کارن همایونفر: کمتر از ۲۴ ساعت حضورم در «عصر جدید» قطعی شد/ داور فوتبال نیستم که دقیقه ۹۰ بخواهم پنالتی بگیرم یا نگیرم

گروه فرهنگی الف،   4010425009

داور برنامه تلویزیونی «عصر جدید» گفت: اول کار خیلی سعی کردم احساسات را بروز ندهم جز یکی دو مورد که واقعا احساسات ناب و حتی بالاتر از استاندارد بود را نمی شد بروز ندهم و احساساتی نشوم.

کارن همایونفر: کمتر از ۲۴ ساعت حضورم در «عصر جدید» قطعی شد/ داور فوتبال نیستم که دقیقه ۹۰ بخواهم پنالتی بگیرم یا نگیرم

به گزارش ایرنا، این روزها همه دیگر «کارن همایونفر» را می شناسند. نه اینکه او قبلا فرد شناخته شده ای نبوده، بلکه جادوی تلویزیون و برنامه ای نظیر «عصر جدید» این آهنگساز پیشکسوت را بیشتر محبوب کرده است.

او ۵۴ سال سن دارد و تا به حال در ۳ دوره سیمرغ بلورین موسیقی متن جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرده است. او همچنین پنج بار موفق به دریافت تندیس زرین بهترین موسیقی در جشن سینمای ایران شده‌است.

کارن همایونفر برای بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و ۵۰ سریال موسیقی ساخته که از جمله آنها می توان به بادیگارد، به وقت شام، شب واقعه،‌عرق سرد، سالاد فصل، حادثه در کندوان، همسایه ها، مسافر، در قلب من، روزهای زندگی و .... اشاره کرد.

این هنرمند همان طور که گفته شد، به واسطه حضور در جمع داوران برنامه تلویزیونی عصر جدید با اجرای احسان علیخانی بیش از پیش شناخته شد. او که جایگزین آریا عظیمی نژاد در این برنامه شده،‌ توانست خیلی زود با شرکت کنندگان و مخاطبان عصر جدید ارتباط برقرار کند. گفت و گو با کارن همایونفر را در ادامه می خوانید:

آقای همایونفر، سوالی که اغلب درباره شما پرسیده می شود این است که چطور شد داوری عصر جدید را پذیرفتید؟ به دلیل اینکه عصر جدید در فصل های قبل نیز روی آنتن رفته و در بخش موسیقی داور دیگری داشته که اتفاقا محبوب هم بود. قطعا شما می دانستید که درباره داوری تان در حوزه موسیقی قضاوت می شوید. این ریسک را چطور پذیرفتید؟

البته من به لحاظ سن و سال قدیمی‌تر از دوستان هستم. اما با آریا تماس گرفتم و با هم صحبت کردیم. او برادر کوچک من است و خیلی دوستش دارم. یک‌جورهایی بنده مسبب رسمی شدن آریا و هم نسلانش در خانه موسیقی بودم و برای همه شان احترام قائلم. در کل فکر می کنم عصر جدید نیازی به چنین تغییری داشت

به هرحال ما افرادی هستیم که دائم در ریسک زندگی می کنیم اما آمدن من جای یک داور دیگر خیلی ریسک نبود، فکر می کنم مجموعه داوری عصر جدید می بایست رویکرد جدیدی می گرفت. اینکه منی که از مصاحبه کردن و در کل تصویر فراری هستم چطور شد که آمدم، به خاطر احسان علیخانی بود و اینکه او به شدت فرد کاربلد و با شخصیتی در این حوزه است. تا جایی که کمتر از ۲۴ ساعت حضورم در عصر جدید قطعی شد و آمدم. بدون تصمیم گیری قبلی؛ وقتی با من تماس گرفت قراری گذاشتیم و به سرعت هم به نتیجه رسیدیم.

با آقای عظیمی نژاد به عنوان داور قبلی این برنامه هم گفت و گو داشتید؟

بله. البته من به لحاظ سن و سال قدیمی‌تر از دوستان هستم. اما با آریا تماس گرفتم و با هم صحبت کردیم. او برادر کوچک من است و خیلی دوستش دارم. یک‌جورهایی بنده مسبب رسمی شدن آریا و هم نسلانش در خانه موسیقی بودم و برای همه شان احترام قائلم. در کل فکر می کنم عصر جدید نیازی به چنین تغییری داشت.

