ایران نوشت: ساعت از 8 گذشته بود و بعد از تحویل دادن غرفه به مسئولان حراست، راهی شده بودم بروم سمت خانه. مسیر شبستان تا پارکینگ را سلانهسلانه طی میکردم و انگار دلم نمیخواست بیرون از اتمسفر نمایشگاه نفس بکشم. دو روز گذشته، پنجشنبه و جمعه بود و ساعت پایان کار نمایشگاه که یکی دو ساعت بیشتر تمدید شده بود و با احتساب جمع و جور کردن کارها و تحویل لپتاپ و پنکه و مودم، خیلی دیرتر از 8 راهی خانه میشدم و این پایان کار زودتر برایم ناخوشایند بود. چند دقیقهای را هم در پارکینگ و نشسته در ماشین گذراندم. دل دل میکردم برای رفتن و نرفتن که ناگهان صدای زنگ گوشی، مرا به خود آورد. آقای رئیس با صدایی خالی از هرگونه احساس از من خواست اگر هنوز از مصلی خارج نشدهام به تشریفات بروم. با نگرانی و مرور اینکه چه کم کاریای کردهام که احضار شدهام، مسیر طولانی پارکینگ تا تشریفات را پرواز کردم. وقتی رسیدم، آقای رئیس و علی رمضانی هر دو در اتاق جلسات منتظر بودند. صحبت را خودم سرانداختم. پرسیدم چیزی شده؟ و پاسخ گرفتم: «تا کی میتوانید بمانید؟»
بعد از هماهنگی با خانواده، دوباره پرسیدم چیزی شده؟ این بار از تسلط و اشرافم بر برگزیدگان جوایز ادبی در حوزه کودک و نوجوان سؤال کردند که باتوجه به اینکه مدتی است دبیر کارگروه نوجوان مجمع ناشران انقلاب هستم، با خوشحالی از اینکه پاسخ سؤال را بلدم، شروع به گفتن کردم. حرف مرا قطع کردند و گفتند برویم سالن یاس.
در راه، در جواب نگاه پرسشگر من سکوت پیشه کرده بودند و منِ از همه جا بیخبر با خود فکر میکردم لیست جوایز که در وبگاههای مختلف هم قابل جستوجو بوده و نیازی به بیشتر ماندن من و پرسیدن از من نداشتهاند. خلاصه حس میکردم یک چیزی این وسط درست نیست. به سالن یاس و غرفه کودک و نوجوان که رسیدیم، گفتند کتابهایی که لیست کردی را از بین کتابهای غرفه جدا کن. جدا که کردم، مصرانه پرسیدم «میشه به منم بگید داستان چیه؟» اینجا بود که یکی از شیرینترین پاسخهای زندگیام را گرفتم. پاسخی که واقعاً نه فکرش را میکردم و نه حتی چشم انتظارش بودم. گفتند فردا صبح، رهبر انقلاب قرار است از نمایشگاه کتاب بازدید کنند و شما که دبیر نوجوان مجمع هستید، برای معرفی کتابهای کودک و نوجوان برگزیده در جشنوارههای ملی انتخاب شدهاید. یادم نمیآید جملات بعدیشان را! تنها چیزی که در لحظه از نظرم گذشته بود، این بود که حالا که چنین فرصت و ظرفیتی وجود دارد، اعتراض همیشگی خودم را در محترمانهترین حالت بیان کنم. البته جوری که منجر به این نشود که هنوز دیدار اتفاق نیفتاده، نامم از لیست حذف شود.
بالاخره دل را به دریا زدم و گفتم: «کتابهای برگزیده که جای خود را دارند، من فکر میکنم باید کتابهایی که مخاطب از آنها استقبال زیادی میکند و پرفروش هستند اما در بین جایزهگرفتهها به چشم نمیخورند را هم در این گزیده نمایش بدهیم. اگر رهبری قرار است با حضور در نمایشگاه و دیدن کتابهای منتخب، وضعیتشناسی نسبی جریان مطالعه در کشور را نیز دریابند، نشان دادن برگزیدهها به تنهایی نه تنها ناکافی است بلکه شاید از واقعیت مدل مطالعاتی کودک و نوجوان فاصله زیادی داشته باشد!» تأیید و قبول کردند؛ به همین راحتی!
معطل نکردم. کتابها را با دقت و وسواس جدا کردم و بردم در غرفه جوایز که در شبستان اصلی بود و در قسمت کودک و نوجوان چیدم.
