«دورانهای زندگی انسان»
نوشته: تورنتون وایلدر
ترجمه: شکیبا محبعلی
ناشر: قطره، چاپ اول 1401
132 صفحه، 46000 تومان
***
تورنتون وایلدر، یکی از برجستهترین چهرههای ادبی اواسط قرن بیستم آمریکاست. او در هر دو عرصهی رمان و نمایشنامه فعال بوده و به همینخاطر یک بار برای رمان «پل سنلوئیس ری» در سال 1927 و بار دیگر در سال 1942 برای نمایشنامههای «شهر ما» و «پوست روی دندانهایمان» موفق به دریافت جایزهی پولیتزر شده است. اما وایلدر بیشتر به سبب سبک متمایزش در نمایشنامهنویسی زبانزد جامعهی ادبیات است. او نویسندهای است که بر انسان آمریکایی معاصر در آثار دراماش تمرکزی ویژه دارد و او را از منظر فلسفی و جامعهشناختی مورد کندوکاو قرار میدهد. تحولی که انسان قرن بیستمی تجربه کرده، برای وایلدر چنان شگرف و دارای ابعاد متفاوت است که به راحتی از کنارش عبور نمیکند. در نوشتههای او رؤیای ناکام آمریکایی هدف مستقیم هجو و کنایه قرار گرفته و این نویسنده همواره به فانتزیهای برتریجویانهی آمریکایی تاخته است.
یکی از بزرگترین جنبههای متفاوت کار وایلدر از سایر نویسندگان همسبک و همدورهاش، نگرشی است که او به شخصیتپردازی در آثارش دارد. این مسأله بهویژه در نمایشنامههای او به شکل بارزی مشاهده میشود. هر یک از شخصیتهایی که وایلدر در درام خلق کرده، از کودک شیرخوار گرفته تا فرد سالمند، درگیریهای هستیشناختی و زبان خاص خود را در صحنه دارند. او میکوشد فضای انتزاعی ذهن هر شخصیت را به شکلی عینی و مشهود در برابر دید مخاطب به نمایش بگذارد. شخصیتها در اغلب نمایشنامههای او همچون بسیاری از آثار کلاسیک، در خلوتِ گوشهی صحنه به بیان دغدغههای خود میپردازند. دغدغههایی که اغلب نمایانگر بنیان وجودی و فلسفهی زندگی شخصیتها هستند. در نمایشنامهی «دورانهای زندگی انسان» این ویژگی سبکی نمودی صریح و پربسامد دارد. همهی نقشها در این اثر در کنار دیالوگ با یکدیگر، مونولوگهای مخصوص به خود را دارند. برخی از این تکگوییها کار وایلدر را حتی به آثار کلاسیکی از قبیل هملت و شاه لیر نزدیک میکند.
اما در عین حال او نگاه مدرن خود را نیز به شخصیتپردازی حفظ کرده است. چهرههایی که او در نمایشنامهاش ساخته، مابهازای بیرونی ملموس دارند. حتی وقتی بعضی جنبههای سورئال به شخصیتهایش میافزاید نیز چیزی از باورپذیری و قابلیت همذاتپنداریشان کاسته نمیشود. آنها همگی نمایندهی انسان سرخورده و از همه جا بریدهی عصر مدرناند که برای تحمل دنیای تیره و تار پیراموناش به کمدی پناه برده است و از آن بهمثابه ابزاری برای مواجهه با پوچی و بیهودگی هستیاش بهره میبرد. برای تکمیل جنبهی کمیک شخصیتها او از برخی ویژگیهای تیپیک نیز در خلق آنها استفاده کرده است. از جمله میتوان به پلیس رشوهخوارِ دستوپاچلفتی، یا پرستارِ بیمبالات، یا اشرافزادهی خودمحور در نمایشنامهی او اشاره کرد که هر کدام گرچه کلیشههای شخصیتی را دارا هستند، اما در نگاه هستیشناسانهشان تفاوتهای بنیادین با انواع مشابه خود دارند.
در کتاب «دورانهای زندگی انسان» چهار نمایشنامهی تکپردهای گرد هم آمدهاند که نقاط اشتراک بسیاری با هم دارند. آنها بر اساس دورانهای تکاملی زندگی انسان از طفولیت تا میانسالی کنار هم چیده شدهاند و همگی معضلی جامعهشناختی را که اختصاص به زندگی آمریکایی مدرن دارد، زیر ذرهبین قرار دادهاند. وایلدر کوشیده تا تکیهکلامها و خردهفرهنگهای خاص مناطقی را که وقایع نمایشنامههایش در آنها میگذرند، کاملا منطبق با واقعیت موجود بسازد. بهطور مثال یک شهروند نیویورکی که با سبک خاص رفتاری و کلامی منطقهای که در آن زندگی میکند، در صحنه حاضر میشود.
در نمایش اول که «طفولیت» نام گرفته، اوج نگاه ابزورد وایلدر به زندگی مدرن را میتوان شاهد بود. آدمها به ظاهر با یکدیگر در حال گفتوگو هستند، اما در واقع هر یک راه خود را میرود و در جهان معنایی مجزایی سیر میکند و به همین خاطر است که نمیتوان خط سیر منطقی واحدی برای مکالمات اشخاص در این نمایشنامه متصور شد. اما وایلدر در ابزوردیته گامی فراتر نیز برمیدارد و به موجودیت شخصیتها نیز وجهی معناباخته میبخشد. هیچیک از این آدمها کارایی منطبق بر نقشی را که به آنها سپرده شده، ندارند؛ پلیس توان دستگیری خلافکار را ندارد، پرستار بچه از نگهداری طفل عاجز است و مادر خالی از عواطف و غرایز مادرانه عمل میکند.
اما بیش از هر چیز در این کتاب مسألهی پوچی است که به چشم میآید. این موضوع که اتفاقا دغدغهی اصلی وایلدر در اغلب نوشتههایش به شمار میآید، در دیالوگ و شیوهی رفتاری شخصیتهای باقی نمایشنامههای این کتاب نیز جلوهی خاصی پیدا کرده است. او تلاش کرده از برخی اسطورهها و قهرمانهای داستانهای کلاسیک از قبیل گالیور نیز برای تکمیل تصاویر ابزورد کتاباش بهره بجوید. در نمایشنامهی «جوانی»، او نگاه هجوآلودش به ظهور چهرههای اساطیری را به رخ میکشد. انسان آمریکایی ناکام از جنگ و بنبستهای اجتماعی فراوان که به اسطورهها پناه برده، از منظر وایلدر در این عرصه نیز شکستخورده و مغبون خواهد بود و سرخوردهتر از همیشه به مسیر پوچ و بیسرانجام زندگی خود ادامه خواهد داد.
تورنتون وایلدر همانند بسیاری از نویسندگان عصر بحران بزرگ آمریکایی در دهههای سی و چهل و پنجاه، معتقد بود که راه نجات مشخصی برای بشرِ راهگمکرده نمیتوان تصور کرد و انسان هرچه بیشتر در جستوجوی رستگاری دستوپا بزند، در اعماق این گرداب سردرگمی بیشتر فرو خواهد رفت. این دیدگاه در تمامی درامهای او جاری است. از این جهت است که شخصیتها و رخدادهای نمایشنامههای او در این کتاب شباهت بسیاری به نمایشنامهی «درانتظار گودو» دارند، اما وایلدر موقعیتهای دراماتیک طنزآلودتری را در متناش گنجانده که هر ناظری را ترغیب به تماشایشان میکند.