انسان زدایی؛ پروژه استعماری اپوزیسیون ایرانی

داوود طالقانی نویسنده و پژوهشگر،   4021018040 ۴۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۴۳ تکراری یا غیرقابل انتشار
انسان زدایی؛ پروژه استعماری اپوزیسیون ایرانی

وقتی فردی از کشته شدن عده‌ای که هموطن او هستند یا با آن‌ها به نوعی پیوند اجتماعی دارد ابراز خوشحالی و رضایت می‌کند، در سطح فردی به این معناست که آن کشته‌شدگان توسط آن فرد «انسان» قلمداد نشدند. به تعبیری وقتی برخی اپوزیسیون داخلی و خارجی در قبال کشته شدن مردم در حادثه تروریستی کرمان ابراز خوشحالی کردند به این معناست که آن افراد را انسان‌ به حساب نمی‌آورند. این اقدام در اصل نتیجه سال‌ها فعالیت استعمار و امپریالیسم بوده است. به تعبیر فرانتس فانون، کارویژه استعمار این است که از مردم بومی و محلی «انسان‌زدایی»‌کند. این کاری بوده که اپوزیسیون جمهوری اسلامی سال‌ها تحت تأثیر آمریکا و اسرائیل به شکل خاص آن را رواج داده است. در قاموس آن‌ها کسی‌که طرفدار جمهوری اسلامی است، یا از سپاه پاسداران و رهبر انقلاب دفاع می‌کند انسان محسوب نمی‌شود. 

از همین منظر می‌توان سطح بعدی موضوع را پی‌گرفت و آن این است که شما می‌توانید با کسی دشمن باشید اما آن را از انسانیت بیرون نیندازید. همانطور که در فقه و شریعت شیعی و منش و اخلاق ایرانی شاهد هستیم؛ هرگز دشمن غیرانسان قلمداد نشده است، یعنی علی‌رغم به رسمیت شناختن دشمن و مبارزه با او هیچگاه این دشمن غیرانسان دانسته نشده است و حتی یک حق و حقوقی را برای این دشمن قائل شده است. این دقیقاً همان چیزی است که در منش و رفتار غربی وجود ندارد. 

سطح بعدی این است که ما در جامعه فارغ از هر اندیشه و ایدئولوژی سیاسی، هموطنانمان را دوست داریم و احساس می‌کنیم با آن‌ها از یک سرنوشت و تاریخ مشترک برخورداریم، ضمن اینکه به شکل مسالمت‌آمیز کنار هم به زندگی مشغول هستیم. این امر یک موضوعی فراتر از امر خودآگاه و ناخودآگاه شخصی، و یک موضوع اجتماعی است و دارای یک عقبه هزار ساله است و یک‌شبه خلق نشده. به تعبیری طبیعی است فردی در شمال غرب نسبت به انسانی در جنوب شرق احساس تعصب و مسئولیت کند. 
حال اگر ببینیم در ظاهر افرادی در جامعه ایرانی از کشته شدن عده‌ دیگر از ایرانیان ابراز خوشحال کرده و به سوگواری نمی‌نشینند، سؤال پیش می‌آید چرا؟ در پاسخ اول باید گفت اساسا این قشر ایرانی به آن معنایی که گذشت نیست و در جامعه ایرانی جایگاهی ندارد حتی اگر علی کریمی و اشکان خطیبی باشد. عده این قبیل موضوعات را سریعاً به بحران دولت و ملت و سلب مقبولیت جمهوری اسلامی ربط می‌دهند، درصورتیکه در این مقام اصلا و ابدا چنین موضوعی مطرح نیست و کسی که چنین برخوردی دارد و از سرنوشت تلخ کشته شدن هموطنانش احساس خوشحالی می‌کند درون جامعه ایرانی جایگاهی ندارد. 

این طیف یک دشمنی با دولت جمهوری اسلامی دارند، اما نکته اصلی این است که در دولت‌های مدرن امروزی تفکیکی بین دولت و ملت‌ها نیست و ما با مرور تاریخ خواهیم دید از صفویه به بعد هر حکومتی که سرکار آمده با درجات بالا و پایین این روش را داشته است که از مردم ایران دفاع کنند. از سوی دیگر دشمنی ‌ها هم با دولت ایران گسترش پیدا کرده و مردم را نشانه گرفته است.
 
سطح سوم نسبت به منافع ملی ایران است. منافع ملی چیزی ورای حاکمیت‌هاست و کسی که از سلب امنیت به عنوان یک منعت ملی استقبال می‌کند و از کشته شدن مردم ایران ابراز خوشحالی دارد در اصل از دشمنی با منافع ملی ایران استقبال کرده است. فرض کنید در یک مجلس عزا و سوگواری که افرادی در حال گریه و مرثیه‌سرایی هستند، عده‌ای رقص‌کنان وارد صحنه شوند، واکنش چه می‌شود؟ اینکه عزاداران آنان را از آن محیط بیرون می‌کنند. در مورد واقعه کرمان هم چنین شد، خورده رسانه‌ها و افراد رسانه‌ای درحالی که مردم در حال عزاداری بودند آمدند و ابراز خوشحالی کردند اما همین مردم و جامعه به عنوان موجودی زنده آن‌ها را پس زدند و در ذهنشان این نمک بر زخم پاشیدن خواهد ماند، به تعبیری آن‌ها پایان خود را با این کار اعلام کردند.