نه پیشتاز نه شریف!

مینو خانی، گروه فرهنگی الف،   4020110032 ۳۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۵۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
 نه پیشتاز نه شریف!

می‌گویم: «این فیلم بخشی از پروژه ایجاد اغتشاشات در ایران بوده که باید به وسیله فیلم و سینما بستر لازم برای به هیجان آوردن و نقش دادن به زنان در اغتشاشات چند ماه قبل را فراهم می‌کرد...»
می‌گوید: «چنین تفکری یعنی که غرب را خیلی بزرگ می‌پنداریم. اتفاقاتی که در این فیلم رخ داده چیز تازه‌ای نیست. پرداختن به زنان، وضع اقتصادی نابسامان، تخریب جایگاه خانواده همیشه در سینمای ایران بوده...»
می‌گویم: «بله، همیشه بوده، ولی این بار لازم بوده یک نفر صراحت به خرج بدهد و هر آنچه را که از سیاهی و تلخی هست، یک جا به تصویر بکشد و مهمتر از همه به صورت پدر سیلی بزند و به مادر ناسزا بگوید. و این یک نفر، سعید روستایی بوده که وقتی برای اولین فیلمش مورد تقدیر قرار گرفت، در زمانی که از جلوی مقامات سینمایی و فرهنگی کشور به روی صحنه می‌رفت، حتی به اندازه تکان دادن سر تشکر نکرد. همان سعید روستایی که وقتی برای فیلم دومش مورد تقدیر قرار گرفت پشت تریبون رفت و گفت دستش را داغ خواهد کرد اگر یک بار دیگر نیروی انتظامی از جلوی دوربینش رد شود. این رفتارها از منظر من، نشانه نوعی نخوت و قدرنشناسی است». 

اینها را گفتم که بگویم اصلا نمی‌خواستم چیزی درباره برادران لیلا بنویسم و گفتگو درباره آن منجر به نوشتن این متن شد. چون نوشتن هر متنی به هر بهانه‌ای درباره این فیلم را ریختن آب به آسیاب سعید روستایی می‌دانم. کسی که فیلمش غیرقانونی و با کیفیت خوب در فضای مجازی در دسترس قرار گرفت و نه او و نه تهیه‌کننده‌اش خم به ابرو نیاوردند. چرا؟ چون شاید  هزینه فیلم و برگشت سرمایه و حتی سود لازم (و شاید خیلی چیزهای دیگر) از جای دیگر تامین شده است،و چه بسا از طریق همان‌ها که فیلم را در افتتاحیه جشنواره فیلم کن قرار دادند و کلی تریبون به او و عواملش دادند و الان هم فیلم را بر پرده سینماهایشان به نمایش درآورده‌اند. دیگر چه نیاز به فروش آن در گیشه سینمای ایران؟ 

سعید روستایی کسی است که در جشنواره فیلم کن سال گذشته خودش و بازیگرانش هر چه دلشان خواست درباره ایران بد گفتند. نه اینکه ایران مشکل نداشته باشد، که اتفاقا مشکلات دانه درشت هم دارد، که کمر همه‌مان زیر بار خراب اقتصادی آن خم شده و دیگر معلوم نیست چطور قد راست کنیم، که مافیای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی پوست همه‌مان را کنده. اما به ضرب‌المثلی قدیمی پایبندم که «رخت‌چرک‌ها را نباید جلوی غریبه شست». هر چند این غریبه بیش از ما به مشکلات واقف باشد. 

نمی‌خواستم چیزی درباره «برادران لیلا» بنویسم چون نوشتن درباره این فیلم وجاهت دادن و اهمیت دادن به آن است، حتی اگر تمام متن بر علیه آن باشد، اما واکنش‌های چند روز اخیر درباره این فیلم خصوصا وقتی از «پیشتاز بودن» آن صحبت شد و برخی آن را فیلم «شریفی» خواندند، قلم به دستم داد. البته که این متن، به فرامتن این اثر سینمایی می‌پردازد و اصلا نقد اثر نیست، چون به اندازه کافی طی روزهای گذشته از کارگردانی بد و فیلمنامه آشفته آن صحبت شده و به بازی شاخص سعید پورصمیمی (که البته به جای ارائه تصویر یک پدر ظالم، پدر مظلومی را بازی کرد) و بازی بد پیمان معادی  پرداخته شده است و فقط اضافه می‌کنم که به زعم من ترانه علیدوستی، ماهیت اصلی خود را ارائه کرد (تصویر او را وقتی از زندان آزاد شد و از پشت شیشه ماشین رو به دوربین به مخاطب زبان درازی کرد را به خاطر بیاورید) و به نمایی اشاره می‌کنم که تلاش داشت تصویر ناخوشایندی را ثبت کند، نمایی که لیلا و علیرضا در بیمارستان در انتظار نوبت پزشک برای پدر، در سه کنج دو راهروی باریک بیمارستانی پر از بیمار پشت به هم نشسته‌اند و لیلا با توسل به گریه تلاش می‌کند علیرضا را که بعد از هشت سال برگشته، راضی کند که در خانه بماند و در حل مشکلات به او کمک کند.  

