حمله به «هفت»؛ چرا؟!

سید مصطفی حسینی راد،   4011121011 ۱۹ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
حمله به «هفت»؛ چرا؟!

 ۱. این شبها گاهی برنامه هفت را می‌بینم؛ به یاد سالیان گذشته که به جشنواره فیلم فجر می‌رفتیم و ۱۰ روز از بام تا شام و البته بسیاری اوقات تا نیمه شب در سالن تاریک سینما زندگی می‌کردیم. اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود، سالهای پر رونق جشنواره بود و گاهی روزانه سه فیلم ایرانی و در کنار آن دو سه فیلم خارجی نمایش داده می‌شد. سالهایی که اهالی رسانه برای دیدن فیلمهای مسعود ده نمکی و اصغر فرهادی در دو قطب مخالف سینما، تا پاسی از شب در سینمای رسانه می‌ماندند.

اگرچه این روزها، جشنواره فیلم فجر حال و هوای آن روزها را ندارد اما به هر حال جشنواره ملی و بزرگترین رویداد سینمایی کشور است و اگرچه نبض سینمای ما در این جشنواره نمی‌تپد اما لااقل می‌شود آن را میزان الحراره سینمای ایران دانست و با دیدن فیلم‌هایش فهمید که سینمای ما چه حال و روزی دارد.

برنامه هفت، این شبها دریچه‌ای به روی جشنواره باز کرده و ما را در جریان اتفاقات آن قرار می‌دهد.

۲. دلیل نوشتن این یادداشت این بود که دیدم این روزها در برخی رسانه‌ها و در فضای مجازی «هفت» شدیداً مورد حمله قرار گرفته است. البته قبل از اظهارات ابوالقاسم طالبی که دستمایه شدیدترین حملات به این برنامه شد هم در برخی مطبوعات و رسانه‌ها، حمله به «هفت» کم و بیش شروع شده بود. سخنان ابوالقاسم طالبی، از منظر برخی رسانه‌ها و سلبریتی ها، بهانه لازم برای حمله به برنامه هفت و تلویزیون را کاملاً فراهم کرد.
همین‌جا تأکید می‌کنم که من در زمره طرفداران تلویزیون نیستم و معتقدم این رسانه، تا رسانه ملی شدن، فاصله زیادی دارد و حقیقتش آن است که مثل بیشتر نهادها و سازمان‌های فرهنگی کشور، در حال حیف و میل کردن بودجه بیت المال است.

۳. یکی از نقدهای جدی به تلویزیون این است که چرا زمینه نقد و نظر سازنده با حضور همه طیفهای فکری و فرهنگی را فراهم نمی‌کند؟ این نقد همواره به صدا و سیما وارد بوده که گروه فکری خاصی بر آن حاکمیت دارند و از ورود دیگر سلایق به این رسانه که از محل بودجه عمومی کشور اداره می‌شود جلوگیری می‌کنند و حتی فراتر از آن کوچکترین تریبونی هم در اختیار دیگران قرار نمی‌دهند.
جرقه‌هایی مثل برنامه «زاویه» اگرچه باعث خوشحالی است اما اصلاً کافی نیست. حالا و این شبها برنامه «هفت» در شبکه نمایش احیا شده تا مثل روزهای کوتاهِ اوجش، دوباره حرفهای جدی درباره این سینما و مشکلاتش بزند، چشمان خواب گرفته مسوولان را بیدار کند و به ریشه‌ها و عوامل رکود و سکون و بیماری در این سینما بپردازد و گاهی نسخه‌هایی نیز تجویز  کند.
تعجب من این جاست که چرا رسانه‌ها و افرادی که همواره فریاد نبود آزادی بیان را به حق و ناحق سر داده‌اند و انتقاد کرده‌اند که صدا و سیما برنامه‌های فرهنگی تخصصی با رویکرد انتقادی ندارد، حالا و صرفاً به خاطر حضور چهره‌ای مانند بهروز افخمی و موضع گیری اش درباره وقایع اخیر کشور و حضور او در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر، یا چند کلمه حرف حساب ابوالقاسم طالبی (اگرچه با ادبیات نامناسب) حمله به برنامه‌ای را آغاز کرده‌اند که می‌تواند در بیان و حل مشکلات این سینما، مؤثر باشد؟