***
صبح زود، بعد از حاضر شدن در زمان و مکان مقرر و گرفتن مجوز ورود به سالن، کتابها را از نظر گذراندم و با خود فکر کردم که گیرم رهبر در این غرفه توقف کنند و فرصت گفتوگویی هم پیش بیاید، چطور به ایشان بگویم اینجا قرار است کتابهای برگزیده در جوایز ادبی را نمایش بدهیم اما چندتایی کتاب دیگر هم هست که بهتر است دربارهشان صحبت کنیم.
با همین فکرها و دلهره ادا نشدن حق مطلب یا اشتباه گرفته شدن همه این کتابها بهعنوان برگزیده، یک ساعت گذشت. نه گوشی همراه داشتم، نه کتابی که بخوانم. البته دورتا دور شبستان تا چشم کار میکرد، کتاب بود ولی یا غرفهداران هنوز نیامده بودند تا بتوان سراغ کتابهایشان رفت یا رویش را نداشتم که کتابهایی که برای فروش آوردهاند را برای خواندن امانت بگیرم. کارتهای بانکیام را هم که همراه کیف و وسایلم بیرون تحویل داده بودم. ناچار مدام به همان اتفاق پیش رو فکر میکردم، مدلهای مختلف پیش کشیدن مسأله را با خود تمرین میکردم و سعی میکردم فشارم را کنترل کنم. (پیام بهداشتی: صبحانه نخورده سر کار نروید، سر هیچ کاری!) کمی پیش از ساعت 9 بود که از همهمهها متوجه حضور رهبر انقلاب در نمایشگاه شدم. البته ایشان از سمتی وارد شده بودند که ما میشدیم؛ انتهای راهرو و همین به دلهرهام افزوده بود. تمام مدتی که ایشان غرفه به غرفه وارد میشوند و گفتوگو میکردند، من مثل مرغ پرکنده سرک میکشیدم و محاسبه میکردم که حدوداً کی به ما میرسند تا اینکه لحظه موعود فرا رسید. به محض ورود پدر مهربان به غرفه جوایز، تمام دلهرهها جای خود را به عزمی جزم داد. سلام قرایی کردم و شروع کردم به ارائه کتابهای برگزیده که ایشان با جدیت و دقتی مدبرانه گفتند: «جایزهها را کاری ندارم، پرفروشها را بگو. میخواهم بدانم مخاطب کودک و نوجوان بیشتر چه میخرد و چه میداند» از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان، انگار دنیا را به من داده باشند. گل از گلم شکفت و با اشاره به کتابهای مدنظر دربارهشان صحبت کردم. هرچند رویهم بیش از چند دقیقه فرصت نداشتم اما خوشحال بودم که آنچه به نظرم درستتر میآمده را انجام دادهام؛ البته که به شکلی معجزهوار و با رزقی لایحتسب.
پایان محدودیتهای کرونایی و بازگشت به شرایط عادی دست به دست هم داد تا بعد از سه سال رهبر انقلاب مجدداً قدم به نمایشگاه کتاب بگذارند و از نزدیک در جریان تازههای نشر قرار بگیرند و با اهالی نشر دیدار کنند.
ساعت 9 صبح بود که بالاخره زمزمهها به واقعیت پیوست و رهبر انقلاب وارد نمایشگاه کتاب شدند. روال هم مشخص است؛ دیدار و گفتوگو با اهالی نشر. غرفه شمالی شبستان این بار میزبان رهبر انقلاب بود. نشر معارف، هرمس، سوره مهر، جمهوری، سخن، بوستان کتاب قم، صدرا و... غرفههایی بودند که رهبر انقلاب از آنها بازدید کردند. مسعود پیرمرادیان، مدیر مسئول دفتر نشر معارف درباره خرید کتاب توسط رهبری به فارس گفت: «مقام معظم رهبری از غرفه انتشارات «نشر معارف» چند عنوان کتاب را بررسی و چهار عنوان را خریداری کردند. کتابهای «قاره سبز» نوشته مریم نقاشان، «ستارهها چیدنی نیستند» که برگرفته از زندگی یک دختر امریکایی است، به قلم محمدعلی حبیباللهیان، «سواد مطالبه» نوشته محسن مهدیان و «داعشیهای کراواتی» نوشته سیدهاشم میرلوحی از عناوینی بودند که رهبر معظم انقلاب خریداری کردند.»