در نگاه اولیه به این فیلم، آن را خانواده فقیر و درهم ریخته‌ای می‌بینیم که از هم پاشیدن نهاد خانواده، قبح‌زدایی از بی‌احترامی به پدر و مادر و سرکشی فرزندانی را روایت می‌کند که می‌توانستند خودشان سررشته زندگی‌شان را به دست بگیرند، اما نتوانستند. اما در نگاهی عمیق‌تر و همان چیزی که بسیار هم به آن پرداخته شده، لایه زیرین فیلم است که همه آن را نمادی از جامعه امروز ایرانی خوانند. اما از منظر من فقط این لایه زیرین فیلم نیست. 

در جامعه‌شناسی هنر دو رویکرد «بازتاب» و «شکل‌دهی» که دو روی یک سکه هستند، رویکردهای بسیار کاربردی در پرداختن و تحلیل آثار هنری‌اند. رویکرد بازتاب، اثر هنری را همچون آینه جامعه می‌داند و معتقد است با مطالعه اثر می‌توان به شناخت جامعه رسید و رویکرد شکل‌دهی بر آن است که از طریق ساخت آثار هنری با انگیزه و اهداف مشخص، می‌توان ایده‌هایی را در ذهن مخاطبان ایجاد کرد و به تفکر و رفتار آنان شکل داد. این رویکرد کارکردهای مثبت و منفی دارد. مثلا ساخت فیلم درباره حفظ محیط زیست، آگاهی لازم در این مورد را به مخاطب می‌دهد و فیلمی سرشار از خشونت، او را به خشونت وامی‌دارد.

برادران لیلا مشخصا بر اساس این رویکردها ساخته شده است،و خواسته بازتاب جامعه امروز باشد که از وضع خراب اقتصادی دیگر توان نفس کشیدن ندارد و لحظه به لحظه قیمت زندگی در آن بالا می‌رود و همه مستاصل نگاه‌هایمان خیره می‌ماند. در عین حال با استفاده از رویکرد شکل‌دهی ساخته شده است تا ایده‌هایی را در ذهن مخاطبان ایجاد کند، یعنی همان که در ابتدای این متن نوشتم. سناریویی برای ایجاد اغتشاشات در ایران ریخته شده بود که با توجه به مشکلات موجود، بستر لازم برای محقق کردن آن فراهم بود. اما این اغتشاشات باید سر و شکلی می‌داشت، باید یک حرکت جدید می‌داشت تا انگیزه لازم را ایجاد کند و آن حرکت جدید «نقش دادن به زنان» و «باد در آستین آنان کردن» بود، نقش دادن به دختران جوانی که احساس کنند حضور اجتماعی آنها می‌تواند مشکلات موجود را حل کند (شما بخوانید ایران را نجات دهد و رژیم را عوض کند!!).

 برای محقق کردن هر سناریویی، ابزارهایی لازم است. یکی از این ابزارها، فیلم است. نه فقط تاریخ سینمای ایران که اساسا تاریخ سینمای جهان نشان می‌دهد که در چه برهه‌های حساسی، سینما به کمک سیاستگذاران و سیاستمداران آمده است تا نقشه‌هایشان را عملی کنند. پس حالا سینما باید این ایده را در ذهن مخاطبان ایرانی ایجاد می‌کرد که زنان و دختران می‌توانند در حرکت‌های اجتماعی و سیاسی پیشرو باشند (شما بخوانید برای چندمین بار زنان ابزار سیاسی و جنسیتی شوند). حالا لیلای برادران لیلا کسی است که هم می‌تواند نقشه و راهکارهایی برای نجات برادران بی‌کفایت و بی‌آینده داشته باشد، هم می‌تواند به مادر ناسزا بگوید و هم می‌تواند به پدر سیلی بزند و بر مرگ او بخندد و برف شادی بر سر و روی و و نسل آینده بریزد.

اما متاسفانه به دلیل عدم دریافت مجوز نمایش، این فیلم در زمان خود به نمایش درنیامد و چون فیلم چند سال پیش و قبل از اغتشاشات ساخته شده این تصور را در ذهن برخی ایجاد کرده که سعید روستایی پیشتاز است!! حتما مخاطب این متن می‌پرسد که خوب پس چطور زنان و دختران سردمدار حرکت‌های اعتراضی شدند؟ می‌گویم ابزارها و راهکارها فراوانند و آنانی که سناریویی می‌نویسند جایگزین‌های لازم را دارند (مثل شبکه‌های اجتماعی، مثل خریدن آدم‌ها، مثل حرکت‌های رسانه‌ای که البته همه اینها هم از ابتدا در دستور کار بوده). 

در پاسخ به آنان که فیلم را شریف خواندند هم می‌گویم فیلمی که اولین، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین نهاد اجتماعی، یعنی خانواده را تخریب کند، نمی‌تواند شریف باشد، حتی با وجود پدر دروغگو و متوهم، حتی با وجود مادر بی‌کفایتی که از پدر دروغگو حمایت می‌کند و به فرزندانش وقعی نمی‌نهد، حتی با وجود فرزندان بی‌عرضه... حداقل چنین فیلمی در فرهنگ ایرانی نمی‌تواند شریف باشد.