عنوان کتاب دکتر عماد افروغ درباره عاشورا، «عاشورا و رهایی» است. به نظر میرسد افروغ اولین اندیشمند و متفکری است که عاشورا را با مفهوم «رهایی» درآمیخته و چنین عنوانی به کتابش داده است. منظور او از رهایی چیست و چه پیوندی بین عاشورا و رهایی وجود دارد؟
رهایی یعنی فراتر از آزادی، رهاشدن از بند تعلقات دنیوی و رها شدن از قفس تن. رهایی به معنای حرّیت است. همان حریتی که امام حسین(ع) دربارهاش فرمود: «اگر دین ندارید و از معاد هم نمیترسید، پس در حیات دنیاییتان حر باشید.» تلاش امام حسین(ع) این بود که با شهادت خود به مردم درس رهایی بدهد.
افروغ معتقد است میتوان از این سخن امام این گونه نتیجه گرفت که میتوان دین نداشت، اما «حر» بود. اگر دین واقعی داشته باشید حریت هم دارید، اما اگر دین نداشته باشید باید حداقل حریت را در دنیا داشته باشید. اگر واجد حریت نباشید، ولو ادعای دینداری داشته باشید در مرتبه حیوانیت هستید. در واقع او با این تحلیل نتیجه میگیرد که حریت و آزادگی امری جهانشمول است و هر کسی آنرا میستاید. تحلیل عاشورا برای هر فردی حتی بیدین از منظرهای بسیاری جذبکننده است، خصوصا در زمینه آزادگی، که انسانهایی در راه عقیده و مرام و اندیشه خود جان خود را از دست دادند، جان را فدا کردند و حتی حاضر شدند خانوادهشان دست شقیترین افراد به اسارت گرفته شود، اما بیعت با ذلت نکردند. دین خدا را به مصالح دنیا نفروختند و نگذاشتند انسانیت و کرامتشان لگدمال شود. غیرت و عزتشان را حفظ کردند، اما تسلیم نشدند.
عاشورا تجلی رهیدن از تعلقات دنیوی و شوق مرگ بود، شوق فناشدن در راه خدا و رسیدن به او. مردانی که رقصکنان تا مشهد خود میرفتند و اگر هزار بار زنده میشدند و میمردند، باز همین راه را میرفتند و جان خود را برای دین خدا و در رکاب امام و ولی خود فدا می کردند. آنقدر فنا فی الله بودند، که وقتی سر وهب را برای مادرش آوردند تا ترسی و غمی در میان اصحاب ایجاد کنند، آن شیر زن، سر پسر را برای دشمن پرت کرد و گفت: ما هدیه ای که در راه خدا دادیم را پس نمیگیریم.
گریه افروغ برای امام حسین(ع) از دو نوع است: گریه از سر حزن و اندوه و دیگر گریه از سر شادی! گریه از سر غم برای حسین(ع) و یارانش قابل فهم است و سالها و قرنهاست که در میان شیعیان تجربه میشود، اما چگونه میتوان برای حسین(ع) از سر شادی گریست؟! او معتقد است: گریه مشتاقانه و شوق برای حسین و یارانش از سر افتخار و جلال و شکوه انسانیت است. لبخندی با غرور و افتخارآمیز. این افتخاری برای انسانیت است که به مقام فرشتگان و بل فراتر از آنها رسیده است. انسانی که مرگ را از بیعت با ذلت برتر میداند. افروغ نه تنها بر امام حسین(ع) و اصحابش و مصائبی که بر آنها رفته میگرید، بلکه بر دشمنان حسین(ع) هم میگرید، او نگران انسانیت است، انسانیتی که آنقدر نزول میکند که به حد حیوانیت میرسد و شاید «بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/179) و حتما «بَلْ هُمْ أَضَلُّ».
افروغ با حسین(ع) نجوا میکند و او را میستاید. نجوای او با حسین(ع) هم به گونه دیگری است. به امامش عرض میکند: حیف نبود بزرگی چون تو، این چنین باشکوه و با عظمت به شهادت نرسد؟! او شهادت حسین(ع) را باعث افتخار میداند و همچون زینب(س) پر از هنرورزی و زیبایی میبیند. زیبایی جود جان در راه معبود و اتصال به خدا. برای او اخلاق و هنرورزی مهم است و عاشورا را بالاترین مرتبت اخلاقی و هنرورزی میداند.
افروغ، عاشورا را چگونه وصف میکند و آن را چگونه مییابد؟ زاویه دید وی نه بحث تاریخی است، نه بحث روایی، حدیثی، فقهی، حماسی و ... . وی عاشورا را عاشقانه میفهمد و این نوع نگاه را قبل از هر نگرشی به عاشورا لازم میداند و در این باره مینویسد: «اصولا مواجهه با عاشورا اگر از سر عشق نباشد، حتی انگیزه رجوع به مقاتل نیز کمرنگ میشود.»
