امروز سال روز شهادت محمود صارمی روز خبرنگار نام گرفته است. روزی که می توانست در مناسبت های دیگری هم ( نظیر شهادت کاظم اخوان یا غلامحسین باقری افشردی و...) ، پیش از شهادت صارمی در تقویم جای بگیرد اما به هر تقدیر چنین نشد و قرعه به نام او ثبت شد.
نگاهی به وضعیت امروز خبرنگاری و روزنامه نگاری، هم از جهت استانداردهای حرفه ای لازم (حتی در بزرگترین و مشهورترین رسانه های کشور) و هم از جهت امنیت شغلی و جایگاهش، نشان دهنده افت بسیار شدید است. جدا از تغییرات فناورانه ای که تصویر و جایگاه سنتی این حرفه را تغییر داده و البته برخی ظرفیت های جدید نیز ایجاد کرده باید گفت متاسفانه آنچه این وضعیت غیرقابل دفاع را خلق کرده، نه این تغییرات فراگیر جهانی، بلکه بی توجهی و بی اعتنایی تصمیم سازان فرهنگی و رسانه ای کشور به اینحرفه است.
سیل تبریکات تعارفی و کلیشه ای مسوولان، حتی مسوولان ارشد لشکری و کشوری و سران قوا در این روز، که گاه به نظر می رسد در یک میدان مسابقه هم صورت می گیرد هیچ تناسبی با اوضاعی که اهالی رسانه در آن بسر می برند ندارد. در این حرفه نه نظام صنفی درست و درمان و یکپارچه ای برقرار است نه نظام دستمزدی استاندارد و متناسب با تجربه و توان .
بدتر از آن اینکه به نظر می رسد حرفه خبرنگاری و روزنامه نگاری اساسا از هویت خود تهی شده و یکسر در جهت اهداف و گرایش های سیاسی عمل می کند . اصل اطلاع رسانی درست و دقیق به تابعی از خواست و گرایش مسلط سیاسی تبدیل شده و هر محتوایی ولو «خبری» با متر و معیار پسند و ناپسند جریان های جابجاشونده قدرت سنجیده می شود !
حمایت مسوولان و تصمیم سازان در این عرصه که اغلب نیز در حد حرف و سخن است عمدتا معطوف به اموراتی است که یا چندان تناسبی با ماهیت این حرفه ندارد یا در درجه اولویت نیست. برای یک خبرنگار یا روزنامه نگار در درجه اول فراغ بال در انجام وظایف حرفه ای و قوانین حمایت کننده از او در این زمینه اهمیت دارد و البته برخورداری از یک هویت و نظام نامه صنفی فراگیر که همه اهالی این حرفه را با هر گرایش سیاسی پوشش دهد و او را به عنوان یک صنف واحد به رسمیت بشناسد.
فقدان همین دو عامل اصلی باعث شده خبرنگاران و روزنامه نگاران چندان انگیزه ای در انجام امور محوله و قدرت پیگیری حقوق قانونی و صنفی خود را نداشته باشند . به خصوص آنکه سطح دستمزدها در غیاب این نظام نامه و به لطف بی توجهی ها تا حد بسیار تاسف باری تنزل کرده و غیر از معدودی از شاغلان در رسانه های رسمی و نزدیکان به قدرت ( که آن هم در قیاس با دیگر کارمندان هم سطح و هم تجربه چندان قابل توجه نیست) مابقی روزنامه نگاران و خبرنگاران ولو با تجربه در سطح حداقل دستمزد قرار دارند اگر که اساسا مشغول به این حرفه باشند!
نکته جالب تر اینکه اگر فردی بتواند با تمام این دشواری ها در این حرفه دوام بیاورد و ادامه دهد در ایستگاه پایانی هم دچار مشکلات خاص خودش می شود! از جمله اینکه قانون مشاغل سخت و زیان آور که هنوز هم در گفتار رسمی مسوولان شامل این حرفه می شود عملا در تامین اجتماعی به چیزی گرفته نمی شود و به بهانه های مختلف از عمل به آن استنکاف می ورزند! عجیب آنکه حتی گفته می شود روزنامه نگاری و خبرنگاری که طبق آیین نامه وضع شده در سال ها قبل، همه سطوح این حرفه را ( سردبیر، معاون سردربیر، دبیر، و...) را دربر می گیرد از جمله مشاغلی است که ذاتا سخت و دشوار تشخیص داده شده است و در گروه «ب» قرار دارد که بر اساسا آن امکان بکار گرفتن تمهیداتی برای بهبود شرایط کار نیز از دشواری ذاتی آن نمی کاهد ! اما با این وصف کمیته های فنی بررسی کننده سوابق شغلی و تشخیص سخت و زیان آور بودن به راحتی این آیین نامه را نادیده می گیرند و تجربه تعداد زیادی از بازنشستگان این عرصه حاکی از بی اعتنایی کامل این کمیته ها به قانون و آیین نامه یاد شده است به طوری که بسیاری از خبرنگاران و روزنامه نگاران یا از آن استفاده نکرده اند یا چند سال پس از دوندگی های حقوقی از طریق گرفتن حکم دیوان عدالت اداری موفق به استفاده از حق قانونی خود شده اند! البته بوده اند افرادی که به دلیل روابطی که با مدیران این سازمان داشته اند و در ادوار سیاسی خاصی براحتی از این حق قانونی بهره مند شده و با 20 یا 25 سال براحتی بازنشسته شده اند. بماند که مساله مابه التفاوت واریزی حق بیمه مشاغل سخت و زیان آور و استنکاف برخی کارفرمایان از آن باعث شده حتی در صورت رد شدن خبرنگاران از هفت خوان تامین اجتماعی این مبلغ را از جیب خودشان بدهند!
...
روز خبرنگار امسال هم با تعارفات و پیامک های تبریکش می گذرد و احتمالا همه مدیران محترم از حالا به فکر پیام های زیباتر برای سال های بعد هستند!