دیکتاتورهای هنرمند!

سامان مهراد، گروه فرهنگی الف،   4020817062 ۱۱۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۸ تکراری یا غیرقابل انتشار
دیکتاتورهای هنرمند!

مرضیه برومند، عطای کار در خانه سینما را به لقایش بخشید و با انتشار بیانیه‌ای و گلایه از حاشیه‌ها و حوادث پی در پی، جریانات ‌و اختلاف‌نظرهای درونی خانه سینما و بیان انتقادات به سازمان سینمایی، با سمت مدیرعاملی این نهاد خداحافظی کرد.

به گفته برومند، او استعفایش را در دهم مهرماه تنظیم کرده و مدت‌هاست که تصمیم به رفتن گرفته است و این جدایی برخلاف تفاسیر برخی، ارتباط مستقیمی با اظهارات این کارگردان در مراسم تشییع داریوش مهرجویی ندارد؛ هر چند که شاید واکنش دیکتاتورمابانه عده‌ای و انتقادات تند برخی اهالی سینما از سخنان برومند در این مراسم، اندک تردیدهای او را هم در این زمینه از بین برد و برومند را مصمم‌تر از گذشته برای رفتن کرد.

اما ورای این مسائل، دوران تصدی‌گری برومند و نشستن بر کرسی مدیرعاملی خانه سینما، حاوی نکاتی بود که پرده از برخی حقایق برداشت و آن چیزی نیست جز دیکتاتوری پنهان عده‌ای در این صنف و استفاده ابزاری از سینما برای مقاصد سیاسی؛ آنانی که حتی برخلاف داعیه‌های پرطمطراق و آزادی‌خواهانه‌شان، اظهارنظر شخصی یکی از همکاران خود را برنتابیده و در حملاتی آشکار او را می‌نوازند. انتظار دارند همه مثل آنان رفتار کنند، سخن بگویند و موضع بگیرند و جالب اینکه واژه «آزادی» هم لقلقه زبانشان است. اما این جماعت اندک، دیکتاتورهایی هنرمندند که با هنرمندی، دیکتاتوری می‌کنند! کسانی که نگاهشان به عرصه هنر و سینما ابزاری است و از آن پلی در جهت اغراض سیاسی خود و حمله به نظام می‌سازند. 

به بیانیه‌ها و حاشیه‌سازی‌های برخی از اعضای این نهاد و فعالین این عرصه از سال گذشته تاکنون که بنگریم ماهیت این امر بیشتر مشخص شود و درمی‌یابیم که خانه سینما جایی است که گویا فعالیت صنفی در آن معنایی ندارد و باید به‌جای پرداختن به امور سینما و رتق و فتق مشکلات سینماگران، همچون احزاب سیاسی در آن دست به کنش‌ورزی سیاسی زد. اگر کسی در این منصب بنشیند و حتی با وجود اختلاف نظرهای مبنایی با متولیان سینما، هدفش حل منازعات و هدایت سینما به مسیر اصلی خود باشد، محکوم به کوچ‌کردن است و این حقیقت تلخ جاری و جاری بر سینمای ایران است. 

هر چند که وقوع چنین اتفاقاتی به‌نوبه خود تلخ تلقی شود اما می‌تواند عیان‌کننده اهداف و ماهیت جریان‌هایی باشد که امروز بر سینمای ایران چنبره زده و خود را مالک تام و تمام هنر این کشور می‌دانند؛ کسانی که استمرار خود را در رفتارهای رادیکال و ستیزه‌جویی تصور می‌کنند و می‌پندارند که راه‌حل بقای آنان سیاسی‌کاری‌های بی‌مبناست.

تلخ است سینمایی که روزی در فراسوی مرزها می‌درخشید و بزرگان آن خالق ماندگارترین آثار بودند، امروز در نقطه‌ای قرار گرفته که نه در آن خبری از آثار فاخر است و نه نقش‌آفرینان و عواملش می‌توانند وزن و اعتباری به سینما دهند. سینمای ایران، پر است از تنزل و سقوط، بیگانگی با هنر، رکود، سطحی‌نگری و رادیکالیسم که تیشه به ریشه هنر هفتم این کشور خواهد زد