امیر مرادعلی در روزنامه ایران نوشت، در عالم خبر و اطلاعرسانی که امروز پا را از بنگاهها و آژانسهای خبری فراتر گذاشته و بواسطه پلتفرمهای مختلف، گسترهای بزرگتر از تصور را به خود اختصاص داده، صحتسنجی اخبار و پیشامدها به مراتب دشوارتر از پیش شده است.
همواره تقدم در انتشار اخبار بهعنوان یکی از مؤلفههای اثرگذار بر اعتبار رسانهها شناخته میشود. شاید همین اولین انتشار و اولین خبر و اولین محتواست که قلب و عقل مخاطب را هدف قرار میدهد تا اذهان و افکار عمومی را به سمت و سوی مطبوع ذینفعانش نیل دهد.
به همین خاطر دقیقاً همان اندازه که سرعت در انتقال اخبار اهمیت دارد دقت در محتوا و فرم پرداخت آن برای مخاطب هدف نیز حائز اهمیت است.
در شرایطی که تمام بسترهای اصلی انتشار اخبار و گلوگاههای پردازش محتوا در دنیا تنها در اختیار گروه و طبقهای خاص قرار دارد، طبیعی است که شاهد رفتاری منطبق بر مانیفست و مرام آنها در رسانه باشیم.
امروز به اذعان استادان دانشگاههای شرقی و غربی، افکار عمومی جهان در تسخیر امپریالیسم رسانههایی است که دروغ را بهعنوان یک رکن اثرگذار در رسانههای حرفهای پذیرفته و از آن بهره میبرند. تا جایی که حالا نشر اطلاعات خلاف واقع و دروغ بهصورت یک رسم و عرف نانوشته در سطح بینالمللی بر رسانههای گروهی حاکم شده که بهعنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی، اقتصادی و... از آن استفاده میکنند. البته واقعیت و صحت بسیاری از اخبار روزانه ظرف مدت کوتاهی مورد تردید قرار گرفته و تکذیب میشوند اما زمانی که دیگر دیر شده و کار از کار گذشته است!
چرا کار از کار گذشته؟! چون انتشار اول، تیر خود را به سمت ذهن مخاطب پرتاب کرده و مرهم هیچ تکمله و تکذیبیه و جوابیهای نمیتواند زخم ناشی از آن را التیام بخشد!
قدرت انتشار اول و نفوذ محتوای نخست در اذهان، چیزی است که امروز با چاشنی دروغ بهصورت یک تکنیک روی مخاطبان پیاده میشود اما این مهم ریشه در جای دیگری دارد.
وقتی یک نویسنده، هنرمند، خبرنگار و یا یک رسانه حرف و سخنی را مطابق با میل و هیجانات عامه در زمان مناسب بیان کند، این بیان منجربه بازیابی اطلاعات ناشی از قضاوتهای پیشین و در نهایت «بازتولید احساسات ناشی از محتوا» در مخاطب خواهد شد که این همافزایی قدرتمند به قدری بر افکار عمومی مسلط میشود که هیچ چیز نمیتواند مقابل آن قد علم کند.
برای مثال رسانهها در ماجرای طوفانالاقصی بعد از حملات حماس به شهرکهای فلسطین اشغالی همگی پس از انتشار خبری از سوی سیانان مبنی بر بریده شدن سر نوزادان اسرائیلی توسط مقاومت به بازنشر آن پرداختند.
بواسطه وثوق سیانان، این خبر در صدر اخبار رسانهها جای گرفت و در شبکههای اجتماعی یک کلاغ چهل کلاغ شد.
چیزی نگذشت که خبرنگار این رسانه در توئیتر این ماجرا را به کل تکذیب و بابت انتشار آن عذرخواهی کرد.
اما بر اساس تئوری یاد شده دیگر هیچکس به این تکذیبیهها اهمیتی نمیدهد. خود رسانه تکذیب میکند؛ خبرنگار ابراز پشیمانی و شرمندگی میکند؛ دفتر نتانیاهو ابراز بیاطلاعی میکند اما مخاطبان نه میپذیرند و نه باور میکنند. چراکه خبر دلخواه را همان اول شنیدهاند و ما در این مسأله شاهد یک دروغ بزرگ مطبوعاتی به نیابت از صهیونیستها به مردم دنیا بودیم!
این جریانها تنها به امروز و دیروز ختم نمیشود و شاید سوابق و عمرش به خیلی قبلتر از ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی باز میگردد.
قطعاً نام کتاب «دو قرن سکوت» نوشته عبدالحسین زرینکوب به گوشتان خورده است.کتابی که در رابطه با وقایع دو قرن سلطه اعراب مسلمان بر سرحدات ایران به همراه تحلیل نگارنده در سال 1330ه.ش به رشته تحریر درآمده که طرفداران زیادی دارد.
در بخشهایی از این کتاب میتوان از سوی نویسنده عدم تمایز مشی اسلامی با فرهنگ مهاجمان به ایران را مشاهده کرد. همچنین به گواه متفکران در بعضی از قسمتهای آن تعصبات ملیگرایانه موج میزد که بر منطق کتاب سایه بزرگی افکنده و از دایره انصاف خارجش کرده بود.
زرینکوب در سال 1336 طی مقدمهای در چاپ جدید دو قرن سکوتش توضیح میدهد که این کتاب ممکن است منجربه قضاوتهایی شده باشد و آن را تصحیح کرده است. وی ادامه میدهد:
«آنچه مرا بر آن داشت که در این چاپ تازه نیز، کتاب سابق را بیهیچ فزود و کاستی چاپ نکنم وظیفه حقیقتجویی بود. اما در این تجدید نظری که کردم، آیا وظیفه خویش را درست ادا نمودهام؟»
اما انگار مخاطبان هنوز همان دو قرن سکوت سابق را میپسندند.
زرینکوب به این مقدمه بسنده نمیکند و بعدتر در سال 1348ه.ش به جبران گذشته کتابی با عنوان «کارنامه اسلام» را نوشته و منتشر میکند. در این کتاب دستاوردهای تمدن اسلامی در همان دو قرن بررسی شده است و همچنان فتح اعراب را حاصل جنگ تلقی کرده اما نشر اسلام در میان مردم را به زور جنگ و شمشیر نمیداند.
باز هم خیل عظیمی از منتقدان نامدار و عموم مخاطبان دو قرن سکوت راضی نشدند. تا جایی که زرینکوب در متنی با کتاب خودش «دو قرن سکوت» به نجوا میپردازد و مینویسد:
«دو قرن سکوت، از تو بیش از همه آزار کشیدم، یادت هست… یادت هست؟ در سرنوشت تو این بود که بارها در پیچ و خم راههایت با سوء ظن و سوءتفاهم برخورد کنی. اگر در وجودت چیزی خلاف حقیقت هست از خدا میخواهم خلق را از گزند آن در امان دارد و اگر جزئی از حقیقت هست، امید است با سوءتفاهم عاری از منطق مواجه نشوی.»
در مسائل اینچنینی، حلقه مفقوده تنها وجدان ناشران اخبار و انصاف و سواد مخاطبان است.