هرچه بیشتر بهتر!

احمد راسخی لنگرودی،   4010903069 ۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

برخی نویسندگان در زیاده‌نویسی شهره‌اند. از مختصرنویسی پرهیز دارند. می‌کوشند بر صفحات کتاب تا آنجا که ممکن است بیافزایند. شاید بدینوسیله می‌خواهند مصداق این مصرع قرار نگیرند: «کوته‌نظر ببین که سخن مختصر گرفت»، و شاید هم با این هدف مبادرت به زیاده‌نویسی می‌کنند تا کتابشان در کتابفروشی و کتابخانه به چشم آید و نگاه‌ها را به سوی خود درکشد!

هرچه بیشتر بهتر!

برخی نویسندگان در زیاده‌نویسی شهره‌اند. از مختصرنویسی پرهیز دارند. می‌کوشند بر صفحات کتاب تا آنجا که ممکن است بیافزایند. شاید بدینوسیله می‌خواهند مصداق این مصرع قرار نگیرند: «کوته‌نظر ببین که سخن مختصر گرفت»، و شاید هم با این هدف مبادرت به زیاده‌نویسی می‌کنند تا کتابشان در کتابفروشی و کتابخانه به چشم آید و نگاه‌ها را به سوی خود درکشد! قیمتی دندان‌گیر بر تن آن نشانده شود! البته ناگفته نباید گذاشت عنوان «زیاده‌نویسی» عنوانی نیست که بتوان بر هر کتاب پربرگی اطلاق کرد. خیلی از کتاب‌ها قطور و پربرگ‌اند، اما این به معنای زیاده‌نویسی نویسنده آن نیست. موضوع چنین اقتضا می‌کند که کتاب قطور و پربرگ و گاه چند جلدی باشد.

   فربهی کتاب به کام زیاده‌نویسان شیرین می‌آید؛ البته مادام که به قلم خودشان باشد و نه کس دیگری! دستشان به کم نمی‌رود. تعداد صفحات برای آنها مهم است. یک مطلب ساده را به چند عبارت می‌نویسند تا فضایی از صفحه را اشغال کند. دغدغه‌ای نسبت به مستندنویسی ندارند. مستندنویسی را قربانی زیاده‌نویسی می‌کنند. عباراتی مستند و غیرمستند بهم می‌بافند تا کتابی حجیم چاپ زده باشند. هنگام نوشتن نگاهشان مدام به شمار صفحات و تعداد واژگان است. زبان حال چنین نویسندگانی این است؛ هرچه بیشتر بهتر! (The more the better) در غیراینصورت ترجیح می‌دهند هیچ‌گاه ننویسند و دست به قلم نبرند! افتخارشان به این است؛ کتابی نوشته‌ام با این ضخامت! این دسته از نویسندگان آنقدر که به کمیت اهمیت می‌دهند به کیفیت اهمیت نمی‌دهند. از این منظر کتاب خود را با کتاب سایر نویسندگان مقایسه می‌کنند. به این عبارت دیگران دلخوشند: «عجب کتاب قطوری!»

   به یاد می‌آورم در یكی از نشست‌ها، یكی از پژوهشگران صنعت نفت بطور كنایه‌آمیزی كتاب حجیم و دو جلدی خود را كه درخصوص تاریخ نفت ایران به زبان انگلیسی به چاپ رسانده بود، به رخ استاد دکتر محمدعلی موحد كشاند؛ بدین وسیله می‌خواست به گونه‌ای وانمود سازد كتاب «خواب آشفته نفت» به قلم استاد در مقایسه با آن چیزی نیست! کتاب من قطورتر و پرملات‌تر است! استاد نیز با تواضعی خاص لبخندی بدو هدیه كرد!

   بر خوانندگان پوشیده نیست ذبیح الله منصوری، آن نویسنده و مترجم پرکار، در این خصیصه یعنی زیاده‌نویسی شهره بود. کسی را در زیاده‌نویسی همانند او نبوده و نیست. هم کتاب زیاد می-نوشت و هم در هر کتاب زیاده‌نویسی می‌کرد. ترجمه یک مقاله تاریخی را بسیار هنرمندانه و با استفاده از قدرت تخیل خود گاه به یک کتاب چند صد صفحه‌ای تبدیل می‌کرد. زبان حالش چنین بود: که رستم یلی بود در سیستان/ منش کردم آن رستم داستان! گذشته از زیاده‌نویسی آنقدر گیرا و خوش-آیند قلم می‌زد که کسی گمان نمی‌کرد آنچه در این کتاب خوانده است غیرمستند باشد. قلم او خواننده را با خود می‌برد؛ چندان که خستگی در خود احساس نمی‌کرد. به همین‌رو خوانندگان زیادی مشتریان آثار او بوده و هستند. کمتر کتابخوانی است اثری از او نخوانده باشد. برای نمونه، کتابی چون: «مغز متفکر جهان شیعه» که یک مقاله در استراسبورگ فرانسه بود و نیز کتابی به نام «ملاصدرا» که فقط مقاله‌ای پانزده صفحه‌ای از هانری کربن بود از جمله‌ کتاب‌هایی است که وی به این طریق در نقش مترجم منتشر ساخت. به طوری که هانری کربن وقتی به ایران آمد از دیدن چنین ترجمه‌ای تعجب کرد و پی مترجمش می‌گشت. 

