گذری کوتاه در توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی و مرور آنها در 24 ساعت گذشته فضای جالبی را پدیدار کرد؛ مردمی که نقطه ثقل پستها و موضوع صحبتشان، «روسیه و پوتین» بود؛ عجیب اما واقعی؛ غریبهترینها با دنیای سیاست هم وارد این فضا شده و از «واگنر» میگفتند که تا حالا اسمش به گوششان نخورده بود!
در فضای مجازی، روسیه در آستانه سقوط بود و پوتین هم در حال فرار از کشورش؛ مانند ایران که در پاییز گذشته ریز و درشت مسئولین کشور در حال رزرو بلیت ونزوئلا بودند و عجیب آنکه این ادعاها برای عدهای باورپذیر بود.
از خاطرم نمیرود که دوست قدیمی و یار گرمابه و گلستانم که حالا با خطکشیهای سیاسی راه خود را جدا و تصمیم به قطع رابطه گرفته، همان پارسال اصرار داشت: «ببین اینا رفتنیاند. اگر تا چهار ماه دیگه اینا نرفتند هر چی خواستی بهم بگو» و از آن چهار ماه وعده داده شده، ماهها میگذرد.
اگرچه نیتم از این صحبتها تمسخر ادعای افرادی چون دوست سابق بنده نیست، بلکه هدف، شکافتن و تبیین ماهیت فضایی است که منجر به ایجاد حس توهم میشود.
امروزه رسانهها در موقعیتیاند که بر خلاف کارکرد اصلی خود و روایت حقیقت - هر چند جهتدار - در حال وارونهسازیاند؛ وارونه سازی از حقیقت و جا زدن دروغ به جای راست؛ در حال ترویج توهم جمعی؛ به دنبال تحمیق عمومی و تبدیل مردم به موجوداتی که ابزار بازی و ملعبه دست صاحبان رسانهها باشند و این بازی جز با همکاری ناخواسته مردم حاصل نمیشود.
مردم باید بدانند آنچه که رسانهها روایت میکنند، همه واقعیت نیست و حتی فراتر از آن، بسیاری از مواقع در تقابل آشکار با واقعیت قرار دارد. مبحثی است در فلسفه رسانه که رسانهها در جهان امروز، برداشت انسان را از واقعیت تحتتاثیر قرار میدهند؛ به وسیله دالهای نوشتاری، دیداری و شنیداری و البته با وامگیری از ارزشهای جمعی و شخصی و این ارزش و جایگاه والای رسانه را مشخص میکند.
در عصری که مخاطب رسانه به دلیل تحولات تکنولوژیکی منفعل نیست این رفتارهای سادهانگارانه محلی از اعراب ندارد بخشی از جامعه ایرانی نشانههای هراسانگیزی از سطحینگری خود را در برخی مقاطع نشان داده؛ هر چند که در یک نگاه کلی همه ما سادهایم، اما به واقع برخی سادهترند و این سطحینگری آسیب جمعی و آثار ناپسندی برای ما به دنبال خواهد داشت.