«جامعهشناسی تاریخی بازتابی»
نویسنده: آرپاد ساکولچای
مترجم: زهرا سادات روحالامین
ناشر: کتاب نیستان، سال انتشار: 1401
304 صفحه، 140000 تومان
***
کتاب جامعهشناسی تاریخی بازتابی، یکی از جدیدترین موضوعات جامعهشناسی تاریخی در جهان معاصر را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. علاوهبراین خواندن این کتاب برای مخاطب علاقهمند به جامعهشناسی تاریخی میتواند مفید باشد چرا که با سیر زندگی و صیروریت تفکر افرادی چون «نوربرت الیاس»، «فرانتس بورکنائو»، «اریک ووگلین»، «لوئیس مامفورد» آشنا میشود. در بخش دوم کتاب نظریات این اندیشمندان با اشخاصی چون وبر و فوکو مورد مقایسه قرار میگیرد. اما کتاب ورای مفهوم جامعهشناسی تاریخی موضوعات و مفاهیم دیگری را نیز بهطور مستقیم و غیرمستقیم مورد بحث قرار میدهد.
تاریخ چیست؟
فقط کافی است کلمه «تاریخ» یا «History» را در جستجوگر گوگل بنویسید. هزاران پیشنهاد برای تعریف از انواع متخصصین و جامعهشناسان به شما پیشنهاد میشود. و بعد از چند ساعت مطالعه دست آخر پاسخ این سوال که «تاریخ چیست؟» و «نسبت انسان با تاریخ چگونه است؟» را شاید دقیقا نتوان بیان کرد. امروزه برخی از صاحبنظران معتقدند تاریخ، گذشتهای است برای دورانی دور که تمام شده است. «تاریخ» در این دیدگاه به معنای وقایع و حوادث، سرگذشت و سرنوشت سلسلهها، حکومتها، اقوام، تمدنها، فرهنگها و سنتهای گذشته است. دیگر صاحبنظران بر این عقیده هستند که تاریخ، گذشتهای است که تمام نشده است و این تاریخ است که آینده را میسازد. بهعقیده دیلتای «ما از قبل، محصول تاریخ هستیم زیرا در میان شیوههایی میبالیم که روح گذشته در آنها تعین عینی یافته و در زمان و زمینۀ حال ما حضور دارد». در این دیدگاه، آینده تاریخ است و گذشته، حال و آینده، نقاط منفصل از یکدیگر نیستند بلکه در یک طیف قرار دارند و بر یکدیگر تاثیر میگذارند. نگاه به گذشته به عنوان یک علم و یا یک دانستنی صرف تغییر کرده است. اسلاوتر معتقد است تاریخ، هویت و دستاوردهای گذشته، بر ادراک، فهم و توجه ما در زمان حال تاثیر دارد و این به نوبۀ خود، طرحها، برنامهها و اهداف آیندهمان تاثیر میگذارد. تاریخ در این کتاب نیز با چنین نگاهی پیوند دارد.
جامعهشناسان تاریخ را چطور مطالعه میکنند؟
در دهههای 1950 و 1960 هنگامی که به راحتی و بهگونهای امپریالیستی تصور میشد جامعهشناسی رشتهای است که مستعد تدوین نظریهای عام دربارۀ جامعه و قابل کاربرد به شکل جهانشمول است و جامعهشناسان، تاریخ را به نحوی خفتآمیز مجموعهای از پژوهشهای آرشیوی تلقی میکردند که مختص گردآوری «فاکتها (Facts)» دربارۀ زمانها و مکانهای خاص در گذشته است، کاربست الگوی عام دربارۀ یک یا چند مورد تاریخی و نوع جامعهشناسی تاریخی بود که در جریان اصلی محافل علمی و دانشگاهی چونان دقیقترین و مناسبترین حوزۀ تجربی و نظری به رسمیت شناخته میشد. این موج جدید اهمیت به جامعهشناسی تاریخی نسل به نسل مواجتر شد تا جاییکه سیرایت میلز در اهمیت نقش تاریخ در جامعهشناسی مینویسد: «هر علمالاجتماعی یا به عبارت بهتر هرگونه مطالعۀ اجتماعی درست و حسابی، نیازمند درک و فهمی تاریخی و کاربرد کامل سازمایههای تاریخی است». در مجموع به کمک بازسازی تاریخ و جامعهشناسی بهعنوان «جامعهشناسی تاریخی» میتوان به درک تازهای از جامعه دست یافت.
