نسل جوان بی تاریخ و عدالتی که همیشه باید حفظ شود

محمد مهدی اسکندری، گروه سیاسی الف،   4020622057 ۵۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
نسل جوان بی تاریخ و عدالتی که همیشه باید حفظ شود

در آستانه سالگرد حوادثی هستیم که برای چند ماه کشور ایران و شهرهای بزرگ آن مثل تهران را در التهابی امنیتی و حساس فرو برده بود. حوادثی که به بهانه اعتراض به کشته شدن دختری توسط نیروهای گشت ارشاد آغاز شد، اما سر آخر به خطر براندازی نظام جمهوری اسلامی و فراتر از آن، تهدید تجزیه‌طلبی کشور منتهی شد. جنگ‌جهانی رسانه‌ای سنگینی علیه کشور کلید خورد و عاملیت‌های داخلی آن نظیر سلبریتی‌ها و برخی دانشگاهیان، دوشادوش عاملیت خارجی مثل سرویس‌های اطلاعاتی و برخی چهره‌های شناخته شده جهانی مانند اسلاوی ژیژک و سلناگومز در پازل تقابل با جمهوری اسلامی صف‌آرایی کردند تا با کشاندن رادیکالیسم در کف خیابان‌ها، سودای انقلاب و براندازی را برای عده‌ای بازتولید کنند و تا پایان سال حلوای سقوط نظام را لب بزنند. اما شکست و ناکامی میدانی صحنه‌های دیگری از این تقابل را نمایان کرد که بیشتر باید آن را در صحنه رسانه و فضای مجازی پیگیر شویم تا عرصه حقیقت میدانی. 

اتفاقات یک‌سال گذشته نکات مهم و قابل توجهی را در عرصه سیاست، فرهنگ، اجتماع, اقتصاد و حتی حیات معنوی در خود داشت که در این نوشتار به شکل اجمالی و در حد بضاعت به دو نمونه از آنان اشاره می‌کنیم تا مدرسه تاریخ برای ما به مثابه منبعی برای فهم و درک بهتر باشد. 

1ـ نسل جوان بی‌تاریخ: اتفاقات یک‌سال گذشته نشان داد پیش‌فرض‌های تاریخی بسیاری از جوانان کشور حتی قشر روشنفکر و تحصیلکرده آن یعنی دانشجویان با تاریخ این کشور سنخیتی ندارد. به تعبیری باید گفت جامعه پلتفرمی و مجازی‌زده جوان ایرانی، تاریخ کشور را از صفحات زرد مجازی آموخته و آفت این کج‌فهمی را باید در مطالبات این قشر در خلال بلوای 1401 جست‌وجو کرد. فاصله گرفتن از فهم تاریخ صحیح و مطالعه آثار آنان را به جایی کشاند که دموکراسی را نه در نظام حاکمیت لیبرال دموکراسی بلکه در نظام شخصی چون محمدرضا پهلوی پیگیر می‌شدند. تناقض مطالبه‌گری دقیقاً به جایی برمی‌گردد که جوانان به اصطلاح آزادی‌خواه این کشور، آزادی را در نظامی جست‌وجو می‌کنند که روی کار آمدنش از سوم اسفند تا تثبیتش در 28 مداد 32 همگی بر پای کودتا بوده است! نسل جوان به دلایل مختلفی از تاریخ این کشور دور شده است و به تعبیر بیژن عبدالکریمی این موضوع می‌تواند خطرات امنیتی بسیاری برای ما ایجاد کند:« این نسل حتی ما را با مسائل امنیتی مواجه خواهد کرد و از این بُعد هم خطرناک خواهد بود؛ چرا که بخش قابل توجهی از آنان تعلق خاطری به این خاک ندارند که بخواهند از آن دفاع کرده یا برای آن تلاشی کنند. شاید اسم چنین موضوعی را دیگر گسست نباید گذاشت، بلکه نوعی خودزنی و نفرت از خود است!»

مضاف بر اینکه نسل جوان در تقابل با جمهوری اسلامی به شکل انتحاری عمل می‌کند. عمل انتحاری یعنی اینکه نقد و هجمه‌اش کور است. برای نقد و به چالش کشیدن چیزی پیش از هرچیز باید آن را به خوبی شناخت و درک کرد و نسل جوان که خود ذهنیتی از سیر و تطور انقلاب اسلامی ندارد، به خودشان هیچ اجازه و زحمتی در شناخت ماهتی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن نمی‌دهد. به طور کلی باید گفت فهم این قشر سنخیت چندانی با متون و کتب تاریخ انقلاب نداشته و برای همین است که وقتی در عمل به آن هجمه‌ای وارد می‌کنند، نتیجه مطلوب آنان نیست. به تعبیری باید گفت فضاسازی رسانه‌ای آنان را به جایی رسانده که فقط مخالفت را راه چاره می‌دانند، اما اینکه این مخالفت دقیقاً برای چه چیزی است و قرار است از چه جایگاهی به چه جایگاهی منتقل شوند ، هنوز روشن نشده است. 

2ـ عدالت را باید در هر زمان حفظ کرد: یکی از نکاتی که در خلال کشاکش نظام جمهوری اسلامی و معارضانش رخ عیان کرد این است که عدم عدالت بالاخص عدالت جزایی در برهه‌های حساس، دمیدن در آتش التهابات است. در 22 بهمن 1401 عکسی توسط رسانه‌های اصولگرا و کاربران طرفدار نظام مخابره شد که در آن دختری بدون حجاب در راهپیمایی 22 بهمن دوشادوش بانوان محجبه قرار گرفته است. مخابره این عکس بیشتر با این غرض صورت گرفت که به طرف مقابل یعنی اپوزوسیون نشان دهد که از طیف بی‌حجاب نیز طرفدارانی برای جمهوری اسلامی وجود دارد، اما باید به این عکس و این نوع برداشت به شکل دیگری نظر انداخت. 

مدخلیت بلوای 1401 با هر غایت و هدفی که بوده است، از کشف حجاب و نافرمانی قانونی در قبال این موضوع آغاز شد. به طوری که نظام و طرفداران آن و قشر متدین جامعه نسبت به این نافرمانی قانونی واکنش نشان دادند و آن را نقد کردند. بی‌حجابی یکی از نمادهای مخالفت با نظام شد و اغلب، زنان و دختران جوان با این کار خود را در طیف مخالفان نشان می‌دادند و به همین دلیل، یعنی عدم رعایت قانون و فُرم جامعه، این ناقضیان قانون از سوی نظام قضایی کشور جریمه و بازخواست شدند. اما در مورد مذکور نه تنها این اتفاق یعنی، جریمه و یا حتی تذکر صورت نمی‌گیرد بلکه، با مخابره آن به قصد یک جنگ رسانه‌ای، مشروعیت پیدا می‌کند. در اینجا سؤالی مطرح می‌شود و آن این است که اگر بی‌حجابی جرم است و نباید آن را مشروعیت داد، چرا رسانه‌های ما در این مورد چنین خطای استراتژیک را انجام داده و عدالت و آرمان دینی و قانونی را مخدوش ساختند؟ اگر بی‌حجابی جرم است و نباید آن را اشاعه داد چرا در این برخورد اغراض سیاسی بر قانون و دین اولویت پیدا می‌کند ؟ آیا این برخورد بهانه‌ای در دست ضدانقلاب نمی‌شود که نظام جمهوری اسلامی را به استفاده ابزاری از دین متهم سازد؟