برکات مرتضی سرهنگی برای کتاب
بازدید رهبر انقلاب و حضور مرتضی سرهنگی در نمایشگاه کتاب، باعث شد رهبر انقلاب بار دیگر از آثار ویژه وی در دفاع مقدس یاد کنند: «ما کارهایی را که از برکات فعالیت شماست همینطور به تدریج میبینیم. این خاطرات و اینها که چاپ میشود در واقع منشأ آن شما هستید. خدا انشاءالله حفظتان کند.» سرهنگی نیز تازههای کتاب را به ایشان معرفی کرد که رهبری از شخصیت اصلی کتاب یاد کردند. در آخر نیز احوال رفیق آقا مرتضی سرهنگی را پرسیدند که جواب شنیدند آقای بهبودی هم خوبند. آقا گفتند سلام ما را به ایشون برسونید.»
بعد از گفتوگو با مرتضی سرهنگی، علی شیروانی، مدیر نشر سوره در کنار رهبری به معرفی کتابهای انتشارات پرداختند. در کنار قفسه کتابهای تاریخ شفاهی، مدیر نشر سوره ضمن معرفی کتاب «سیطره» و «برده سور» توضیح داد که نویسنده این دو کتاب کیانوش گلزار راغب، همان نویسنده کتاب «عصرهای کریسکان» است و کتاب «سیطره» درباره رانندهای است که پیکر شهدا را به خانوادههایشان تحویل میداده است که موضوع کتاب برای رهبری جالب بود.
بازدید رهبر معظم انقلاب از غرفه نشر «سوره مهر» در نمایشگاه حدود نیم ساعت به طول انجامید. ایشان در این فاصله با تأمل، در کنار قفسهها ایستادند و کتابها را بررسی کردند. ایشان در قفسه بعدی، کتاب «پاییز آمد» و «روزهای مادربزرگ» را تورق کردند. پس از آن مدیر انتشارات سوره به معرفی کتاب «به جرم خمینی» پرداخت و توضیح داد که این کتاب، روایت یکی از همرزمان شهید ابوحامد است؛ شهیدی که سوژه کتاب تازهرونمایی شده «خاتون و قوماندان» نیز هست، این کتاب نیز مورد استقبال رهبری واقع شد. حین بازدید از قفسه تاریخ، شیروانی به معرفی مجموعه «شخصیتهای مانا» پرداخت و توضیح داد که سه اثر جدید از این مجموعه مشتمل بر معرفی کاظم مدیرشانهچی و سردار بایندور، امسال به چاپ رسیده است. پرداختن به شخصیت بایندور به عنوان قهرمان ملی برای رهبری جالب آمد. حین معرفی کتاب «یک محسن عزیز» رهبری پرسیدند، استقبال از این کتاب چطور بوده و مدیر انتشارات پاسخ دادند که استقبال خوب بوده و از نویسنده کتاب فائضه غفارحدادی که در غرفه حضور داشت، دعوت کردند تا درباره کتاب توضیح بدهد. رهبری در پاسخ خاطرنشان کردند: «این شهید عزیز، نکاتی داشتند که فقط یک زن میتوانست آنها را روایت کند». سپس از غفارحدادی پرسیدند که یادداشت ایشان را روی کتاب دیدهاند یا خیر که با پاسخ منفی خانم نویسنده همراه شد. ایشان توضیح دادند که در آن یادداشت همین مسأله بسط و شرح داده شده بود.
در کنار قفسه انقلاب، ایشان یکی از کتابهای ترجمهشده را مورد توجه قرار دادند و پرسیدند کتاب درباره چیست، مدیر انتشارات سوره رویکرد جامعهشناسی و علوم سیاسی را توضیح دادند و رهبری نیز به تبار یهودی نویسنده اشاره کردند.
در بازدید از قفسه رمانها، ایشان درباره پایان رمان «جاده جنگ» و استقبال از آن پرسیدند. شیروانی این استقبال را مطلوب دانست و اشاره کرد که رمان تا حدودی نخبگانی است. رهبری زیر لب با اشاره به این نکته زمزمه کردند که «آخر رمان که برای نخبگان نیست!»
برای کودکان کار کنید
این دیدار حاشیه و جذابیتهای دیگری هم داشت. رهبر انقلاب از ادبیات کودک و نوجوان و لزوم کار برای این قشر گفتند: در مسأله کودکان هر چقدر میتوانید هم از لحاظ کمیت هم از لحاظ کیفیت کار کنید، یعنی بتوانید کودکان و نوجوانان را جذب کنید. هنوز که هنوز است این داستانهای خارجی مربوط به کودک بر مجموعه کارها غلبه دارد که این خیلی عیب بزرگی است. رهبر معظم انقلاب در ادامه از غرفه مؤسسه بوستان کتاب بازدید کردند که این بازدید حدود 10 دقیقه به طول انجامید. انصاری، مدیر این انتشارات در این دیدار خدمت رهبر معظم انقلاب توضیح داد، در فاصله نمایشگاه کتاب 1401 تا نمایشگاه امسال، بوستان کتاب 125 اثر جدید در موضوعات مختلف را عرضه کرده است. در میان آثار این انتشارات، چند اثر بیشتر مورد توجه رهبری قرار گرفتند.
