تیم ملی فوتبال در جامجهانی قطر نه شاهکار خلق کرد و نه فاجعه؛ عملکرد متوسط نسبت به تمامی ادواری که ایران در جامجهانی حضور داشت و البته بدتر نسبت به سال ۲۰۱۸؛ نه سزاوار سرزنش است و نه شایسته حماسهسرایی. حمایت از این تیم و سربازانش زمانی که ذیل نام ایران در آن آوردگاه میجنگیدند واجب بود و حالا انتقاد نسبت به عملکردش پس از بازگشت به کشور، ضروری و پیشرفت جز تمسک به این منطق حاصل نمیشود؛ دیدن عیب و ایرادهای خود، گشاینده و قدمی برای حرکت رو به جلوست. اما واقعیتی که امروز میبینیم متفاوت با این منطق است؛ ستایش مبالغهآمیز و اقداماتی آمیخته به تبعیض که تناسبی بین انتظارات و عملکردها وجود ندارد.
بحث بر سر اهداش پاداشهای کلان به تیم ملی است؛ پاداشی که بر اساس اخبار شامل ۱۰ سکه طلا به هر نفر از اعضای تیم و ۱۵ هزار دلار پول نقد میشود. این جدا از حواله واردات خودرویی است که قرار بوده به آنها اهدا شود که این امر هنوز تحقق نیافته.
باید پرسید که مگر فوتبال تافتهای جدا بافته است که تا این حد زیر چتر حمایتی نهادها و دستگاههاست؟ فوتبال از دهه ۸۰ به بعد که به سمت حرفهای شدن حرکت کرد و گردش مالی بالایی را به خود دید چه دستاوردی در عرصه ملی و یا حتی باشگاهی داشته؟ کدام قهرمانی برای ایران در آوردگاههای بینالمللی رقم خورده؟ خالی بودن بیلان کاری فوتبال را مقایسه کنیم با رشتههای دیگر که شاید یکسوم فوتبال هزینهبردار نبوده اما افتخاراتشان یک سر و گردن بالاتر و حتی غیر قابلمقایسه است. اما با وجود سنگینی این کفه ترازو، نوع نگاه متولیان به رشتههای دیگر در مقابل فوتبال هیچ سمتوسویی با عدالت ندارد.
برای تایید این گزاره نگاه کنیم به اظهارات مرتضی مهرزاد، ملیپوش تیم والیبال نشسته که اخیراً او و همتیمیهایش موفق به کسب عنوان قهرمانی جهان شدند:«من اصلا میگویم وزیر ورزش به جای ۱۵ هزار دلار به فوتبالیستها ۱۰۰ هزار یورو یا به جای یک حواله خودروی خارجی سه حواله بدهد، چه کسی بهتر از ورزشکارها که این مبالغ را دریافت کنند؟ آنها برای به اهتزاز درآمدن پرچم ایران تلاش میکنند و دل مردم را شاد میکنند. این ورزشکاران هم از مردم هستند و چه بهتر که این پول به مردم برسد، ولی وقتی وزیر ورزش ۱۵ هزار دلار به تیم فوتبال پاداش میدهد و قبل از اینکه صعود تیم قطعی شود یک حواله خودرو میدهد چرا به ما که در بدترین شرایط در مسابقات جهانی ۷ بازی را سه بر صفر پیروز شدیم توجهی نکرد و حتی یکی از مسئولان برای استقبال از ما به فرودگاه نیامد؟»
اگرچه غیرقابل انکار است که فوتبال و اثرات آن، نه تنها در ایران بلکه در کل جهان به مراتب جایگاه بالاتری نسبت به دیگر رشتهها دارد و شاید توجهات بیشتری را بطلبد اما زمانی که این درخت با وجود این همه آب و کودی که به پای آن ریخته شده، چندان بارور نیست نباید دیگر درختان را به پای آن سوزاند. چه بسا این تبعیض ساختاری نهادینه شده به زوال دیگر رشتههای پرافتخار هم منجر شود و این خطری است که ورزش ایران را تهدید میکند. وقت آن رسیده که زمامداران ورزش کشور خط بطلانی روی این رفتار پرهزینه کشیده و به این سیاست یک بام و دو هوا پایان دهند.