او در پی درسها و عبرتهای عاشورا برای انسان امروز است و معتقد است که فهم دقیق عاشورا و ویژگیهای آن و زمینههای بروز و شکلگیری آن یکی از ضرورتهای همیشگی زمانه ماست. از قیام امام حسین(ع) پلی به انقلاب اسلامی میزند، از صدر اسلام به دوره معاصر میرسد و هشدار میدهد که از یک سوراخ نباید دو بار گزیده شد و این پرسش مهم را مطرح میکند که «بر اسلام چه گذشت که حاصلش حکومت یزید شد؟!» پنجاه سال بعد از رحلت حضرت رسول(ع)، یزید لاابالی شرابخوار و میمونباز و سگ باز شده بود، جانشین پیامبر؟! و نوه پیامبر(ص)، که این همه مورد توجه پیامبر(ص) بود و این همه حدیث در مقام و منزلت او وارد شده، فرزندان علی و عقیل و بنیهاشم و یاران پاک و خالص امام که بهترین بندگان خدا و بهترین یاران بودند به فجیعترین وجه ممکن به شهادت میرسند!
این اندیشمند واقعه1400 ساله تاریخی را به معاصرت میآورد و سؤالهای جامعهشناختی درباره آن طرح میکند و میپرسد: «آیا مشکل فقط انحراف در حکومت، منفک از بدنه جامعه و به اصطلاح قدرت مدنی بود؟» همگان میدانند که امام حسین(ع) درد اصلاح امت جدش را داشت، در پی اصلاح دین به انحراف رفته جدش است. همه شنیدهایم که امام حسین(ع) فرموده که هدفم امر به معروف و نهی از منکر است، و معمولا امر به معروف و نهی از منکر را تذکر مردم به همدیگر میپنداریم، اما در واقع امر به معروف و نهی از منکر چهار سطح دارد: یکی سطح مردم با مردم، همین که در جامعه ما معمولاً متداول است و در بین مردم تنها این سطح شناخته شده است. یکی سطح دولت با مردم و دیگری سطح دولت با دولت است، اما سطح کلانتر که مورد نظر امام حسین(ع) است نظارت مردمی بر دولت است.
افروغ میگوید: «اصولاً قیام امام حسین، قیامی علیه حکمران و یک مقاومت است. این سطح، سطح متعالی امر به معروف و نهی از منکر است.»
افروغ با زبان جامعهشناسی و سیاست حرف میزند و میگوید: «امام حسین(ع) دغدغه قدرت مدنی و اجتماعی دارد.» در ادامه به دوره معاصر میرسد و با دغدغهای که از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دارد، مخاطب را خطاب قرار میدهد: «اگر ما نیز در حکومت اسلامی خود متوجه عظمت قدرت اجتماعی و وجه دیالکتیک آن با قدرت سیاسی نشویم، دیر یا زود باید شاهد قفل شدن ساخت سیاسی و قدرت رسمی و بروز و ظهور انواع و اقسام شورشها و اعتراضات باشیم.»(لازم به تذکر است که افروغ این مطالب را در مردادماه 1400 نوشته است.)
انحرافات دین امت رسول الله(ص) چه بود، که حسین(ع) برایش قیام کرد؟ انحرافات زیاد است، افروغ بسیاری را برمیشمارد، اما انحرافاتی که در جامعههای اسلامی امروز مشاهده میشود. فاصلهگیری از ساده زیستی نبوی و علوی به نام به رخ کشیدن اسلام و بسط خلقوخوی اشرافیگری، حیف و میل کردن بیتالمال و حرامخواری، تظاهر به دینداری و تفاق و ظاهرگرایی و فراموشی باطن و جوهر دین و بسط ترس و محافظهکاری و مصلحتاندیشی و فریب، عدم انتقال پیام اصلی دین به نسلهای بعدی به دلیل عافیتطلبی برخی از بزرگان و عالمان دین، مسخ و تحریف بیعت از خاستگاه واقعی و ارادی بودن آن و مبدل شدنش به یک امر اجباری و یا زور و خدعه، از ویژگیهای عصر معاویه و یزید است.
دوباره افروغ مسائل صدر اسلام را به دوره کنونی پیوند میزند و سؤالاتی را مطرح میکند: «آیا تحریفها و انحرافات فوقالذکر در جامعه ما وجود ندارد و انقلاب ما را تهدید نمیکند؟ و آیا ما در برابر این فاصلهگیریها به حسینهای زمانهای نیاز نداریم که دست به آگاهیبخشی و افشاگری بزنند؟ ما در این کشور، مصلحتاندیشیهای کاذب و ناروا و تظاهر به دینداری و تفاق و فریب و اغوا نداریم؟ ما در این کشور فساد و رانتجویی و حیف و میل بیتالمال نداریم؟!»
منبع: عماد افروغ، عاشورا و رهایی، کتاب نیستان، چاپ دوم، 1400.