حضور استعاری شب یلدا در ادبیات «یلدا» در شعر فارسی

  4010930108

«شب یلدا» یا «شب چله» همانند دیگر جشن‌های ایرانی در شعر فارسی نیز نمود داشته؛ شاعران تاریکی و ظلمت شب یلدا را استعاره‌ای از دوری و فراق یار دانسته و گاه گیسوی یار را به شب یلدا مانند کرده‌اند.

«یلدا» در شعر فارسی


«شب یلدا» یا «شب چله» همانند دیگر جشن‌های ایرانی در شعر فارسی نیز نمود داشته؛ شاعران تاریکی و ظلمت شب یلدا را استعاره‌ای از دوری و فراق یار دانسته و گاه گیسوی یار را به شب یلدا مانند کرده‌اند.

به گزارش الف کتاب به نقل از ایسنا، شب آغاز زمستان به شب یلدا و یا شب چله معروف است و یکی از جشن‌های ایرانیان باستان به حساب می‌آید که گرامی داشته  می‌شود؛ البته واژه یلدا ریشه‌ سریانی داشته و به معنای زایش و میلاد است. 

شاعران کلاسیک و معاصر و در دوره‌های مختلف تاریخی از واژه یلدا در آثارشان  استفاده کرده‌اند؛ گاه شب هجران و غم دوری یار را و گاه  زلف یار را از حیث سیاهی و درازی به یلدا تشبیه کرده‌اند.

 نمونه‌هایی از نمود یلدا در شعر شاعران:

 

شب یلداست هر تاری ز مویت، وین عجب کاری

که من روزی نمی‌بینم، خود این شب‌های یلدا را (سلمان ساوجی)

****

دور است کاروان سحر زین‌جا

شمعی بباید این شب یلدا را (پروین اعتصامی)

****

توصیف زلف پُرشکنت کردم

گردید بزم ما شب یلدا گرم (صابر همدانی)

****

قسمت من بین و روزی رقیب

روز عید او را، شب یلدای مرا (حکیم نزاری)

****

روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف

گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست (سعدی)

****

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد

که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم (سعدی)

****

نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌ست

شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست (سعدی)

***

روز فراق تو که نبینم جمال تو

با من حکایت شب یلدا کند همی (ادیب صابر)

****

دوستان را تا به اقبال تو شب‌ها روز شد

روزهای دشمنان تو شب یلدا شدند (ادیب صابر)

****

دوشینه شبم بود شبیه یلدا

آن مونس غمگسار نامد عمدا

شب تا به سحر ز دیده دُر می‌سفتم

می‌گفتم رب لاتذرنی فردا (مهستی گنجوی)

****

شب محنت من ز امداد فکرت

درازی شب‌های یلدا گرفته (انوری)

****

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا

که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست (امیرخسرو دهلوی)

****

شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری

رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری (اوحدی)

****

شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد

در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد (وحشی بافقی)

****

ای دل مسکین برآید آفتاب روز وصل

غم مخور خوش باش کاین شب‌های یلدا بگذرد (جهان ملک خاتون)

****

بر من و یاران شب یلدا گذشت

بس‌که ز زلف تو سخن رفت دوش (قاآنی)

****

کوته نمی‌شود شب یلدای غربتم

گر دست من به دامن صبح وطن رسد (صائب تبریزی)