تاریخ با جامعه چه میکند؟
تاریخ را میتوان «حافظۀ ملتها» دانست و البته در این تعریف بسیار کوتاه واقعیتهای زیادی نهفته است. ما سازندۀ تاریخیم و خود نیز محصول تاریخ جامعۀ خویشیم. انسان در طول زمان با باورهای گذشتگان خود زندگی کردهاست. آنگونه که آگوست کنت اعتقاد داشت، این رفتگاناند که بر زندهها حکومت میکنند. هایدگر نیز میگوید ما درون فضایی واقع شدهایم که میتوان آن را حاصل تفکرات و اندیشههای پیشنیان دانست. مفهومی که بعدها فوکو از آن بهعنوان اپیستمه(Episteme) یاد کرد. تاریخ به جامعه هویت ملی(National Identity)، حافظۀ جمعی(Collective Memory)، حافظۀ تاریخی(Historical Memory) و در نهایت همبستگی اجتماعی(Social Solidarity) میدهد. جامعۀ بدون تاریخ، جامعهای بدون هویت است و ناآگاهی درباره گذشته و تاریخ، منجر به تصمیمگیری اشتباه افراد جامعه برای لحظات سرنوشتساز برای آینده میشود.
جامعهشناسی تاریخی بازتابی چیست؟
جامعهشناسی تاریخی بازتابی نقطه تلاقی نظریه اجتماعی و جامعهشناسی تاریخی میباشد. هدف کتاب گردآوری و بحث مشترک مجموعهای از متفکران اصلی اجتماعی است که پروژۀ فکری آنها دارای جهتگیری تاریخی است. براساس دیدگاه عقل سلیم معاصر، همراه شدن نظریه اجتماعی و جامعهشناسی تاریخی به هیچ وجه بدیهی نیست. جامعهشناسی اغلب به عنوان یک علم اجتماعی مدرن در نظر گرفته میشود که به مشکلات جامعه معاصر میپردازد. از این منظر، جامعهشناسی تاریخی ممکن است اطلاعاتی از گذشته در مورد پیشینه فرآیندهای معاصر ارائه دهد، اما در وظیفه نظریهپردازی مرکزی نیست. و با این حال، برخی از مهمترین و تأثیرگذارترین نظریهپردازان اجتماعی، اعم از کلاسیک و معاصر، مانند مارکس و وبر، فوکو و الیاس، قطعاً از یک نوع جامعه شناسان تاریخی بودند. وضعیت بدیهی این شخصیتها به پنهان کردن خصلت گیج کننده پیوندهای نزدیک آشکار شده بین نظریه اجتماعی و جامعه شناسی تاریخی کمک میکند. تشخیص وجود یک مؤلفه خود بازتابی در تمامی نظریههای اجتماعی دلالت بر قرابتی با فلسفه دارد. این امر به ویژه در مورد توجه به فلسفه به عنوان یک شیوه زندگی و تمرینات فلسفی که از ویژگیهای کار پیر هادو بود صادق است. اینها تأثیر عمدهای بر آخرین دوره فوکو گذاشتند، و مشابهتهای نزدیکی با ویتگنشتاین یا ووگلین دارند. با این حال، به همان اندازه مهم است که تأکید کنیم که همه اینها به معنای بازگشت ساده به فلسفه نیست، شکستن خط جدایی بین جامعهشناسی و فلسفه که برای دورکیم و وبر بسیار مهم بود. این به این دلیل است که وظیفه خودفهمی جامعهشناختی به عنوان وظیفه اصلی خود درک مدرنیته است: این بلوک جامد واقعیت که پیگیری ساده وظیفه کلاسیک فلسفه، یعنی درک شرایط انسانی را غیرممکن میکند. مدرنیته بین انسان تنهایی که در جستوجوی فهم است و تجربیات و عواطف اصلی و جهانی وجود انسان دخالت میکند. درک آن مستلزم تکیه بر یک سلسله مطالعات تجربی و جمعی است، زیرا نمیتواند به عنوان نقطه شروع بازتابها و مراقبههای خود فردی باشد. هر گونه تلاشی محکوم به فنا است؛ زیرا ریشه در ساخت نادرست تجربه بهویژه مدرن از خود بهعنوان دادهای جهانی و انسانشناختی دارد.
