انتقادات از تيم رسانهاي دولت و رئيس جمهور، در فضاي سياسي ايران، مسبوق به سابقه است. اين نوع انتقادات معمولا در همه ادوار وجود داشته و از چند ماه پس از استقرار دولت آغاز ميشود. منتقدان معمولا موجوديت مبهمي به نام تيم رسانهاي دولت را خطاب قرار ميدهند و از عملكرد آن انتقاد ميكنند. برخي ميگويند دولت در انعكاس موفقيتهاي خود به مردم الكن است و برخي ديگر در مواجهه با هر گونه جريان انتقادي نسبت به دولت يا رئيس جمهور، همه مسئوليت را متوجه بخش رسانه ميدانند. برخي هم در مواجهه با هر نوع ناكارآمدي، چاره كار را در تهيه پيوست رسانهاي ميدانند و گاهي هم در تحليل شكستها و مشكلات، در ميان همه علل، صرفا عدم اتخاذ راهبردهاي رسانهاي مناسب را مورد توجه قرار ميدهند. در اين ميان انگيزهها از طرح انتقاد از عملكرد رسانهاي دولت، يكسان نيست و افراد مختلف با انگيزه مختلف چنين مطالبي را بيان ميكنند. در نوشتار پيش رو، به تبارشناسي انتقادات از تيم رسانهاي دولت پرداخته و خاستگاهها و دلايل مختلف اين گلايهها احصا شده است.
يك- انتقادات دلسوزانه
دولت حوزه عملكردي وسيعي دارد اما امكانات رسانهاياش براي انعكاس اين حجم از فعاليتها و اقدامات محدود است. صداوسيما و ساير رسانهها هم اولويتها و خط مشي خاص خودشان را در انعكاس اخبار و رويدادها دارند كه خيلي وقتها با نگاه دولت منطبق نيست. در نتيجه معمولا ميان آنچه در ميدان انجام ميگيرد و آنچه در رسانه بازنمايي ميشود، فاصله وجود دارد. اين فاصله معمولا هم بيشتر به چشم آنهايي ميآيد كه در مصدر امور هستند و تا حدي در جريان اقدامات و رويدادها قرار دارند. به همين دليل خيلي وقتها از انعكاس رسانهاي فعاليتهاي دولت گلايه ميكنند و آن را ناكافي ميدانند. اين نوع انتقادات، با انگيزه دلسوزانه طرح ميشود و معمولا هدف آن ارتقاي رابطه دولت و ملت و انعكاس بيشتر دستاوردهاي دولت است.
دو- انتقادات رقابتي
بخش عمدهاي از انتقادات به عملكرد رسانهاي دولت، از سوي اهالي رسانه انجام ميشود. بخشي از اين انتقادات طبعا به دليل شان كارشناسي و تخصصي كه گويندگان براي خود قائلند طرح ميشود و به دليل اينكه افراد معمولا خود جزء كنشگران رسانهاي كشور هستند، در رسانهها ضريب ميگيرد. علاوه بر انتقادات كارشناسي اما بخش مهمي از اين نوع انتقادات هم كه در همه دولتها مسبوق به سابقه است، با انگيزه تخطئه مديران رسانهاي دولت انجام ميشود چرا كه گويندگان معتقدند خود در چنين موقعيتي احتمالا عملكرد بهتري ميداشتند. به طور طبيعي دولت كرسيهاي رسانهاي محدودي دارد و نميتواند به همه حاميان رسانهاي خود پست اختصاص دهد. بيرون ماندن از دايره انتصابات معمولا سبب سرخوردگي برخی افراد خصوصا در طيف حاميان میشود و باعث ميشود، آنها مكررا در خصوص پستهايي كه خود را شايسته تكيه زدن بر آنها ميدانستند، مدام خرده بگيرند و گلايه كنند.
سه- انتقادات براي پوشش ناكارآمدي
برخي مديران دولتي منشاء بخشي از انتقادات از تيم رسانهاي دولت هستند .
این کار با هدف پوشاندن برخي كاستيها و ناكارآمديها در عملكردها صورت ميگيرد. اين نوع انتقادات معمولا بعنوان يك مكانيسم دفاعی از سوي افرادي از درون دولت كه عملكرد آنها در معرض انتقاد قرار ميگيرد انجام ميشود و مضمون محوري آن اين است كه عملكرد ما قابل دفاع بوده اما بخش رسانهاي دولت در انعكاس آن به مردم موفق نبوده است. اين مدل انتقادات، خصوصا از سوي وزرا و مديران ارشد دولتي در مواجهه با رئيس جمهور، خصوصا در زماني كه در معرض مطالبه و نقد وي قرار ميگيرند، به كرات بيان ميشود و به تدريج او را نسبت به مديران رسانهاي دولت بدگمان ميكند.
چهار- انتقادات با انگيزه دفاع گفتماني از دولت
اين دسته از انتقادات معمولا از سوي حاميان گفتماني دولت و در مواجهه با تخريبها و انتقادات مخالفان دولت، بيان ميشود. دال مركزي استدلال در اين نوع انتقادات معمولا اين است كه چون دستاوردهاي دولت به درستي اطلاعرساني نشده، عرصه براي بيان انتقاد از عملكرد دولت از سوي مخالفان و منتقدان فراهم شده است. اينگونه انتقادات معمولا به كرات و از سوي حلقه حاميان خارج از دولت در موقعيتهاي مختلف خطاب به رئيس جمهور طرح مي شود.
پنج- انتقادات ناآگاهانه
برخي انتقادات هم از سر ناآگاهي از ساختار رسانهاي دولت است. برخي تصور ميكنند، دستگاههاي رسانهاي دولت كاملا منسجم است و تحت راهبردها و دستورالعملهاي خاصي به فعاليت ميپردازد و در موقعيتهاي مقتضي آرايش دفاع يا حمله به خودش ميگيرد و در عين حال، بدنهاي از حاميان پرو پاقرص حقيقي و حقوقي در حوزه رسانه، گوش به فرمان فرمانده رسانهاي دولت هستند تا جريانسازي نموده يا جريانسازيهاي انتقادي را خنثي نمايند.
شرايط اما در دنياي واقعي كاملا متفاوت است. در ساختار رسانهاي دولت، نهادهاي مختلفي، مستقل از يكديگر مشغول به فعاليتاند. در يك سو سخنگوي دولت قرار دارد، در سوي ديگر رسانههاي وابسته يا متعلق به دولت مثل ايسنا يا ايرنا و روزنامه ايران و در سوي ديگر، معاونت ارتباطات دفتر رئيس جمهور. شوراي اطلاع رساني دولت هم ضلع ديگري از اين چند ضلعي است كه ساختار مجزايي دارد و مستقلا براي خودش فعاليت ميكند.
رسانههاي منتسب به دولت همچون برنا، پانا، روزنامه شهروند و رسانههايي از اين قبيل هم ديگر بازيگران اكوسيستم اطلاع رساني دولت به شمار ميآيند كه مديران هر يك از آنها در سازوكار متفاوتي منصوب ميشود.
اگر حساب شوراي اطلاع رساني دولت را جدا كنيم كه صرفا از زمان انتصاب علي ربيعي در دولت دوازدهم، تحت فرمان سخنگوي دولت قرار گرفته، در اين آشفتهبازار هيچ كدام از بازيگران ذيل ديگري فعاليت نميكنند و هر يك مستقيما منسوب بخشي از دولت و بعضا حامي منافع بخشي همان بخش در فعاليتهاي رسانهاي خود هستند. در چنين شرايطي بديهي است كه انتظار عملكرد منسجم و يكپارچه عبث و انتقاداتي كه به موجوديت مبهمي به نام تيم رسانهاي دولت مطرح ميشود، ازحيز انتفاع ساقط است.