به گزارش الف، نشست «شبهای فرهنگ» با موضوع میراثفرهنگی و سلامتروان به میزبانی «اکبر نبوی»، فعال فرهنگی و رسانهای و با سخنرانی «دکتر رضا پورحسین»، استاد روانشناسی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این نشست، پورحسین با تببین ارتباط بین میراثفرهنگی و سلامتروان اظهار داشت: «موضوع میراث فرهنگی و سلامتروان، یک بحث تقریبا بین رشتهای محسوب شده و درحوزه روانشناسیاجتماعی مطرح میگردد. در موضوع ارتباط میراث فرهنگی و سلامت روان مقالههای زیادی داریم که براساس یافته های آنها، میراث فرهنگی تاثیر قابل ملاحظهای بر سلامت روان فرد و جامعه دارد. این ارتباط مسجل و مشخص شده است.»
وی ادامه داد: «مهمترین مفهوم در حوزه سلامت روان، مفهوم سازش یا سازگاری است. مفهوم سازش در روانشناسی معنای خوبی دارد اما در اصطلاح عامیانه گاهی بار عاطفی خوبی ندارد. به عبارت دیگه همهی مباحث روانشناختی در جهت کمک به آدمها برای رسیدن به سازش آنهم سازش نسبی است.»
این استاد روانشناسی با اشاره به مسئله هویت و نقش آن در سازگاری انسان اظهار داشت: « خب سوال این است که چگونه میتوان به سازش رسید؟ راههای زیادی مطرح میشوند. اما آنچه که ما را به سمت سازگاری نسبی و تعادل رهنمون میشود، هویت است. اما هویت چیست؟ درادبیات روانشناختی، هویت علاوه بر اینکه شناسنامه انسان است، نوعی تمیزیافتگی و یکّه بودن را هم نشان می دهد. اگر تمیزیافتگی نباشد و همه مثل هم باشند، دیگر هویت شخصی و شناسنامه معنا ندارد.»
او توضیح داد: «معنای دیگر هویت به معنای مختصات انسان در موقعیت است، و آگاهی از هویت به منزله آگاهی از مختصات انسان در هستی، مختصات انسان درجهان طبیعت، مختصات انسان در گروه، قوم و از این قبیل است. آگاهی از موقعیت من در هستی به عنوان یک انسان و اشرف مخلوقات، نوعی هویت ناظر به وجود را به من می دهد. همچنین مختصات من در یک گروه اجتماعی. اگر در دوره تحصیلی به فردی بگوییم که شما چگونه آدمی هستی؟ او خواهد گفت که من نفر سوم کنکور هستم. چنین شخصی دارای هویت تحصیلی صریح و مشخصی است. یعنی او مختصات خود را در یک کلاس، در دانشگاه میداند. در ادبیات روانشناختی، هویت دارای جایگاه مشخصی است و اگر مبهم باشد، احساس آن در انسان بهوجود نمیآید.»
پورحسین با اشاره به نقش هویت در تعلقات ملی و دینی خاطرنشان کرد: «به تعبیر روانشناختی، هویت انسان ناظر به گذشته، حال و آینده است. هویت کامل، آگاهی از مختصات خود در گذشته، در تبار، در شرایط حاضر و فهم آینده است. وقتی از یک دانشجوی دکتری سوال میشود که بعد از فارغالتحصیلی چه کار خواهی کرد، او ممکن است پاسخ دهد که نمیدانم! چنین فردی مختصاتی از آینده خود مثل شغل، ازدواج و.. ندارد، یعنی هویت و هویت ناظر به آینده ندارد. نکته دیگر آن است که به دنبال مفهوم هویت، واژه تعلق مطرح میشود. هویتها، تعلق میآفرینند. آگاهی از هویت اجتماعی، تعلق اجتماعی و فهم هویت سرزمینی و تاریخی، تعلق سرزمینی و وطنی میآورد. متاسفانه تعلق وطنی ما کاهش پیدا کرده است، تعلق سرزمینی حتی تعلق دینی و انقلابی ما کاهش پیداکرده اند. دلیلش آن است که هویت ما نسبت به این مقولهها کاهش پیدا کرده و آسیب دیده است.»
وی با تاکید بر نقش هویتساز میراثفرهنگی بیان کرد: «هویت، نقطه مشترک میراث فرهنگی و سلامت روان است؛ ضمن آنکه میراث فرهنگی، هویتساز است. چرا هویتساز است؟ دلیلش آن است که وقتی آدمها به هویت میرسند و به آن آگاه میشوند، به آرامش میرسند، چراکه سازوکار تعادل جویی برپا شده و آدمی را به سمت تعادل میبرد. یکی از جستوجوگریهای انسان برای رسیدن به آرامش و سازش نسبی در زندگی، جستوجوی ریشه و تبار است. لزوما این آرامش ناظر به آینده نیست، بلکه ناظر به گذشته نیز هست، ناظر به حال نیز هست. به همین دلیل هویت کامل در نتیجه اتصال به قبل حال و آینده شکل میگیرد. ممکن است الان وضع خوبی داشته باشیم، مختصات خود را بدانیم، اما اگر تبار و ریشه خود را ندانیم، به همان میزان دچار نقص در سازگاری خواهیم بود.»