ابتدا اثر 4جلدی «البحوث الاصولیه آخوند خراسانی» از آقامیر قزوینی بود که مورد توجه ایشان قرار گرفت و آن را تورق کردند. انصاری اشاره کرد، این اثر بهترین تقریر از مباحث مرحوم آخوند خراسانی است که در همین راستا رهبری در مورد میزان دقت مصححان و حمایتی که برای چاپ اثر بوده، سؤالاتی طرح کردند. در قدم بعدی آیت الله خامنه ای سراغ «ترجمه و شرح حدیث کسا» اثر حجتالاسلام سید عباس اسلامی کاشانی رفتند و با توجه به حضور نویسنده در غرفه، با ایشان درباره میزان دقت و استناد احادیث به گفتوگو پرداختند. در ادامه همین گپ و گفت، دیگر آثار سید عباس اسلامی کاشانی از جمله «دکترین موعود ادیان» و «معونه بر افکار و عقاید ابن عربی» خدمت ایشان به هدیه تقدیم شد.
اثر دیگری که مورد توجه رهبری قرار گرفت، مجموعه آثار شیخ بهایی است؛ پروژهای ملی که توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در 24 مجلد منتشر شده و در این غرفه که غرفه تبلیغات اسلامی بود، به سمع و نظر رهبر انقلاب رسید. ایشان درباره تعداد کتابهای گردآمده از شیخ بهایی در این مجموعه پرسیدند و انصاری توضیح داد که 96 کتاب از جمله 5 جلد کشکول شیخ بهایی در این مجموعه جمع شده است. در غرفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام علیاکبر رشاد، رهبر معظم انقلاب را مشایعت کردند. در این بازدید ایشان در کنار قفسه رسانه و فضای مجازی، توقف نسبتاً طولانیتری داشتند و کتاب «بحر خروشان» را تورق کردند. همچنین موضوعات تاریخ و تمدن در این غرفه مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفت.
وقتی ترجمه جدید آثار ویکتور هوگو نظر رهبری را جلب کرد
یکی از غرفههایی که رهبر معظم انقلاب از آن بازدید کردند، غرفه انتشارات هرمس بود. در این غرفه مرتضی کاردر، مدیر نشر هرمس، میزبان رهبری بودند.
اولین مجموعهکتابهایی که مورد توجه ایشان قرار گرفت مجموعه رمانهای هوگو، خصوصاً «بینوایان» و «گوژپشت نتردام» بود که نشر هرمس در سالهای اخیر آنها را با ترجمه محمدرضا پارسایار منتشر کرده است. رهبری در این رابطه از کیفیت این ترجمه سؤال پرسیدند و کاردر با اشاره به اینکه طبیعتاً نسل گذشته، غالباً قلم هوگو را با ترجمه حسینقلی مستعان خواندهاند گفت: این ترجمه قدری دقیقتر و پالودهتر است. سپس مدیر نشر هرمس، کتاب «نخستین بهار» اثر وضاح خنفر و «وارث پیامبر» اثر حسن عباس را به رهبری معرفی کرد.
بعد از آن، مجموعه تازه منتشر شده هیوبرت دریفوس شامل «خرد رنجآموخته»، «اندرونی علیا» و «مرا اسماعیل صدا کن» توسط کاردر معرفی شد که رهبری آنها را تورق کردند. اما کتاب «جهانبینی در ایران پیش از انقلاب» اثر کلاوس پدرسن، توجه رهبری را جلب کرد و آنها را تورق کرده و درباره آن پرسیدند. کاردر توضیح داد که این کتاب جهانبینی ایرانی را در آثار پنج نویسنده معاصر مثل صادق چوبک و صادق هدایت و بقیه بررسی کرده است.
مجموعه کارهای مرحوم قاسم عاشورینژاد و شرح غزلیات سعدی از فرح نیازکار هم مورد توجه ایشان قرار گرفت. ایشان درباره قیمت کاغذ با مدیر انتشارات هرمس به گفتوگو پرداختند و خاطرنشان کردند اگر قیمت کاغذ، متعادل شود قیمت کتاب مناسبتر خواهد شد. سپس خطاب به وزیر درباره تولید کاغذ ایرانی و کیفیت آن، نکاتی را یادآور شدند.
نفیسه سادات موسوی