اجرای بخشهای دیگری از توافق آتشبس موقت حماس و رژیمصهیونیستی برای تبادل اسرا با تصمیم مقاومت فلسطین به تعویق افتاد و علت این امر چیزی نیست جز نقض توافق از سوی اسرائیل. پس از تبادل گروه اول اسرا، صهیونیستها که قرار بود اجازه کمکرسانی به فلسطینیان از شمال غزه را بدهند، در راه اجرای بندهای آتشبس سنگاندازی کرده و همین مسئله موجب واکنش مقاومت فلسطین و تعلیق تبادل دومین گروه اسرا شد.
فارغ از اینکه فرجام این تاخیر و اجرا نکردن توافق به کجا برسد، این اقدام حماس حاوی نکاتی است که نشانه شناخت آنها از ذات مذاکره، توافق و حتی مواجهه با دیگر کشورهاست. برای آنان مذاکره زمانی واجد معناست که به نتیجه موردنظر منتهی شود و بههمین جهت است که بهصورت گام به گام روند اجرای مفاد قرارداد را راستیآزمایی کرده و سپس برای برداشتن گامهای آتی تصمیمگیری میکنند و این همان درایتی که میتواند موجب خالینشدن دست آنان در مقابل اسرائیل شود.
این اقدام حماس را با روند طیشده در برجام و اقدامات یکسویه ایران و تصورات خوشبینانه تیم دیپلماتیک وقت مقایسه کنیم. ایران پیش از آنکه از کیفیت و چگونگی اقدامات متقابل طرفین توافق آگاهی یابد، گامهای یکطرفهای را برداشت و قبل از ارزیابی عملی طرفهای غربی در جهت رفع تحریمهای اقتصادی، تمامی مفاد برجام را اجرایی و حتی برای حسن نیت خود، تن به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی داد. دولتمردان و دیپلماتهای وقت این تصور را داشتند که حرکت بهسوی تنشزدایی و اجرای اقداماتی فراتر از چهارچوب مدنظر طرفین، به نزاع موجود پایان خواهد داد اما بالعکس این روند به نقطهای منتهی شد که طرفهای غربی دست برتر را پیدا کرده و ایران به متضرری بی چونوچرا تبدیل شد.
در اثنای حیات برجام، غرب ساختار تحریمها را حفظ و حتی حاضر به تبادل مالی با بانکهای ایرانی هم نبود و تنها هر چندماه یکبار رئیسجمهور آمریکا فرمان تعلیق تحریمها را تمدید میکرد. این روند فرسایشی کار را بهجایی رساند که گلایه افرادی چون عباس عراقچی و ولیالله سیف نسبت به عدم انتفاع ایران از برجام بلند شد اما این شکوهها دیگر محلی از اعراب نداشت. کار از کار گذشته و ایران وارد گردابی شده بود که بیرون آمدن از آن امکان نداشت و زیرساختهای هستهای نابود و دیگر ایران کارتی برای بازی و امتیازگیری از طرف مقابل نداشت.
تلاش وافر دولت برای امضای توافق با غرب به هر شکل ممکن که چیزی جز دستاویز قراردادن مسائل ملی برای مطامع سیاسی، کسب رای و نشستن بر کرسی قدرت نبود، کار را بهجایی رساند که عملاً کشور را مقابل بدعهدی غرب خلع سلاح کرد. هر چند که این تلاش اعتدالیون و حتی خوشبینی آنان و گامهای عملی برداشتهشده پیش از آغاز اقدامات طرف مقابل، ریشه در اقتصاد سیاسی دولت وقت داشت که راه نیل به رفاه و توسعه را پذیرش هژمونی و نظم غربی میدانست.
این توافق خسارتبار که تا امروز هم گریبان کشور را گرفته، حاصل نگاه کسانی به مذاکره و توافق است که با وجود شانتاژهای رسانهای با واقعیتهای موجود عرصه بینالملل بیگانهاند و حتی خوانشی نازلتر از گروهی چون حماس دارند. گذشت زمان ثابت کرد آنهایی که از سوی بلندگوهای رسانهای، سردار دیپلماسی و امیرکبیر زمان ملقب میشدند، در حد متولیان یک گروه پیشپاافتاده نظامی هم از بدیهیترین الزامات مذاکره آگاهی نداشته و خسارتی نامتناهی را به صنعت هستهای کشور و حتی اقتصاد ایران تحمیل کردند و جالب اینکه همچنان هم مومن به اسلوب خویش بوده و از خود دفاع میکنند و این تلخترین قسمت داستان گزنده و عبرتبار برجام است.