   داود صمدزاده مسئول کتابفروشی «نقوش» روزی در جمعی دوستانه برای نگارنده نقل می‌کرد: «در ایام جوانی که در کتابفروشی طهوری همکاری داشتم روزی هانری کربن ایرانشناس فرانسوی به کتابفروشی آمد و سراغ ذبیح الله منصوری را گرفت تا او را دیده و به باد انتقاد گیرد. تلفنی جویا شده پیدایش کردیم. دقایقی بعد منصوری از راه رسید. هانری کربن چشمش که به وی افتاد ناباورانه خم شد دست منصوری را بوسید! آنگاه با لحن کنایه‌آمیزی گفت از شما متشکرم که بدون اجازه مقاله پانزده صفحه‌ای مرا در مورد ملاصدرا به اندازه چهار صد صفحه ترجمه و به چاپ رساندید! در ادامه شدیدا برآشفت و افزود: آخه مرد حسابی این چه کاری بود که کردی؟! من کی چنین کتابی نوشتم که شما نام خود را به عنوان مترجم بر آن نشاندید؟! منصوری سرش را از روی شرم و شاید هم تواضع پایین انداخت و لام تا کام سخن نگفت! خب معلوم بود حرفی برای گفتن نداشت! او به چنین کارهایی عادت داشت.» 

   یاد آن كاتبان و نسخه‌نویسان قدیم بخیر که دستی در مطالب برده و تصرفی در نسخ می‌كردند. گاه به عمد اوراقی بر آن می‌افزودند تا مزدی بیشتر دریافت دارند. هر قدر بیشتر می‌افزودند مزد بیشتری به جیب می‌زدند! افزوده‌های ناروایی که صدها سال بعد مصححین سخت‌کوش را با دشواری‌هایی مواجه ساخت. مصححین نگون‌بخت با چشم تیزبین می‌نشستند تا این افزوده‌ها را پیدا نموده و از اصل جدا سازند.

   طنز روزگار، در شرایطی كه عده‌ای، هوسبازانه دست در آثار دیگران می‌كنند و از رهگذر خامه‌ دیگران برای خود شهرت و آوازه‌ای به هم می‌زنند، افرادی، اگرچه بسیار نادر، همچون ذبیح‌الله منصوری می‌توان سراغ گرفت كه برای تامین معاش و رفع مشكلات اقتصادی خود، به نام دیگران دست به قلم می‌برند و كتاب نه با نام خود که با نام دیگران روانه بازار نشر می‌دارند. تعداد كتاب‌های ترجمه، و یا ترجمه و تالیف، و یا اقتباس و تالیف از این نویسنده پرآوازه به اعتراف خود وی از مرز عدد 1400 عنوان نیز گذشته است. این در شرایطی است كه شمار كثیری از این مجلدات نام دیگران را بر پیشانی خود دارد. رقم کمی نیست. شاید به نظر کمی اغراق‌آمیز بیآید اما این تعداد با شناختی که از این نویسنده پرکار داریم، از حقیقت چندان دور نیست. در تاریخ نشر این رقم اگر بی‌نظیر نباشد، یقینا کم نظیر است. ذبیح الله منصوری در مصاحبه با اسماعیل جمشیدی درخصوص كثرت آثار خود می‌گوید: 

   «...امروز خود من هم كه رقم دقیق آثاری را كه ترجمه كرده‌ام از یادم رفته و هیچ وقت در فكر این نبودم كه از مجموعه كتاب‌هایم فهرست عنوانی تهیه كنم. می‌توان به طور تقریب بگویم كه تعداد كتاب‌های ترجمه و یا ترجمه و تالیف و یا اقتباس و تالیف بنده از رقم 1400 جلد تجاوز كرده است.» (جمشیدی، اسماعیل، «دیدار با ذبیح‌الله منصوری»، ص 72)