چرا این کتاب مهم است؟
این کتاب هم برنامهای و هم تحلیلی است. برنامهای است، زیرا هدف اصلی آن بازسازی تاریخ اندیشه جامعهشناختی و جهتدهی مجدد نظریه اجتماعی معاصر است. از این نظر، اقدامی که این کتاب بخشی از آن است، هم محافظهکارانه و حتی سنتگرایانه است و هم به شدت نوآورانه است. سنت گرایانه است زیرا ریشه در آثار وبر و دورکیم دارد و اهمیت عصر پارسونز را در نزدیک کردن دو متفکر اصلی به هم میشناسد. نویسنده کتاب با تلاشهای تجدیدنظرطلبی که نقش دورکیم یا وبر، ارتباط نظریه اجتماعی کلاسیک برای زمان حال، یا بینش رسمی اصلی پارسونز را زیر سوال میبرند، مخالف است. با این حال، با جوهره جامعه شناسی پارسونزی و کل نوع نظریه اجتماعی که بر آن بنا شده است، کاملاً متفاوت است. بحث اصلی نویسنده این است که این آثار دو شاخه از جامعهشناسی را تعریف میکنند، جامعه شناسی تاریخی بازتابی و جامعه شناسی انسان شناختی بازتابی. متفکرانی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفتهاند، الیاس، بورکناو، ووگلین، مامفورد و فوکو، چهرههای نماینده این حوزه هستند. نامهای دیگری مانند راینهارت کوزلک، آلبرت هیرشمن، فیلیپ آریس یا نورمن کوهن را میتوان به این فهرست اضافه کرد.
این کتاب به دلیل نوع برنامهای که دنبال میکند، کاملاً تحلیلی است. هدف آن بازسازی است و نه ساختن یک نظریه جدید یا اظهار نظر بر نظریههای موجود. همچنین از بازسازی پیوندهای واقعی بین آثار جامعهشناسان تاریخی بازتابی مختلف، از بیان مفاهیم و پیگیری بیشتر بحث خودداری میکند. تنها استثنا، نتیجه بخش دوم است که با معرفی مفهوم «محدودیت دائمی»، چارچوبی تفسیری برای برخی از یافتههای اصلی ارائه میکند و پیامدهایی را برای شرایط مدرنیته ترسیم میکند. این کتاب هم یک تک نگاری مستقل و هم بخشی از یک مجموعه است. بخش اول صرفاً درباره چهار متفکر دیگر نیست، بلکه آثار زندگی این چهار شخصیت بهعنوان نماینده یک نسل را بازسازی میکند.
برای علاقهمندان ذکر این نکته مهم است که کتاب علیرغم تلاش برای بررسی عمیق و تقابل آثار زندگی و برخی از ایدههای اصلی شش متفکر بزرگ اجتماعی و هدف برنامهریزیاش، محدودیتهای آشکار و عمدهای دارد. فصلهای قسمت اول توجه را به ویژگیهای صوری پویایی آثار زندگی محدود میکند و به موضوعات جوهری نمیپردازد. از سوی دیگر، بخش دوم، تنها استدلال اصلی هر متفکر را در درون خود بازسازی میکند. به تشابهات اشاره میکند، اما این ایدهها را به تفصیل ادغام نمیکند، و تفسیری انتقادی نیز ارائه نمیدهد. این محدودیتها تا حدی ناشی از ملاحظات روششناختی و تا حدودی ناشی از تلاش برای حفظ حجم معقول کتاب است.
* دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران