داریوش همایون: فقط مسلمانان دو آتشه به نتیجه رسیدند

  4011019065

داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی محمدرضاپهلوی می‌گوید: در بین مخالفین رژیم شاه، تنها یک دسته‌شان به نتیجه رسیدند و آن مخالفان مذهبی رژیم بودند. آنها در طول سال‌ها بسیار مورد دشمنی بیشتر درس خوانده‌ها و روشنفکران ایرانی بودند ولی کم کم با ضعیف شدن موقعیت رژیم بر قدرتشان افزوده شد.

به گزارش ایرنا، داریوش همایون می‌گوید: برای من و بسیاری از هم‌فکرانم و بسیاری از افراد ایرانی با گرایشات سیاسی مختلف، انتخاب بین یک شرّ کمتر و یک شرّ بزرگتر بود؛ انتخاب بین خوب و بد نبود. ما می‌بایست بین رژیمی که می‌دانستیم چه کوتاهی‌هایی، چه کمبودهایی دارد و یک موقعیت انقلابی و به ناچار پر از هرج و مرج و خطر بسیار زیاد تسلّط شوروی بر ایران یا قسمتی از ایران، یکی را انتخاب کنیم و ما با کمال بی‌میلی اولی را انتخاب کردیم و در شمار طرفداران رژیمی درآمدیم که خودمان می‌دانستیم که باید اصلاح بشود و در راه اصلاحش هم به درجات کوشش‌هایی کردیم.

مشخص بود از گوشت و خون رژیم نیستیم

ولی موقعیت ما همیشه بسیار موقعیت متزلزلی بود. موقعیت وسط عموماً در شرایط بحرانی موقعیت متزلزل و بی‌اعتباری است و کشور ایران در تمام این سال‌ها که من فعّالیت سیاسی داشتم در شرایط بحرانی بوده جز چند سالی. این موقعیت وسط، این موقعیت میانه یعنی هم وابستگی به یک رژیم و هم کوشش در اصلاح آن رژیم - که به هیچ‌وجه مورد علاقهٔ آن رژیم نبود - موقعیت ما را دشوار کرد. ما را از قبول عامه بی‌بهره کرد و ما را از محبوب بودن در داخل رژیم هم بی‌بهره کرد.

با اینکه من و بسیاری از همفکران من در آن رژیم به مقامات بالا هم رسیدیم ولی به خوبی پیدا بود که ما وصله‌هایی هستیم و از گوشت و خون رژیم نیستیم، برای اینکه به‌هرحال هرکس که در آن رژیم گرایش‌های اصلاح‌طلبانه به هر صورت داشت نوعی بیگانه و خارجی تلقی می‌شد. حتی اگر در نزدیک‌ترین روابط با آن رژیم بود.

موقعیتی مذبذب

در جامعهٔ ایرانی به طور کلی هم موضع ما چندان طرفداری نداشت. برای اینکه مردم زیاد وارد ملاحظات استراتژیکی که ما می‌کردیم نبودند و آنچه که نگاه می‌کردند فساد بود و نابسامانی و بی‌کفایتی مقامات و سیاست‌های نادرست بود که هر روز نمونه‌های بی‌شمارش را هرکس در زندگی خودش تجربه می‌کرد و هر شخصی، هر نیروی سیاسی که به صورتی وابستگی به آن رژیم داشت طبعاً قسمتی از بار ملامت‌ها را بر دوش می‌گرفت، حتی اگر هیچ مسئولیتی در آن گرفتاری‌ها و معایب نمی‌داشت.

به تدریج این موقعیت دشوار و ناخوشایند برای ما امری پذیرفته و اجتناب‌ناپذیر شد. ما عادت کردیم و من، شخص خودم، بسیار به این موضوع آگاه بودم ـ عادت کردیم که در فضایی زندگی و فعالیت بکنیم که کارها و نیّات ما دقیقاً و به درستی نه شناخته می‌شود و نه قدردانی می‌شود.

انتخاب راه حل مسلحانه از سوی نسل بعدی

ولی آن مسئلهٔ مهمی نبود و ما سعی کردیم و من سعی کردم در همان نظام در همان شرایط آنچه که می‌توانم برای شخص خودم و برای اعتقاداتم انجام بدهم و خیلی هم ناراضی نبودم از این بابت، در هر دو زمینه آنچه که میسر بود حقیقتاً انجام دادم.

ولی این گرفتاری نسل ما بود، این معمّایی بود که نسل ما باهاش روبرو بود. خیلی از ما راه مبارزه را در پیش گرفتند، یا گاه و بی‌گاه به زندان افتادند یا به دانشگاه‌ها و کشورهای خارجی پناه بردند و سال‌های دراز در تبعید، زندگیِ - به نظر من - بی‌حاصل یا کم حاصلی داشتند در مقایسه با استعدادهایشان. نسل بعدی ما خیلی‌هایشان راه‌حل مبارزهٔ مسلحانه را انتخاب کردند.

فقط مسلمانان دو آتشه به نتیجه رسیدند

روی هم رفته وقتی نگاه می‌کنم به کوشش‌های دو نسل ایرانیان در طول پنجاه سال گذشته، می‌بینم که همهٔ ما زیان کردیم، همهٔ ما دستمان خالی است، همهٔ ما به اینجا رسیدیم که آنچه می‌خواستیم عملی و ممکن نبود. چه آن‌هایی که با آن رژیم مبارزه کردند، چه آنها که با آن رژیم همکاری کردند، همه امروز در یک وضع قرار دارند.

تنها یک دسته‌شان به نتیجه رسیدند و آن مخالفان مذهبی رژیم بودند که در طول سال‌ها بسیار مورد دشمنی بیشتر درس خوانده‌های ایرانی و بیشتر روشنفکران ایرانی بودند، ولی کم کم با ضعیف شدن موقعیت رژیم بر قدرتشان افزوده شد. خیلی از دشمنان سابقشان به آنها گرویدند و رهبری‌شان را پذیرفتند. امروز تنها کسانی می‌توانند ادعا بکنند که به موفقیتی رسیدند مسلمان‌های دوآتشه هستند.

منبع: مصاحبهٔ داریوش همایون با پروژهٔ تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد