان هستم. خیلی دوستش دارم او هم به من خیلی اعتماد دارد.» حتی یک‌بار که فامیل‌ها عکسش را کنارحاج قاسم در یکی از روزنامه‌ها دیده بودند و سربه سرش می‌گذاشتند که «آقا شهروز! با بزرگان نشست و برخاست می‌کنی؟...» باز هم زیربار نمی‌رفت و حرف را عوض می‌کرد. دوست نداشت درباره کارش حرف بزند. فقط یک بار خاطره یکی از ماموریت‌هایش در سوریه را برایم تعریف کرد و گفت: «یک شب با حاج آقا سوار بر موتور در یکی از مناطق جنگی بودیم، داعشی‌ها که متوجه حضورمان شده بودند ما را زیر تیربار گرفتند. داغی گلوله‌هایی که از دور و برمان رد می‌شدند را حس می‌کردم... به حاج آقا گفتم «چرا این‌ها به ما نمی‌خورد؟» گفت «چون هنوز وقتش نرسیده ...»

ناگفته‌هایی از سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

هر وقت دلتنگ می‌شوم، پسرش را بغل می‌کنم

مادر شمرده و آرام صحبت می‌کند. نگاهش به هر گوشه از خانه می‌افتد، یکی از خاطرات شهروز برایش زنده می‌شود، می‌گوید: «بیشتر از رابطه مادر و پسری رفیق بودیم. هر کاری که پیش می‌آمد اول به شهروز می‌گفتم. مزارش در حرم حضرت معصومه (ع) است. پاهایم درد می‌کند و هر هفته نمی‌توانم به قم بروم، ولی حتما ماهی یک بار می‌روم. وقتی دلتنگش می‌شوم پسرش را بغل می‌کنم. گاهی هم به خوابم می‌آید و با هم حرف می‌زنیم.

در یکی از خواب‌هایم آمد جلو دستانم را گرفت گذاشت روی صورتش و گفت: «مامان، ببین من سالمم غصه نخور، چیزیم نشده، گریه نکن...» مادر چشم به پلکان خانه می‌اندازد و حرف‌هایش این‌طور ادامه می‌دهد: «سال‌ها همراه همسر و فرزندانش در طبقه بالای همین خانه زندگی می‌کرد. عاشق کوکوسبزی بود و هر وقت از ماموریت می‌آمد یک کیلو سبزی کوکو و نان سنگک می‌خرید تا برایش کوکو بپزم. بعد از شهادتش دلم نیامد کوکوسبزی بپزم، فقط یک بار پختم و به نیتش خیرات دادم.»

ناگفته‌هایی از سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

بچه‌ها دلتنگ پدرشان هستند

از شهید مظفری‌نیا دو دختر و یک پسر به نام «علیرضا» به یادگار مانده که همراه مادرشان در قم و کنار خانواده مادری زندگی می‌کنند. علیرضا ۳ ماه و ۱۸ روز پس از شهادت پدر به دنیا آمده و حالا در آستانه ۲ سالگی کم کم بهانه پدرش را می‌گیرد. مادرشهید از دلتنگی نوه‌ها برای پدرشان می‌گوید: «عروسم برادرزاده‌ام است و همراه نوه‌هایم در قم و نزدیک خانواده‌اش زندگی می‌کند. دختر‌ها ۱۳ و ۷ ساله‌اند و هنوز با نبود پدرشان کنار نیامده و بسیار دلتنگ هستند. نوه کوچکم علیرضا هم که چند روز دیگر ۲ ساله می‌شود، با اینکه فقط عکس‌های شهروز را دیده، اما با زبان شیرین کودکانه با پدرش حرف می‌زند.»

حرف‌های مادر که به اینجا می‌رسد بغضش را فرو داده و ادامه می‌دهد: «علیرضا تازه دارد مفهوم بابا را متوجه می‌شود و دائم سراغ پدرش را می‌گیرد. چند بار خواستیم یادش بدهیم که به عمویش بگوید «بابا»، اما فایده نداشت. چند روز پیش به خانه‌مان آمده بودند موقع خواب بی‌تابی می‌کرد و بهانه می‌گرفت. چراغ‌ها را خاموش کردیم که بخوابد، اما فایده‌ای نداشت. تا اینکه به طرف میزی که عکس شهروز روی آن است رفت و گفت: «بابا شهروز، شب بخیر و آمد کنار مادرش آرام خوابید.»

پاتوقش مسجد بود

چندی پس از شهادت شهروز مظفری‌نیا، خیابان «سراج» در محله اوقاف به نام این شهید عزیز مزین شد. پدر دراین‌باره می‌گوید: «شهروز علاقه خاصی به مسجد «حضرت ابوالفضل (ع) ِ» در خیابان سراج داشت. از بچگی در این مسجد بزرگ شد. در نوجوانی عضو بسیج مسجد و هر سال در آستانه ماه‌های محرم و رمضان همراه بچه‌های بسیج مسجد را غبارروبی و نرده‌ها را رنگ‌آمیزی و فضا را برای پذیرایی از روزه‌داران و عزاداران آماده می‌کردند. شب‌های ماه محرم و صفر هم همیشه در مسجد بود و دیروقت به خانه می‌آمد. برای همین این خیابان را به نام پسرم نامگذاری کردند.»

ناگفته‌هایی از سردار سلیمانی از زبان سرتیم حفاظت حاج قاسم

جایش در محله خالی است

«سلمان قاسمی» از همسایه‌های قدیمی خانواده مظفری‌نیا است. این پیرمرد ۷۰ ساله که یک بقالی کوچک رو به‌روی خانه شهید دارد، می‌گوید: «بیش‌تر از ۴۰ سال است که این خانواده را می‌شناسم. یکی از بهترین و بی‌آزارترین همسایه‌هایی هستند که در این سال‌ها داشتیم. پسر‌ها برخلاف بسیاری از بچه‌ها اهل پرسه زدن در کوچه و خیابان نبودند. یا خانه و مدرسه بودند یا مسجد. «شهروز» بچه سر به زیر و محجوبی بود. وقتی از مدرسه می‌آمد به بزرگ‌تر‌های محله سلام می‌کرد. گاهی می‌آمد از مغازه‌ام خرید می‌کرد. مودب و خندان بود. آزارش به هیچ کس نمی‌رسید. خدا به خانواده‌اش صبر بدهد. جوان خیلی خوبی بود. جایش در محله خیلی خالی است.»

yektanetتریبون

پربحث‌های دیروز

  1. چند نکته در باره یک توافق راهبردی

  2. چرا ترامپ با اروپا در افتاده است؟!

  3. عبدالعلی زاده: آماده مذاکره مستقیم با آمریکا هستیم/ شاید ۲ تا ۳ ماه بعد از شروع مذاکرات به توافق برسیم/آمریکا می تواند در ایران سرمایه گذاری کند

  4. اطلاعیه قوه قضاییه درباره قاضی حسینعلی نیری

  5. ۲ قاضی در دیوان عالی کل کشور مورد سو قصد قرار گرفتند/ ضارب خودکشی کرد

  6. پنج اصل برای موفقیت مذاکرات آمریکا با ایران

  7. ظریف: شب قبل از ملاقات دولت با رهبر انقلاب، تماس گرفتند و گفتند بیا، گفتم من نمی‌آیم، تکلیف من را معلوم کنید!/ گفتند با استعفای تو مخالفت می‌شود

  8. ستادکل اظهارات اخیر پیرامون سقوط بالگرد شهید رئیسی را رد کرد

  9. نامه مهم ربیعی به رییس جمهور: ما به اصلاحات سخت اقتصادی نیاز داریم

  10. پزشکیان: باید باور کنیم که می‌توانیم

  11. مجری شبکه من‌وتو: تعطیلی این شبکه برای ایرانیان پشیزی ارزش نداشت | جواد خیابانی را به مزدک میرزایی ترجیح می‌دهم

  12. پزشکیان برای حداد عادل حکم زد

  13. واکنش احمد زیدآبادی به ترور «مقیسه» و «رازینی»

  14. رفیقدوست: خیلی از نفوذی ها دستگیر شدند/ اگر به سوریه نمی رفتیم باید در زعفرانیه با داعش می‌جنگیدیم

  15. محسنی‌اژه‌ای: شهیدان رازینی و مقیسه از خدمتگزاران حقیقی مردم بودند

پربحث‌های هفته

  1. تمرین کشت بادمجان !

  2. جاه‌طلبی هسته‌ای عربستانی‌ها: اورانیوم را غنی‌سازی می‌کنیم/ زنگ خطر برای ایران به صدا درآمد؟

  3. مسلمانی ما و نامسلمانی آنها!

  4. تاکید عبدی بر گران‌کردن قیمت سوخت/ دلایل مخالفت برخی با FATF چیست؟/ هشدار تند نبویان به پزشکیان

  5. سخنان کوچک‌زاده در مجلس

  6. چند نکته در باره یک توافق راهبردی

  7. جلیلی: دولت شهید رئیسی بدون FATF نفت فروخت و واکسن خرید  

  8. تلاش برای ترمیم زخمی که دولت احمدی‌نژاد بر جای گذاشت

  9. چرا ترامپ با اروپا در افتاده است؟!

  10. لطفا جوگیر نشوید!

  11. هشدار «کسینجر» درباره کدخدا!

  12. وقتی حجاب از میان برود، سایر مرزهای اخلاقی فرو خواهد ریخت

  13. راه حل‌های طلایی برای ناترازی برق

  14. اف ای تی اف؛ بد فهمی یا بهانه؟! / انتقال پايتخت از تهران؛ غلط و غيرمعقول/ پایان دیپلماسی یکسویه با روسیه

  15. ظریف: داخل یک سکوی سانتریفیوژ خریداری شده در سازمان انرژی اتمی مواد منفجره بود

  16. فرمانِ امام علی(ع) برای تنبیه و تشهیرِ کارگزارِ خائن

  17. واکنش رئیس کمیسیون امنیت‌ملی مجلس به سخنان علم‌الهدی/ پیام مهم سپاه به دوستان و دشمنان/ سلبریتی‌نماهایی که بویی از فرهنگ نبرده‌اند

  18. عبدالعلی زاده: آماده مذاکره مستقیم با آمریکا هستیم/ شاید ۲ تا ۳ ماه بعد از شروع مذاکرات به توافق برسیم/آمریکا می تواند در ایران سرمایه گذاری کند

  19. بیانیه سپاه پاسداران در پی توافق آتش‌بس در غزه  

  20. مخالفت سردار کوثری با پیوستن ایران به FATF

  21. رئیس‌جمهور تاجیکستان به افتخار پزشکیان فرودگاه را گلباران کرد

  22. پاسخ قالیباف به فریاد و ناسزای یک نماینده؛ روی مواضع اصولی خود ایستاده‌ایم

  23. نامه ۱۲۰ نماینده مجلس به آملی‌لاریجانی: FATF هیچ فایده‌ای نداشته و راه‌های دورزدن تحریم را می‌بندد

  24. بن گویر: آتش بس شود از کابینه استعفا می‌دهم

  25. «فلاکت مسکن» را پایانی هست؟

آخرین عناوین