الان فکر می کنید این تغییر خوب است؟ و اتفاقی که می خواستید افتاده؟

به نظرم این تغییر از دکور برنامه گرفته تا میز داوری و نحوه اجرا تغییری به سمت بالا بوده است. اما درباره استعدادهایی که در این دوره هستند نمی توانم نظری بدهم چون محصول کار ما نیست و محصول راستی آزمایی است که عصر جدید انجام می دهد و ما باید در مرحله اول با اینها آشنا شویم و مرحله دوم که شروع شده راحت تریم و مسئولیت شان با خودمان است.

استعدادها را چطور ارزیابی کردید؟ با توجه به اینکه شرکت کنندگان اغلب افرادی هستند که از منطقه های کم بضاعت تر به برنامه می آیند و بیشتر کسانی هستند که خودآموخته و یا فردی یک استعداد به شمار می روند. این افراد به نظر شما سطح خوبی دارند؟ ضعیف هستند، متوسط به شمار می روند و یا کاملا قوی هستند؟

نگاه کنید ایران یک سرزمینی پر از استعداد است و شما بخش کوچکی از آن را در صحنه عصر جدید می بینید ما استعدادهای عجیبی داریم که طبیعتا نمی شود همه مسئولیتش را گردن یک برنامه انداخت. برنامه ای که بخش عمده نمایشی دارد و در بخشی هم به استعدادها می پردازد.

در نگاه سطحی هم دیدیم در دوره های پیش استعدادها چشم گیر تر بودند یا شاید سطح توقع مردم کمتر بود یا شکل داوری به صورتی بود که نتیجه خوبش را در دوره های قبلی دیدیم اما این دوره هرچقدر جلوتر رفتیم کم کم مردم به چهره های پشت میز عادت کردند. بنابراین باید به برنامه زمان داد.

اما درباره مسئله استعداد، استعداد یک معیاری دارد، داوری که آنجا نشسته با توجه به دانش، سواد،تجربه، جهان بینی و نگاه هنری و استاد دانشگاهی اش یک معیاری را برایش می سازد که به آن می گویند زیبایی شناسی میز یا زیبایی شناسی داور که متاسفانه در عامه به آن می گویند سلیقه. درحالیکه کاملا اشتباه است و ما کت و شلوار انتخاب نمی کنیم بلکه برای یک استعداد، پارامترهایی در ذهنمان داریم و قضاوتش می کنیم. بر اساس آن معیارها هم تصمیم می گیریم. حال برخی مواقع خیلی سخت می شود و برخی اوقات نه خیلی ساده می شود یک استعداد را تشخیص داد.

البته در همان میز داوری تفکرهای مختلفی هست و این طبیعی است بنابراین ممکن است از بیرون یک مقدار اغتشاش به نظر بیاید اما در نهایت یک تصمیم جمعی گرفته می شود و همان اعلام می شود.

چقدر احساسات در داوری شما نقش دارد؟

اول کار خیلی سعی کردم احساسات را بروز ندهم جز یکی دو مورد که واقعا احساسات ناب و حتی بالاتر از استاندارد بود را نمی شد بروز ندهم و احساساتی نشوم.

می شود بگویید کدام اجرا بود؟

اجازه بدهید نگویم مردم خودشان متوجه شدند.

مثل گروهی که زنگ طلایی دادید؟

طبیعتا وقتی زنگ طلایی من را می گیرند، فکر می کنم من تنها داوری هستم که پای زنگ طلایی ام تا الان ایستادم. درست است که داور هستم اما طبیعی است که برخی مواقع احساساتی هم بشوم و داور فوتبال که نیستم که دقیقه نود بخواهم پنالتی بگیرم یا نگیرم. در کنار داور بودن، انسان هم هستیم و احساسات داریم و وقتی فردی زیبا می خواند اشک در چشمم جمع می شود. اما سعی می کنم احساساتم را در داوری دخیل نکنم.

خیلی برایتان کار سختی است؟

بله بسیار کار سختی است. قضاوت کار سختی است و وقتی قضاوت می کنید قضاوت هم می شوید.