۴. بهروز افخمی را همه می‌شناسند. او از سینماگران اثرگذار پس از انقلاب است و البته کارگردانی باسواد، صاحب فکر و سینماشناس هم هست. انتساب پیشین افخمی به جناح اصلاح طلب یا فالوده خوردن پسین او با جناح اصولگرا اگرچه به مذاق دوستان پیشین و دشمنان امروز خوش نمی‌آید اما به نظر من این ویژگی مثبت افخمی است؛ توانایی ارتباط منطقی با همه طیفهای فکری. این همان چیزی است که فرهنگ و سیاست ما در سالیان پس از انقلاب از داشتن آن محروم بوده و از همین زاویه، ضربه‌ها خورده است. یادم نمی‌رود اوایل دهه هشتاد وقتی بهروز افخمی نماینده مجلس اصلاح‌طلب بود، با محمد حسین جعفریان که یک فعال فرهنگی و روزنامه نگار اصولگرای شناخته‌شده در آن سالها بود برای بررسی یک همکاری به روزنامه قدس آمده و ارتباط خوبی هم وجود داشت.
این ویژگی در برنامه هفت افخمی هم دیده می‌شود کما اینکه حضور دو قادری از دو طیف فکری مختلف در دو طرف افخمی به عنوان منتقد و کارشناس و البته بحث‌هایی که بین آنان می‌شود نشان می‌دهد که افخمی تلاش می‌کند تا جایی که فضای صدا و سیما اجازه می‌دهد همه حرف‌ها بیان شود. بارها در این شبها دیده‌ام که کارشناسان و مهمانان برنامه، پنهان و آشکار از خطوط قرمز سنتی صدا و سیما عبور کرده‌اند و معمولاً خود افخمی هم با آنها همراهی کرده است.
خطوط قرمز صدا و سیما، وحی منزل نیست و در بسیاری موارد نظر شخصی برخی افراد است. همیشه دنبال کسانی بوده‌ایم که بتوانند از برخی خطوط قرمز نادرست عبور کنند. دوستان عزیز! حالا که افخمی و قادری ها دارند این کار را می‌کنند و یک تهیه کننده شجاع هم پیدا شده که پای کار ایستاده چرا به بهانه های واهی زیرآب این برنامه را می‌زنید؟ مگر شما خودتان همیشه دنبال چنین فرصتی نبودید و شعار آزادی بیان سر نمی‌دادید؟

۵. به نظر می‌رسد بخش عمده حملات به برنامه هفت مربوط به تسویه حساب‌های سیاسی است. احتمالا در روزهای آینده بخشهای دیگری از رسانه‌ها، سینماگران و سلبریتی ها به بهانه سخنان افرادی مثل ابوالقاسم طالبی، حسین فرحبخش و سایر مهمانان «هفت» باز هم بدون این که حتی آن را دیده باشند به این برنامه که در حد و حدود خودش خوب و اثرگذار است حمله خواهند کرد‌. 
چرا خوب و اثرگذار؟ چون به ریشه بیماریهای مزمن سینمای ایران اشاره می‌کند از جمله: سینمای دولتی و رانتهای موجود در آن، هدر دادن بیت‌المال با ساختن فیلم‌های سفارشی و بدون مخاطب، عدم حمایت از بخش خصوصی و سینمای مستقل، فقدان مدیران و نیروهای متخصص در چرخه سیاستگذاری و تولید، مافیای حاکم بر سینما و خانه سینما و ... .

 و در پایان این که؛ «عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو». انصاف حکم می‌کند که واقعیت‌ها را ببینیم و حالا که تلویزیون در تلاش برای شکستن فضای حاکم بر خود است چوب لای چرخ این حرکت نگذاریم و با شعار حمایت از  اخلاق، نقد بی عیار نکنیم و همین باریکه جوی را هم نخشکانیم. حرکتهای خوبی که در صدا و سیما شروع شده نیاز به حمایت دارد.