ماجرای دختر نوجوانی که در متروی تهران بیهوش شد از زبان همکلاسی هایش

  4020713025 ۱۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

آن روز مثل همیشه که با هم قرار داشتیم اول من به ایستگاه مترو رسیدم و بعد هم آرمیتاآمد؛ همه چیز عادی بود، آهنگ گوش کردیم، حرف زدیم و کلی خندیدیم.اینها صحبت‌های آغازین «فاطمه» همکلاسی، دوست صمیمی و همراه آرمیتا گراوند است که چند روز پیش در مترو دچار حادثه (بیهوشی) شد.