در فضای مجازی اخبار مربوط به عصر جدید را دنبال می کنید؟ چقدر نظرهایی که درباره خودتان می دهند را شنیدید؟

آنچه در صفحه عصر جدید می بینم را دنبال می کنم اما در صفحه خودم به خاطر اینکه از درگیری بین افرادی که من را دوست دارند و افرادی که عبوری از صفحه ام رد می شوند جلوگیری کنم و آرامش صفحه از بین نرود. ادای سلبریتی های عجیب را درنمی آورم که بخواهم با باز گذاشتن کامنت ها دامن به اغتشاش ها بزنم، کامنت هایم را بستم. معتقدم اگر باز می گذاشتم دنبال کننده بیشتری هم داشتم اما کوچه من کوچه ساکتی است و دوست ندارم در این کوچه دعوا شود. برخلاف برخی ها که حاضرند هر کاری کنند تا در کوچه شان دعوا راه بیفتد. 

البته برخی چهره ها برای بالا رفتن دنبال کنندگانشان دست به چنین کارهایی می زنند.

بله. اما من نیازی ندارم. نه قرار است اینفلوئنسر شوم و نه تبلیغاتی انجام دهم. مردم مخاطب من هستند که سی و خرده ای سال است با موسیقی من زندگی کردند. مادری که با موسیقی من بزرگ شده و حالا فرزندش هم موسیقی من را گوش می دهد و همین برای من خیلی لذت بخش است. منتهی من خیلی اهل به هر قیمتی دیده شدن نیستم و در این سالها هم اینطور نبودم و دلیلی ندارد شهر را شلوغ کنیم تا دیده شویم. برخی دوستان چنین کاری می کنند آنهم در شرایطی که آدم ها خیلی باید مراقب رفتارشان باشند تا به خشونت اجتماعی پنهانی که در صفحه های مجازی زیاد است دامن نزنند، یا حداقل افراد معروف باید جلوی این موج را بگیرند. منتهی برخی ها نه تنها جلویش را نمی گیرند بلکه سوارش می شوند و این حرکتی نیست که فردی مثل من آن را بپسندد.

بین کارهایی که ساختید کدام را از همه بیشتر دوست دارید؟

معمولا آدم آخرین کارهایش را بیشتر دوست دارد چون پخته تر شده و به زبان حال کنونی اش نزدیک تر است. سالها است سعی کردم تا جایی که زندگی و معیشتم اجازه می دهد کار بی ربط قبول نکنم و خوشبختانه موسیقی هایی که در این سالهای اخیر کار کردم ماندگار شده است و مردم دوستش داشته و با آن ارتباط برقرار کرده اند. 

مهم نیست که شما آهنگساز عجیب و غریبی در سطح جهانی باشید که دیده شوید، همین که یک فردی عاشق می شود و به موسیقی شما رجوع می کند و فردی غمگین است به موسیقی شما رجوع می کند و یا خوشحال است و موسیقی شما را گوش می دهد یا وقتی در خیابان فردی موسیقی تو را گوش می دهد و ترانه ات را می خواند و نمی داند صاحب اثر کنارش ایستاده است، همین از جمله لذت های ما است.

بقیه اش که جایزه و دوربین و این چیزها است که من را اشباع نمی کند اما وقتی می بینم جوانی با موسیقی من ارتباط برقرار می کند یا مادری لالایی من را می خواند برایم لذت بخش است.

بعد از عصر جدید واکنش های مردم در خیابان چطور بود؟ 

مردم سالها نام من را در تیتراژهای مختلف سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی دیدند اما الان وقتی من را می بینند احترام می گذارند و ابراز علاقه می کنند، امیدوارم بیشتر نشود چون هنرمند را آزار می دهد. اصولا هنرمندان آرامش ندارند و خیلی سخت است یک هنرمند بخواهد همه این موارد را کنترل کند. یعنی هم مدام به خلاقیت فکر کند و مدام مثل یک آتشفشان جوشان تولید کند و هم بخواهد زندگی شخصی خودش را با زندگی مجازی که برایش ساختند وفق دهد کار سختی در پیش دارد و وظیفه هنرمند این نیست. ما در کشورمان هنرمند زیاد داریم اما هنربان کم داریم که از هنرمند دفاع کند. قرار نیست ما همدیگر را نابود کنیم چون امشب فردی ستاره است و فردا دیگر ستاره نیست و به همین سرعت آدم ها می آیند و می روند و از حافظه یک ملت هم پاک می شوند. بنابراین بهتر است که آدم تواضع را همیشه برای خودش نگه دارد.