میراث فرهنگی در نگاه ما منبع هویت است؛ این استاد روانشناسی با بیان این جمله ادامه داد: « آگاهی از میراثفرهنگی و نیز تکیه به آن، ما را به آرامش میرساند. البته گشتالت میراث فرهنگی به عنوان سرمایه، چنین هویتی را به انسان میدهد نه تک تک بناها و آثار. توجه به میراث و تراث فرهنگی چه کالبدی و چه غیر کالبدی از مایههای اصلی هویت بشری هستند. به همین دلیل کشورهایی که تبار فرهنگی و تمدنی ندارند، خیلی در تبارسازی و ریشه سازی خویش کوشش میکنند و سعی در مال خود کردن آدمها، مفاخر، آثار و از این قبیل دارند.»
پورحسین تصریح کرد: «این موضوع را از منظر دیگر روانشناسی مطرح میکنم. روشی در روانشناسیبالینی به نام مرورخویشتن(Self-review) وجود دارد که به طور قابل ملاحظه ای علائم افسردگی را کاهش، و شادمانی را افزایش میدهد. این روش از منطق نظریه "ارون تی بک" و "علامه اقبال لاهوری" اخذ شده است.در جایی سوال شد که نظر اقبال لاهوری چه ارتباطی با کاهش افسردگی دارد؟ من این روش را از فلسفه اقبال گرفتهام، در حالی که فلسفه اقبال در قالب شعر بیان میشود. اقبال دو ساحت را برای ساختن انسان و جامعه معرفی میکند؛ یکی ساحت خودی ودیگری ساحت بی خودی.»
او ادامه داد: « اقبال در اسرار خودی میگوید که اگر انسان در مرحله خودی، خود را به معنویت، شخصیت و علم تجهیز نماید، وقتی وارد جامعه (بیخود) میشود، الهامبخش و کاریزماتیک خواهد شد. به قول امروزیها چنین شخصی که خود را تجهیز نموده، کاریزما پیدا میکند و آدمها را تحت تاثیر قرار میدهد. اقبال بر اساس این فلسفه، نظریه بازگشت به خویشتن را مطرح می سازد.»
رئیس دانشکده روانشناسی و علومتربیتی دانشگاه تهران با تشریح نظریه بازگشت به خویشتن اقبال لاهوری بیان کرد: «اقبال به این موضوع پاسخ میدهد که همه خیزشهایی که به هویت خود برمیگردند، بالاخره موفق میشوند و در طول تاریخ از آن خیزشها به نیکی یاد میشود. همیشه آدمها و ملتهایی که به ریشه و اصالت خود برمیگردند، مورد تحسین قرار گرفتهاند. چرا چنین است؟ زیرا بازگشت به پایگاه امن هویتساز، بازگشت به اصالتها، منشا آرامش و رهایی هستند. سوال این است که چرا در روش مرور خویشتن، افسردگی کاهش پیدا میکند؟ دلیلش این است که آدمهای افسرده، خود و داشتههای خود را فراموش کرده و از حرکت باز میایستند. این روش، آنها را به ویژگیهای درونی و بیرونی خویش، هوشیار میکند. اقبال میگوید هر چقدر آگاهی و هوشیاری انسانها نسبت به خویشتن افزایش پیدا کند پاسخهای او واقعیتر خواهد بود. او در اسرار خودی، براساس نظر خود، سفارشی هم به جهان اسلام دارد و آن را به بازگشت به خویشتن دعوت میکند تا از خواب گران برخیزد و به داشتههای خود اعتماد نماید تا به آرامش برسد.»
پورحسین با اشاره به الهامبخش بودن ایرانیان و فرهنگ ایرانی و نقش میراثفرهنگی در این امر، توضیح داد: « جالب است که آگاهی و هوشیارشدن به یافتههای درونی و بیرونی از حوزه و گستره فردی به گسترهی فرهنگی و تاریخی هم سرایت میکند. یعنی شما هرچقدر به خودتان برگردید و خود را تجهیز کنید حتی با خاطره ها و گنجینهها، الهامبخش خواهید بود. اینکه ما ایرانیها به لحاظ فرهنگی و تمدنی الهامبخش هستیم، حتما به دلیل میراث فرهنگی ماست. باید متوجه باشیم که با بازگشت به خود، بازگشت به هویت و به شناسنامه خود، به وجوه تمایز یافته چه مادی و چه غیر مادی خود، به آرامش و سازگاری خواهیم رسید. میراث فرهنگی به دلیل ارجاع انسان به ریشهها چنین آرامشی را فراهم میسازد. من فکر میکنم کسانی که آگاهی بیشتری از میراث ایران زمین داشته، سلامت روان بهتری برخوردارند.»
این استاد روانشناسی در پایان اظهارات خود خاطرنشان کرد: «اقبال نیز ما را به بازگشت به خویشتن فردی و گروهی دعوت میکند. میراث فرهنگی چنین حیثیت و شانی دارد که هویت ساز است. اگر بخواهیم احساس سرزندگی و بهجت اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم، به نظر من قبل از هر چیز باید به ریشههای خود برگردیم. برگردیم به آن چیزهایی که موجب شده که ما به ایرانی بود خود، به مسلمان بودن خود افتخار بکنیم. میراث فرهنگی هویتساز است، اگر به خوبی فهم شود، پایگاه امن تاریخی و فرهنگی خوبی است. توجه به مولفه های فرهنگی و تمدنی، توجه به داشته ها، توجه به ویژگیهای درونی و بیرونی تمدنی، هویت ساز و آرامش بخش است.»